هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵

یونا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۴ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۱۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
از بيمارستان سوانح و بيماري هاي سنت مانگو-طبقه ي اول نه،طب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
- واي به حالتون اگه مثل تمرينا بازي كنيد. وايستيد ببينم! الكسا اون چوبو یه واكسي چيزي بزن. يونا!! اون دستكش چيه پوشيدي؟ مال مادربزرگت بوده؟! لونا جان مجله ی پدرت اون عینکت رو یه کم تمیز کن!.. آه... چو!...
آنيتا كه عصبي شده بود و دستاش مي لرزيدن، داشت براي صد و بيست و نهمين بار طول رختكن رو طي مي كرد و بچه ها رو كه خوابشون گرفته بود نمي ديد و درنتيجه همچنان در حال سخنراني بود. تازه وقتي ساعتش رو نگاه كرد و ديد عقربه ی ساعت شمار نزدیک ساعت 3 بعدازظهره، دست از فک زدن برداشت و سرش رو بالا آورد و بازیکنان تیم قدرمتند ریونکلاو رو خواب آلود ديد!
يكي از تماشاچيا كه مشتاقانه منتظر شروع بازي بود، رو به دوستش كرد و پرسيد:
- اين صداي چيه؟ يكي داره داد مي زنه؟!
بازيكنان راونكلا هم صدای هرپوی کثیف، داور مسابقه، رو شنيده بودن و مي دونستن كه بهتره هرچه زودتر از رختكن بيرون بيان. اونا هم كه هنوز خوابشون مي اومد، همديگرو گرفته بودن تا نيفتن، روبروي گريفندوري ها ايستادن. و يك دقيقه ي بعد آنيتا كه چند تا از انواع و اقسام قرصها خورده بود به اونها ملحق شد.
صداي گزارشگر در ورزشگاه می پيچيد:
- بله! بالاخره بازيكنان راونكلا اومدن ولي چرا اينطورين؟ عادي نيستنا! به هر حال! كاپيتانا با هم دست دادن و...
با رسيدن ثانيه شمار روي سه، داور سوت شروع بازي رو زد. بازيكنا كه سوار جاروهاشون شده بودن، به سمت پستاشون رفتن.
داور سرخگون رو پرتاب كرد. جسيكا تو هوا اونو قاپيد و به سمت دروازه ي راونكلا رفت. الكسا بازدارنده اي رو به سمتش فرستاد اما جسيكا سرخگون رو به آليشيا پاس داد و به سمت راست زمين رفت. لونا كه هنوز كمي خواب آلود بود، بازدارنده رو پرتاب كرد اما به جاي برخورد با آليشيا به استرجس - مدافع گريفندور - خورد! داور هم كه اين صحنه رو ديده بود، اخطاری جدی به لونا داد؛ که البته بعد از گذشت 5 دقیقه، لونا تازه متوجه شد که چه دسته گلی به آب داده!
آليشيا همچنان به سمت دروازه حركت مي كرد. وقتي نزديك دروازه رسيد به پروفسور كوييرل پاس داد. پروفسور كوييرل هم حلقه ي راست رو هدف گرفت و محكم سرخگونو به طرفش پرتاب كرد. يونا كه جهت حركت سرخگون رو تشخيص نداده بود، به سمت حلقه ي چپ شيرجه رفت و درنتيجه سرخگون به راحتي وارد حلقه ي راست شد.
گزارشگر فريادي از خوشحالي كشيد و گفت:
- گـــــــــــــــــل!! بروبچه های غیور گریفیندوری، هنوز دو دقیقه از اول بازی نگذشته، گل زدند!! ببينيد تماشاچيا چه تخلیه انرژی ای راه انداختن!!
طرفداران گريفندور در ورزشگاه شونصد و پنجاه و نه هزار و دویست و چهل و یک(!) نفري هاگوارتز، داشتند به افتخار اولین گل تیم محبوبشون، موج مکزیکی می رفتند! و البته هری یه ذره ماگما به اطراف پروند!
چو كه صحنه ي گل خوردن رو ديده بود، لبش رو گاز گرفت و به خودش گفت كه تنها شانس بردن راونكلا پيدا كردن گوي زرينه. زیر چشمی نگاهی به رون انداخت و وقتی دید که بیخیاله و بی هدف، عزمش رو جزم کرد تا گوی زرین رو پیدا کنه. بنابراین با دقت به اطراف نگاه میکرد و زیر لب می گفت:
-بیا اسمیگل... آه! هی میگن اینقده از این کتابای فانتزی نخونم، من باز میخونم!... گوی زرین کجایی؟! چرا پیش من نیایی؟!...آهع!.... د کودوم گوری رفتی دیگه؟! پاشو بیا حوصلم رو سر بردی!! شت!
آنيتا مشغول داد زدن سر دويل و پني بود، كه بازي دوباره از سر گرفته شد. نيم ساعت گذشته بود و راونكلا بدون زدن حتی یک گل، پنج گل نوش جان کرده بود!
آنيتا که ديد خیلی ضایعه هر دو دقيقه يك بار گل مي خورن، از داور وقت استراحت گرفت و با خشانت تمام به سمت رختکن حرکت کرد و البته در طول راه یکی دو تا هم پس گردنی به دویل و لونا زد!
بعد از رسيدن به رختكن، آنيتا در حالي كه مرتب تكرار مي كرد:
-مي دونم به چي احتياج داريد!
به سمتWC به راه افتاد. و با بطري ای پر از آب، پيش بچه ها برگشت. پني یکی از ابروهاش رو انداخت بالا و پرسيد:
- آنيتــــا خانوم! براي رفتن به اونجا وقت استراحت گرفته بودی؟!
آنيتا لبخند پت و پهنی زد و با خوشحالی گفت:
- نوچ! اهم... من براي آوردن و آماده كردن اين رفته بودم!
بطری رو بالا گرفت و بدون توجه به بهت زدگی بچه ها و در حالی که نیشش تا بناگوش باز بود، ادامه داد:
- توي اين آب معمولي نيست!! اين آب توسط خود مرلين بزرگ جادو شده!( ) نيرو و قدرت مي بخشه!!
بچه ها به شدت متعجب شده بودند و با چشمانی از حدقه در اومده، تمام سعیشون رو می کردند که بطری زودتر بهشون برسه!
يك ساعت بعد (!) گزارشگر با صدایی خسته و خواب آلود، گفت:
- بله! بازيكنان ریونكلا بالاخره تشریفشون رو آوردن! بابا درک داشته باشین! من قرار دارم بايد زود برم، اییش!
کارگردان که اوضاع رو بیریخت میبینه، از اون طرف بال بال میزنه که" هوی بوقی، میکرفون دستته، مثلا"! گزارشگر هم سعی میکنه قضیه رو ماست مالی کنه:
- بله شوندگان و بينندگان عزيز! داشتم مي گفتم كه ريوني ها اومدن تا بازي از سر گرفته بشه! سوت آغاز بازی زده میشه!
سرخگون دست دويله. به راحتي از دو بازدارنده ي اندروميدا و استرجس جاخالي مي ده و بعد به پني پاس مي ده. پني هم بعد از كمي پيشروي، حلقه ي چپ دروازه رو هدف مي گيره و سرخگون رو پرتاب مي كنه. تدي به طرف سرخگون شيرجه مي ره اما فقط نوك دستش اون رو لمس مي كنه و سرخگون با قدرت فراوان، وارد حلقه مي شه.
صداي تشويق تماشاچيان آبی پوش و ارزشی، ورزشگاه رو پر مي كنه:
- ویوه ویوه، ریون!... بوق بوق بوق بوق، ریون!
صدای گزارشگر در ورزشگاه طنین انداز میشه:
- بله! تیم ریونکلاو داره فرت و فرت گل میزنه و کم کم گل زدن هم داره به خز شدگی نزدیک میشه! و باز هم گلی دیگر! این گریفیندوری ها هم مثل اینکه خوابشون برده!... و گلی دیگه!! باب ایولا! چه هیجانی! آقا اون تخمه رو رد کن بیاد!!
چو و رون هم مشغول پيدا كردن گوي بودن كه ناگهان رون گوي رو مي بينه. به چو كه در سمت ديگر زمين بود نگاهي مينندازه و مي فهمه كه چو هنوز گوی رو نديده. پس بي خيال و سوت زنان به طرف گوي مي ره. دستش رو دراز مي كنه و به راحتی، اون رو مي گيره!
طرفداران گريفیندور با فریادی بلند تر از فریاد سرژ شادمانی خودشون رو بابت گرفتن گوی زرین نشون میدن و سر از پا نمي شناسن! یه عده هم از شدت جو گیزری، شروع به تنفس دادن می کنند!
آنيتا به سمت چو مي ره و با ناراحتی و در حالی که به شونه ی چو میزنه،ميگه:
- ميدونم که تمام سعيت رو کردی! عیبی نداره! گریه نکن!!
اما چو عین خیالش نیست و در حالی که فكر میکنه تشويق ها به خاطر گل زدن ها هست، همچنان به دنبال گوي مي گرده. بلاخره گوي رو در نزديكي رون مي بينه و با يك شيرجه ی استادانه(!) اون رو مي گيره!
چو گوی رو بالای سرش می بره و با خوشحالی داد میزنه:
- آخ جون ما برديم!! ... ما بردیم!... بیاین من رو ماچ کنین دیگه!!
ورزشگاه یه دفعه ساکت میشه و ريوني ها در حالی که چماقاشون رو از زیر لباسهاشون در می یارن، به این حالت : ، به چو نگاه میکنند!
و در اون لحظه ی خطیر، تنها چیزی که به گوش می رسید، صدای قورت دادن آب دهان چو بود!!


