لرد سریع یقه اولین مرگخوار دم دستش رو میگیره و اونو به سمت در پرتاب میکنه:
- رز تو اولین کسی هستی که قربانی اربابت میشی. بعدا به خانوادهات باقی موندههات رو تقدیم میکنم!
بعد به سمت در کمد میره و با تکان مختصر چوب جادوییش اون رو از جا میکنه و جیمز رو از داخلش میکشه بیرون و با لحن شیطانی میگه:
- پسرم حیفه که تو توی این مهمونی شرکت نداشته باشی. تو که دلت نمیخواد رفیقت گرسنه بمونه؟ پس تو هم برو ور دلش.
و اون رو هم به سمت رز پرت میکنه و میگه:
- البته حرفم رو اصلاح میکنم، ور دلش نه...توی دلش.
صدای قدم های تدی لحظه به لحظه نزدیک تر میشه. جیمز میخواد فرار کنه اما رز با دست عصب گردنش رو به شدت فشار میده تا نتونه از جاش تکون بخوره!
- کور خوندی بچه، هیچ جا نمیری! اولین کسی که قراره خورده بشه تویی.
صدای نعره وحشیانهای به گوش میرسه و تدی در هیبت گرگ در حالیکه روی کف سالن لیز میخوره و به دیوار میخوره دوان دوان به سمت در نزدیک تر میشه...نزدیک تر میشه...نزدیک میشه...نزدیک میشه و ...
بـــــــــــــــــــــــومـــــــــــــــــــب!
مورفین که در رو در آخرین لحظه به روی گرگینه بسته بود نگاهی به لرد میندازه و میگه:
- فکر کردم خسارتش از خورده شدن اینا کمتر باشه خب، چیه مگه!
لرد به آرامی طول اتاقو طی میکنه و به در نزدیک میشه. از بیرون در هیچ صدایی به گوش نمیرسه. لرد یقه جیمز رو میگیره و اونو اونقدر بالا میاره تا رو به روی صورتش قرار بگیره و بعد میگه:
- تو دردسر افتادی کوچولو!
و همه مرگخوارها به قیافه وحشت زده اون میخندن.
چند لحظه بعد جیمز روبان پیچ شده و روی یکی از میزها کنار جعبههای مجلههای فکاهی دامبلدور قرار گرفته. مرگخوارها تک تک مشغول بررسی و غارت اتاق هستند و رز به همراه یه مرگخوار دیگه دم در کشیک میده و به صداهای بیرون گوش میده.
- ارباب هنوز هیچ صدایی نمیاد. اجازه میدین درو باز کنم یه لحظه؟
- اگه دلت میخواد یهو بپره و سرت رو برای کله پاچه فردا صبحش از تنت جدا کنه حتما بازش کن!
-
بلاتریکس دسته ای از چیز میزهای فلزی دامبلدور که کاری جز فرت فرت کردن و خرت خرت کردن بلد نیستن رو به ارباب نشون میده و میگه:
- ببخشید ارباب، وقتی همه چیز رو برداشتیم، چطوری میخوایم از اینجا خارج بشیم؟ یعنی با توجه به اون گرگینه ای که احتمالا اون بیرون داره با عصبانیت چرخ میزنه!
- رز، حرفم رو اصلاح میکنم. بهتره یه مرگخوار لای درو باز کنه ببینه اون بیرون چه خبره!
رز: