هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#91

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
صبحه سردی بود همه ی دانش آموزان اسلایترین سرما خورده بودند زيرا در روز قبل به بهانه ی جشن گرفتن به حیاط مدسه رفتند و با هم آب بازی کردند....

دانش آموزان هر روز چند عدد از امتحانات آخر ترم را می دادند ولی در بین نا خوشی های امتحان یک خوشی گنجانده شده بود که آن هم بازی کوییدیچ بود زیرا یکی از بازی های کوییدیچ که بین راونکلاو و اسلایترین بود به دلیل بارش شدید برف لغو شده بود و به ناچار به اواسطه امتحانات ترم رسیده بود....

در این روز ها زمین کوییدیچ یک سرگرمی برای دانش آموزان اسلایترین و راونکلاو شده بود زیرا در بعضی مواقع برای تماشای تمرين تیمه خودشان به جایگاه تماشاچیان می رفتند و به بازی تیم خود چشم می دوختند....

دراکو این چند روز به بچه ها تذکرات جدی می داد تا بهتر بازی کنند.... تیمه اسلایترین روزی 4 ساعت تمرین می کرد و روزی 5 ساعت به تمرین تئوری می پرداختند....
دراکو برای به دست آوردن روش های گوناگون برای گول زدن حریف به دنبال راه حلهای جدیدی بود .
ساعت11 بود و همگی در رختکن به مرور برنامه های قبلی میپرداختند ... امروز ی با روزهای دیگه خیلی فرق می کرد.... از خارج از رختکن صدای کمی از دانش آموزان می آمد پس معلوم بود هنوز تعداد تماشاگران خیلی کم است.... دراکو رو به تمام بازیکنان کرد و شروع به صحبت کرد :
بچه ها گوش کنید , من نمی خوام زیاد شما رو با تاکتیک گیج کنم ولی سعی کنید همه ی اونا رو اجرا کنید.... ما باید این بازی رو ببریم...یه کاری کنید که رو سفید از بازی خارج بشیم.....
ظهر سردی بود ... نسیمی از دور دست بر زمین کوییدیچ می وزيد و پارچه هاییی که برای تزیین زمین از ان ها استفاده شده بود به لرزه در می آمدند....
از یک طرف دراکو با جان و دل روش خود را توضیح می داد و از طرف دیگر بازیکنان به سختی ان مطالب را در ذهن خود نگه می داشتند زیرا در ان لحظه اضطراب بازی آن ها را از همه چیز منع می کرد ... دراکو در حال گفتن نکات آخر به دانش آموزان بود که صدایی از داخل زمین به گوش رسید که نشان دهنده ی این بود که بازیکنان هر چه زودتر باید وارد زمین شوند... به همین دلیل همه سریع خود را برای رفتن آماده کردند و اولین قدم را بر روی زمین بازی گذاشتند....
جایگاه تماشاچیان پر شده بود و همه با شور و شوق به زمین مسابقه چشم دوخته بودند ... دراکو با اطمينان خاصی به وسط زمین رفت و دیگر بازيکنان را به جایگاههای خود هدایت کرد و وقتی همه در جایه خود بر روی زمین ایستاده بودند .
کاپیتانهای دو تیم دراکو مالفوی و ادی ماکای به جلو آمدند و با هم دست دادن و سوار بر جارو ها شدند و به هوا رفتند و در همین زمان صدای لی جردن می آمد که به معرفی بازیکنان تیم ها می پرداخت:
ترکیب تیم اسلایترین:
دراکو مالفوی کاپیتان و جستجو گر تیم,
بلیز زابینی دروازبان تیم , مارولوو گانت و ایدی مالفوی مدافعان
بلرویچ و مارکوس فلینت و بارتیموس کراوچ مهاجمان تیم هستند ...
صدای تشويقها بالا رفت !
اما ترکیب تیم راونکلاو:
ادی ماکای کاپیتان و مدافع تیم ,
کریچر مدافع تیم , آوریل لاوین دروازبان,
پنه لوپه كلير واتر ، نیمفادارا تانکس و چو چانگ مهاجمین
در آخر ققنوس به عنوان جستجوگر...


هرچه به زمان آغاز بازی نزدیکتر می شدند صدای شور و شوق تماشاچیان افزایش پیدا می کرد .
دراکو رو به بازيکنان تیم خودش کرد و شروع به صحبت کردن کرد:
- بچه ها گوش کنید ما باید این تیم رو ببریم تا بتونیم به مرحله ی بعد بریم... با بردن این تیم می تونیم با روحیه ای شاد به مسابقه ی بعدی بپردازیم... اصلا به باخت فکر نکنید... فقط به فکر خوشحالی بعد از بازی باشید.... به فکر این باشید که وقتی ببریم چقدر خوشحال می شیم ....

داور که خانم سدريک دیگوری بود به سمت ادی ماکای آمد و به او گفت که هر چه زودتر به وسط زمین بیاید .
بعد از چند دقیقه که ادی هم آمده بود سدريک توپ ها را آزاد کرد و سپس به دو کاپیتان اشاره کرد که با هم دست دهند ... هیچ کدام از ان دو میلی به این کار نداشتند ولی ناچارا این کار را کردند و سپس صوت شروع مسابقه را زده شد ....
دراکوسریع به دنبال اسنیچ گشت ولی اثری از ان نبود !
نگاهی به ققنوس انداخت شاید او پیدا کرده باشد ولی او نیز مثل دراکو دنبال اسنیچ بود به همین دلیل دراکو به سمت بالا پرواز کرد تا بهتر به زمین تسلط داشته باشد....
بلیز نگاهش را از دراکو برداشت و به حمله ب حري ف فکر می کرد .
دراکو دوباره به تمام اطراف نگاه کرد تا زودتر بازی را با پیدا کردن اسنیچ تمام کند اما خبری نبود ... یک نگاه زيرکانه به ققنوس انداخت و ناگهان دید که او سمت شئ متحرکی در حال حرکت است و او نیز با سرعت به طرف اسنیچ رفت ...

در زمین دو دروازبان تیم با یک دیگر رقابت سنگینی داشتند زیرا هر دو از دروازبانان ماهر بودند که پشت سر هم توپ هایی رو که به سمتشان می آمد دفع می کردند.....
ادی و کریچر از تیم راونکلاو تمام مدت در حال زدن بازدارنده ها به مهاجمین اسلایترین بودند.... ولی مارکوس و بلرويچ و بارتیموس از مهاجمانی بودند که در جا خالی دادن مهارت خاصی داشتند.
بلیز با حرکات آکروباتیک خود نمایی می کرد و جوری نشان می داد که انگار گرفت این توپ ها برای او افت دارند ...اما در همین حال پنه لوپه در کمال بی توجهی بلیز که در دایره ی سمت چپ دروازه قرار داشت به داخل دایره ی سمت راست سرخگونی را وارد کرد و همه ی تماشاچیان به داد و فریاد و شور و شوق پرداختند زیرا نتیجه به 10 – 0 به نفع راونکلاو بود .

در همین فاصله ی کوتاه ایدی و بارتیموس همدیگر را بیشتر پیدا کرده بودند و همکاری بیشتری با هم داشتن و به همین دلیل یک حمله به طرف تیم حریف کردند..... بارتیموس تمام مدت با بلرويچ رمز هایی را رد و بدل می کرد و به نظر می رسید که چیز مهمی باشد زیرا پشت سر هم مدافعان را کنار می گذاشتند تا این که به دروازه رسیدند و دروازه بان رو به روی حلقه ی وسطی منتظر ضربه ی ان ها بود... مارکوس سرخگون را در دست داشت و سریع ان را سمت حلقه ی سمت چپ شوت زد و بارتیموس از این کار خوشحال بود و سریع حرکت کرد و آوریل برای گرفتن سرخگون به سمت حلقه ی سمت چپ رفت ولی بارتیموس به توپ ضربه ی دیگری زد و باعث شد که جهت سرخگون عوض شود ولی این کار را خیلی زود انجام داده بود زیرا آوریل سریع تغییر جهت داد و به سمت سرخگون رفت... ولی در آنجا بلرويچ قرار داشت و زودتر از آوریل به توپ ضربه زد و گل !!! بله ... گل به ثمر رسید ...
لی جردن هم حتی از این کار به وجد اومده بود :
- بعد از این همه تاکتیک و نقشه کشی اسلایترین هم یه گلی زد و نتیجه را به 10-10 رسوند دوباره صدای تماشاچیان بالا رفت و باعث خوشحالی تمام بازیکنان اسلایترین شد ... ولی این گل توجه همه را به خود جلب کرده بود و از حمله ی مهاجمان راونکلاو غافل ماندند و همین باعث شد ان ها دوباره با بلیز تک به تک بشن ولی ان ها مکث نکردند و در همان جا ضربه زدند و بلیز توپ را گرفت .
دراکو به موفقیت بسیار نزدیک بود حتی به موقعی رسیده بود که دستش را جلوتر برد و باد اسنیچ را احساس می کرد ولی در همین هنگام چیزی در چشم دراکو فرو رفت و دراکو از مسیر اسنیچ خارج شد و دیگر مشت بازش را بسته بود و نا امیدی تمام وجودش را فرا می گرفت....
بازی تیم راونکلاو تازه شکل گرفته بود و نتیجه به 40 بر 30 به نفع راونکلاو رسیده بود !
لی جردن ادامه داد :
حالا تانکس یه توپ رو میفرسته برای چو ... وااای نه ... کم مونده بود که بلرويچ اون رو بگیره ... حالا یه پاس برای چوچانگ که روز کم فروغی رو داشته ... ایدی یه بلوگر رو به سمت اون میفرسته ... یه جاخالی عالی از چو !!!! میره به سمت دروازه ... شوووووت !! آووووو نه ... تیر دروازه به لرزه در میاد اما دروازه باز نمیشه !
در همین زمان بارتی به تنهایی به سمت دروازه ی حریف رفته بود و در مقابل دروازه بان مانور می داد تا فرصتی گیر بیاورد تا ضربه ی خود را بزند اما کریچر با بازدارنده ای او را سرنگون ساخت...
اما در ان طرف زمین چو چانگ و تانکس به دروازه ی بلیز نزدیک می شدند و با پاس کاری بلیز را گیج کرده بودند و در نهایت چو چانگ با یک ضربه ی مستقیم به سمت حلقه ی وسطی کارشان را خراب کرد ... بلیز ضربه را گرفت و به سمت بارتی فرستاد تا از موقعیت استفاده کنه اما نـــــــــــــــــه ... پنه لوپه از ان طرف سرخگون را گرفت و به سمت بلیز رفت و با چند حرکت او را گیج کرد و با یک پاس به تانکس اونو در موقعیت تک به تک قرار داد و گــــــــــــــــــــــــــل برای راونکلاو !!

لحظاتی از بازی گذشته بود و حالا اسليترين 90 بر 110 از راونکلاو عقب افتاده بود .
دراکو و ققنوس به دنبال اسنیچی بودند که حدود یک ساعت پیش آزاد شده بود ولی مثل این که آن روز, روزه خوبی بود چون دراکو در نگاه اول اسنیچ را پیدا کرد و شروع به تعقیب آن کرد .
در وسط زمین بازيکنان در جنب و جوش بودند... از طرفی بلرویچ و مارکوس و بارتیموس حمله می کردند ولی از طرف دیگر آوریل توپ انان را می گرفت...
لی جردن ادامه داد :
روز خوبی برای راونکلاو هست ... ضربه زننده های اسلی به کلی از بازی خارج شدند و نتونستند وظیفشون رو به خوبی انجام بدند .

حالا بلرویچ به سمت مارکوس سرخگونی را پرتاب کرد و داره یه چیزی بهش میگه ...
بلرويچ و بارتی نقشه ای کشیده بودند !
بلرويچ : تو برو جلو من یه کاری می خوام بکنم...
مارکوس که نمی دانست او چه کاری می خواهد انجام دهد ناچار قبول کرد و به سمت دروازه هجوم برد.... بعد از این که با دروازبان چند متری فاصله داشت چشمش به بارتیموس کراوچ افتاد که در کنار حلقه ی سمت راست ایستاده بود و بلرویچ هم در کنار حلقه ی سمت چپ...
مارکوس نقشه ی ان ها را خوانده بود و می دانست که با این کار می خواهند دروازبان را گیج کنند پس شروع کردند به پاس کاری ... اما زیادی این کار به ضررشان تمام شد زیرا مدافعان خود را به ان ها رسانده بودند و تمام مدت به طرف آنها توپ بازدارنده پرتاب می کردند اما مهاجمان اسلایترین جا خالی می دادند... تا این که کریچر عصبانی شد و با همان چوبی که در دست داشت به جاروی مارکوس ضربه زد و باعث شد که مارکوس با دست خود را از جارو آویزان کند... اما داور سریعا صوت زد و اعلام پنالتی کرد .
- بله ... یه حرکت خطا از کريچر که یک کارت زرد هم حالا میگیره !
بلرويچ پست توپ ایستاده بود !!
تماشاگران راونکلاوی اون رو هو میکردند .
شوووووووووووووت !!! گــــــــــــــــــــــــــــــل !! گل برای اسلی !
اوريل فريب میخوره و دروازه باز میشه ! حالا اختلاف به یک گل میرسه !
دراکو یک لحظه توجهش به ضربه ی پنالتی جلب شد و همین کافی بود تا اسنیچ رو فراموش کند.

سريعا بازیکنان بازی را شروع کردند... دراکو با ققنوس به دنبال اسنیچ ... مارکوس و بلرویچ و بارتیموس با یک دیگر پاسکاری می کردند... کریچر و ادی با بازدارنده ها به طرف سه مهاجم شلیک می کردند... همین کار را در ان طرف ایدی و مارولوو می کردند... کریچر با بازدارنده ای ضربه ای به بارتیموس می زنه و باعث می شه توپ دست پنه لوپه بیافته ... پنه لوپه هم بدون معطلی به تانکس و تانکس هم به چوچانگ پاس می ده...
بازی پر جنب وچوشی است... چو چانگ به پنه لوپه پاس می ده و گل ... بله بلیز کاری نتواست بکنه ...

در آن طرف خبری از اسنیچ نیست هر دو جستجو گر در حال چرخیدن به دور خود هستند ... ناگهان دراکو متوجه ی حرکت اسنیچ به دور ققنوس شد ... ابتدا کمی فکر کرد و سپس رو به ققنوس کرد :
- تیمتون خیلی قوی شده...
ققنوس ناگهان چهره اش رو به سمت دراکو بر گرداند و سپس گفت: شاید.. شایدم تیم شما ضعیف شده ؟!
دراکو از فرصت استفاده کرد و به پیش ققنوس آمد تا بتواند اسنیچ را بگیرد... اما اسنیچ سریعا تغییر جهت داد و شروع به حرکت کرد و دراکو صحبت با ققنوس را کنار گذاشت و با آخرین سرعت شروع به حرکت کرد...ققنوس هم به دنباله او راه افتاد...
در همین هنگام تیم اسلایترین 5 گل زده بود و 3 گل خورده بود ! همه از بلیز ناراضی بودند زیرا همین گله آخری که خورد از روی نادانی بود و بدون توجه به توپ فقط به تماشاچیان نگاه می کرد....


مارکوس کمی صورتش باد کرده بود زیرا یک توپ بازدارنده که ادی به سمت او فرستاده بود به صورتش خورده و او را به این روز در آورده بود...
دراکو هنوز در حال دنبال کردن اسنیچ بود ... خیلی به آن نزدیک شده بود... اسنیچ تمام مدت به همه ی جهات تغییر جهت می داد....
اما دراکو پا به پایه ان دنبالش می کرد.... دیگر ققنوس به پشت دراکو رسیده بود... دراکو متوجه او نبود و فقط به گرفتن اسنیچ فکر می کرد...
دراکو نگاهش را به اسنیچ دوخته بود و از نزدیک شدن به یکی از حلقه های دروازه ی راونکلاو خبر نداشت و همین طور نزدیک می شد... نزدیک تر .. نزدیکتر ...
لی جردن ادامه میداد :
آوو نه !
دراکو به موقع متوجه حلقه شد و سر جارو را به سمت بالا گرفت ... اونجا رو نگاه کنید !! یه اتفاق تلخ ! ققنوس که در پشت دراکو دیدی به جلو نداشت به حلقه خورد کرده و نقشه بر زمین شده ...
تماشاگران راونکلاوی فريادی از سر ناراحتی سر دادند !
دراکو از فرصت استفاده میکنه ... دستش را دراز کرد تا اسنیچ رو بگیره ... مشتش را باز کرد و بعد از رساندن به پیرامون اسنیچ ان را بست ولی اسنیچ تغییر جهت داد ... بد شانس بود که همون موقع اسنیچ تغییر جهت داد !

نـــــــــــــــــــــــه ... این نشدنیه !! امکان نداره !
دراکو یکی از پر های اسنیچ ان را گرفته بود... بله دراکو اسنیچ طلایی رو اسیر خودش کرده بود !
اسليترين با این حساب 280 بر 200 بازی رو میبره !
یه حادثه تلخ برای راونکلاو ... اونا در حالی که 70 امتیاز جلو بودند در عین ناباوری بازنده بازی شدند .
تمام هواداران اسلیترين فرياد شادی سر داده بودند و بازيکنان رو در آغوش میگرفتند !!!
اولین بازی اسليترين با پیروزی همراه شده بود !!


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#90

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
شب قبل- تالار ریونکلاو

آوریل: امشب هوا ابریه...میترسم تا فردا همینطور بمونه..
ادی: عیبی نداره..! عوضش دیگه نور نمیزنه!
تانکس: اگه بارون بارید چی!؟
ادی: ما این همه تمرین کردیم و اونوقت تو از بارون حرف میزنی! طوفانم بشه ما میتونیم بازی کنیم!
چو زیرلبی گفت: چقدر تمرین! ما زیر آفتابم بازی نکردیم!

ادی بطرف پنجره برگشت، هوا کاملا ابری بود...گفت: اره...راست میگی. این اولین بازیمون میشه. میدونم همتون تکی برای خودتون بازی کردین اما تمرین دسته جمعی هیچوقت نداشتیم...ولی من مطمئنم میتونیم برنده بشیم!

-----------------------------------------
روز مسابقه-رختکن

آوریل از لای در به بیرون نگاه کرد.هوا هنوز ابری بود.

-نگران نباش!
آوریل برگشت...صدای چو بود.

- آخه تو که قبلا کوییدیچ بازی کردی...من فقط همین تمرینات تکی رو کردم!
- من یه ساله کوییدیچ بازی نکردم! از سال پیش تا حالا همین تکی هارم انجام ندادم!
-بیخیال...بیا بریم. الان بازی شروع میشه.

همه در حالی که قلباشون تند و تند میزد سوار جاروهاشون شدن. ادی سعی کرد لبخند بزنه...ولی لبخندش به هیچ چی شبیه نشد!

- حالا بازی دو تیم شروع میشه...بازیکنان وارد زمین میشن. تماشاچیارو! تماشاچیای اسلیترین کله هاشونو اسموت کردن!

همه سرها بطرف گزارشگر برگشت که کسی نبود جز رون ویزلی!

ادی: توهمو! رون؟! گزارشگر؟!
تانکس: چیه خب! قبلا لی جردن بوده دیگه! نکنه انتظار داشتی دامبلدور گزارشگر بشه؟

-هی باشمام، نمیخواین از زمین بلند شین!؟

همه با عجله پاشونو به زمین زدن و به پرواز دراومدن...هرپوی کثیف توپارو پرتاب کرد و یدفعه 6 مهاجم پریدن رو سر و کله هم! چند دقیقه بعد پنه لوپه سوار جاروی کراچ بود!

پنه لوپه:

در این گیر و دار سرخگون غیب شده بود!

-کات آقا! چرا چرت پرت میگی! دست تانکسه!

نیمفادورا تک و تنها داشت به طرف دروازه میرفت...هیچ بازیکنی نبود تا جلوشو بگیره
ماروولو اولین بلاجری که بهش رسیدو پرتاب کرد...اما دیگه کار از کار گذشته بود. حالا فقط بلیز میتونست جلوشو بگیره..

- گل! گل! خدای من! هنوز بازی به 5 دقیقه نرسیده!

ریونیها که قدرت گرفته بودن شروع کردن به تعقیب سرخگون که توسط بلیز پرتاب شده بود.محشر بود! گل در 5 دقیقه اول!

ولی اسلی ها هم غافل نمونده بودن...به همین زودی سرخگون دست بلریچ بود.

- نگاه کنید بلریچ سرخگونو پاس داد به فلینت...فلینت هم به کراچ! به این میگن یه حقه پورسکوف درست و حسابی!

چو که از اول بازی هیچ کاری انجام نداده بود رفته رفته عصبانیتر میشد
-خوب پس...حقه پورسکوف سوار میکنین...حالا یه حقه ای نشونتون بدم...
سرعتش غیر قابل تصور بود. با همون سرعت باورنکردنی به کراچ رسید اما دیر شده بود...کراچ توپو پرتاب کرده بود..
بدون وقت تلف کردن به سرعت جلو رفت...چیزی نمونده بود..و..

-خدای من! چانگ با یه حرکت ماهرانه سرخگونو تو هوا قاپید! روی جاروش ایستاده! بله!

چو در جهت مخالف پرواز کرد اما مهاجمای اسلی هم عقب نبودن. زیگزاگی اطرافش پرواز میکردن

چو: خیلی خوب...میدونم چیکار کنم...پنی!

و سرخگونو به پشت پرتاب کرد! پنی فورا گرفت و به طرف دروازه با سرعت پرواز کرد! از بین مهاجمای گیج شده ی اسلی توپ رو به تانکس رسوند! شکی نبود که تانکس بهترین گلزن بود...

- گل دوم برای ریونکلاو! هورررااااااااا!
-صبر کنید! خطا بود! دو مهاجم در منطقه گلزنی!

پنی نگاهی به پایین کرد...دقیقا در منطقه گلزنی بود!

ولی میشد جبرانش کرد...دوباره توپو بهع تانکس پاس داد و فورا خودشو کشید کنار!

-ایندفعه دیگه واقعا گل دوم! آفرین تانکس!

ادی از روی جاروش به هوا پرید! اونقدر هم که فکر میکرد بد نبود...حداقل مهاجمها که اشکالی نداشتن! باید کمکشون میکرد!

به نزدیکترین بلاجر ضربه ای زد و دروازه رو از خطر یه گل نجات داد.

-اینور زمینو! مالفوی بسرعت پرواز میکنه...انگار چیزی هست که ققنوس اونو ندیده...اسنیچ!

تقریبا همه بازیکنا به مالفوی و ققنوس که پشتش پرواز میکرد نگاه میکردن...همه سرجاشون ثابت بودن...

ادی خوب میدونست باید چیکار کنه...با بلندترین صدایی که میتونست داد زد: کــــریچ!

دو چماق با هم به هوا بلند شد...دو چماق با تمام قدرت به بلاجر ضربه زدن...همین برای پرت کردن حواس مالفوی کافی بود! اسنیچ دوباره غیب شده بود! و پنی هم همان وقتی که کسی حواسش نبود 9 گل زده بود!

- خوب شد! یعنی حیف شد! متاسفم مالفوی! اسلیترین صفر گریفندور 120

ایدی مالفوی که بدجور عصبانی شده بود، بی هوا چماقشو تکون داد و زد تو کله ققنوس!

-هی!! خطا! پنالتی!

تانکس رفت جلو تا پنالتی رو بزنه...ولی بلیز بود که توپو گرفت!
بلیز توپو پرتاب کرد...هیچکس نبود که بگیردش!

فلینت سرخگونو که داشت سقوط میکرد قاپید و به طرف آوریل که دور سه دروازه میچرخید رفت...توپ روبا هرقدرتی که داشت پرتاب کرد...

آوریل با ترس به توپی که هرلحظه نزدیکتر میشد نگاه کرد...
-میدونم که میتونم بگیرمش...اره میتونم...

ولی توپ از زیر بغلش رد شده بود...

-گل! اولین گل اسلیترین! 10-120
اما انگار این برای فلینت کافی نبود...دوباره حمله کرد و اینبار، آوریل با یه دست و یک پا از جارو آویزون شد. توپ بهش خورد و برگشت...اینبار چو توپو گرفت و چهار گل زد...

-واااای!!! اسنیچو ببینید!
ققنوس و مالفوی، درست کنار هم در پرواز بودند...هرلحظه امکان داشت که یکی توپو بگیره...

-گرفت! گرفت! بلاخره مالفوی توپو گرفت! اسلیترین برنده شد! ولی نه...امتیازارو ببینین! 160-160! بازی مساوی تموم شد! باورنکردنیه! خدای من!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


دومين مسابقه كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#89

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
**مسابقه كوييديچ راونكلاو و اسلايترين**

هوا گرم بود و باد پاييزي ميوزيد.همه منتظر شروع بازي بودند.صداي تماشاگران از كيلومترها شنيده ميشد.طرفداران گريفندور به حمايت از راونكلاوي ها رداهاي آبي به تن كرده بودن تا روحيه رقيب هميشگيشون رو خراب كنن.

******************
رختكن كوييديچ راونكلاو:

همه نشسته بودن و با چهره هايي مضطرب به همديگه خيره شده بودن.در رختكن باز ميشه ، ققنوس و پشت سرش ادي وارد رختكن ميشن.
ادي:خب بچه ها ميدونين ميخوام در مورد چي صحبت كنم؟
همه با حركت سر حرف ادي رو تاييد ميكنن.
ادي:شما كه ميدونيد ، پس من چي بگم؟
آوريل ياد روزهاي قبل افتاد كه چطور توي تمرينات ناهماهنگ بودند!خواست براي هماهنگي بيشتر توصيه هايي به بچه ها بكنه اما با ديدن چهره ادي پشيمون شد.
كريچر كه احتياج مبرمي به دستشويي داشت دري كه روي اون "wc" نوشته شده بود رو باز ميكنه و با كمال تعجب ميبينه كه وارد زمين كوئيديچ شده!
ادي:آخ...بچه ها يادم رفت بهتون بگم ، اين wc پيشنهاد من بود!براي صرفه جويي در رنگ پيشنهاد دادم به جاي welcome مخفف اونو بنويسن!

******************
زمين كوييديچ هاگوارتز:

مادام هوچ و بازيكنان تيم اسلايترين درون زمين منتظر بودند.بچه هاي تيم راونكلاو جارو به دست و با چهره هايي مضطرب وارد زمين كوييديچ ميشن.با ورود بازيكنان ، لي جردن شروع به صحبت ميكنه:
-بله...بلاخره بازيكنان تيم راونكلاو وارد زمين شدن.احتمالاً براي اين تاخير جريمه اي در نظر گرفته ميشه.

بازيكنان دو تيم پرواز ميكنن و سر جاهاشون قرار ميگيرن.مادام هوچ دو كاپيتان رو صدا ميزنه و تذكراتي رو به اونها ميده.بعد از صحبتاي مادام هوچ ، دراكو و ادي در حالي كه به هم چشم دوختن سر جاهاشون قرار ميگيرن.

با سوت مادام هوچ بازي شروع ميشه.
در بين تشويقهاي طرفداران دو تيم ، صداي لي جردن به گوش ميرسيد:
-مادام هوچ سرخگون رو به بالا ميندازه.كراواچ و پنه لوپه به سمت اون شيرجه ميرن...بله...پنه لوپه سرخگون رو ميگيره و به سمت دروازه اسلايترين حركت ميكنه...از بلوجري كه ماروولو زده بود جاخالي ميده و سرخگون رو به تانكس پاس ميده...واي ، چه پاس افتضاحي...حالا سرخگون دست بلرويچ هست...اون به كراواچ پاس ميده...كراواچ چو رو جا ميزاره و به ماركوس پاس ميده...ماركوس از بلوجر كريچر جاخالي ميده و به سمت دروازه حرف حركت ميكنه...به جز دروازه بان هيچكي جلوي اون قرار نداره...آوريل در حلقه مياني جاگيري كرده...ماركوس سرخگون رو به طرف حلقه سمت چپ پرتاب ميكنه...آفرين...آوريل با يه شيرجه عالي توپ رو دفع ميكنه...اما نه...سرخگون با بلوجري كه ادي به سمت ماركوس زده بود برخورد ميكنه و از حلقه رد ميشه...گل براي تيم اسلايترين! اين جور اتفاقات واقعاً كم ديده ميشه.