ویرایش شده توسط یونا در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۴ ۱۳:۵۹:۴۱


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ شنبه ۳ تیر ۱۳۸۵

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو




مسابقه کوییدیچ بین دو تیمگریفیندور وراونکلا

*~*~*~*~*~*~* تالار اصلی گریفیندور *~*~*~*~*~*~*

عصر لذت بخشی بود ، وزش نسیم ملایم که از پنجره ی نزدیک شومینه وارد تالار میشد ، باعث گردیده بود تا بچه ها با روحیه ای مضاعف به انجام تکالیف خود بپردازند.
در همین وقت صدای باز شدن در به گوش رسید ، استرجس پادمور به همراه تعدادی دیگر از پسرا وارد تالار شدند ، نگاه کنجکاو همه به سوی چهره های گرفته شان روانه گشت !
سکوتی به طول 30 ثانیه بر محیط حاکم شد تا اینکه با صدای ورق زدن کتاب توسط یک سال اولی همه به خود آمدند.
آلیشا و اندرو که در مورد مقاله ی جدیدی که یکی از استادید به عنوان تکلیف به آنها داده بود ، از بین انبوهی از کتابها دنبال جواب میگشتند نگاهی به استرجس کردند و اندرو گفت:
_ مشکلی پیش اومده؟.....چیزی شده؟
استرجس از جا بلند شد و در حالی عرض تالار را طی میکرد گفت:
_ مسابقات کوییدیچ شروع شده!... بازی افتتاحیه رو ما باید انجام بدیم!
بقیه ی اعضای گریف که صدای کاپیتانه خود را شنیدن مات و مبهوت به او خیره شدند
جسی که خسته و عصبانی وارد تالار شده بود به سمت کاناپه رفت و روی آن نشست و در حالی که چشمانش را میمالید گفت:
_ ماجرا چیه؟
استرجس مکثی کرد و دوباره حرفش را تکرار کرد .
جسی که گویا به یک لطیفه گوش میداد شروع به خندیدن کرد ، که این خود باعث تعجب استرجس شده بود.
استرجس بعد از کمی توضیح در مورد مسابقه و جسی افزود:
_ همونطور که میدونین موفقیت در این مسابقات آرزوی هر کسیه پس بهتره دوستامونو توی تالار خوشحال کنیم... ضمنا بازی اولمون با تیم روانکلاست ... نباید دست کم بگیرین فهمیدین؟
اعضای گریف: هــــــــــورااااااا


*^"^"^"^"^"^*^"^"^"^ روز مسابـــقه ^"^"^"^*^"^"^"^"^"^*
اطلاعات بازی*
مسابقه بین دو تیم : گریفیندور و راونکلا
زمان: شنبه 24 ژوئن سال 2006 میلادی، ساعت 4:30 دقیقه ی عصر
مکان : ورزشگاه چند صد نفری کوییدیچ هاگوارت
ز داور مسابقه: سرژ تانکیان
دمای هوا: 39 درجه بالای صفر



