هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۰۵ پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۳
#29

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سیریوس:خوب ببینم هاگرید وقتی رمز خوندی ؟
هاگرید:کودوم رمز ؟؟
سیریوس:خنگه دست خط آلبوس رو میگم وقتی خوندیش آتیش زدی یا نه؟
هاگرید بزار فک کنم :نه؟
سیریوس:آتیشش نزدی بی مغز یکی سری بره آلبوس خبر کنه وگرنه دوباره سیاها میزن اینجا
هاگرید:ببین سیری..
سیریوس:هیس حرف نزن که اصلا حوصله ندارم جمیز برو پر ققنوس آتیش بزن به همه خبر بده دنگه فنگه
هاگرید:ببی....
سیریوس:هان چیه! حتما یه خرابکاریه دیگه ای کردی
هاگرید: بابا من دست خط آلبوس خورمش آتیشش نزدم
سیریوس:خوب میمردی اینو زودتر بگی؟
هاگرید:مگه تو گذاشتی
سیریوس:خوب من معغذرت میخوام حالا ناراحت نشو
هاگرید:
لوپین:حالا گیره نکن مگه اصلا هر سیاهی بد میشه؟
همه:آره اصلا کی گفته
هاگرید:خوب برم دوباره صداش کنم بیاد بازی کنیم
سیریوس:نه دیگه اصلا برو با گراپی باز کن اون خوبه در حد توی مانیا بازیش ضعیفه
هاگرید:راست میگی؟گراپی گراپی کوشی
جمیز:آخی این هاگرید چه زود خر میشه الهی
سیریوس:چی الهی اونوقت چی ؟
جمیز:گیرز نده دیگه اصلا بیا ما بریم همون جارو سواری
لوپین عمرا بزارم بری اگه یکی از مرگ خوار سیریوس ببین چی
_خوب دیده دیگه چیکار کنم
جمیز :سیریوس!طهلهمش هنیم
سیریوس:یه دوه سهه
لوپین:چی میگید لکنت زبون گرفتید
سیریوس:واقعا متاسفم بیهوشیسو
جمیز:واقعا من متاسفم اما حقش بود ما دیگه بچه نیسیتم هی بما دستور میده


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


بدون نام
لوپین: صبر کن ببینم این چی گفت؟ میرم تالار خودمون؟ ای وای هاگرید تو این اسلیترینی رو اینجا راه دادی؟
هاگرید: ا! کاری نداشت که! فقط یه کم مارپله بازی کردیم!
لوپین: هاگرید ! یعنی نفهمیدی که اون جاسوس بود؟ حالا جای محفل فاش میشه!
هاگرید: ای وای. انگار بازم نتونستم جلو دهنمو بگیرم
لوپین: باید زودتر به دامبلدور خبر بدم. تا کار از کار نگذشته.
لوپین برمیگرده که بره ولی بهو وایمسه و میگه: راستی تو سیریوس و جیمز رو ندیدی این ورا؟
هاگرید: ارررر! نه! فکر نکنم!
لوپین میبینه که هاگرید به یه گوشه خیره شده. میره اون گوشه و تو هوا دست میکشه. شنل نامرئی کنار میره و جیمز و سیریوس پیدا میشن.
لوپین:
سیریوس: خب آخه من چی کار کنم؟ پوسیدم تو این خونه! دو دقیقه رفته بودم بیرون یه هوا بخورم!
جیمز: خب این هاگرید هم اینجا به سرگرمی نیاز داره دیگه! ببین دو دقیقه من باهاش بازی نکردم چه دسته گلی به آب داد.
لوپین که دوباره یاد دسته گل هاگرید افتاده میگه: خیلی خب. دیگه نباید وقت رو تلف کنیم. هر لحظه ممکنه دوباره به محفل حمله بشه. من میرم دامبلدور رو خبر کنم. باید رمز رو عوض کنیم. شما هم حواستونو جمع کنید!
جیمز: خیالت راحت! ما حواسمون جمع جمعه! دیگه عمرا این سیاهها دستشون به محفل نمیرسه


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۷ ۳:۰۳:۲۶


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲:۱۷ پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۳
#27

