هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#7

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
جارو ها به پرواز در آمد. نخستین تمرین آغاز شد. هرکس سعی می کرد وظیفه ی خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهد!هدویگ سعی می کرد تازه وارد ها را کمک کند. اما کسانی مانند سارا و جسی که قبلا نیز عضو کوییدیچ بوده اند کار خود را به خوبی بلد بودند.
اسنیچ با شتاب به این سو آن سو می رفت و دیدنش را غیر ممکن می ساخت اما سارا کسی نبود که به این سادگی ها میدان را خالی کند! در میان زمین سرخ گون ها بودند که از یک طرف به طرفی دیگر پرتاپ می شدند و توپ بازی به سرعت در میان مهاجمان دست به دست می شد!
_بنداز اینجا.....سومیش ماله خودمه!
و لوییس با سرعت بعد از دریافت توپ به سمت دروازه حرکت کرد. یک شوت پر قدرت که از میان دستان نیک گذشت و از حلقه ی میانی رد شد.
جسی در حالی که بروی شانه ی لوییس می زد گفت:
_ای ول....خیلی با حال بود....!
دوباره بازی به جریان افتاد و در این میان آرتیکوس به دنبال طعمه ی بعدی خود برای ضربه بازدارنده ها می گشت. یک حمله ی دیگر آغاز شد و توپ که در دستان هدویگ بود مورد هدف آرتیکوس قرار گرفت و یک ضربه ناگهانی و غیر قابل پیش بینی برای هدویگ زده شد.....!
_آخ ! کارت خوب بود آرتیکوس جان.....فقط توی این بازی های دوستانه یه ذره یواش تر عزیز!
_متأسفم هدویگ....سعی می کنم آروم تر بزنم!
این بار جسی توپ را بدست آورده بود و باسرعت همه را جا می گذاشت و به سمت دروازه ی نیک حرکت می کرد.یک گل دیگر....اما ناگهان فریاد خوش حالی جسی خاموش شد:
_آی....چی کار می کنی الیور....من که توپ رو پرتاب کردم...الان اصلا وقت مناسبی برای زدن نبود!
_معذرت می خوام....سارا از جلوم رد شد متوجه نشدم!
سارا هم چنان دور زمین را برای چندمین بار می پیمود و اکنون به دنبال اسنیچ پرواز می کرد. و سرانجام بعد از تلاش بسیار آن را با یک ضربه گرفت! و با شادمانی به سمت اعضای تیم رفت.
_بچه ها فکر می کنم دیگه کافی باشه...کارتون خیلی خوب بود و جای پیش رفت داره...خسته نباشید!
و لحظه ایی بعد همه در رختکن بودند!
_________________________________________________
امیدوارم خوب بوده باشه! برای دفعه اول!

با تشکر
تند باد



Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#6

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
سپس سرخگون رو در آورد و با دقت اونو به بالا انداخت و سریع رفت تا سوار جاروش بشه...
به سرعت سوار جارو شد و به پرواز در آمد.همين كه وارد بازي شد يك بلوجر با سرعت از كنارش رد شد. هدويگ بلافاصله جاخالي داد.با خود گفت:
« چيزي نمونده بود كه همين الان، هيچي نشده بازيها رو از دست بديم»
و به سرعت وارد بازي شد. نيك درون دروازه از سمتي به سمت ديگه ميرفت و منتظر مهاجمان بود تا مهارتشو نشون بده.جسيكا سرخگونو در اختيار داشت و به سرعت به سمت دروازه هجوم مياورد.آرتيكوس بلوجري رو به سمتش فرستاد، اما جسيكا با يك حركت زيك زاكي جاخالي داد و سرخگونو به لوييس پاس داد. لوييس به سمت چپ زمين رفت و با يك حركت زيبا توپو رد كرد براي هدويگ.
نيك مانند يك سرباز درون دروازه سنگر گرفته و منتظر هدويگ بود. هدويگ با تمام قدرت شوت كرد و گفت:
«اين گلو ميزنم چون تو باعث شدي كه من براي سه روز بلاك شم.»
نيك به سمت سرخگون شيرجه رفت. اما سرخگون با او فاصله داشت. در يك لحظه از جاروي نيمبوس 2005 خود آويزان شد و با پا توپو دفع كرد و گفت:
«بلاك شدن تو ربطي به من نداشت. كوييرل بلاكت كرد».
و چشمكي به هدويگ زد. هدويگ دستي به علامت تشويق براي نيك زد و به دنبال سرخگون رفت.
سارا در سمت ديگر ورزشگاه به دنبال اسنيچ بود. اما هنوز نتوانسته بود ردي ازش پيدا كند. اليور با يك بلوجري كه به سمت جسيكا فرستاد باعث شد تا اون سرخگونو از دست بده.لوييس سرخگونو به دست مياره. به سمت دروازه ميره......