هوای امروز بر خلاف روز گذشته کمی گرم تر به نظر میرسید ، بادزن ها و نوشیدنیهایی که در دست تماشاگران بود آن فضا را به خوبی تکمیل کرده بود.
از این رو کیپیتان ها و بازیکنان دو تیم با مشورت با داور تصمیم گرفتند تا از کلاه لبه دار در موقع بازی استفاده کنن استفاده کنند تا نوره آفتاب در روند بازی خدشه ای ایجاد نکند.
و اما بازیکنان دو تیم همراه با سوت و تشویق هواداران وارد زمین بازی شدند . تماشاگران به محض دیدن کلاهای بازیکنان به تشویق هایشان افزودند ، زیرا تا به حال چنین چیزی را در مسابقات مشاهده نکرده بودند.
بازیکنان دو تیم سر جای خود قرار گرفته و به راهنمایی های لازم را توسط کاپیتان خود گوش میدادند تا اینکه صدای فریاد بلند سرژ ( سوت ) را شنیدند ، دو کاپیتان به سمت یکدیگر رفته و بعد از دست دادن و قوله انجام بازی جوانمردانه توسط دو تیم بازی آغاز شد
گزارشگر مسابقه مثل همیشه لی جردن بود که با آب و تاب و هیجان مسابقه را برای دیگران شرح میداد.
بازیکنان دو تیم به آسمان پرواز کردند، سرخگون در همین ابتدای بازی در دست قهرمان فصل گذشته قرار داره ، بله کوییرل بعد از جا گذاشتن مهاجمان حریف جلو میره ولی نه بازدارنده ی لونا لاوگود باعث میشه کوییرل تعادل خودش رو از دست بده و سرخگون از دستش بیفته ، در همین حال صدای استرجس که میگفت:
_ مهاجمان کناره همدیگر حرکت کنند به وضوح شنیده میشد .
جسی با به سمت کوییرل رفت و بعد از یه شیرجه تونست سرخگون رو بگیره ، جسی همینطور جلو میره تک به تک با یونا ، یونا نمیتونه مانع پرتاب جسی بشه و گــــل ، گل اول این دیدار در حالی که فقط چند دقیقه از شروع دیدار میگذره توسط جسی زده میشه.
گرما هر لحظه بیشتر میشد ، گویا خورشید خیال غروب کردن را نداشت ، چندین بار در موقع بازی و به علت سرعت زیاد بازیکنان کلاه تعدادی از سرشان پرتاب شده بود .
بازی کماکان با نتیجه ی نزدیک 70 به 50 ادامه داشت .
سرخگون در دست بازیکنان گریفیندوره اونا همینطور جلو میرن ، آلیشا اسپینت یکی از مهاجمان این تیم توسط بازدارنده ی الکسا بردلی سرخگون رو رها میکنه و به سمت زمین سقوت میکنه ، این حرکت الکسا باعث میشه تا سرخگون به آنیتا دامبلدور کاپیتان و مهاجم تیم رون برسه و یک ضد حمله شکل بگیره . آنیتا با همراهی دویل و پنه لوپه کلیر واتر مثلثی رو تشکیل داده و که در بین راه به هم پاس هایی رو در وبدل میکردند به سمت دروازه ی گریف جلو میرفتند استرجس و اندرو از بین مهاجمان ریون جا میمونن و بلاخره آنیتا تونست گل مساوی را به ثمر برسونه ، حالا دیگه تمام چشمها به جستجوگران دو تیم خیره شده بودند ، رون و چو در جدالی سخت به سر میبردند ، دستان هر دو به سمت جلو و گوی زرین دراز بود تا اینکه رون فکری به ذهنش رسید ، رون از فرصت استفاده کرد و کلاه چو رو از روی سرش در آورد با این کار رون موهای لخت و بلند چو روی صورتش و هوا پخش شد و اون تا بخواد موهاش رو درست کنه رون گوی زرین رو به دست آورد .
سرژ تانکیان سوتش رو از جیبش در آورد و پایان بازی را با برتری گریفیندور اعلام کرد.
طرفداران گریفی در حالی که بازیکنان گریف را روی دستان خود نگه داشته بودند به سمت تالار عمومی خود رفته تا جشن اولین پیروزی خود را بگیرند.






Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۳:۵۷ شنبه ۳ تیر ۱۳۸۵

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
در آن روزها دانش آموزان تنها درباره ی مسابقات هفته ی آینده صحبت میکردند.آنها که از امتحانات اخیر خسته بودند به دنبال هیجانی می گشتند که این مسابقات به خوبی به این نیازشان پاسخ میداد.در اینجا تنها اعضای تیم کوییدیچ بودند که باید علاوه بر هیجان اضطراب ناشی از مسابقات را نیز متحمل می شدند.این نگرانی به خوبی در چهره ی بازیکنان گریفیندور که همگی در رختکن حاضر بودند به چشم می خورد.آنها باید میکوشیدند که در این هفته ی آخر کم کاری های خود در دوره ی امتحانات را جبران کنند.سخنرانی های کاپیتان تیم استرجس پادمور نیز در آن ظهر گرم تابستانی بازگوی همین خبر برای آنها بود.
سرانجام این هفته هم با تمام سختی هایش سپری شد و در روز آخر به اجازه ی کاپیتان اعضای تیم به استراحت پرداختند تا فردا با حداکثر انرژی خود در مسابقه حضور یابند ولی این انتقادات و تذکرات صریح کاپیتان بود که گاه و بی گاه آنها را غافلگیر میکرد و حتی بیش از تمرین های سخت روزهای گذشته آنها را عذاب میداد و خسته میکرد.
* * *
با ورود بازیکنان دو تیم به زمین صدای تشویق تماشاچیان به اوج خود رسید.آلیشیا با صدایی که به طرز عجیبی به صدای استرجس شباهت داشت گفت:بچه ها شماها به هیج دردی نمیخورین.همتون سرتاپا اشکالین...حالا ببینم چیکار میتونین بکنین.
در این میان صدای لی جردن به گوش میرسید که از فرصت قبل از شروع بازی استفاده کرده بود:همونطور که میبینید گریف ها با همون ترکیب قبلی تو تیم حاضرند.و اما تیم ریونکلا...خب انگار دامبل که در بازی قبل کاری جز جمع کردن ریشش نداشت دیگه در تیم به چشم نمیخوره و به جای اون دویل را میبینیم.بازیکن فرز و تیزیه...به هر حال امروز اولین بازی تیم ریون بدون دامبل را شاهد هستیم...راستی تا یادم نرفته از فدراسیون که چمن زمین را به مناسبت مسابقات عوض کرده باید تشکر کنیم.نمیدونم چی فکر کرده...لابد تو روحیه ی بچه ها تاثیر داره...خب انگار بازی شروع شده.توپ در دست گریفه...بذار ببینم...بله این کوییرل که با چه سرعتی جلو میره آنیتا براش مزاحمت ایجاد میکنه و بالاخره توپو میگیره حالا پاس میده به پنه لوپه...سرعتش بیشتر از اونه که کسی بتونه جلوشو بگیره...بلاجر اندرو هم تاثیری نداره...توپ از میان دستان تدی به سمت حلقه میره...و گگگل... توپ در دست آلیه...واتر روجا میذاره...حالا پاس میده به جسیکا...ایول دختر برو جلو...اه...بلاجر لونا به انتهای جاروش برخورد کرد...کوییرل به موقع توپ رو گرفت و آنیتا هم با ظرافت اونو قاپ زد...حالا بلاجر استرجس کارشو میکنه...عجب بازییه پسر!و اینم گل گریف.یونا خیلی عصبانیه.بابا یه گل خوردی تازه!!....