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا و هاگرید داشتند مار پله بازی میکردند که یهو مهره هاگرید رفت روی خانه
مانیا:
هاگرید:من برنده شدم
مانیا:عمرا
هاگرید:برنده شدم دیگه
مانیا:چی میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همین الان مهرت روی 1 بود
هاگرید:نه دیگه برنده شدم....
مانیا:بگیر که اومد
و صفحه مارپله رو به طرفش پرت کرد
در عرض سه ثانیه نمیشد هاگرید و مانیا رو تشخیص داد هاگرید با چترش و مانیا با چوبدستیش به طرف هم انواع و اقسام طلسم ها رو نشونه میگرفتن
مانیا به نفس نفس افتاده بود که صدایی شنید
لوپین:اینجا چه خبره؟
هاگرید:اون بود
مانیا: ای دروغ گو کی بود جر زد؟
لوپین:بسه
مانیا:اه...اصلا اینجا نمیمونم میرم تالار خودمون
هاگرید:
مانیا منتظر جواب هاگرید نمیمونه و به سرعت میره


ویرایش شده توسط مانیا در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۷ ۲:۲۶:۱۸

تصویر کوچک شده


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۳
#26

ریموس  لوپین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۷ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۳ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
فلاش بک
مکان : شیون آوارگان… ساعت : یه چیزی تو مایه های نصفه شب

((گرگینه ها موجوداتی هستند که نیاز به تاریکی و قرص کامل ماه دارند تا شکل واقعی یک موجود پلید را به ظهور برسانند…در حال حاضر یک گرگینه ی تنها در حال تغییر شکل است…در این زمان نباید هیچ جنبنده ی عاقلی در اطراف او باشد…))
در همین بین ماه در میاد و ریموس کم کم داد و هوارش شروع میشه ، اما تبدیلش که به نصف میرسه…
از جیب ریموس صدای ملودی هری پاتر سه میاد !
ریموس : آقا وایسین ! کات ! تو محفل مشکلی پیش اومده ! زنگ خطره !
در نتیجه صدای داد و بیداد کارگردان میره هوا…:
: : تو که میدونی با هزار بدبختی وسایل جور کردیم دور از چشم کرام پیکچرز فیلم بسازیم که مالیات ندیم ! اینهمه هم که منتظر شدیم رضایت بدی و تبدیل بشی ! باز دیگه چه خبر شده ؟!

_ : خب به من چه ! پول نداری مالیات بدی سر ما خالی می کنی؟!
: بابا آخه مستند گرگینه در خیابان! فروشی نداره که بخوام خداد گالیون ! هم به اون از مرلین بی خبرا بدم !!

_ : من نمیدونم…وایسا ببینم…آهان…شماره آرتوره ! الو…آرتور بگو…چی شده ؟ اه ! آنتن نمیده این !! من الان خودم بهت زنگ می زنم !
: چی شد ؟ دنگه فنگه !؟
_ :هان ؟!! نمیدونم…بده اون گوشیتو من یه زنگ بزنم ! مال خودم آنتن نداره…داشتم تبدیل می شدم انگار اینم رفته تو حس و حال تبدیل !
: بگو پس چه مرگته…بیا !
چند لحظه بعد…
_ : بگو آرتور…به گوشم
_ : ریموس ! همین الان فهمیدم تو محفل پر ققنوس آتیش گرفته !
_ : نه !! راس میگی ؟؟ مطمئنی پر ققنوسه ؟
_ : آره بابا ! نمیشه وارد شد ! ببین…یه راه بیشتر نداره. من میرم وزارتخونه تو هم سریع بیا اونجا…دامبلدور گفت هر وقت مشکلی واسه پر ققنوس پیش اومد برین پیش وزیر اون حل می کنه !
_ : باشه…الان اونجام. فعلا قربانت…بای !
_ : باشه…اما بای رو که اونطوری نمی نویسن ! اول ایگرگ بذار بعدش ایی !!
_ : اوکی بابا ! همون که تو میگی…

.......................................

دفتر وزیر سحر و جادو

_ : وایسین ببینم ! شلوغ نکنین ! یکی یکی حرف بزنین که من بفهمم !
_ : آرتور خفه بمیر من میگم ! ببین شیکم جان ، سیاها محفلو گرفتن ! الانم محدودش کردن که کسی نتونه پیداش کنه…دامبلدورم که به ما گفت اگه مشکلی پیش اومد برین وزارتخونه ! خلاصه که دستم به گوشه ی ردات ! یه کاری بکن!
_ : ریموس ؟! تو میدونی من خودم سیاهم ؟؟
آرتور : خب دامبلدور گفت ما بیایم پیش تو !
کینگ : کی گفت ؟ منظورت عالبوص دامبلدوره ؟؟
ریموس : جناب وزیر…کسی در تواناییهای شخص شما شکی نداره ! بعدشم که ( در گوشی ) …تو که در مواقع لزوم خاکستری میشی ! ایندفه خاکستری یه کمکی بکن از خجالتت در میایم !
: اگه بتونی در مورد قرارداد کارخونه چایی توافقنامه رو امضا کنی شاید بشه یه کارایی کرد
_ : باشه…قبوله ! ولی سهامو اونطوری که من میگم تقسیم می کنیم !
_ : خوبه… ( خارج از در گوشی )…ریموس لوپین ! همیشه از طرز حرف زدنت خوشم میومده ! حالا وایسین ببینم چیکار میشه کرد…

وزیر تفکر می کند ! پلیز ویت…این لودینگ !