صداي طرفداران تيم اسلايترين به اوج خودش رسيده بود.همه بازيكنان تيم راونكلاو با چهره هايي حيرت زده به ادي خيره شده بودن.طرفداران تيم راونكلاو با حالتي غم زده نشسته و منتظر ادامه بازي بودن.آوريل با صداي خودش به بچه ها روحيه داد:هنوز كه چيزي نشده.تازه يه گل خورديم.

چو سرخگون رو در دست ميگيره و به سمت دروازه اسلايترين حركت ميكنه.

******************
زمان زيادي گذشته بود.اسلايترين 150 به 20 جلو بود.دو گل راونكلاو بر روي كار فردي چو چانگ زده شده بود.همه منتظر بودن تا گرفتن گوي زرين نتيجه بازي رو مشخص كنه.

ققنوس و داركو در حال چرخيدن دور زمين بودن.هيچ نشانه اي از گوي زرين نبود.ققنوس در فاصله دروي از دراكو چشمانش رو تيز كرده بود براي ديدن نوري زرد.در پايين زمين كنار ميله ي يكي از حلقه هاي تيم حريف ، نوري توجهش رو جلب كرد.نگاهي به دراكو انداخت و با تمام سرعت به سمت گوي زرين حركت كرد.در فاصله چند متري گوي زرين بود كه دراكو متوجه اون شد و با سرعت به سمتش اومد.ققنوس دستش رو دراز كرد تا گوي زرين رو بگيره ولي رو به روش رو ديد كه ماروولو و ايدي چماقهاشون رو بالا بردن و به يه بلوجر ضربه زدن.بلوجر به جاروي ققنوس خورد و جاروش رو شكست...
ادي به سمت ققنوس اومد.ققنوس سعي كرد تعادل خودش رو حفظ كنه و به زمين برسه.ققنوس به زمين ميرسه و پرهاشو ميكنه:واي ادي ، ديدي بدبخت شدم.آذرخشم...آذرخش نازنينم شكست.
ادي:همچين ميگي هر كي ندونه فكر ميكنه نيمبوس 2001 داري...برو خدارو شكر كن كه جاروت ارزونه!
ققي:

******************
بعد از افتادن ققنوس ، دراكو گوي زرين رو گم كرد.نتيجه160-20 شده بود.ققنوس با جاروي جديدش كه از مدرسه گرفته بود ، داشت دنبال گوي زرين ميگشت.برگشت و به دراكو نگاهي انداخت.دراكو رو ديد كه داره با سرعت حركت ميكنه.جاروش رو برگردوند و با سرعت دنبال دراكو رفت.كمي به او نزديك شده بود و داشت گوي زرين رو ميديد.دراكو كه از ققنوس به گوي زرين نزديكتر بود ، دستش رو دراز كرد تا اون رو بگيره ولي گوي زرين ناگهان تغيير جهت داد و به سمت بالا رفت.ققنوس دنبال گوي زرين بالا رفت و دراكو رو پشت سرش ميديد.
همه نفسها در سينه حبس شده بود.تنها صدايي كه شنيده ميشد صداي لي جردن بود:
-آره...ققنوس داره به اون ميرسه...چند سانتي متر بيشتر با اون فاصله نداره...ققنوس گوي زرين رو ميگيره...

ققنوس دستش رو بالا ميبره و با كمال تعجب ميبينه كه هيشكي اونو تشويق نميكنه.ققنوس به سمت آوريل ميره.
ققي:چي شده؟
آوريل در حالي كه سعي ميكنه چشماشو از ققنوس برگردونه ميگه:ما بازي رو باختيم.

صداي لي جردن به گوش ميرسيد:بازي با نتيجه 180به 170 به سود اسلايترين تموم ميشه...


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#88

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
****مسابقه اسلیترین و ریونکلاو****
***در رختکن***
بچه های تیم ریونکلاو، با لباسهای آبی آسمانی و جاروهای طلایی که کاملا هماهنگ با رنگ گروهشون بود، شونه به شونه هم ایستاده بودند....چهره همه مصمم و با اراده بود و نگاه محکمشان حاکی از آن بود که برای برد به میدان آمده اند...غافل از انبوه مشکلاتی که بر سر راهشان بود:
ققنوس : بابا گفتم که...چند بار بگم....بنده چون دست ندارم نمیتونم اسنیچ رو بگیرم!!
ادی کاپیتان تیم که از شدت خشم به رنگ دمپایی پلاستیکی های قرمز دستشویی شده بود داد زد : آخه تو که دست نداری، چرا واسه این پست درخواست دادی؟ لاقل میذاشتی یه نفر دست دار جستجوگر شه!!
ققی کمی در اندکی فکر کرد و به نظر رسید به نتیجه ای نرسیده : نمیدونم.....فکر کنم درخواست جستجوگری دادم تا دور هم باشیم همینجوری....
صورت ادی به بادمجونی که دیشب خورده بود شباهت اندر غریبی پیدا کرده بود، مقداری زیر لب فحشهای ناموسی و بیناموسی و میان ناموسی داد و بعد گفت : من نمیدونم....خودت باید یه فکری برای این مشکل بکنی وگرنه به کریچ میگم حذف کاربرت کنه!!
ققی : اااا......موضوع خارج از بازی نگو دیگه!!
همه در فکر عمیقی فرو میرن...بالای سر هر نفر ابری درست شده که در اون ققی بدنبال اسنیچه ولی نمیتونه بگیرتش......مه غلیظی بوجود اومده که ناگهان صدای کریچ مه رو از بین برد : فهمیدم....من میدونستم که خیلی باهوشم...میدونستم که میتونم از یه توپ جمع کن مفیدتر باشم....من به این قضیه ایمان داشتم...ققی میتونه با دهنش یا درواقع با اون منقار کوفتیش که تاحالا منو 100 دفعه باهاش گاز گرفته، توپ رو بگیره، مطمئنم که اسنیچ تو دهنش جا میشه.
ادی کمی به کریچ نگاه میکنه و آه جگرسوزی از نهادش بر میاد، چیزی که در اینجا یعنی مطمئن میشه که همه ریونیها آی کیوشون در حد پشه همیشه مزاحم اتاقش نیست و آی کیوی بعضی از اونا در حد یه گنجیشکه، بعد رو به ققی میکنه : هوووم....به نظر میاد تنها راه حل همینه...کار دیگه نمیشه کرد.....فقط 1 دقیقه تا شروع مسابقه وقت داریم.....بچه ها آسمون خیلی صافه و نور خورشید چشم همه رو اذیت میکنه...بهتره زمین پشت به افتاب رو انتخاب کنیم تا آوریل توپا رو بهتر ببینه.....برق اسنیچ هم توی این هوا کاملا مشخصه....ققی حسابی حواست رو جمع کن....همه با هم پیش به سوی پیروزی ریونکلاو!!
بچه ها به طور 7تایی میزنن قدش (چگونگی انجام این عمل، بعدها در پشت صحنه انجام میشود، زیاد خودتون رو خسته نکنید!!) و وارد زمین میشن....سه چهارم ورزشگاه به رنگ آبیه و دارن ریون و تشویق میکنه و در قسمت باقی مونده افراد سبزپوشی به چشم میخوره...غریو بچه ها فیلهای هندوستان رو از خواب بیدار میکنه.....
از اون طرف زمین، بازیکنان تیم اسلیترین به ترتیب از کاپیتان که دراکو باشه با لباس سبز براق و دسته جاروی نقره ای وارد میدون میشه، موهاش ژل زده مدل جدیدش در تابش آفتاب برق میزنه و صورتش رو به شکل زیبایی پوشونده.....صدای جیغ دخترا هوا میره.....ققی با حرکتی آکروباتیک پرهای ژل زده اش رو به نمایش میذاره و مورد توجه هیچ کسی واقع نمیشه.....زیر لب چندین فحش به دراکو و موهاش میده......
ادی و دراکو با هم نزدیک میشن و با هم دست میدن....ادی با تلاش فراوان ناخناش رو که حسابی بلند شده و به دسته بیل شباهت پیدا کرده رو با قدرت تمام توی دست دراکو فرو میکنه و دراکو به جبران اون سرش رو سریع پایین میاره و موهای تیغ تیغیه مثل تیغش چندیش خراش روی صورت ادی ایجاد میکنه....تمامیه این حرکات از چشمان درشت بین داور پنهان میمونه!! (در نقد این مسابقه، علت این اتفاق مشکلات مادرزادی بینایی داور گزارش میشه)
همه بازیکنان دور داور جمع میشن.....داور مسابقه روی جاروش سوار میشه و ملت تقلید کار بازیکن این عمل رو انجام میدن.....داور توپها رو رها میکنه و به نشانه شروع بازی با قدرت و دقت و استقامت در سوت بلبلیش میدمه....همه افراد مدهوش این سوت شده و تا 20 ثانیه کسی از جاش تکون نمیخوره....ناگهان علت جمع شدن خود رو در این مکان به خاطر میارن و به هوا میرن.....
دراکو بالا و بالا و بالاتر میره تا اینکه سرش به پرنده ای برخورد کرده و پرنده از شدت ترس، چندین قطره سفید روی موهای دراکو به جا میذاره و قطره سر میخوره و روی نوک تیز موهاش وایمیسته.....
در همین حالت مارکوس فلینت ، لرد بلرويچ و بارتیموس کراوچ، سه شکارچی اسلیترین، با هماهنگی خاصی کوافل رو بین خود پاس میدن تا به نزدیک دروازه میرسن....ادی بلوجری رو به سمت فلینت که توپ دستش بود میفرسته، فلینت توپ رو به عقب پرت کرده و خودش جاخالی میده اما پنی با سرعت میاد و زودتر از کراوچ توپ رو بدست میگیره......با سرعت به سمت دروازه میره ولی از شدت خوشحالی و ذوق کردن و .... حواسش پرت میشه و با کله به ستون برخورد میکنه . کوافل رو ول میکنه و سرش رو ماساژ میده...ادی با دیدن این صحنه کلی ناامید میشه و میاد به سرش بکوبه ولی به دلیل ترس از مشکلاتی که به دنبال داره، محکم به سر ایدی که داشت از اونجا رد میشد میکوبه....داور دوبار سوت میزنه.
بعد از گفتگو بین بازیکنان، بلرویچ جلو میاد.....توپ رو توی دستش میگیره و سه حلقه رو مورد بررسی قرار میده....روبری حلقه وسط آوریل ایستاده که عرق از سر و روش سرازیره و جغد بدبختی رو که داشت رد میشد خیس آب میکنه.....بلرویچ توپ رو به آرومی به سمت چپ میزنه.....آوریل زیر لب میگه : یــــــــــــــا کزت!! و نگاهی میکنه و میبینه که زاخی و کزت دارن بازی رو نگاه میکنن و کزت هیچ علاقه ای به کمک به اون نداره.....به سمت چپ میپره......توپ به انگشتاش برخورد میکنه ولی به دلیل خیس بودن دستش از عرق، توپ عبور کرده و به اندکی اختلاف زاویه به دور حلقه برخورد میکنه.....
همه آه راحتی میکشن....آوریل از ناراحتی سرخ شده چون یادش میاد دستکشاش رو نپوشیده.....واقعا شانس اورده بودن...در مدت اندک کوتاهی اونا رو دستش میکنه و برای پنالتی دوم وایمیسته که خدا رو شکر میتونه پنالتی رو بگیره.....توپ رو با قدرت به جلو میفرسته....توپ از همه میگذره.....همه بازیکنا به توپ بدبخت راه میدن....بلیز داره واسه خودش حرکات موزون اجرا میکنه و میبینه یه چیز گوله مانند داره میاد طرفش.....مثه شیر میره جلوش وایمیسته...توپ کم نمیاره و محکم خودشو میکوبه تو شیکم بلیز......صدای پوپ!! بگوش تمامی افراد حاضر در استادیوم میرسه...بلیز نگاهی به شکم فرو رفته اش میکنه و در دل خوشحال میشه که بالاخره اون شیکم بشکه ایش کوچیک شده و جسبیده به کمرش....بعد توپ رو برای کراوچ میفرسته......
بازی چند دقیقه به همین منوال ادامه پیدا میکنه......نتیجه بازی 70-40 به نفع اسلیترینه.....جستجوگرا هنوز هیچ حرکت مثبتی انجام ندادن و با تلاش و کوشش فراوان دارن دنبال اسنیچ میگردن ولی به نظر میاد این توپ کوچولو آب شده و توی دل آسمون فرو رفته......در همین زمان، سه شکارچی دختر ریونکلاو، با فن کلاغی!! جلو میان و از بین بازیکنا میگذرن.....گانت بلوجری رو به سمت چو میفرسته و چو خودشو به موقع نجات میده ولی در طرف دیگه چو، ایدی واستاده و توپ رو با قدرتی که از یک ساحره بعید بود میزنه.....توپ به موهای چو اصابت کرده!! و باعث آتش سوزی خوفناکی میشه.....چو جیغ بلندی میکشه و کوافل رو به امان خدا ول میکنه.....به کله به سمت زمین میاد و چوبش رو دراورده و موهاش رو خاموش میکنه.....ادی تقاضای وقت استراحت میکنه.

***وقت استراحت***
ادی : ما تاحالا تسبتا خوب بازی کردیم...درسته که امتیاز کم داریم ولی اگه اسنیچ رو بگیریم برنده میشیم....ققی دراکو رو نمیدونم ولی تو چرا اسنیچ رو نمیگیری؟ فقط 100 ابر جلوی چشمای کور شده ات اومده بود....آخه چرا هیچ حرکتی نمیزنی؟
ققی : راستش خیلی درگیره موهای دراکو ام....این موهاشو که میبینم همچین حرصم درمیاد که دیگه هیچ چیزه دیگه ای رو نمیتونم ببینم....موهاش خیلی برق میزنه و هی توجه منو به سمت خودش جلب میکنه!!
تانکس جلو میاد و وردی رو زیر لب زمزمه میکنه.....چشمای ققی به گردش درمیان و روی نقطه ای وایمیستن....بعدش دوباره مثل همیشه فقط اندکی تیره تنر میشه....
ادی : باهاش چیکار کردی؟
تانکس : یه وردی رو اجرا کردم که یه خورده چشماش رو درست کنه و بتونه حواسش رو بیشتر به اسنیچ بده تا موهای دراکو....این الان فقط برق توپ رو میبینه.
ادی : هووم...خوبه...راستی آوریل.....زیاد خوب بازی نمیکنی.....به شکارچیا دقت کن ببین دقیقا کدوم ور میزنن بعد بپر......سرعت عملت خیلی پایینه....بلرویچ معمولا سمت چپ میزنه.....دقت کن!!
وقت استراحت تموم میشه و بچه ها دخل زمین برمیگردن........به نظر میاد حرفای ادی روی آوریل تاثیر نسبتا خوبی گذاشته......سرعتش بیشتر شده و میتونه توپای بیشتری رو نجات بده.....پنی هم مثل سابق ذوق نمیکنه و بهتر توپ رو کنترل میکنه... همه نسبتا خوب کار میکنن حتی ققی و نتیجه بازی 150-130 به نفع ریون میشه، ولی کریچر......
-: اون بازکن خودیه...اونو که نباید با توپ بزنی....
-: بابا تو فرق بین بلوجر و کوافل رو نمیدونی؟ چرا کوافل رو میخوای بزنی؟ خطائه اااا....
-: کریچر تو کجایی؟ چرا توپی رو که داشت به سمت پنی میرفت رو نزدی که بهش نخوره؟
-: کریچر عموجان...کجایی قربونت برم؟
کریچر در طی بازی همه اینا رو میشنوه ولی بازم هیچ حرکت مثبتی نمیزنه...که البته سه حالت داره.....یا کر شده و هیچی نمیشنوه....یا کر بوده و اینا نمیدونستن......یا بلایی سرش اومده....تقریبا همش خرابکاری میکنه و به حرف هیچ کسی هم گوش نمیده.
ناگهان در سوی دیگر میدان برقی دیده میشه.....ققی اونو میبینه و اول اهمیت نمیده....ولی یهو حواسش جمع میشه و میبینه که اون اسنیچه.....با قدرت و سرعت تمام به سمتش حرکت میکنه......دراکو که از اول ققی رو زیر نظر داشت بدو بدو!! خودشو به ققی میرسونه....ولی هنوزم از ققی عقبتره.....ققی خودشو به صورت موشک دراورده و با کمکش بالهاش با سرعت بیشتری حرکت میکنه....منقارش فقط 30 سانت با اسنیچ فاصله داره که بهو دراکو داد میزنه : یکی بیاد کلمو اسموت کنه!!
ققی وایمیسته......با عشق و علاقه و برقی در چشماش وایمیسته...بدنبال دراکو میگرده که یهو دراکو مثه تیر از زهوار در رفته.....نه یعنی از کمان در رفته به سمت اسنیچ میره.....ققی میفهمه گول خورده......ادی بر ملاج خودش میکوبه.....دراکو اسنیچ رو میگیره......اسلیترین برنده میشه....
همه ریونیها و سه چهارم استادیوم رو موج سکوت فراگرفته.....همه عین برق زده ها به ققی نگاه میکنن....دراکو لبخند غرور آمیزی میزنه و به زمین میاد و از جارو پیاده میشه.......توپ رو به سمت بالا میگیره و داد میزنه ما بردیم!! و توپ رو ول میکنه.....ولی!!
ولی داور به علت بودن در اوج برق گرفتگی مثل بقیه تماشاچیا هنوز سوت نزده بود....یعنی سوت پایان بازی رو نزده بود....اسنیچ دوباره ول شده....ققی با سرعت از بالا پایین میاد و اسنیچ رو بین منقارش جا میده....داور سونت پایان رو میزنه......ریون برنده میشه!!
بازیکنای تیم اسلیترین با تعحب به داور نگاه میکنن.....باور اینکه پیروزیشون رو به علت یه اشتباه داور باختن براشون سخته......فکری در ذهن همشون جرقه زده و اون نمودن داوره!! همه با سرعت به سمت داور میان و داور بدبخت از ترسش به هوا میره........7 بازیکن اسلیتریم به دنبالشن......شب شده و در تالار ریون جشن عظیمیه.......همه خوشحالن و خوشحال و دارن حالشو میبرن ولی هنوز که هنوزه داور داره میدوئه و 7 بازکن سبزپوش بدنبالشن!! کینه اونا بزرگتر از این حرفاس که به این زودیا خاموش بشه!!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#87

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
از تالار اسلایترین میرم بیرون !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 168
آفلاین
هوا به شدت سرد بود .
این چند روزه هوا رو به سردی میرفت ولی ، برای بچه های تیم اسلایترین و راونکلاو این هوا خیلی هم سرد نبود .

صبح فرا رسیده بود اما تا شروع مسابقه دو ساعتی وقت باقی بود .

هر چه به شروع مسابقه نزدیک تر میشدیم ،شور و هیجان بچه ها هر لحظه بیشتراوج می گرفت.

بچه های تیم اسلی با حالتی هماهنگ و یک دست بلند شدند . بهتر بود زودتر به رختکن بروند تا اگر کاپیتان با آنها حرفی داشت در همان جا با آنها صحبت کند .

در راه هیچ کدام حرفی نزدند . فقط راه می رفتند . انگار اگر حرف می زدند موجب پریشانی و اضطراب بیشتر تیم میشد . صدای پایشان در راهروی مدرسه می پیچید . صدایی هماهنگ و منظم .

از ساختمان مدرسه که خارج شدند ، با اولین باد انگار همه ی دلهره و ترسشان به دست باد سپرده شده بود و فکرشان از هر چیزی پاک شده بود .

از دور میشد ورزشگاه رو دید که با رنگهای سبز به نشانه ی اسلی و رنگ آبی به نشانه ی راون ، تزیین شده بود . پلاکاردهایی هم بر فراز ورزشگاه نصب شده بود که توسط هواداران راونکلاو با شور و حال خاصی به حرکت در میومد .

اسلی ها وارد رختکن شدند . در حال عوض کردن رداهاشون ، بازم با همدیگر حرف نمی زدند . گويی کسی قدرت شکستن این سکوت جادویی رو نداشت .

بلاخره سکوت شکسته شد !
دراکو از جاش بلند شد و به جلوی بچه ها رفت . نگاهی در صورت آنها انداخت ، با یک نگاه میشد هیجان رو در چشم آنها دید .
با صبر و در آرامش کامل ، جوری که به نظر میرسید می خواهد آرامشش را به تیم منتقل کند ، شروع به صحبت کرد .

حدود ده دقیقه در مورد نکاتی که از قبل روی آنها در جلسات تمرین کار شده بود ، صحبت کرد . یک سری نکات رو هم در آخرین لحظات یا اوری کرد و روی یه نقشه به بچه ها توضیح داد .
استرس بازی روی تمام بازيکنان تاثیر گذاشته بود .
دراکو : خوب بچه ها این یه بازی بزرگ برای همگی ما به حساب میاد ... اولین بازی همیشه برای تمام تیمها مشکل آفرين بوده و ما باید از این موقعیت استفاده کنیم ! به هیچ عنوان خونسردی خودتون رو از دست ندید ؛ سعی و تلاش خودتون رو حتما انجام بدید تا بعدها حسرت این لحظات رو نخوريد .

صدای هیاهو از زمین مسابقه به هوا بلند شد ... بازيکنان راونکلاو احتمالا وارد بازی شده بودند .
هر شش بازيکن با سر جواب کاپیتان رو دادند و به سمت زمین به راه افتادند .
از آن طرف زمین هم تیم آبی پوش راونکلاو ، پشت سر کاپیتانشان وارد زمین می شدند . سرژ تانکیان داور این بازی بود تا دومین بازی رسمی مسابقات رو قضاوت کند !
داور وسط زمین ایستاده بود و به کاپیتان ها نگاه می کرد . از دو تیم که جلوی همدیگر مانند دو سپاه ایستاده بودند ، کاپیتان ها مانند دو سردار سپاه جلو آمدند . لحظه ای در چشم یکدیگر نگاه کردند و به سردی دست یکدیگر رو فشار دادند .
دوستی و دشمنی در چشمان دراکو و ادی موج میزد !
این مراسم سر آغاز یک بازی پرهیجان بود .

تک تک بازیکن های اسلی با اعضای راون دست دادند . بعد به کنار کاپیتانشون برگشتند .
لی جردن گزارشگر بازی کار خودش رو شروع کرده بود :
خوب ، سلام خدمت تماشاچیان و دوستداران کوییدیچ که در این هوای سرد به ورزشگاه اومدن تا تیم مورد علاقشونو تشويق کنند .

ورزشگاه مملو از شور و شوق این بازی حساس بود ... پرچمهای سبز و آبی در ورزشگاه به جلوه زيبایی بخشیده بود .
چهارده بازيکن به هوا رفتند تا جای خودشون رو درست کنند .
برای شروع بازی به وسط زمین رفتند . داور به هر دو کاپیتان نگاه کرد و در میان سر و صداهای حاکم بر ورزشگاه ، سوت آغاز بازی رو به صدا در اورد و گوی ها رها شدند .

شور و هیاهوی تماشاچیان اسلی ، صدای ابراز احساسات تیم راون را در خود گم کرد . گویی همین برتری در ایجاد سروصدا نیز نوعی برد محسوب میشد.

با سوت داور انرژی نهفته در بچه های اسلی یک دفعه آزاد شد . به سرعت سرخگون رو گرفتند و به سمت دروازه ی راون حرکت کردند .
مارکوس و بلرويچ و بارتی، کسانی که خط حمله ی اسلی رو تشکیل می دادند خیلی سریع توپ رو به هم پاس می دادند .

لی جردن گزارشگر مسابقه شروع به گزارش بازی کرد :

حالا میرسیم به بازی که تا الان هیچ اتفاق خاصی نیفتاده .
الان بلرويچ از تیم اسلی توپ رو در دست داره ، به بارتی پاس میده و اونم مارکوس رو میبینه ... آفرين به این هماهنگی !
این مثلث خیلی خوب داره توپ رو به جلو می بره ... ولی نه ... تانکس از تیم راون توپ رو از اون ها میگیره و تنها به سمت دروازه ی اسلی میره . الان دیگه شاهد اولین فعالیت مدافعان تیم اسلی هستیم .... مارولوو با چماقش ضربه ی محکمی به یکی از بازدارنده ها میزنه و اونو به سمت تانکس میفرسته ... ولی تانکس خیلی سریع جهتشو عوض میکنه ... آفرين به یان بازيکن !!
توپ رو به چانگ داد . چانگ که الان جلوش بازه به سمت بلیز پیش میره ... توپ رو به تیر وسطی پرتاب میکنه . . . ولی نه... نه ... بلیز توپ رو با مهارت میگیره .
به بارتی پاس میده و اونم به مارکوس ... حالا به جلو پیش میرن و از بین بازدارنده هایی که کریچر و ماکای به سمتشون می فرستادن جاخالی میدن ... مارکووووووس حالا به سمت دروازه میره ... توپ رو پرتاب ميکنه و گل .... گـــــــــــــــــــــــــــــــــــل !!
اسليترين اولین گل بازی رو به ثمر میرسونه !!
ورزشگاه از جا کنده شد ...

ایدی با خوشحالی به سمت بجه ها بر میگرده و به اون ها دلگرمی میده ....
خوب ... بعد از گل اسلی باید شاهد بازی قشنگی باشیم... حالا پنه لوپه توپ رو به تانکس پاس میده .... تانکس بر عکس ... توپ رو به خودش میده ... پنه لوپه با توپ پیش میره ... بین راه توپ رو به چانگ میده ... چانگ به پنه لوپه ... پنه لوپه به تانکس ... خیلی وضعیت دشواری شده .. شاید اولین گل رو همین جا بخورن ... بله ... گل برای راون ... نتیجه 10-10 مساوی شد !!
خیلی زود راونکلاو این گل رو جبران کرد !
ققنوس از روی جاروی خودش نگاهی به تانکس انداخت و لبخندی زد .

خوب بازی بلافاصله بعد از گل شروع میشه ، حالا ماروولو از تیم اسلی معلومه به هر قیمتی که شده ، می خواد نذاره مهاجم های راون به اون ها نزدیک بشن .. چون هر بازدارنده ای که بهش نزدیک میشه با قدرت به سمت پنه لوپه پرتاب میکنه . امید واریم که از این رفتار های خشونت بار در بازی هایی که قراره در چند روز آینده برگذار بشه ، نبینیم . خوب به بازی بپردازیم ... بازی رو الان تیم راون در دست گرفته ... خیلی مسلط توپ رو به هم پاس میدن و اسلی ها رو سر کار گذاشتن ... باید منتظر یه حمله ی ناگهانی باشیم ... بهتره که سریع تر .... اااااوه ... عجب ضربه ای بود ... ماروولو یکی ار مدافعان اسلی ، یک بازدارنده رو به سمت پنه لوپه می فرسته .. اونم که حواسش به بازی نبوده ، از روی جاروش سقوط میکنه ... ولی خوبه که زمین نرم بود وگرنه همه ی استخوانهاش میشکست ..
بله پنه لوپه هم حالش خوبه و میتونه بازی رو ادامه بده .
حالا وارد زمین میشه و سر پستش بر میگرده ... یه حمله برای راون شکل گرفته .. ولی ... یه حرکت جالب رو از مدافعان اسلی شاهد هستیم ... ایدی با یه توپ بازدارنده به سرخگون ضربه میزنه و سرخگون به راونی ها نمیرسه ....
مارکوس توپ رو میگیره .. به بلرويچ که پدیده این بازی ها به حساب میاد .. بارتی... واو !!! یه حرکت نمایشی رو از بارتی شاهد بودیم ... واقعا این حرکات در کوییدیچ ما محشره ... خوب باید دید این حمله نتیجه ای داره یا نه .... آیا می تونن بازم دروازه رو باز کنن .... بله !! گل برای اسلی ... گل برای اسلی !!!
نتیجه 20-10 به نفع اسليترين میشه .
باز هم نوبت به خوشحالی تماشاگران اسلیترين رسیده بود .


نیم ساعت از بازی گذشته بود و راونکلاو تونسته بود نتیجه رو 90 بر 70 به نفع خودش برسونه .
لی جردن گزارشش رو ادامه میداد :
حالا بازی از اون تب و تابی که اولش داشت میفته ... خیلی بازی کندی شده ... مخصوصا حالا که مدافعان رو به خشونت آوردن ... بهتره که داور یه اخطار به اون ها بده ... ولی مثله این که داور نمیبینه .... اون حواسش به دو جستجوگر بود .... در این چند لحظه ی آخر حرکت جستجوگر ها طوری شده که همه دارن اونا رو نگاه میکنن ... اونا مدام به زمین نزدیک میشن و هی به هم تنه میزنن ... خوب البته این برخورد ها معمولیه ... ولی نباید موجب ضربه رساندن به تیم مقابل بشه ... اوووه .. خدای من ، اون دو تا رو نگاه کنین .

همه در ورزشگاه نفس ها رو در سینه حبس کردند ... دو جستجو گر یعنی دراکو از اسلی و ققنوس از راون از پشت برج هایی که محل نشستن تماشاچی ها هستش به سرعت رد میشدند ... معلوم نیست اونا دنباله گوی زرین هستن یا می خوان به همدبگه ضربه بزنن ... خوب حالا ققنوس دراکو رو جا میذاره ...
انگار همه از اون دو تا ناامید شدن .. در این فاصله تیم اسلی سه گل دیگه هم زد و نتیجه رو 100-90 نه نفع خودش تغییر داد ...
دراکو و ققنوس به سمت گوی بلورين شیرجه میرند !
سرعتشون بالاتر از اونی هست که بتونن خودشون رو کنترل کنند ... دراکو اندکی جلوتر افتاده ... اووووه نه ! یه تغییر جهت از گوی بلورين !!!!!!!!
دراکو سريعتر تغییر جهت داده بود و به سمت گوی بلورين شیرجه رفت !
تمام تماشاگران دو تیم نیم خیز شده بودند !!
ولی صبر ... صبر .. صبر .... صبر....

اون چیه دست دراکو ... بله ... بله !!!
بازی تموم شده ... دراکو جستجوگر تیم اسلی گوی زرین رو گرفته و بازی به نفع خودشون تموم کرده ... بازی با نتیجه ی نهایی 250-90 به نفع اسلی تموم شده !!!!

همه به سمت دراکو میان تا اونو در آغوش بگیرن . دراکو بین دستهای بی شماری که برای ابراز احساسات به سمتش اوومده بود گم میشه .
حالا میشد شور و خوشحالی رو در چشماشون دید .
هر کس به نوعی شادی خودش رو با بقیه تقسیم میکرد !
دراکو از تمريناتشون بالاخره نتیجه گرفته بود . موفق شده بود ... فریاد زد :


موفق شدیم


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۶:۴۳ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#86

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
اسلیترین & راونکلاو

--------------------------------------------------

مسابقه عجیب

- هی تو مطمئنی جلو تو می بینی ، چون من توی صورتت چشم نمی بینم . لااقل موهاتو از پشت می بستی .
این صدای دراکو بود که داخل رختکن در حال ایراد گرفتن از مدل موی بلرویچ بود. بلرویچ با بی خیالی همیشگی گفت :
- نگران دید من نباش ، نکنه هنوز به من اعتماد نداری .
- معلومه که ندارم ، تو توی تمرینا حتی یه بارم گل نزدی ، مطمئن باش اگه بهت قول نداده بودم .....
در رختکن باز شد و ایگور لنگ لنگان وارد شد ، در حالی که با عصبانیت به بلرویچ نگاه می کرد گفت :
- دراکو چرا نمیذاری بازی کنم، درسته مصدومم ولی بازم از این بی ريخته بهتر بازی میکنم .
همه منتظر عکس العملی از بلرویچ بودند، ولی او با بی خیالی فقط گوش می داد ، طوری که انگار چیزی مربوط به خودش نشنیده است. دراکو که وضعیت را خطرناک می دید رو به ایگور کرد و گفت :
- ایگور تو تازه از درمونگاه مرخص شدی ، بهتره کمی استراحت کنی .
ایگور با شنیدن این حرف اخمی کرد و از رختکن خارج شد .
اعضای تیم همگی به بلرویچ زل زدند و منتظر حرفی از او شدند . بلرویچ که برای خلاصی از نگاههای اعضای تیم راهی جز حرف زدن نداشت گفت :
- خوب منم اگه جای اون بودم ناراحت می شدم . نا سلامتی من جای اونو تو تیم گرفتم .
همه از این حرف بلرویچ تعجب کردند . مارکوس یکی از مهاجم های تیم در جواب بلرویچ با خنده گفت :
- هی پسر تو چقدر مهربونی . به قیافت اصلا نمییاد . اگه تو بازی هم اینقدر مهربون باشی کارمون زاره .

تا پنج دقیقه دیگه مسابقه کوییدیچ بین دو تیم اسلیترین و راونکلاو شروع می شد .
اعضای تیم اسلیترین توی رختکن بعد از کلی بگو بخند به توصیه های کاپیتانشون ، دراکو مالفوی گوش می کردند .
ظاهرا هیچ اتفاقی نمی توانست روحیه تیم را خراب کند .
دراکو مثل همیشه با چوب دستیش جای بازیکنان رو در شرایط مختلف روی نقشه زمین کوییدیچ نشان می داد . تنها نگرانی او مصدومیت ایگور ، مهاجم تیم و حضور بلرویچ بجای او بود .
بلرویچ توی تنها تمرینی که شب گذشته انجام داده بود اصلا خوب کار نکرده بود و به هیچ وجه مطمئن نشون نداده بود ، او حتی قوانین بازی را نمی دانست.
بزرگترین ایراد بلرویچ چوب جاروی قدیمی اش بود که آن را از انبار جاروی مدرسه قرض گرفته بود .
دراکو نگاهی به ساعتش انداخت وبا هیجان بخصوصی گفت :
- مطمئن باشین ما برنده ایم . فقط یادتون نره حواستونو جمع کنین تا دردسر درست نکنین .
نگاه مالفوی به سمت بلرویچ بود .
دراکو با خونسردی نگاهی به بچه ها کرد ... استرس در نگاه همگی اونها به وضوح پیدا بود !
بچه های تیم با هیجان و اضطراب زیاد در حالی که جاروها بر روی شانه هایشان قرار داشت وارد زمین شدند .
هیاهوی تماشاچی ها با ورود تیم اسلیترین چند برابر شد . طرفداران اسلیترین که این بار بر خلاف بازی قبل تعدادشان از نصف بیشتر می شد با تکان دادن پرچمهای سبز و سر دادن شعار " اسلیترین همیشه پیروز " حمایت خودشان را از اسلیترین نشان می دادند ؛ بطوری که حتی بازیکن قدیمی تیم دراکو نیز با دیدن این همه هوادار مضطرب شد و رنگ از چهره اش پرید .
همه چیز برای برگزاری مسابقه ای خوب محیا بود .
وضع هوا بطور کامل نسبت به بازی قبل تغییر کرده بود. در آسمان ابری وجود نداشت و آفتابی داغ بر فضای زمین می تابید ، بادی نمی وزيد و بهترین شرایط برای بازی کوییدیچ وجود داشت .
- اسلیترینی های سبز پوش به وسط زمین رسیدند .
از سمت دیگه بازيکنای راونکلاو با رداهای آبی وارد زمین میشن ...نگاشون کنین !... از چهره هاشون معلومه خیلی ناامیدن ...در عوض اسلیترینی ها... آخ...
- پانسی بهت قول میدم اگه تکرار کنی محکمتر بزنم .
ظاهرا پروفسور مک گونگال از همین ابتدا از انتخابش پشیمون شده بود .
- چشم پروفسور ....تکرار نمیشه ....
در این بازی لی جردن حاضر نبود و به جای اون پانسی پارکینسون بازی رو گزارش میکرد !
بعد از شنیدن این صدا ، تمام سرها به سمت برج گزارش برگشت . ظاهرا لی جردن بعد از باخت گریفیندور دیگر انگیزه برای گزارش مسابقه کوییدیچ نداشت .
بجای اون پانسی پارکینسون گزارش می کرد . هیچ اتفاقی به اندازه این موضوع نمی توانست دراکو را خوشحال کند .
پانسی ادامه داد :
- دراکو و ادی کاپیتانهای دو تیم به دستور سدريک دیگوری با هم دست میدن . با سوت سدریک دیگوری بازی شروع میشه !
بله ... تمام توپها به پرواز در میان و بازيکنان به دنبال اون .
بازیکنان پخش میشن سرخگون دست بلرویچ هست ، پاس میده به مارکوس ، مارکوس میده به بارتی ... بسمت دروازه میره... مواظب باش... اون جاخالی میده ، بلوجر از کنارش رد شد .
هیکل بارتی خیلی گنده ست ...انگار نسبت به بازی قبل گنده تر شده ، نمیدونم چه جوری می خوان جلوشو بگیرن...نزدیک حلقه میرسه ... گل ...اولین گل برای اسلیترین...نتیجه بازی از الان مشخصه ...شک نکنین که...
پانسی نگاهی به پروفسور مک گونگال کرد واز ادامه حرفش پشیمان شد .
مهاجمین راونکلاو ، پنه لوپه ، تانکس و چوچانگ ، هر سه دختر بودند و از نظر قد و هیکل نصف مهاجمین اسلیترین هم نمی شدند ، تقریبا مهار اسلیترینی ها برای اون ها غیرممکن بود .
- این بار چوچانگ سرخگونو داره... ماروولو یه بلوجر به سمتش می فرسته... چو جا خالی میده...آخی ی ی! فکر کنم خیلی درد داشت . بارتی مثل دیوار سنگی جلوش ظاهر شد و چو مستقیم بهش خورد .
سدريک سریع سوت زد :
- پنالتی برای راونکلاو . بارتی اگه می خوای اخراج نشی مواظب حرکاتت باش .
بارتی با قیافه حق به جانبی رو به سدريک کرد و گفت:
- این عادلانه نیست، من فقط جلوش ایستادم اون خودش خورد به من.
پانسی نیز مانند بارتی از این پنالتی ناراحت شده بود و به گزارشش ادامه داد:
- پنالتی مشکوکی بود. در هر حال... مثل اینکه چوچانگ خودش میخواد پنالتی رو بزنه، این کارو می کنه... میزنه !!!!!!!!
آفرین بلیز! اما نه ... خدای من !! یه خرده کم اورد ...
بازی به تساوی کشیده شد !
ورزشگاه شور و شوق خاصی پیدا کرده بود .
- بیلیز سرخگونو میندازه برای بلرويچ .... پاس برای مارکوووس ... عجب ضد حمله ای هیچکس جلوش نیست، شوت می کنه، یه گل دیگه برای اسلیترین ، نتیجه 20 به 10 به نفع اسلیترین! آفرين !
دراکوکه تقریبا از کار تیمش مطمئن شده بود، نگاهی به اطرافش کرد ، ماروولو و ایدی را دید که در حال تماشای قدرت نمایی مهاجمین اسلیترین بودند و خیال ضربه زدن به بلوگرها را نداشتند.
- شماها نمی خواین کاری کنین؟ تکون بخورین.
ایدی و ماروولو به نشانه اطاعت سرشان را تکان دادند و به دنبال بلوجرها رفتند.
بعد از مدتی حتی پانسی نیز از بازی یکطرفه اسلیترینی ها خسته شده بود و فقط گلهای اسلیترین را می شمرد.
- بازم اسلیترین ... بارتی جلو می ره ، سرعتش رو زیاد میکنه . اوه نه ! توپ بازدارنده ... بارتی مواظب ... آفرين جا خالی زیبایی بود !!! بارتی پاس می ده به بلرويچ ...اون جلو می ره ، شوت می کنه ، بازم گل برای اسلیترین ... اسلیترین 70 ، راونکلاو 30 .
دراکو و ققنوس دو جوينده این مسابقه ، هنوز اسنیچ طلایی را ندیده بودند و همچنان از بالای زمین دنبال اون می گشتند.
- سرخگون دست چوچانگ ، پاس می ده به پنه لوپه ، اونم میده به تانکس ، تانکس می ده به چو ، چو دوباره می ده به تانکس ، اسلیترینی ها گیج شدند، تانکس جلوی حلقه اسلیترینه ، ....... گل ، راونکلاو گل می زنه ، نتیجه 70 به 40 می شه !
تماشاگران راونکلاو و گريفندور از شادی فرياد میزدند و تانکس رو تشويق میکردند .
ظاهرا مهاجمهای راونکلاو راه گل زدن به اسلیترین را پیدا کرده بودند . ادی ماکای ، کاپیتان تیم راونکلاو بعد از اولین گل تیمش ، سریع خودش را به چو و تانکس رساند و گفت:
- آفرین بچه ها پاسکاری کنین راهش همینه .
ادی بهد از این جمله نگاهی از خشم به ماروولو ، مدافع اسلیترین انداخت که مدام مانع حرکت چو و تانکس میشد !
سپس ادی و کريچر نگاهی به هم کردند !
ادی :کریچر ، ماروولو !!
کریچر سری تکون داد ...
بلوگری با سرعت تمام به سمت ماروولو فرستاده شد .
- آوووو خدای من ... ماروولوو !! نه... بلوگر به دست چپش برخورد کرد ! دستش صدمه دیده ...
دراکو با شنیدن این جملات شوکه شده بود و به ماروولو نگاه کرد .
دارکو : ماروولو ؟؟!
ماروولو لبخندی زد تا بقیه بچه ها روحیه خودشون رو از دست ندن .
- چیزی نیست !! فقط فکر کنم نتونم چماق رو درست بگیرم !
دراکو مایوس شده بود ! مصدومیت یکی از بهترين بازيکنان در این شرایط و در اون پست خیلی گرون تمام میشد .
بلرويچ سرخگون رو به بارتی داد و به دراکو اشاره ای کرد :
- کاپیتان فکر میکنم اگر ماروولو جلو بره بهتر باشه ... من درست از کارای تاکتیکی سر در نمیارم !! بهتره که برم جای ماروولو و بلوگرا رو بزنم ...
دراکو به فکر فرو رفت ... در اون شرایط شاید این کار بهترين فکر بود ! بلرويچ اولین بازی رسمیش بود و از کوييدیچ انچنان آشنایی نداشت ولی صدمه زدن به بقیه هنری لازم نداشت .
دراکو با قاطعیت سری تکون داد !
ماروولو با دست صدمه دیده به مهاجمها اضافه شد و بلرويچ عقب رفت تا با استفاده از هر دو دستش بلوگرهای سنگین تری رو شلیک کنه .
پانسی پارکینسون ادامه داد :
- بازی دوباره شروع می شه ، ماروولو و بارتی در کنار هم حرکت می کنن و به هم پاس می دن ، ماروولو از جلوی بلوگر جاخالی میده ، به دروازه نزدیک می شه ، شوت می کنه ... نه این بار اوريل سرخگونو می گیره .
پرتاب برای چو ، باسرعت حرکت می کنه ، مارکوس جلوشو می گیره ، سرخگونو می ده به پنه لوپه ، می خواد شوت کـ ... آخ ، یه بلوجر به پشتش می خوره و سرخگون از دستش می افته ...
در سمت دیگر زمین و در ارتفاع بالا مالفوی هنوز در جستجو بود ، او به بازيکنان توجهی نداشت و تنها با گزارش پانسی از اوضاع با خبر می شد ، دراکو هر چند وقت نگاهی به ققنوس می انداخت و مواظب حرکات او بود .
بلرويچ بلوگری رو به سمت ققنوس شلیک کرد و رو به دراکو کرد :
- مالفوی من اونو زدم ، داغونش کردم .
دراکو در جواب گفت:
- آفرین کارت عالی بود بالاخره تونستی ضربه بزنی ، دخلشو آوردی ؟
دراکو این را گفت و دوباره به جستجو ادامه داد .