بازی با همین روند ادامه داشت.هر گلی که از طرف یک تیم زده میشد پس از مدتی کوتاه از طرف تیم مقابل جبران میگشت و نتیجه را بار دیگر مساوی میکرد.ریونکلایی ها خشونت اسلایترینی ها را نداشتند ولی به قدو کافی فرز و چابک بودند تا رقیب خوبی برای گریفیندوری ها محسوب شوند.
در بالای زمین رون ناامید از پیدا کردن گوی زرین توجهش به بازی که به دلیل خطای الکسا به روی جسیکا برای چند لحظه متوقف شده بود جلب شد.ولی بعد به خودش آمد که وظیفه ی دیگری نیز بر عهده دارد.او نیم نگاهی به چو چانگ جستجوگر ریون انداخت.در این لحظه چیزی در دلش فروریخت و درد شدیدی در ناحیه ی قلب خود احساس کرد.ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد. چو کش سرش را باز و با یک حرکت چرخشی سر موهایش راپریشان کرد.رون تازه متوجه شد که احساسات اخیرش به دلیل نباز فوری او برای رفتن به دستشویی است.پس رویش را به طرف دیگری کرد و با خود گفت:این چرا همچین میکنه!؟...بنده خدا خله انگار..
بعد به این فکر فرو رفت که آیا باید بازی را متوقف کند؟چه دلیلی برای استرجس میتوانست بیاورد؟...در همین افکار بود که گوی زرین را در نزدیکی زمین و درست در مقابل در مستراح مشاهده کرد.پس با سرعت به طرف آن اوج گرفت.هدفش که فراتر از یک گوی زرین بود سبب شد که با سرعتی باورنکردنی به طرف آن هجوم بیاورد.به همین دلیل چو با وجودی که کمی بعد از او به حرکت در آمده بود فاصله ی زیادی از رون داشت.و سرانجام رون موفق شد...
همه ی اعضای تیم با خوشحالی در نزدیکی رون فرود آمدند تا به او تبریک بگویند ولی رون که دیگر توان تحمل نداشت تنها آرزویش این بود که به دری که در مقابلش بود برسد...


اون کسی باش که هستی یا اون کسی که هستی باش


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۹:۵۵ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
به نام دوست

مسابقه تيم هاي گريفيندور و راونكلاو

*تالار عمومي و بزرگ گريفيندور*

روز ها از پس هم با سرعت چيزي ماگلي به نام برق از پس هم ميگذشتن....در داخل تالار گريفيندور همه چيز عادي به نظر ميرسيد و هيچ چيزي غير عادي به نظر نميرسيد....تمام بچه هاي تيم كوييديچ در كنار هم در تالار جمع شده بودن و منتظر آمدن كاپيتان خودشون بودند....چون پيغامي از طرف كاپيتانشون دريافت كرده بودن كه داخلش گفته بود :
از اعضاي ثابت و نيمه ثابت تيم تقاضا ميشود كه در روز 31 خرداد ماه دور هم جمع شوند....
تق...توق....
در سالن عمومي باز شد و استرجس وارد سالن شد....اون خودشو به كنار بچه ها رسوند و برگه هايي رو از توي جيبش در آورد به آنها داد...
همه ي بچه ها برگه ها رو دريافت كردن و مشغول مطالعه شدن...
صداي فريادي در تالار پيچيد...همه به اندرو نگاه ميكردن....
_نه!!!!
همه ي بچه ها به استرجس نگاه ميكردن كه اون بگه اين برگه ها دروغه ولي متاسفانه اون سرشو فقط پايين نگه داشته بود...همه ي بچه ها با تكون دادن سرشون از آنجا رفتند....و به سمت خوابگاهايشان حركت كردند...استرجس هم كه كاملا غم زده بود بدون آنكه برگه ها رو جمع كنه از تالار بيرون رفت.....از پنجره اي كه باز بود بد ملايمي ميوزيد ...باد باعث شد برگه ها جا به جا شوند و در گوشه و كنار تالار پخش شوند....يكي از برگه ها نوشته هايش رو به آسمان بود به طوري كه ميشد آن را خواند روي آن نوشته بود:
نقل قول:
با سلام خدمت اعضاي تيم كوييديچ گريفيندور
به اطلاع شما ميرسانيم كه فردا يعني مورخ 1 تير تيم شما با تيم كوييديچ راونكلاو بازي دارد ...

اميدواريم كه در آن بازي موفق باشيد
مديريت هاگوارتز



===============================================================
*2 ساعت بعد راهروي مدرسه*

همه ي بچه ها گريفيندور به سمت زمين كوييديچ حركت ميكردن كه برن و تمريني رو قبل از مسابقه انجام بدن....از راهروي ميان بر عبور كردن ولي در بين راه با بازيكنان تيم راونكلاو رو به رو شدن....همه در چشم يكديگر خيره شده بودن....آنيتا كاپيتان تيم حريف از بين آنها بيرون اومد و گفت:
مواظب باشين فردا نبازين.....
استرجس رو به اعضاي تيمش كرد و گفت:
بياين بريم.....
همه با سرعت از كنار اعضاي تيم حريف عبور كردن ولي.....لونا لاوگود مدافع تيم حريف در بين عبور به اندرو گفت:
بپا كسي بهت گير نده!!!
اندرو از كوره در رفت و با چماق بر سر و روي لونا كوبيد...بچه هاي گريفيندور جلوي اندرو رو گرفتن و بالافاصله آنجا رو ترك كردن.....و به سمت زمين كوييديچ رفتند...تمريني كمي آسون به آنها از طرف استرجس داده شد....بعد از تمرين همه به سمت تالار حركت كردند كه زود بخوابند...

===============================================================
*روز مسابقه*

همه ي بچه ها در داخل رختكن نشسته بودن و داشتند به مسابقه ي آن روز فكر ميكردن.....افراد تيم هيچ كدام وحشتي نداشتند چون براي دومين بارشان بود كه هر كدوم به زمين ميرفتند....
اندرو كه هنوز از دست لونا عصباني بود زير لب به خودش ميگفت:
حسابشو ميزارم كف دستش!!!
رون كه كنار دست او نشسته بود...متوجه شد ولي جرات نكرد چيزي بگويد....
استرجس به همراه جسي وارد زختكن شد....وقتي ديد كه همه حاضرن گفت:
مثل هميشه وقت رفتنه!!!
همه ي بچه ها با سر و صداي زيادي از جاشون بلند شدن و از پشت سر كاپيتانشون از رختكن خارج شدن.....

باد به شدت ميوزيد به طوري كه براي بلند شدن كار را سخت كرده بود.....استرجس به سمت دارو و آنيتا رفت كه با او دست بدهد.....پس از دست دادن با سرعت سوار جارويش شد و با سوت دارو به پرواز در آمد.....
صداي گزارش گر در ورزشگاه پيچيده شد...
_سلام با مسابقه ي تو تيم گريفيندور و راونكلاو در خدمت شما هستيم...بريم سراغ گزارش بازي ...آليشيا سرخگون رو در دستش داره و به پيش ميره.... آنيتا و دوبل مهاجمان تيم حريف به استقبالش ميرن....ولي يك كاره زيبا از آليشيا باعث ميشه هر دوي آنها جا بمونن...به هر صورت آليشيا از هر دوي آنها تجربه ي بيشتري دارد....استرجس فرياد ميزنه ":
پاس بده آليشيا خودت جلو نرو!!!
آليشيا در هوا معلق ماند....و به اطرافش نگاهي كرد...جسي در موقعيت خيلي خوبي بود.....
_پاس از آليشيا به جسي....ببله جسي به خوبي ميگيره....حالا وقتشه كه بشوته....بله گل...گل.....10 - 0 به نفع گريفيندور

بازيكنان تيم حريف كاملا از اين بازي تيم گريفيندور شوكه شده بودن....فرياد آنيتا همه ي آنها رو از جا پروند....
_حالا توپ دست کلیر واتره با سرعت جلو ميره كوييرل به سمتش ميره ولي قبل از اينكه بهش برسه استرجس با يك بلاجر از اون پذيرايي ميكنه....نه صبر كنيد توپ دست دوبل هستش.....حالا جلو ميره پاس ميده به آنيتا ....باز هم متوقف ميشن ولي اين بار توسط اندروميدا بلك.....جسيكا با سرعت توپ رو ميگيره و ميده به كوييرل...اوه نه الکسا بردلی يك بلاجر ميفرسته به سمتش ولي اون بهش نميخوره و جلو ميره...لونا هم يك بلاجر به ستمش ميفرسته ولي نه اين يكي ديگه از عجايب بازي بود اندرو به يك حركت چرخشي بلوجر رو ميفرسته به سمت خود لونا.....واي خورد بهش....اون از روي جارو ميفته روي زمين.....بازيكنان همه به اين صحنه نگاه ميكنن....لونا از روي زمين بلند ميشه و دستي تكون ميده كه نشون ميده حالش خوبه!!!
اندرو در بالا:
بچه ها به بازيشون ادامه ميدن....كوييرل پاس ميده به آليشيا....آليشيا با يونا تك به تك شد و گل...گل....20 - 0 به نفع گريفيندور.......
_بازيكنان راونكلاو باز هم بازي رو آغاز ميكنن....يك پاس بلند از يونا..... به آنيتا مستقيم ميرسه بهش ...با تدي تك به تك شده....ميشوته....اين چي بود.....رون ويزلي و چوچانگ شونه به شونه ي هم حركت ميكنن توپ آنيتا به رون برخورد ميكنه و از دروازه دور ميشه ..همه به آن دو نگاه ميكردن ..رون با سرعت از كنار اندرو كه داشت او رو تماشا ميكرد رد شد.....و به سمت حلقه ي مياني راونكلاو حركت كرد ..... گوي زرين مستقيم داشت ميرفت به سمت يونا.....اون جلوي راه رون رو گرفت كه چوچانگ بهش برسه ولي رون با يك حركت ساده ي تكون دادن جارو اونو از مسير خارج كرد....گوي زيرن دور زد و افتاد جلوي رون......
_بله!!!!
اعضاي تيم همديگرو در آغوش ميگرفتند...تيم برنده شده بود......آنيتا جارو رو با شدت كوبيد روي زمين....


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۷:۵۶ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۵

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
داوران مسابقه:
روبیوس هاگرید از گریفیندور
سرژ تانکیان از هافلپاف
هرپوی کثیف از اسلایترین
آوریل لاوین از راونکلاو
قوانین مسابقات کوییدیچ در هاگوارتزتصویر کوچک شده

برای بازیکنان:

هر بازیکن موظف است در هفت روزی که برای بازی با تیم حریف برایش مشخص شده یک نمایشنامه بنویسد.

*این ترم برای خلاف ترم گذشته به درخواست اعضا سه بازیکن به عنوان ذخیره برای هر تیم قرار دادیم برای استفاده از ذخیره ها در بازی کوییدیچ در صورت نبود بازیکن حتما این موارد را با دقت بخوانید:
1-اینبار هم فقط هر هفت بازیکن اصلی در زمین پست میزنند در صورتیکه یکی از بازیکنان فرصت نکرد و یا مشکلی برای زدن پست داشت یکی از ذخیره ها با انتخاب کاپیتان بجای یکی الی سه نفر بازیکن اصلی (هر ذخیره برای یه بازیکن) میتواند در مسابقه شرکت کند.
2-حتما در بالای پست بازیکن ذخیره نوشته شود که ایشون به جای کدام بازیکن وارد زمین میشه.
3-بازیکن ذخیره فقط باید در پستی که بازیکن مصدوم بازی میکرده بازی کند(پست بزند) مثلا سارا اوانز بازیکن ذخیره بجای کوییرل بازیکن مهاجم
4-در هر بازی هر سه بازیکن ذخیره در صورت نبود بازیکن اصلی میتوانند در بازی شرکت کنند.
5-هر بازیکن ذخیره فقط حق دارد به جای یک بازیکن پست بزند در صورتیکه در یک بازی چهار بازیکن حضور نداشت کاپیتان اجازه استفاده از یک ذخیره به عنوان دو بازیکن را ندارد.

*در نمایشنامه باید به نکات زیر توجه شود:
1-بکار بردن تمام اسامی بازیکنان دو تیم در نمایشنامه.
2-درست نوشتن نام اسامی و جایگاه بازی آنها.
3-استفاده از توصیفات برای زمین و برای بازیکنان.
3-بازی رو از دید تیم خودتون شرح دهید.
4-سعی کنید از همه چیز در یک بازی استفاده کنید.از خطاها توپها پنالتی ها حتی موقع استراحت در رختکن رو میتونید بنویسید.
5-حتما لازم نیست در بازی که انجام میدید خودتون رو برنده اعلام کنید اینها امتیاز محسوب نمیشن.
6-زیاد از دیالوگ و یا توصیف استفاده نکنید سعی کنید هر دو رو در کنار هم بکار ببرید
7-نوع نوشتن و سبک نوشتن مهم نیست خوب نوشتن ملاک پیروزیست.

برای داوران:


هر نمایشنامه 10 امتیاز داره در کل هر کس در طول بازی باید سه نمایشنامه در زمین بنویسه که میشه 30 امتیاز با توجه به تعداد بازیکنان هر تیم,در صورت بدست آوردن تمام امتیازات در نهایت 210 امتیاز (توسط یک داور) برای تیم بدست میاید.بر مبنای این امتیازات تیم برنده مشخص میشه.در آخر امتیازت + جایزه تیمها شده و به تابلوی شنی امتیازات اضافه میگردد.

*نوع امتیاز دادن برای هر نمایشنامه:
1-در صورتی که بازیکنی قوانین بالا را رعایت نکند داور میتونه بابت بکار نبردن یکی از موارد فوق از وی امتیاز کسر کند
2-در صورتی که بازیکنی در روز مسابقه در زمین بازی شرکت نکند داور این حق رو دارد که علاوه بر ندان امتیاز از تیم وی امتیاز نیز کسر کند البته در صورتیکه بازیکن ذخیره به جای او پست بزنید مانعی ندارد.
3-اگر بازیکنی در روز تعیین شده بازی نکند و به جای آن در روز دیگری نمایشنامه ارسال کند داور میتواند او را از زمین اخراج کرده و به وی اخطار دهد.(پست او را پاک کرده و از او امتیاز کم کند)
4-داوران اجازه ندارند از روی گروه خود و یا دلایل شخصی به بازیکنان امتیاز داده و یا کم کنند.
5-داوران در موقع امتیاز دادن اجازه مشورت و یا صحبت با داوران دیگر را ندارند.
6-هر داور خود به تنهایی باید امتیازات را نوشته و در آخر هر مسابقه آن را، در یک هفته تعیین شده بعد از بازی هر تیم در زمین بازی کوییدیچ تحویل دهد.
7-حتما موقع امتیاز دادن نام بازیکن و نام تیم حریف را نوشته و جدا به وی امتیاز دهید.برای انتخاب برنده حتما به این لیست احتیاج دارم.
نحوه دادن امتیاز به هر تیم در هر بازی:
بازی بین دو تیم راونکلاو و گریفیندور
راونکلاو:
لونا لاوگود ---> 8 امتیاز
چو چانگ ---> 6 امتیاز
و ...