_ : فهمیدم ! حاجی !
_ : حاجی دیگه کیه ؟!
_ : هر کدوم یه مشت پودر فلو بردارین برین کنار شومینه ، دقت کنین اینی که من میگم رو دقیقا باید بگین : کنار آتیش حاجی ، در پناه آسلام !
_ : به حق کله اژدریای یورتمه برو ! این دیگه چه مدل آدرسیه ؟ من یادم نمیاد همچین کدی تو شبکه آتیشای…
_ : آرتور ویزلی ! نمیشه اینقدر فضولی نکنی ؟؟ البته شایدم میخوای کارتو از دست بدی…

: باشه…چشم ! هر چی شما بگین جناب وزیر !
_ : خوبه. حالا یکی یکی برین منم پشت سرتون میام…

..........................

قرارگاه محفل ققنوس…کنار آتیش شومینه


_ : می دونستم اینجاس !
حاجی توی آشپزخونه مشغول تناول ران مرغ می باشند…
: برادران ! شما اینجا چه می کنید ؟
_ : هیچی حاجی. شما قبل از اینکه از وزارتخونه بیاین بیرون گفتین که میخواین بیاین اینجا ، ما هم از شومینه اومدیم که شما مارو در پناه آسلامیت در مقابل این کافرین بدذات همراهی کرده و از شرشان نجاتمان دهید !
ریموس ( در گوشی ) : چی میگی شیکم؟؟ آسلام چیه ؟ کافر کدومه ؟!
_ : اگه زبون به دهن بگیری کارتونو ردیف می کنم !
: کافر کدومه فرزند ؟ اینها برادران جادویی شما هستند ! نباید اینگونه با هم برخورد کنید…بیایید تا من شما را به صلح برسانم !
حاجی و همراهان از آشپزخونه خارج میشن...
ویکتور : حاجی ! اینا اینجا چیکار می کنن ؟

: همگی توجه کنید…می دونید چه کسی در برابر شماست؟ مامور مخصوص قانون… کینگ بن شیکم ! احترام بگذارید !!
_ : به نام وزیر سحر و جادو همه چوبدستیاشونو بذارن رو سرشون !!
: عزیزان من ! حالا که وزیر محترم هم اینجا هستند ، بیایید با یکدیگر از در دوستی در آیید تا هم مرلین و هم خلق مرلین از شما راضی باشند ! باشد که همگی در پناه آسلام سربلند و پیروز باشید !
_ : من بعنوان وزیر سحر و جادو این مکان رو از اموال دولت اعلام می کنم و ورود هر گونه سیاه رو به اینجا معدوم کرده و محکوم اعلام می کنم ! حالا تا مجبور نشدم نیروهای ضربتی نوشابه ای رو احضار کنم توصیه می کنم همه ی سیاها برگردن خانه ی ریدل و دیگه به حریم خصوصی مردم تجاوز نکنن !

بلا : حالا که اینطوریه ، ما میریم ولی دفعه ی دیگه که برگردیم دیگه حاجی و وزیر نمی شناسیم…بیاین این رفیقای موش مرده تونم تحویل بگیرین ! این دختر بچه هه که مخ منو خورد بس که حرف زد ! یه لطفی هم کردیم اون غول گنده بک رو یه کم کوچولوش کردیم که باعث دردسر خلق نباشه ! ویکتور طلسمو باطل کن ! گیلی بپر بالا که دارم میرم !

: برادر گراپی عزیزان رو راهنمایی کن که گم نشن !
گراپ : حاجی ! گراپ هرمی و هاگر و نوشابه خواست !
: حاجی : کافیه دیگه ! به اندازه کافی راهنمایی شدن !

.........................