***
- عجب مسابقه طولانی ای شده . چهار ساعت گذشته ولی بازی هنوز ادامه داره، معلوم نیست جوينده ها دارن چیکار می کنن . بچه های راونکلاو بهتر از قبل بازی می کنن ولی هنوز عقب هستند ... اوه ... بله ... یه گل دیگه برای راونکلاو ، نتیجه 190 به 250 میشه .
مدتها از زمان شروع بازی گذشته بود ولی هنوز اسنیچ دیده نشده بود، انگار آب شده بود رفته بود توی زمین.
بازیکنان دیگر نایی برای پرواز نداشتند و جوینده ها که ناامید شده بودند بیشتر اوقات ترجیح می دادند مواظب یکدیگر باشند.
- دراکو ؟ اون تا کی باید اونجا بمونه؟
این چندمین بار بود که بلرویچ او را صدا می زد . دراکو رویش را برگرداند، متوجه شد بلرویچ به نقطه ای در زير حلقه دروازه اسلیترین اشاره می کند .
- منظورت چیه تا کی اونجا بمونه ؟
بلرویچ که نمی دانست باید خوشحال باشد یا ناراحت در جواب گفت :
- اون خیلی وقته اونجاست، من که بهت گفتم ، چند بارهم گفتم ، داغون شده .
دراکو گیج شده بود و به سمتی که بلرویچ اشاره می کرد رفت و در حالی که احساس می کرد دو شاخ گنده روی سرش بوجود آمده گفت :
- اون... ا ا ا اسنیچه ! تو چطور اونو زدی ؟!
بلرویچ بدون تغییر حالت اخم چهره اش جواب داد:
- اه ! تازه یادم اومد ، اسمش اسنیچه ؟
دراکو باور نمی کرد که چهار ساعت تموم بیهوده تلاش کرده است در حالی که اسنیچ طلایی ، آش ولاش در گوشه زمین، لابلای چمنها افتاده بود، خم شد و اسنیچ را برداشت. هنوز تکان می خورد ولی قدرت پرواز نداشت. باورش نمی شد بعد از چهار ساعت جستجو در نهایت به همین سادگی صاحب اسنیچ شود.
- حالا یه حمله دیگه از اسلیترین ، باید شوت کنه ... کرواچ یه گل دیگه میـ ... صب کنین ببینم مالفوی اون گوشه داره چکار می کنه ؟ اون گـ گـ گـو ی زرینو گرفته ! بله اون رو گرفته !!!! اسلیترین بـ بـ بـرنده می شه...
ورزشگاه تقریبا به حالت انفجار درآمده بود و همه در شوک این بودند که مالفوی چطور این کار را کرده ، تنها او و بلرویچ از ماجرا خبر داشتند . ظرف چند ثانیه بازیکنان دو تیم که از این حرکت مالفوی گیج شده بودن دور او حلقه زدند .
ظاهرا دراکو خیال نداشت از نگاه کردن به بلرویچ دست بردارد و تغییر در چهره متعجبش بدهد. بلرویچ همچنان با چهره اخم کرده سوار بر جارو در آسمان بود .
او نمی دانست با وجود بردشان دلیل نگاه مالفوی به او چیست.
- هی پسر تو چت شده ما بردیم ! ببینم مگه اونی که دستته اسنیچ نیست؟! اوه ... خدای من چه بلایی سرش آوردی ؟!
این جمله ماروولو بود که با تعجب برزبان آورد . طولی نکشید که همه با دیدن نگاه عجیب مالفوی به بلرویچ متوجه ماجرا شدند . ایدی با صدای جیغ مانندش فریاد زد :
- باورم نمی شده ! بلرویچ ... چماق ... اسنیچ ... چطور ممکنه؟! این ماجرا فردا تیتر پیام امروزه .

(همینطورم شد ، البته با عکس تمام قد بلرویچ)



Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#85

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۳ جمعه ۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶
از تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
هوا سرد بود سرد سرد اشک در چشمان یخ میزد .
آيينه ای بزرگ جای آبهای درياچه هاگوارتز رو گرفته بود !
بازی نیم ساعت دیگه شروع می شد. تمام ورزشگاه پر از بچه های اسلیترین و ریونکلا بود.
همه ی دانش آموزان مثل بید می لرزیدن، البته نه همه ی همه !!! چند تا از بچه ها آتش جادویی درست کرده بودند.
آلبوس دامبلدورلباس زیبایی پوشیده بود . او سرگرم خوش و بش کردن بامعاونش(مینروا مگ گونکال) بود.
حالا دیگه کمتراز ده دقیقه تا شروع بازی مانده بود.
دراکو لباساش را پوشید و با همان لبخند همیشگی وسط رختکن امد تا کمی به بچه ها دلگرمی بده:
_اول اینو بگم که ما تا بحال از ریون نباختیم و بردن ما دراین مسابقه مثل نوشیدن شکلات داغ سادس ،پس نترسید ما می بریم.
بچه ها کمی به خود امدند .
دراکو: حالا نقشه را دوباره تکرار میکنیم.ماروولو وظیفه ی تو چیه ؟
ماروولو با کمی استرس جواب داد:
_ من تمام بلوجر هایی را که به طرفم می اید میفرستم به طرف ققنوس.
دراکو در تایید حرف ماروولو : دقیقا کار تو همینه ،به هیچ کس و هیچ چیز هم کاری نداشته باش فقط ققنوس. ایدی ؟!
ایدی : وظیفه ی من اینه که مهاجمان را پوشش بدم و در مواقعی که مهاجم های انها حمله کردند من بلوجر ها را به طرف انها می فرستم.
بلرويچ درحال برق انداختن چوبش بود : وظیفه ی من و بارتی و ایدی گل زنده. در مواقعی هم که انهاحمله می کنند ما باید به ترتیبی سرخگونه را از انها بگیریم وحمله کنیم به طرف دروازه ی اونها.
دراکو سری به علامت رضایت تکون داد و گفت:
کار من و بلیزم که مشخصه...بچه ها پاشین چیزی به ورودمون نمونده و با صدای بلندتکرارکرد

::::ما برنده ایم::::

صدایی رختکن را احاطه کرد : وارد شيد.
با ورود دو تیم ورزشگاه به لرزه درامد.
تماشاچیان با شور و شوق فراوان تیم های محبوب خود را تشویق میکردند.

یک طرف ورزشگاه سبز بود و طرف دیگرش آبی !!
دو موشک از پشت تماشا چیان به هوا رفت و منفجر شد .
با منفجر شدن دو موشک دو شکل زیبا در آسمان نقش بست .
یک مار سبز رنگ و یک عقاب قهوه ای رنگ.
هوا خیلی سرد بود ، بازیکنان هم با وارد شدن به زمین همچون تماشاچیان شروع به لرزیدن کردند.
مدیر مدرسه آلبوس دامبلدور قبل از شروع بازی سخنرانی کوتاهی کرد.
آلبوس دامبلدور: دانش آموزان عزیز از بازی لذت ببرید ، البته اگر لباس گرم پوشیدید.
ولی درآن هوای سرد اگر تمام لباس های جهان را هم میپوشیدی باز هم سردت بود.
لی جردن شروع به صحبت کرد: و اینک تیم های اسلیترین و ریونکلا را میبینیم که درحال وارد شدن به زمین هستند.
دراکو و ققنوس به علامت دوستی با همدیگه دست میدندد تا یه بازی خوب و جوانمردانه رو به نمایش بذارند .
آلبوس از میون تماشاگرا پایین اومده بود تا بازی رو قضاوت کنه ...
او سوت زد وسرخ گونه را هم به هوا پرتاب کرد.
دو تیم با سرعت به هوا رفتند.
لی جردن گزارشگری را شروع می کند:
_بارتی با سرعت به طرف سرخگونه حرکت کرد ولی چو از او فرزتره و سرخگونه را میگیره .یک حمله...یک حمله... چو سرخگونه را به پنه لوپه پاس میده پنه لوپه به تانکس بارتیموس سعی میکنه سرخگونه را از تانکس بگیره ولی موفق نمیشه ایدی یه بلوجر به طرف تانکس میفرسته ... تانکس !!
آووو خدای من ...
بلوجر به تانکس می خوره ,سرخگونه از دستش رها میشه، ایدی سرخگونه را می گیره و به دروازه ی ريون حمله ور میشه ؛ادی بلوجری را به طرف بلرويچ میفرسته اما نه .... عالی کار میکنه این بازيکن !!! بدون شک پدیده سال جدید کوييدیچ همین بلرويچ هستش !! حالا دقیقا جلوی دروازه ی ريون قرار داره سرخگونه را با سرعت به طرف دروازه ی سمت راستی پرتاب میکنه... اوووو نه آوریل نمیتونه سرخگونه را بگیره و گل ...
گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل
دراکو در حال دور زدن زمین بود و در حال جدال با ققنوس و هیچ یک متوجه به ثمر رسیدن این گل نشدند .
هنوز هیچ خبری از گوی زرين نیست .
ققنوس هم مثل او هنوز نتوانسته بود اسنیچ رو پیدا کنه !
ماروولو هر بلوجری را که به طرفش می امد به طرف ققنوس پرتاب می کرد .
کریچر هم کار ماروولو را می کرد تمام بلوجر ها را به طرف دراکو میفرستاد.
صدایی دوباره ورزشگاه را پرکرد:
_ سرخگونه به دست بارتی می افته باید ببینیم یه گل دیگر میزنه یانه ایدی سرخگونه را به مارکوس پاااااااس میده ... مارکوس ... مارکووووووووس اما نمیشه ....پاس میده پنه لوپه جلوی راهش را سد میکنه و می خواد سرخگونه را از اون بگیره حالا سرخگون به بلرويچ میرسه ... کريچر میتونه بزنتش !
یه شوووووووووت و گـــــــــــــــــل !! گل دوم برای اسلیترين !
باز هم این اسلی هست که گل دیگه ای رو میزنه ... کريچر اصلا حواسش به اون بازيکن نبود !!
بازی دنبال میشد و بعد از چهل دقیقه نتیجه بازی 120 به 140 به نفع اسليترين دنبال میشد .
مارکوس توپ رو در اختیار داره ... یه پاس برای بارتی اما نه تانکس توپ رو میگیره .... خود تانکس !! عالی جلو میره ... بلوگری که به سمتش میاد رو رد میکنه ... پاس برای چو چانــــــــــــــــــــــگ و بله !! بلیز خشکش زده بود ...
یک اشتباه بزرگ از بلیز زابینی ... چو بدون هیچ مکثی توپ رو شوووت کرد و گل سیزدهم تیمش رو به ثمر رسوند .
مارکوس به بلرويچ ، حالا بارتی یک بلوجربه طرف بارتی پرت میشه ،قبل از اینکه بلوجر باهاش اصابت کنه سرخگون را به بلرويچ پاس میده ,بلوجر با شدت زياد به شونه ی مارولوو برخورد میکنه .
فکر کنم شونش شکست.... چه بهتر دیگه نمیتونه گل بزنه !
مک گونگال فرياد زد : جردن گزارشت رو بکن !!
لی:چشم پروفسور (و ادامه میده) .

ایدی در جواب این کار کریچر بلوجر را با قدرت تمام به طرف چوچانگ پرتاب میکنه و.... وای بلوجر به صورت چو برخورد میکنه دماغ چو می شکنه داور بازی را متوقف کرده .... بله ؛ به ایدی یه اخطار میده و از چوو ایدی میپرسه که ایا میتونن بازی را ادامه بدن ، انها جواب مثبت میدن !

***بعد از پنج دقیقه***
لی جردن دوباره شروع به گزارشگری میکنه:
_بازی دوباره شروع میشه هر دو بازیکن مصدوم اعلام کردند که میتونن بازی کنن ...سرخگونه دست چو چانگه او به پنه لوپه پاس میده یه بلوجر از چند سانتی سر پنه رد میشه پنه به تانکس پاس میده ، او با سرعت به طرف دروازه میره توپه به طرف حلقه ی سمت چپ پرت میکنه و ...گل...گل....
140 عددی هست که هر دو تیم رو نگه داشته !!
تیم اسلیترین بعد از گلی که میخوره دست به حمله میزنه بارتی با سرخگونه به طرف دروازه ی حریف حمله ور میشه ...

دو جستوجوگر هنوز گوی زرين رو پیدا نکردند و در حال دور زدند دور میدان هستند...
حالا بلرويچ سرخگون را به طرف مارکوس پرت میکنه ، خودش حالا با یک دست سرخگون را می گیرد ادی یک بلوجر به طرف بلرويچ فرستد بلوجر از کنار بلرويچ می گذرد اون سرخگون رو به بارتی پاس میده کریچر یک سرخگونه به طرف بارتی پرتاب می کند .
ایدی انگار قصد جان بارتی را کرده او هم بلوجری به طرف بارتی میفرستد .... اما نه بلوجره ایدی به بلوجری که کریچر پرتاب کرده میخورد و هر دو بلوجر از مسیر خود خارج میشوند بارتی سرخگونه را به طرف دروازه پرت می کنه و گل...گل...،تیم اسلیترین هم گل میزنه ...
150 بر 140 ... عجب بازی حساسی شده !!!
کریچر بلوجری به طرف دراکو پرت میکنه اما اون جاخالی میده ، ققنوس اسنیچ رو پیدا کرده، گوی زرين دقیقا بالای سر تماشاچیان
راونکلاو قرار داره دراکو تازه متوجه ققنوس میشه و با سرعت به طرف او میره...ققنوس به اسنیچ طلایی نزدیک و نزدیکتر می شد ماروولو با قدرت تمام بلوجر ها را به طرف ققنوس پرتاب میکنه ققنوس دستش را دراز میکنه تا گوی را بگیره .... هر دو دستشون رو دراز میکند تا اسنیچ رو بگیرند ... لحظه فوق العاده حساسی شده !
تمام تماشاگرا ایستاده این صحنه رو نگاه میکردند !
دراکو یه تنه به ققنوس ، حالا اونم این کار رو تکرار میکنه .. آلبوس هیچ توجهی به این حرکات نداره !!
اسليترين گل برتری خودش رو به ثمر رسونده بود اما همه نگاهها به اون دو جستجوگر بود !!
دراااااااااااااااااکو به سمت چــــــــــــــــــــــپ !
فرياد بلرويچ بود که از پایین این حرف رو میزد .
دراکو خسته شده بود ... خون به مغزش به هیچ عنوان نمیرسید تا فکر کنه !! بدون هیچ فکری به سمت چپ خودش متمایل شد ، ققنوس از این حرکت غافل شده بود !
چه نقشه ای در کار بود ؟!
حالا مارووولو و ایدی با شتاب بلوگرها رو به سمت ققنوس نشونه گرفته بودند ... بزنید !!
دو بلوگر از دو طرف به سمت ققنوس میرفت ... ادی فرياد زد :
- ققنوس ارتفاعت رو زياد کن !!
دراکو کنار کشیده بود و با فاصله اسنیچ رو دنبال میکرد .
آوووووووووووو خدای من !! دقیقا به پای راست ققنوس برخورد کرد .
ققنوس از اون ارتفاع به سمت پایین پرتاب شد ! حالا دراکو سرعتش رو زياد کرد !! چند سانتی متر با توپ فاصله داشت تا اسنیچ طلایی رو در دست بگیره .
بلوجرها اون رو نشونه گرفته بودند به همین دلیل بارتی به راحتی سه گل رو به ثمر رسونده بود !
کريچر و ادی تنها به دنبال زدن دراکو بودند و همین عامل باعث شده بود که اوريل به تنهایی نتونه مانع این بشه که شش بار دروازش باز بشه .
به کل بازی راونکلاو تغییر کرده بود ... راونکلاو حالا 260 بر 160 عقب افتاده بود و حالا اختلاف 110 گل شد .
مارکوس گل دیگری زده بود .
کارهای هماهنگ راونکلاو با مصدومیت ققنوس از هم پاشیده بود !
دراکو از کنار بلوجر ادی گذشت .... اسنیچ تغییر مسیر داد ! دراکو هم به سرعت زاويه حرکتش رو تغییر داد و حاااااااااااااالا !!
صدای تشويق هواداران اسليترين باعث شد که مارکوس در لحظه زدن گل 28 تیمش خشکش بزنه ... بله !! دراکو اسنیچ طلایی رو از آن خودش کرده بود !
ادی و کريچر به شدت ناراحت بودند ... ققنوس در پایین مشغول مداوا شدن بود ولی جشن بازيکنان اسليترين تازه اغاز شده بود ... با یک ایده جالب و به موقع جستجوگر راونکلاو از بازی خارج شده بود .
کار تمرين شده ای که باعث پیروزی شد !
دانش اموزان به طرف مدرسه سرازیر شدند ، بازیکنان اسلیترین و ریونکلا هم برای تعویض لباس به رختکن رفتند.
بازیکنان اسلیترین با شادی لباس های خود را عوض کردند و به ارامی به طرف قلعه حرکت کردند.آنها انقدر شاد بودند که سرمای شدید شب را احساس نمیکردند .
بازی دوم کوييدیچ مدرسه هم به پایان رسیده بود .


[مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتار می شود.
مواظب گفتارت باش که تبدیل به رفتارت می شود.
مواظب رفتارت


Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#84

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
مسابقه کوییدیچ بین دو تیم اسلایترین و راونکلاو تصویر کوچک شده

آسمون آبي و آفتابي بود . با اينکه وسطاي زمستان بود اما آن روز هوا خيلي گرم بود .
تقريبا هيچ بادي نميوزيد ، هر چند که برخورد نسيمي با صورت به وضوح احساس ميشد . تمام شرايط براي يک بازي کوييديچ فراهم شده بودند .
آن روز شور و هيجان بسياري بر فضای هاگوارتز حاکم شده بود . تمام دانش آموزان در سرسراي عمومي با خوشحالي صبحانه خودشان را ميخوردند و با شور و ذوق در مورد بازي آن روز صبح ميان تيم هاي اسلايترين و ريونکلا حرف ميزدند و عده اي نيز که زودتر صبحانه هايشان را تمام کرده بودند آماده ميشدند که به سمت زمين کوييديچ راه بيفتند .
اما دانش آموزان اسلايترين از مدتها قبل در رختکنشان حضور يافته بودند و مشغول ارزيابي تمام شرايط براي مسابقه بودند .
دراکو در حالي که به پيشانيش چين انداخته بود گفت :
_ بليز فقط بايد مواظب چوچانگ باشي ! از همشون خطرناک تره !
بارتی که آرام و قرار نداشت گفت :
_ دراکو به نظرت ما موفق ميشيم !
دراکو که اصلا انتظار اين سوال رو نداشت با دلخوري نگاهي به بارتی انداخت و گفت :
_ اصلا نميخوام راجع به اين موضوع صحبت کنم !فقط سعي کنيد که خودتون باشيد !
سکوت بر فضا حاکم شد . نگراني در تک تک چهره هايشان کاملا محسوس بود . ناگهان ماروولو گفت :
_ دراکو خيلي بايد مواظب آوریل باشيم ! تا حالا بازيش رو ديدي ؟ من از کريچر شنيدم که خيلي خوب دروازبانی میکنه .
دراکو چند لحظه به نقشه اي که روي ميز پهن شده بود چشم دوخت سپس گفت :
_ نگران نباش ما هم بليز رو داريم به علاوه ما هيچ کم و کسري از اونا نداريم ! فقط نبايد روحيمون رو ببازيم !
دراکو جمله آخرش رو با کوبندگي هر چه تمام تر تکرار کرد و ديگه اجازه هر گونه اعتراضي رو گرفت .
مدتي گذشت ! کم کم صداي صدها جفت پا شنيده ميشد که داشتند از کنار رختکن آنها ميگذشتند و به سمت ورزشگاه ميرفتند .
دراکو که رنگي بر چهره نداشت با ناخشنودي نفس رو از بيني اش بيرون داد سپس گفت :
_ بايد سعي کنيم هر طور شده گوي رو توي همون دقايق اول بازي بدست بياريم و بازي رو تموم کنيم ! نبايد لفتش بديم پس خوب حواستون رو جمع کنيد .
دوباره سکوت برقرار شد . هر کس داشت به مسابقه فکر ميکرد . به بازي سرنوشت سازي که هر لحظه انتظار آنها را ميکشيد .
ناگهان صداي گامهاي شتاب زده اي از پشت در شنيده شد . گامها با سرعت نزديک ميشدند . ناگهان در باز شد و آلبوس وارد شد و بدون هيچ مقدمه اي گفت :
_ بجنبين بياين ديگه بازي رو بايد هر چه زودتر شروع کنيم !
آلبوس چشم غره اي به همه آنها رفت و سپس از همون راهي که آمده بود برگشت .
بلافاصله دراکو به ساعتش نگاهي انداخت و با نگراني گفت :
_ اوه زمان رو کاملا از ياد برده بودم ! بجنبين بلند شيد !
دقایقی بعد صداي لي جردن در فضا ورزشگاه پيچيد که فرياد ميزد :
_ بازيکنان ريون دارن وارد زمين ميشوند .....
بلافاصله صداي لي جردن توي تشويق جمعيت گم شد . تماشگرهاي ريونکلا که در اکثريت بودند با شور و شوق تيمشان را تشويق ميکردند و براي آنها آرزوي موفقيت ميکردند .
دوباره صداي لي جردن به گوش رسيد که فرياد زد :
_ و حالا اينم بازيکنان اسلي که دارن وارد زمين ميشوند .
بلافاصله صدای تعدادی از تماشاگرهای سبز پوشی که در اقلیت به سر میبردند از سوی جایگاه تماشاچیان برخاست
بازيکنان اسلي همان طور که یکی پس از دیگری وارد زمین میشدند با جاروهايشان به سمت بالا پرواز ميکردند و در سر جاي خودشان قرار ميگرفتند .
آلبوس که در وسط زمين قرار داشت . در سوتش دميد و کاپيتان هاي دو تيم را به پيش خودش فرا خواند .
دراکو و ادي با سرعت به طرف دامبلدور داور بازی حرکت کردند .
آلبوس چند لحظه صبر کرد تا هردويشان به اندازه کافي بهش نزديک شوند سپس با قيافه اخمويي گفت :
_ خب , قبل از شروع بازي از تيمتون تقاضا دارم که بازي جوان مردانه اي رو انجام بدن .
لحظه اي صبر کرد تا عکس العمل دو کاپيتان را ببيند و وقتي که جوابي نشنيد با خشونت گفت :
_ با هم دست بديد !
دراکو و ادي آروم دستهاي همديگر رو فشردند و سپس ول کردند .
ادي چند لحظه با پوزخند دراکو را ور انداز کرد , سپس به سمت هم تيمي هايش برگشت . دراکو نيز بدون کوچکترين توجه به داور روش رو از او برگردوند و به سمت هم تيمي هاي خودش پرواز کرد .
آلبوس چند لحظه با عصبانيت سر جايش ايستاد سپس در حالي که زير لب با خودش حرف ميزد جعبه حامل توپ هاي بازي رو جلو آورد و بلافاصله سه تا از توپ ها را آزاد کرد ... سرخگون را از درون آن بیرون آورد ... چند لحظه صبر کرد و سپس در سوتش دميد و سرخگون را در آسمان رها کرد .
بلافاصله صداي تشويق جمعيت بالا گرفت . بارتي با يک حرکت سرخگون رو گرفت سپس پاس داد به مارکوس . مارکوس با سرعت به سمت دروازه ريون حرکت کرد سپس توپ رو پاس داد به بلرويچ .
در آن ميان صداي پر شور لي جردن در ورزشگاه طنين انداز شده بود :
_ حالا تيم اسلي سرخگون رو در دست داره ! ايگور همينطور جلو ميره ! آخيييش ! خوشبختانه کريچر با يک بازدارنده زيبا سرخگون رو از دستش خارج ميکنه ! حالا سرخگون در دست پنه لوپه است ! پاس ميده به چانگ , چانگ ميده به تانکس ، دوباره خود چانگ ! خيلي عالي دارن کار ميکنن !
بازيکنان ريون با سرعت پيش ميرفتند و از تمام موانع عبور ميکردند . حال ديگه تقريبا با دروازبان تک به تک شده بودند .
لي جردن فرياد زد :
_ برو چانگ ! برو .... حالا ديگه وقتشه !
چانگ ضربه زيبايي رو به سرخگون وارد کرد . سرخگون با توجه به پرش تماشايي بليز از حلقه وسطي رد شد و ده امتياز اول اين ديدار را به ثمر رسانيد .
بلافاصله صداي تشويق ريونکلايي ها از سکوي تماشاچيان به گوش رسيد که تیمشان را تشویق میکردند و برای آنها شعار میدادند .
_ دراکو تیمت و وردار و برو ! دراکو تیمت رو واردار و برو !
لي جردن فرياد زد :
_ آفرين بر بازیکنان ریون .
ده _ صفر به نفع ريونکلا !!
بچه هاي اسلي با نگراني نگاهي به دراکو انداختند که در آسمان در حال چرخش بود . دراکو که خود رنگي بر چهره نداشت گفت :
_ بچه ها روحيتون رو نبازين ! ما پيروز ميشيم !
صداي لي جردن در ورزشگاه طنين انداز شد :
_ خب حالا توپ دست اسلايتريني هاست . مارکوس پاس ميده به بلرويچ ، اونم پاس ميده به بارتی ، بارتی !!!! وااای ... توپ رو از دست ميده ! الان توپ دست چانگ هست که با سرعت داره به سمت دروازه اسلي پرواز ميکنه ... اما نه ماروولو يکي از بازدارنده ها رو به سمتش فرستاد ...ا اوه خداي من !
چانگ که متوجه بازدارنده نشده بود به موقع از فریاد دیگران متوجه خطر شد و توانست با فاصله میلی متری از مسير بازدارنده به کنار برود اما سرخگون رو از دست داد و بارتي آن را روي هوا قاپيد و با سرعت به سمت دروازه ريون راه افتاد .
صداي لي جردن همچنان به گوش ميرسيد که فرياد ميزد :
_ توپ دست اسلايترينه ! بارتي پاس ميده ... مااارکوووس !
اوه اوه اوه خيلي خطرناک شده . آوريل مواظب باش !
مارکوس ضربش رو با آخرين توان به سرخگون وارد کرد و سرخگون با سرعت به سمت حلقه سوم راه افتاد .
تمام تماشاچيان نفس ها را در سينه حبس کرده بودند و هر لحظه انتظار گل را ميکشيدند . سرخگون همچنان با قدرت به سمت حلقه ها حرکت ميکرد اما ناگهان صداي آه سوزناک طرفداران اسلي بالا رفت چرا که آوريل با يک حرکت حيرت انگيز توپ رو از چهارچوب حلقه بيرون کشيده بود .
همه اسلايتريني ها با نگراني به هم نگاه کردند . آوريل بدون کوچکترين توجهي به بازيکنان اسلي بازي رو شروع کرد . بازيکنان اسلي که از اين ضدحمله کاملا غافل گير شده بودند . سعي کردند که دوباره برگردند سر جاي اصليشون اما مهاجمان ريون خيلي از آنها جلوتر بودند .
صداي لي جردن همچنان به گوش ميرسيد که با خوشحالي فرياد ميزد :
_ توپ دست بازيکنان ريونکلا هست ! چانگ پاس ميده به پنه ، پنه به تانکس ! بلرويچ داره به سرعت به سمتشون نزديک ميشه اما نه ...
کريچر با فرستادن بازدارنده اي اونو از مسيرش منحرف کرد
بازيکنان ريون همچنان با سرعت پيش ميرفتند . براي بار دوم سه مهاجم ريونکلا با دروازبان اسلي تک به تک شده بودند .
چو دستش رو برد بالا تا ضربه اي را به سرخگون وارد کند . بليز که فکر ميکرد چانگ به سرخگون ضربه وارد میکند با سرعت به سمتش حرکت کرد اما ....
صدای هیجان زده لی جردن به گوش رسید که با خوشحالی فریاد میزد :
_ اما نه ...چانگ خودش ضربه رو نزد ، بلکه پاس داد به هم تیمی اش ! واقعا که همکاری این مثلث بی نظیره ! آفرین .
تانکس توپ رو روی هوا قاپید . بلیز که جا مونده بود سعی کرد که به سمت حلقه ها برگردد و جای خالیش رو دوباره پر کند اما دیگر دیر شده بود چرا که تانکس ضربش رو به توپ وارد کرد .
صدای تشویق ریونکلایی ها از سکوی تماشاچیان برخاست . گویی تیمشان برنده بازی شده بود .
لی جردن فریاد زد :
_ آفرین به بازیکنان ریون ! واقعا آفرین ، بیست_ صفر به نفع تیم ریونکلا !
***
از زمان شروع بازی مدتها میگذشت و تا آن لحظه نه تنها اسلایترین گلی را به ثمر نرسانده بود بلکه هشت گل دیگه هم خورده بود و با این حال همچنان تیم ریونکلا در حال حمله کردند بودند .
تیم اسلایترین که دیگه تمام امیدخودشون رو از دست داده بودند دائم با نگرانی به دراکو نگاه میکردند تا بلکه او کاری کند اما ظاهرا هیچ اثری از گوی زرین نبود ... در آن طرف ققنوس نیز در حالی که روی جارویش خم شده بود داشت دنبال گوی زرین میگشت اما او نیز مانند دراکو در کارش ناموفق مانده بود .
صدای تماشاچیان ریونکلا از هر سو شنیده میشد که شعار میدادند .
_ 100 تا کمه 200 تا میخوایم 100 تا کمه دویست تا میخوایم !
_ دراکو تیمت رو وردار و برو ! دراکو تیمت رو وردار و برو !
از طرفی تماشاچیان اسلایترین که از بازی تیمشون ناراضی بودند با ناراحتی یک گوشه کز کرده بودند و هیچ چیز نمیگفتند ؛ فقط با نارضایتی به بازی تیمشون نگاه میکردند !
لی جردن نیز که کاملا تحت تاثیر فضای ورزشگاه قرار گرفته بود فریاد میزد :
_ بازیکنان ریون واقعا دارن عالی بازی میکنن آفرین ؛ تا به حال سابقه نداشته تیم اسلی انقدر از یک تیم عقب بیفته و...
صدای خشمگین پروفسور مک گونگال به گوش رسید که فریاد میزد :
_ جردن برای بار آخره بهت اخطار میکنم ؛ بازی رو گزارش کن .
صدای لی جردن بار دیگر به گوش رسید :
_ ببخشید پروفسور فقط میخواستم بگم اطلاعات اضافی به تماشاگران بدم . در هر صورت سرخگون در دست بارتی !
داره به دروازه ریون نزدیک میشه ولی فکر نکنم کاری از پیش ببره !
صدای پروفسور مک گونگال به گوش رسید که نعره میزد :
_ جردن بازی رو گزارش کن !
اما حرف لی جردن کاملا درست بود چرا که حرکت بارتی با بازدارنده ای که ادی به سمتش فرستاده بود متوقف شد و سرخگون دوباره دست بازیکنان ریونکلا افتاد .
آنها با پاسکاری های حیرت انگیز راه خودشان را باز میکردند و به جلو هجوم میاوردند گویی هیچ چیز مانع حرکت آنها نمیشد .
بلیز زابینی که درون دروازه ایستاده بود با ناراحتی فریاد میزد :
_ جلوشون رو بگیرید ! نزاریید بیان جلو !
اما حتی فریاد های بلیز هم بی فایده مانده بود . ماروولو و ایدی هرچقدر که تلاش میکردند تا مانع حرکت آنها بشوند فایده ای نداشت .
لی جردن با شور و شوق انکار ناپذیری فریاد زد :
_ عالیه ضربه رو بزن . دیگه وقتشه . آفرین !
اینبار پنه لوپه ضربه را به سرخگون وارد کرد و سرخگون برای چندمین بار پی در پی از حلقه ها گذشت و گل شد .
بلافاصله صدای جوش و خروش تماشاگران ریون بالا رفت . اما برای اولین بار بلیز کوچکترین توجهی از به ثمر رسیدن گل از خود نشون نداد . او تنها داشت با چشمهای وحشت زده به دراکو نگاه میکرد که چند متر بالای سر خودش در حال چرخش بود .
بلیز فریاد زد :
_ دراکو پشت سرت ! دراکو گوی زرین دقیقا پشت گوشته !
دراکو که متوجه حرفهای بلیز نمیشد با سردرگمی به اطرافش نگاه کرد اما چیزی ندید برای همین فریاد زد :
_ نمیفهمم چی میگی !
اما دراکو ناگهان متوجه هجوم ققنوس به سمتش شد که داشت از آن سمت زمین با سرعت به سمتش پرواز میکرد ... دراکو ناگهان متوجه منظور بلیز شد و به همین دلیل با دستپاچگی به پشت سرش نگاه کرد و گوی زرین رو به فاصله چند سانتی متری خودش یافت .
بلافاصله گوی زرین شروع به فرار کرد و دراکو نیز از پشت سرش درصدد تعقیبش درومد .
حال دیگه تمام بازیکنان دست از بازی برداشته بودند و داشتند جدال میان دو جستجوگر رو نگاه میکردند . اما کاملا مشخص بود که پیروزی نهایی نصیب اسلایترینی ها میشود چرا که دراکو دست کم پنجاه متر از ققنوس جلوتر بود !!!!!!
کریچر با ناامیدی یکی دیگر از بازدارنده ها رو به سمت دراکو انداخت . در مقابل چشمهای وحشت زده دیگران دراکو برای جاخالی دادن از مسیر اصلی خارج شد اما دوباره با یک تغییر جهت تماشایی در مسیر گوی زرین قرار گرفت .
تماشاگران اسلی نیز که گویی تازه ز خواب بیدار شده بودند با خوشحالی فریاد میزدند :
_ برو دراکو ! تو میتونی . برو برووووو!
دیگه حتی اگر ققنوس یک آذرخش رو هم داشت به دراکو نمیرسید ... دراکو که به اندازه کافیبه اسنیچ طلایی نزدیک شده بود دستهای آرزومندش رو به سمت گوی زرين دراز کرد ...
تمام امیدها به دراکو بود !! ققنوس تمام سعی خودش رو میکرد ... آووو خدای من نه ... ققنوووووووووووس درست پشت سرش حرکت میکنه ... دراکووووو یه شیرجه زيبا میزنه و نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ... دراکو اون رو گرفت !!!!!!
بلافاصله صدای تشویق اسلایترینی ها ورزشگاه را به لرزه دراورد حتی خود طرفداران اسلایترین هم از این نتیجه عجیب به وجد آمده بودند .
لی جردن با ناراحتی گفت :
_ خب ظاهرا اسلایترین علاوه بر اینکه بازی خوبی رو از خودش به نمایش نذاشته بودند اما به صورت کاملا تصادفی با نتیجه 150_110پیروز بازی شدند ! من واقعا برای تیم ریونکلا ناراحت شدم چون خیلی قشنگ بازی میکرد ولی ... وای خدای من !!
اما حتی حرفهای لی جردن نیز در خوشحالی اسلایترینی ها ذره ای خدشه وارد نمیکرد . دراکو با خوشحالی با جارویش روی زمین فرود آمد از آن پیاده شد . بلافاصله بقیه اعضای تیم نیز در کنار او فرود آمدند و باخوشحالی اونو در آغوش گرفتند .
از طرفی تماشاچیان اسلی نیز در مقابل چشمهای غم زده تماشاگران ریونکلا وارد زمین شدند و در یک چشم به هم زدند تمام اعضای تیم اسلایترین رو به بالای سرهای خودشون بردند .
دراکو که هنوز گوی زرین توی دستانش بود با سرمستی آن را بالا گرفت و فریاد زد :
_ بالاخره موفق شدیم . عالی بودش ! دیدین گفتم پیروز میشیم .
بازیکنان دیگر تیم که هنوز کمی از بازی بدشان شرمنده بودند تنها سری تکان دادند . گویل گفت :
_ ما که کاری نکردیم همه کارها رو خودت انجام دادی !
دراکو با خوشحالی گفت :
_ بابا بی خیال مهم اینه که بردیم خوشحال باش ! حالا هم بریم جشن بگیریم .
دانش اموزان اسلایترین که همچنان اعضای تیم رو بالای سرهای خودشان نگه داشته بودند در حالی که با خوشحالی شعار میدادند به سمت تالارشان راه افتادند .