گریفیندور:
کوییرل ---> 7 امتیاز
سارا اوانز (ذخیره بجای اندرومیدا) ---> 8 امتیاز
و ...

در مجموع:
گریفیندور: 54 امتیاز
راونکلاو: 63 امتیاز

8-مدیریت مدرسه مسئول نظارت بر کار داوران است در صورت داشتن هرگونه انقاد و با پیشنهاد به دفتر مدیریت هاگوارتز مراجعه کنید.

*همونطور که گفتم هر تیم توسط هر داور در نهایت 210 امتیاز بدست خواهد آورد.امتیاز تمام داوران برای هر تیم در آخر جمع شده و تقصیم بر چهار میشود.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۰ ۱۷:۲۶:۴۲




Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴

رز زلرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
از خوابگاه مختلط هافلپاف!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
در رختكن تيم :
همه ي بچه هاي تيم در كنار هم با اظطراب به بازيي كه در پيش رو دارند فكر مي كنند
رز :بايد خيلي خوب بازي كنيم
هلن : واي خيلي وحشت ناكه
سوزان : به خوبي تمرينا بازي كنين
بچه هاي تيم از رختكن خارج مي شن و با تشويق هافليا روحيه و اميد به دست مي ارن
در زمين
درست هنگامي كه سوت داور زده ميشه رز به طرف ققنوس ميره و ققنوس چون سرش رو عقب اورد سرش به چماق مي خوره
رز : اوي حواست كجاست ؟ داور خطا شده اين ققنوس سرش رو به چماق من زد !
داور :ققنوس از بازي اخراج ميشه چون سرش رو به چماق رز زد ! رز كه با چماق تو سر ققنوس نزده !‌
ققنوس : داور جون تو هم ...........!
رز : حالا داور اين دفعه ببخشش
و بازي بدون در نظر گرفتن خطاي ققنوس شروذع مي شه !
سوت مسابقه دوباره زده مي شه وسرخگون بالا مي رود و...
چو و انيتا كه در مقابل هم قرار گرفتند به سمت توپ حمله ور مي شوند و توپ به دست چو مي افتد
آنيتا : چو چقدر موهات خوشگل شده !
چو براي نشان دادن خوشحاليش از حرف انيتا دستش رو به طرف موهاش مي بره و توپ ............
آنيتا كه از اين كار چو به خنده افتاده بود با حواس پرتي به سمت زمين خودشون كه سوزان دم دروازش وايستاده ميره
سوزان در حال صحبت با موبايل : مامان اون شيرينيه توش وانيل مي ريزن نه پودر كاكائو راستي شكرش بيشتر از يك كيلوگرم شه وا ميره ها!!!!!
و آنيتا با خوشحالي يك ضربه ي محكم روانه ي دروازه مي كنه كه .........
نيمفا اين توپ رو روي هوا مي قاپه و سوزان كه حواسش پرت بوده ..........
سوزان :اوووووووه رز حواست كجاست مگه من عين تو شوتم الان ضربش رو مي گيرم اينقدر داستان نساز
و ضربه ...........
پيتر چهره ي قهرمان ها رو به خودش مي گيره و به طرف توپ كه از مسير دروازه منحرف شده مي ياد سينش رو سپر مي كنه و مسير توپ رو به سمت دروازه منحرف مي كنه و توپ رو وارد دروازه مي كنه !!!!
اما دروازه ي خودمون!!!!
كريچر ورز و ادي در حال تماشا ي اين صحنه ها و خنديدن به انها هستند كه رز هلن رو با قيافه ي متفكر مي بينه داره نقشه ميكشه بايد ئارد عمل شيم
پيتر به طرف توپ حمله مي كنه و اون رو از دست پنه لوپه مي قاپه و با عجله به سمت دروازه مي ره كريچر و ادي چماقهاشون رو اماده مي كنن حالا نوبت منه !!!!!!!!
رز به بلاجر ضربه مي زنه و بلاجر دقيقن به جايي كه ميخواست مي خوره سر انگشت آوريل !!!!!!!!
آوريل : اي ناخونمممممممممممممممم ديگه نمي تونم گيتار بزنم ؟!
پيتر توپ رو به طرف آلبوس كه پشت سر اون بود ميفرسته و آلبوس بدون درنگ ضربه رو وارد دروازه ميكنه
هافليا : آفرين مرحبا به اين تيم خوب ما
اوتو در اون طرف زمين متوجه نور گوي شد بله اون دقيقا زير پاي ققنوسه
اوتو به ارامي به سمت ققنوس ميره
اوتو دستش رو نزديك پاي ققنوس مي بره
اوتو :ققنوس وزارتخانه چطوره؟
وققنوس : اه بد نيست
اوتو : گرفتمش گرفتمش من گوي رو گرفتم
رز :ما برديم
و اين گونه هافل پاف به يك پيروزيه دليرانه دست يافت


هافلپاف هرم نبض آتشين ماست در شرجي عشق و اشتياق
تصویر کوچک شده


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
مسابقه كوييديچ راونكلاو و هافلپاف



در رختكن كوييديچ راونكلاو:

همه در حال ايستاده ، نشسته بودن و فكر ميكردن.كريچر در رختكن رو باز ميكنه ، ميياد تو و ميگه:
-بچه ها ده دقيقه بيشتر تا مسابقه نمونده!
ققنوس:نه بابا!
آوريل:از كجا فهميدي؟
ادی:خب بچه ها ، ايندفعه مسابقمون با هافلپاف هستش! ميدونين ميخوام در مورد چي حرف بزنم؟
بچه ها ياد دو دوفعه قبل ميوفتن...چند نفر با علامت سر تاييد ميكنن و چند نفر هم اظهار بي اطلاعي ميكنن!
ادي:خب...پس اونايي كه ميدونن ، براي اونايي كه نميدونن توضيح بدن!
آوريل دوباره جو ميگيرتش و بلند ميشه:خب بچه ها...امروز هم بايد مراقب بلاجراي ادی باشين كه بهتون برخورد نكنه...حواستون باشه ناجوانمردانه بازي نكنين كه به ادی بر ميخوره...فقط يادتون باشه ، همتون يه آبنبات بردارين هر وقت دومبول بهتون نزديك شد بگيرين جلوش كه حواسش پرت بشه!

**********************

در زمين كوييديچ:

همه سر جاهاشون قرار گرفتن و منتظر شروع بازي هستن.هرپو سرخگون رو به هوا ميندازه و سوت رو ميزنه.چو و دامبلدور به سمت اون شيرجه ميزنن...ولي مثه اينكه هيچكدوم سرخگون رو پيدا نميكنن...