کینگ : خب دیگه…من بر میگردم وزارتخونه . دوباره خرابکاری نکنینا ! این حاجی هم دیگه گیر نمیاد که کاری بکنه

ریموس : چشم جناب وزیر…من باید یه کمی با جیمز و سیریوس صحبت کنم
_ : باشه. راستی…قرارمون یادت نره ریموس ! فردا دفتر خونه می بینمت !
_ : اوکی ! حتما ! فعلا قربانت…بای ! :ylash:



Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۵۶ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۳
#25

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
سیاه ها که به خیال خودشون محفل را فتح کردن توی اتاق دارن خوشحالی میکنن که هاگرید وارد اتاق میشه !
================================
هاگرید : آقا دمتون گرم ! خیلی با شفا هشتید !
سیاه ها :
حاجی و گیلدی در حای که نگاه های مرموزی بین خودشون رد و بدل میکنن به هاگرید نگاه میکنن !
حاجی : لا مشب تو هم آره !
گیلدی : پش چرا این همه وقت بروژ نمیدادی ؟
هاگرید : خوب عژیژ دل من ! نمیشد دیگه ! ولی عوضش حالا تلافی میکنم ! این تریاک اشل شناتوری رابگیرد بشاط را علم کنید تا من بیام !
================================
هاگرید در حالی که به سیاه های ساده دلی که همشون اون تو جمع شده بودن میخنده میره سراغ دامبلدور ! و ستاد مبارزه با اعتیاد جادویی !
================================
هاگرید : بفرمائید جناب سروان همشون این تو هستن ! در حین ارتکاب جرم دستگیرشون کنید !
حاجی : به خدا من بی تقشیرم جناب شروان !
گیلدی : به عاجژ بینوا کاری نداشته باشین !
کرام : به حدا من ژوون اشلا نمیدونم مواد چه شکلیه !
================================

هاگرید در حالی که کنار مادر سیریوس لمیده داره با مانیا و مادر سیریوس مارپله بازی میکنه !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۳
#24

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
ویکتور مثلا ما اونجا بودیم ... نیومدیم تو که !!!!
تازه ... اگه تعرفه نمایش نامه نویسی را خونده بودی ... می فهمیدی که با یک پست یک دفعه سرنوشت همه چیز تغییر نمیکنه ... اینجا هم محفله .. شما سیاه ها با یک پست نمیتونید همه چیزو به دست بگیرید ... اینجا نمیخواهم از بحث خارج شم بقیشو تو میز گرد مینویسم ...
---------------------
شترق (اگه گفتین صدای چی بود ؟)

هرمیون : تو ...بوق بوق... کردی ... .مگه شهر بوقه ؟
بوق بوق بوق ...
هرمیون : دوستان از اونجایی که دشمن حسابی کم آورده به جای نمایشنامه بوق مینویسه میگذاره ... و اینه بچه ها پست میزنه و اصلا" رفتار منطقی سرش نمیشه ... پست بالا به علت جنون آنی فاقد هرگونه ارزش میباشد ... لطفا" محل نگذارید .. .. محفل کارش را دوباره شروع میکنه ..


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#23

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
هرمیون : پیست گراوپی
گراوپی: ... هرمی ... ور ایز مادر سیریوسی ؟
هرمیون : مادر سیریوس میخوای ؟ اگه بخوای نشونت میدم کجاست
گراوپی : جدی میگی؟
هرمیون : اوهوم
هگرید : من مامانمو میخوام
هرمیون : شششششش روبیوس ... مامان الان میاد
گراوپ .. کافیه دست هممونو باز کنی ... بعد میبرمت پیش مادر سیریوس ...
گراوپی : باشه ...
هرمیون : پس هر کاری گفتم بکن .
گراوپی: بگو
هرمیون : خوبه .. گوش کن سیاها در حال پی جامه پارتین ... حواسشون نیست ... برو اون چوب دستی هایی که رو میزرو برامون بیار ...
گراوپی میره چوب دستی ها را میاره ...
هرمیون : خوب حالا برو دم پنجره بعد یک مدت بگو .. قبیله ی فاج دارند میان
گراوپی همون کار را میکنه
سیاها میریزن بیرون ... کالین را مامور میکنند نگهبان واسته ..
---
کالین : هری یک عکس ازت بگیم ؟
هری: هان ؟ ... بگیر خوب ..
وقتی کالین داشته هری را مینداخته تو کادر ...یک نامرد از پشت دهن کالین را میگیره
نامرد : حرکت نکن .. والا خشکت میکنم ...
سیریوس : دست خوش بابا
هگرید : مامانم کو ؟
هرمیون : هووم یادمه ویکی یک چیزی راجع به اون ورد بهم گفت ... آره ... سیگورجیو
هگرید به حالت اول برمیگرده ...
گراوپ : هرمی تو قول داد منو برد پیش مادر سیریوس
هرمیون : آره خوب طبقه ی بالاست
هگرید : هووم .. هممون میریم بالا ...
کرام : دستتون رو شد ... اکسپلیارمس
همه : تو از کجا پیدات شد ؟
کرام : وقتی گراوپ اونو گفت دستشو خوندم نیمه های راه برگشتم ..
مودی از پشت سر کرام : پتریفیکوس بدنالوس دیدمت که اومدی
سفیدا میرن طبقه ی بالا ...