دومین بازی کوييدیچ مدرسه هم به پایان رسیده بود !!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۶ ۱۶:۳۲:۳۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۸ ۱۶:۴۶:۳۸



Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴
#83

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
آنیتا دامبلدور طبق قوانین بازی فقط اجازه داری تو هر بازی یه پست بزنی.

سارا اوانز من اسم شما رو جزو تیم گریفیندور ثبت نکردم پس شما اجازه بازی در زمین رو ندارید.

رز زلز پست شما بعد از زمان تایین شده برای بازی تیم گریف و هافل خورده.

داوران این حق رو دارن که این پستها رو نادیده گرفته و از آنها امتیاز کسر کنند





Re: زمين كويديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲:۵۲ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴
#82

رز زلرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
از خوابگاه مختلط هافلپاف!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
در يه روز ابري بچه هاي هافلپاف در زمين كوييدچ مشغول گوش دادن سخنراني هاي كاپيتانشون بودن اخه ناسلامتي با گريفندور مسابقه داشتن
پيتر : امروز بيشتر مي خوايم رو ساختار دفاعي تيم كار كنيم خب حالا اگه كسي پيشنهادي داره بگه
رز : به نطر من دفاع تنها كافي نيست ما بايد دفاع و حمله رو در كنار هم داشته باشيم ولي در مرحله ي اول بايد دفاع رو داشته باشيم
سوزان : حرف رز كاملا درسته اگه ما از حلقه هامون دفاع مناسبي نكنيم هيچ فايده اي نداره چون اينجوري دائما به گروه مقابل امتياز ميديم
البوس : خب ما هممون از اين كه بايد دفاع مناسبي داشته باشيم اگاهيم ولي در كنار اون يك ارايش مناسب براي حمله هم نياز داريم پس بهتره اين دو رو كنار هم بذاريم و يه ارايش كلي داشته باشيم
پيتر : به اين شكل نگاه كنين اين ارايشيه كه مي خوايم در طول بازي داشته باشيم هر كسي بايد سر جاي خودش باشه بچه ها بازي سختي در پيش داريم
.........................................................................

2

5 3 1

4
.........................................................................

سوزان : در اين شكل شماره ي 2و3و4 مهاجم هستن انيتا در جاي شماره ي 4 و پيتر در جاي مهاجم 3 و البوس در جاي مهاجم 2 مي ايسته توپ ابتدا در دست پيتر هست پيتر به البوس و انيتا پاس كاري مي كنه در طول مدتيكه مهاجم ها در حال پاس كاري هستن مدافعين ما هر كسي رو كه مانع ادامه ي پاس كاري بشه با بلوجر دور مي كنن مدافعن ما در شكل شماره هاي 1 و 5 هستن سوالي نيست ؟؟
همه : نه
اوتو : در رابطه با جستجوگر چه نظري دارين ؟؟
رز ز : به نظر من جستجوگر مي تونه از تاكتيك هاي خاصي بسته به موقعيتش استفاده كنه از اين رو ما بايد مطالعه درباره ي تاكتيك هاي جستجوگري رو به خود جستجوگر بسپريم و در طول بعضي تمرين ها كاپيتان مي تونه براي اطلاع يافتن از اگاهي جستجوگر از اون درباره تاكتيك هاي مختلف در موقعيت هاي متفاوت سوال كنه همچنين با قرار دادن او در موقعيت هاي متفاوت تواناييش رو بررسي كند
سوزان : خب بچه ها خوب بازي كنين و هول نشين پستتون هم فراموش نكنين
در زمين بازي :
اوتو و رون بدون توجه به روند بازي وزمين در همه جا به دنبال گوي مي گردند
لي : خب بازي با سوت داور اغاز شد

توپ در دست اليشياست كه يه هو رز با چماق اون رو مورد حمله قرار ميده توپ به دست كوييرل مي افته اما اين روند ادامه پيدا نمي كنه چون هلن با ضربش به بلاجر توپ رو از اون گرفته حالا البوس توپ رو در دست داره اما .....
استرجس و اندروميدا هر دو با هم به بلاجر ضربه مي زنند البوس از روي جارو مي افته و نقش زمين مي شه در اين لحظه جسيكا توپ رو مي گيره و به جاي اينكه تو دروازه ي هافلپاف شوت كنه اون رو به طرف دروازه ي خودشون كه تدي در اون مستقر بوده شوت مي كنه و ...........
در تمام طول بازي صداي تشويق تماشاچي ها ميويمد :
هافلپافيا : فقط گريف فقط گريف خالي بستيم خالي بستيم
رون خوب مائه خوب مائه گوي رو نمي گيره گوي رو نمي گيره انرژي هسته اي حق مسلم ماست انرژي هسته اي دويست تومن بسته اي رون جون دوست داريم رون جون دوست داريم خالي بستيم خالي بستيم


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۵ ۱۲:۰۷:۳۳
ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۱۵ ۱۲:۱۷:۵۲

هافلپاف هرم نبض آتشين ماست در شرجي عشق و اشتياق
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.