**بعد از دقايقي**
هرپو:اه...پس اين سرخگون كجاست؟
دامبل كه خسته شده بود به سمت زمين حركت ميكنه...
هرپو:بچه ها فكر كنين ببينين كجا ميتونه باشه.
دومبول براي فكر كردن دستي به ريشش ميكشه و سرخگون از داخل ريشش به زمين ميوفته!

دومبول سرخگون رو از روي زمين بر ميداره و به سمت دروازه راون حركت ميكنه.آوريل داشت آهنگي رو زير لب زمزمه ميكرد و متوجه آلبوس نبود...كريچر يه بلاجر رو به سمت دومبول ميزنه و تكه اي از ريشش كنده ميشه!دومبول سرخگون رو به سمت حلقه وسطي ميزنه و سرخگون از حلقه رد ميشه!

آوريل:آقا يعني چي؟قبول نيست...به جا بازي كنين!


پني توپ رو ميگيره و به سمت دروازه هافلپاف حركت ميكنه ، پيتر رو جا ميزاره و به نيمفي پاس ميده...نيمفي به آنيتا ميرسه و سرخگون رو به چو پاس ميده...بلاجر هلن به چو ميخوره اما چون ضربي نداشته هيچ اتفاقي براي چو نميوفته(!)...چو سرخگون رو به پني پاس ميده و پني هم سرخگون رو به طرف حلقه سمت راست ميزنه...اما سوزان بونز اون رو ميگيره...

**********************

تقريباً يك ساعت از زمان بازي گذشته بود و هيچ كدوم از دو تيم نتونسه بودن گلي رو به ثمر برسونن!
اتو و ققنوس هم نااميدانه(!) دنبال اسنيچ ميگشتند.
هر از گاهي لي جردن كه گزارشگر بود از خواب ميپريد و مسابقه رو گزارش ميكرد!
صدايي از سوي تماشاچيان شنيده نميشد و هر لحظه از تعدادشون كم ميشد!

اين آخرين مسابقه بود و براي هيچكس نيرويي باقي نمونده بود...پني و نميفي و چو سرخگون رو به هم پاس ميدادن...آلبوس براي پيتر و آنيتا از خاله بازياش تعريف ميكرد...آوريل آواز ميخوند...سوزان روي حلقه ها تاب بازي ميكرد...رز و هلن بلاجرها رو به هم پاس ميدادن...ادي و كريچر هم با چماقاشون بازي ميكردن!

اتو به سمت آلبوس ميياد تا به خاطرات اون گوش بده...ققنوس هم چون هيشكي بازيش نميداد ، يه گوشه وايستاده بود و يه چيز طلايي رو بالا و پايين مي انداخت.

هرپو كه كاملاً گيج شده بود به سمت ققنوس ميره تا ازش توضيح بخواد.نزديكتر كه ميشه گوي زرين رو دست ققنوس ميبينه و با كمال خوشحالي سوت رو ميزنه!

لي با صداي سوت هرپو از خواب ميپره و ميگه:
-خب...مهم نتيجه بازي نيست...مهم اينه كه بازي زيبا و جذابي رو شاهد بوديم!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
همه از رختکن بیرون میان...جمعیت هافلی با فریادی به بلندی فریاد سرژ داد میزنن: هافل چیکارش میکنه..سوراخ سوراخش میکنه..انرژی هسته ای حق مسلم ماست!

ریونیا از ور با آوازی به بلندی صدای گیتار شکسته آوریل میخونن: وای اگر این حمید حکم جهادم دهد! ارتش دنیا نتواندکه جوابم دهد!

آوریل: اینا چرا همچی میکنن؟
ادی: طرفدارای هافلن دیگه!
آوریل: نه اینکه طرفدارای ما خیلی آبرو دارن!
ادی: صبر کن...میبینی!

پیتر و ادی با هم دست میدن...هرکدوم سعی میکنه دست اون یکی رو خورد کنه...

-کات! سوژه تکراریه!
- بوق! خوب عیبی نداره! میخوای آواداکداورا بزنن؟


- آواداکداورا!
-نههههههههههه!

آلبوس شیرجه میزنه جلوی پیتر...آوداکداورا میخوره تو کلش...دو تا معلق میزنه!

- مردنم عجب مصیبتی داره ها!
آلبوس برای بار دوم در طول عمرش میمیره!

پیتر در حالی که داره از عذاب وجدان خودکشی میکنه میره پیش داور:

داور: نخیر! بازیتون انجام میشه! میخواست خودشو نندازه جلوت!

بلاخره همه وارد زمین میشن..هرپو سرخگونو پرت میکنه هوا...آنیتا که چشاش از گریه برای برادرزاده اش سرخ شده سرخگونو میگیره و میندازه برای پیتر...وسط راه نیمی(تانکس) توپو قاپ میزنه و به چو میندازه...چو رو جاروش خم میشه که به توپ برسه:

-اه این موها چیه میره تو صورتم

پنی یه نگاه بوقی به چو میکنه
-چو..احساس نمیکنی برعکس نشستی!؟
-من؟

چو میاد پایین...جاروشو درست میکنه...با آرامش برمیگرده بالا!

اینور زمین مدافعا دارن بازی میکنن:
-بلاجر من زیر درخت آلبالو گم شده! خبر داری؟ نه..نه! بی خبری؟ نه...نه! پس تو گرگ من هستی!

ادی بلاجرو میندازه به هلن..هلن از جارو سقوط میکنه!

رز بلاجر بعدی رو پرت میکنه به کریچ...کریچ با دماغش بلاجرو میندازه به سوزان...سوزان به خیال اینکه سرخگون داره میاد شیرجه میزنه رو بلاجر...چند لحظه بعداثری از سوزان نیست!

بعد از چندگل که نتیجه بازی رو به 30-40 به نفع ریون رسونده اوتو سرخگونو میبینه...ققی رفته توهم:

همه جمعیت اسم ققیو داد میزنن...ققی بالاشو دراز میکنه...اسنیچو میگیره و رو به جمعیت میخواد بالا ببره که توپ از لای پراش سر میخوره و دست اوتو میفته!

-ققی! بدووووووووو!

ققی حواسش سر جاش میاد و میره دنبال اوتو...طرفدارای هافل جیغ میکشن...اسنیچ دست اوتوئه!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴

هلن هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۰۳ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۸۶
از اون جا!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
شب قبل از بازي
سالن عموميه هافلپاف*

- بچه ها بيايين از اين بخورين!! خيلي خوبه!!
- اين چيه!؟
- معجون آرام بخشي.
بازيكناي هافل هر كدوم يه جام از توي سيني اي كه تو دستاي هلن بود برداشتن و معجون مشكي رنگ داخل اونو نوشيدن.
- برين بخوابين!!
----------------------------------------------------------
روز بازي
زمين مسابقه*

همه ي بازيكناي هافلپاف به طرف داور بازي و راوني ها مي رن. پيتر قبل از اينكه داور چيزي بگه دست ادي رو مي گيره و محكم فشار مي ده!! تا اينكه بالاخره بعد از چند لحظه كه دست ادي آبي رنگ شده بود دستشو ول مي كنه. بازيكنا سوار جارو هاشون مي شن و بازي شروع مي شه!!
آنيتا سرخگون رو به زور از دست چو مي گيره و به طرف آوريل مي ره. دامبل و پيتر هم كنارش پرواز مي كنن. سرخگون مي افته دست پيتر و سرخگون رو بلند مي كنه تا پرتاب كنه كه در همون لحظه هلن با بازدارنده به آوريل مي زنه و از روي جاروش مي افته و پيتر هم به راحتي توپ رو از حلقه مي گذرونه.
- پنالتي به نفع راونكلا!! خطاي بي دليل مدافع هافلپاف!!
- پتريفيكوس توتالس!!
هرپو بدنش خشك مي شه و از روي جاروش پايين مي افته. اوتو كه چوبدستيش هنوز توي دستاش بود با خوشحالي مي خنديد. كمي اون طرف تر رز زلر چماقش رو بلند مي كنه و محكم به سر ماكاي مي زنه كه اون هم در حال سقوط روي ققنوس مي افته.