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#22

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
بلا:خخخخ خخخخخخ گیلی...گیلی...واتس یور پوزیشن خخخخخخ تمام
گیلی: خخخ خخخخخ...ما الان پادگان رو هم گرفتیم خخ خخخخ داریم اسیرا رو یه جا خخخخخخ خخخ جمع می کنیم...تمام
بلا:خیلی خوبه...من هنوز نتونستم از مرزخخخخخ سیم خاردارهای پاتر رد بشم..خخخخخ ..خخخ...ولی دارم سعی می کنم...شما به حمله ادامه بدید..خخ..خخخ ..تمام...

بلا: از بلا به مینروا..مینروا ار یو در!؟
مینروا: هوم هوم...هوم...بیالبالصیذسلبثلبهمشتسب(به علت استفاده شدن بر علیه این پروفسور عزیز..حرفا رو نمی نویسم!)
بلا:مینروا ببین الان چه وقت جنگ است؟! ایام تفکر و درنگ است!تا هست رفاقت و صداقت...خود را ندهیم به فحش عادت!
مینروا:نیبتلبلذزنذبنیستاهقعث پتی گرو...ابذییاال چه رنگی؟!تبایتابیا دارم حرف یتسابتیا!




Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#21

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
ناگهان فاج که خودش سیاه از تو تاریکی میاد بیررون!
فاج: کرام جون... گیلدی جون... بلا جون... قربونتون برم! قبیله ای دارم حاوی چندین تن انسان گشنه! یه هفتس شم نخوردیم! حیوونای جنگلمون تموم شدن! تو رو خدا... خدا صد در این دنیا و یکی دو تا هم در آخریت بهتون بده... جون عموتون... جون ننه سیریوس!
اهالی قبیله: بونگا... بونگا... گشنه بیدیم... بونگا... گشنه بیدیم... بونگا

شوارای مشورتی سیاها: آسلام وعده داده که جای نیکوکاران در بهشت است!
فاج: بونگا... آره... بونگا
کرام: پس میتونید از خودتون پذیرایی کنید دوستان... چند تا سفید تپل مپل اون گوشه هستن! فقط حواستون باشه که اون بچه رو نخورین! ما مسئلیم در قبال جامعه!
اهالی قبیله: آخ جون... بونگا لونگا... آخ جون... آدمیزاد... بونگا بونگا :root2: دختر فاج:root2: دختر فاج:root2: دختر فاج:root2: دختر فاج

ویرایش دوم:

فاج: بونگا بونگا... با دختر من چی کار دارین بینیم با؟ بونگا بونگا...ای بابا بونگا
اهالی قبیله: بونگا بونگا... ما بی تقصیرم بونگا.... بپرس از گیلی بنوگا
گیلدی: من بی تقصیرم! داشتم کد اسمایلی دخترتو کپی میکردم، اشتباهی توضیحش هم کپی شد!


ویرایش شده توسط گيلدروي در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۱۴ ۹:۵۷:۴۵


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۵۵ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۳
#20

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام بر میگرده میبینه همشون بسته شدن و هاگرید هم در حال التماس و خواهش به گراپیه!!!!!!
(لازم به تذکره که ما طلسمهای ضد غیب شوندگی رو انجام داده ایم تا فرار نکنن)

کرام:رو به هاگرید:کوچک شو!!!!!!
ناگهان هاگرید به اندازه یه پسر چهار ساله در میاد!!!!!
کرام:حالا التماس و خواهش بیشتر بهت میاد!!!!بیا این شکولاتا رو بگیر و ساکت شو!!!!!

در باز میشه و جاسم و نورممد هم میان تو!!!!!

کرام بلاتریکسو رازدار محفل ققنوس سابق میکنه تا دیگر این مکان دست سفیدا نیفته!!!!!

در حالی که سفیدا بسته شده بودند در روبرو یشان یک مجلسه بی جامه پارتی همرا ه با تنفس مصنوعی بر پا بود!!!!!!!!

هاگرید:هاگرید مامان میخواد!!!
گراوپ:گراپی مامان سیریوسی میخواد!!!
جیمز:نامرد حقته!!چرا تو بازی تقلب کردی!!!
سیریوس:


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.