كمي بعد*

ققنوس در حالي كه پرهاش كاملا ريخته سعي مي كنه تا از دست دامبلدور فرار كنه...كريچر هم روي زمين افتاده و هر چند ثانيه يكي از بازدارنده ها كه از طرف رز زلر فرستاده مي شدن به سرش مي خوردن...تانكس داشت سعي مي كرد از دست گيتار آوريل كه دنبالش مي كرد قايم بشه...چو و آوريل دارن همراه سوزان دوئل مي كنن..
در همين زمان عده اي سياه پوش وارد زمين شدن. چندين گاز اشكاور توي زمين انداخته شد!!
تمامي بازيكناي هافلپاف نهايتا با تلاش گروه ضربت! دستگير شدن...
كسي هنوز نمي فهميد چه اتفاقي افتاده...تماشاگرا همچنان داد مي زدن...پنلوپه هنوز هم سعي مي كرد از يه چيز نامرئي فرار كنه...
بازي نيمه كاره رها شد....بازي اي كه اصلا مشخص نبود بازيه يا نه!!
اما يك نفر با خوشحالي داشت به چيزي فكر مي كرد...ققنوس كه بالهاش شكسته بودن با خوشحالي به فكر اين آخرين برد تيمشون بود...و در عين حال خاطره اي رو به وضوح به ياد مي آورد....خاطره اي كه در اون داشت مواد معجون خشانت پرمدگاني رو به جاي آرامبخش روي تخته مي نوشت....


[size=large][color=0033FF


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 239
آفلاین
مسابقه ی کوییدیچ بین دو تیم ریونکلاو و هافلپاف

شب قبل از مسابقه،زمین کوییدیچ هاگوارتز:

دو ناشناس رو میبینیم که دارن با مشقت تابلوی بزرگی رو نصب میکنن.کلماتی که روی تابلو نوشته شده مفهوم نیست.

شب قبل از مسابقه،تالار ریونکلاو:

-هافلپاف که عددی نیس!ما این همه تمرین کردیم!
-آره،تازه نصف بازیکناشونم دخترن!
آوریل در حالی که باد رو با عصبانیت از بینیش خارج میکنه رو به ادی میگه:مگه چیه؟ما خودمونم کلی دختر تو تیم داریم.
ادی دهنش رو باز میکنه تا حرفی بزنه اما با دیدن قیافه های گرفته ی دیگران منصرف میشه.
چو:آوریل انقد حرص نخور،یا میبریم یا میبازیم دیگه!

شب قبل از مسابقه،تالار هافلپاف:

اعضای هافلپاف توی خوابگاه مختلط شون دارن زور میزنن که بخوابن اما نمیتونن.برای اینکه احساس تنهایی نکنن مدام همدیگه رو دید میزنن تا بدونن کی موفق به خوابیدن شده!اما اشتباه میکنن.هیچکس خوابش نمیبره.

روز مسابقه:

بازیکنهای دو تیم وارد زمین میشن.صدای جیغ و داد تماشاگران بلند میشه.حالا میتونیم حروفی که روی تابلو حک شده ن رو بخونیم:من کوییدیچیست نیستم اما کوییدیچیستها را دوست دارم!!(مرلین کبیر)سوسکی در حال عکس گرفتن از این صحنه هستش که زیر پای کریچر له میشه.
ققی:تو از همون اولش هم قاتل بودی!ریتا اسکیتر بدبختو چرا کشتی؟
اما گوشای کریچر سنگینتر این حرفاس.ریتا اسکیتر به شدت در حال دست و پازدنه.کسی بهش توجهی نداره.کاپیتانها طبق معمول در حال گفتن آخرین سفارشاتشون هستن،هر چند که کسی گوش نمیده!سرانجام داور مسابقه فریاد میزنه:ماکای و پتی گرو با هم دست بدن!
بازی شروع میشه.در همون لحظات اول چو اولین گل ریونکلاو رو میزنه.صدای تشویق همه جا رو پر میکنه.چو پوزخندی به سوزان میزنه و مسیرش رو عوض میکنه.بازی هنوز دست ریونکلاو هست.هلن چیزی توی گوش رز میگه و کمی بعد با بازدارنده هاشون چو رو منحرف میکنن.حالا پیتر سرخگون رو در دست داره.به آلبوس پاس میده.اما آلبوس یه ام پی تری پلیر جادویی توی گوشش گذاشته و داره آلبوم جدید شماعی زاده رو گوش میده!!اصلا حواسش به بازی نیست.پنی از فرصت استفاده میکنه و توپ رو به دست میاره...و گل دوم برای تیم ریونکلاو!

بعد از نیم ساعت:

بازی 50-0به نفع ریونکلاو هستش و هافلپافی ها که به شدت عصبی شدن مدام سر همدیگه داد میزنن.
آنیتا:بابا...تو رو خدا اون رو از تو گوشت در بیار!میبازیما!!
اما آلبوس سر تکون میده و زیر لب میگه:قدحمو با خودت نبر!
کمی بالاتر توی آسمون ققی و اوتو با هم درگیرن.ققی در کنار تابلو و مجسمه ی مرلین دنبال گوی زرین میگرده و اونو با کلمه ی "کوییدیچیستها"اشتباه میگیره!
ققی:گوی زرینو گرفتم!هییییی!برنده شدیم!
در یک آن صورت ریونکلاویها پر از شادی میشه.اما طولی نمیکشه که پیتر فریاد میزنه:اینا حتی نمیدونن گوی زرین چیه!
-باید ازشون امتیاز کم بشه،ما اینهمه سال رفتیم درس خوندیم تا فهمیدیم گوی زرین چیه!مگه کشکه!!
-خیله خب!کافیه،ادامه میدیم!
بازی ادامه پیدا میکنه.تانکس با ایما و اشاره به ققی میفهمونه که:«از توصیه ی پدربزرگت استفاده کن!»
ققی:(با خودش)توصیه ی پدربزرگ؟!آها...!فندک!
اما درست همون موقعی که هیچکس انتظار نداره فریاد خوشحالی هافلپافیها همه جا رو میلرزونه.اوتو خیلی زودتر از ققی عمل کرده و گوی زرین رو در دست داره.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.