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


تمرین کوییدیچ گریف یونایتد
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#5

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
روز آفتابی و خوبی بود.جون میداد برای تمرین کوییدیچ.هدویگ که تو خوبگاه گریفیندور بود از پنجره بیرونو نگاه کرد و از این که هوا انقدر خوبه احساس رضایت بهش دست داد.
روی مبل لم داد و چشماشو بست.به این فکر می کرد که توی تمرین امروز چی کارا باید بکنن.
قبل اینکه بتونه روی موضوع تمرکز کنه صدای خمیازه ی بلندی هواسشو پرت کرد.
به صاحب صدا نگاهی انداخت.آرتیکوس با چشمای پف کرده و موهای شونه نشده و لباسای نامرتب به سمتش میومد.
آرتیکوس گفت:"سلام.پس بقیه کوشن؟مگه امروز تمرین نداریم؟"
هدویگ در حالی که مخفیانه به سر و وضع آرتیکوس می خندید گفت:"همه رفتن پایین صبحونه بخورن.من موندم تا با هم بریم."
آرتیکوس در حالی که داشت لباساشو مرتب می کرد گفت:"دیر که نشده؟من باید یه خورده به سرو وضعم برسم."
هدویگ از رو مبل بلند شد و همونطور که به سمت در خروجی می رفت گفت:"هنوز نه ولی اگه نجنبی دیر می شه.من گشنمه می رم.پایین.تو سرسرا منتظرتم."
هدویگ سریع از حفره ی تالار گریفیندور خارج شد و به سمت سرسرای بزرگ به راه افتاد.


آرتیکوس در حالی که یه بند خمیازه می کشید سعی می کرد به سرعت صبحونشو بخوره تا دیر نشه.
جسیکا که کم کم از این کار آرتیکوس عصبی شده بود گفت:"یواش تر بابا.مگه یادت نیست امروز پرواز داری؟میخوای یه بلایی وسط پرواز سرت بیاد؟"
نیک بی سر به سمت بچه ها اومد و گفت:"خوب.می بینم که همه آماده این تا یه تمرین عالی داشته باشیم.کم کم وقت رفتنه."
لوییس از جاش پا شد و گفت:"آره راست میگه.منو نیک می ریم شما هم بعد ما بیاین."
هدویگ گقت:"باشه شما برین من و بقیه چند دقیقه دیگه میایم."


لحظاتی بعد هدویگ به همراه الیور و سارا جلوتر از آرتیکوس و جسیکا که گرم صحبت بودن حرکت می کردن.
"دیگه داریم می رسیم"هدویگ در حالی اینو گفت که داشت نگاهی حاکی از نارضایتی به آرتیکوس می انداخت که دست از حرف زدن بر نمیداشت.
بالاخره به زمین کوییدیچ رسیدن.
داخل رختکن که شدن نیک و لوییس رو دیدن که رداهای تیم رو پوشیده بودن و داشتنن راجع به مسابقاتی که در پیش رو داشتن صحبت می کردن.
هدویگ گفت:"خوب همه برین رداهاتونو بپوشین و پنج دقیقه بعد همینجا جمع شین به خورده باهاتون حرف دارم."
همه به سمت کمداشون رفتن و هدویگ هم سرش به کار خودش مشغول شد.
چند دقیقه بعد همه ردا پوشیده و جارو به دست دور کاپیتانشون حلقه زده بودن و حرفاشو با دقت گوش می دادن.
"همونطور که می دونید ما این تمرینا رو برای آمادگی کامل هنگام حضور در مسابقات جام جهانی برگزار می کنیم و امروز اولین جلسه ی این تمرینهاست.از همتون می خوام که امروز زیاد به خودتون سخت نگیرین.این جلسه ی تمرین فقط برای اینه که رو فرم بیایم و یه خورده با هم هماهنگ شیم.در ضمن امروز تمرین یه خورده زودتر از تمرینای همیشگی تموم می شه.چون تیم اسلیترین یونایتد برای ظهر زمینو رزرو کرده.خوب بهتره شروع کنیم."
هدویگ اینو گفت و جاروشو برداشت و به سمت زمین کوییدیچ به راه افتاد.همه پشت سر اون از رختکن خارج شدن و روی جاروهاشون نشستن و با یه تکون به پرواز در اومدن.
هدویگ که هنوز سوار جاروش نشده بود از پایین فریاد زد:"همه حاضرین؟توپها رو آزاد کنم؟"
همه با تکون دادن سرشون اعلام آمادگی کردن.هدویگ اول بازدارنده ها رو آزاد کرد.بعد گوی زرین رو برداشت و اونو به هوا پرتاب کرد.گوی زرین در کمتر از یه ثانیه از نظر ها ناپدید شد.
سپس سرخگون رو در آورد و با دقت اونو به بالا انداخت و سریع رفت تا سوار جاروش بشه...
---------------------------------------------------------------------------------------
بازیکنای گریف یونایتد تمرینات تیممون شروع شده.تمام تلاشتونو برای هر چه بهتر شدن تیم بکنید...
در ضمن وقتی که تمرین می کنید یه خورده هم به یه شعار مناسب برای تیم فکر کنید و نظراتتونو با پیام شخصی به من بگید!




Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#4

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
خارج از رول:برو بچ تیم گردباد.درسته که فعلا لیگ تعطیله ولی ما باید تمرین کنیم تا رو فرم باشیم و هماهنگ بمونیم.بهتره یه بازیکن هم جای لرد بلرویچ بیاریم.
__________________________________________________________________
اوریک و برانستون جلوی در ورودی زمین کوییدیچ قدم می زدن.همتیمیهاشون کمی تاخیر داشتن.
هوا برای یه تمرین آماده سازی خیلی عالی بود.آفتاب ملایمی می تابید و خبری از باد نبود.اثری از ابرها هم دیده نمی شد.
اوریک که به دور دست خیره شده بود سایه های سیاهی رو دید که به آنها نزدیک می شدن.
هنگامی که سایه ها به فاصله ی مناسب رسیدن برانستون اونا رو شناخت.مگاکان (جستجوگر) جلوتر از همه حرکت می کرد و به دنبالش اسپور (دروازه بان) به همراه آیت ، استنیس و گاتریسیا (مهاجمان) به سمت اونا میومدن.
هنگامی که استنیس به فاصله ی دو متری اوریک رسید در حالی که دستش رو تو هوا تکون می داد گفت:
ببخشید که دیر کردیم.خواب موندم.
...
همه ی بازیکنا توی رختکن دور هم جمع بودن.برانستون (کاپیتان) داشت دستورات لازم رو به بازیکنا می داد:
استنیس ، تو پشت آیت و گاتریسیا حرکت کن.تو باید اونا رو راه بندازی تا اونا با پاسکاری بتونن گل بزنن.
اسپور ، نمی خواد زیاد به خودت سخت بگیری.بعد از این همه مدت این اولین تمرینمونه.از هیچ کس انتطار زیادی نیست.
مگاکان ، تو فقط دنبال گوی زرین باش.سعی نکن اونو بگیری.فقط تلاش کن تا هر چه بیشتر تعقیبش کنی تا توی مسابقه از جستجوگر حریف عقب نمونی.
من و اوریک هم امروز فقط هدف گیری رو تمرین می کنیم.پس بهتره مهاجما مراقب بازدارنده ها باشن...
خوب همه آماده این؟
همه با هم:آره.
برانستون:پس بریم تو زمین.
...
همه ی بازیکنا با آرایشی خاص به هوا برخاستن.انگار دور یک محور فرضی می چرخیدند.
پروازشان شبیه گرباد بود.پروازی برازنده ی نام تیمشان...
برانستون:همه آماده ان؟
همه با تکان دادن سر حورف کاپیتان رو تاید کردن.
برانستون در جعبه رو باز کرد و بازدارنده ها رو آزاد کرد.گوی زرین هم به همراه بازدارنده ها به هوا برخاست.
برانستون سرخ گون را به هوا پرتاب کرد و سریعن سر پستش جای گرفت.
استنیس با یک حرکت چرخشی زیبا سرخ گون را قاپید و به سمت حلقه ها به راه افتاد.
با یه پاس زیبا و سریع توپ رو به آیت رسوند و آیت هم بدون معطلی توپ رو برای گاتریسیا فرستاد.
توپ سریعا بین مهاجمان پاسکاری می شد و اسپور که کمی گیج شده بود بین حلقه ها می چرخید.
بازدارنده ای با سرعت از به سمت آیت اومد ولی اون جا خالی داد.
اوریک:کاپیتان گفت که باید مراقب باشید.
سپس چشمکی زد و مسیرش را به سمت توپ بازدارنده ای که به سمتش می اومد کج کرد.
گاتریسیا پاسی سریع برای استنیس فرستاد و استنیس با یک شوت چرخشی حیرت آور توپ را وارد حلقه ی راست کرد.
برانستون:خوبه.برای شروع بد نبود.
در گوشه ی دیگه ی زمین جایی بالاتر از همه ی بازیکنا مگاکان به دنبال گوی زرین همه جا رو زیر نظر داشت.
چرخی زد تا به پشت سرش هم نگاهی بندازه.بازدارنده ای به دست چپش خورد که باعث شد تعادلش به هم بخوره.
به برانستون که بازدارنده را فرستاده بود نگاهی انداخت و یه لحظه حس کرد شیئی طلایی و درخشان رو پشت سر برانستون دیده...
_______________________________________________________________
اعضای تیم ادامه بدن.به نفع تیممونه




Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۰:۴۹ چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۵
#3

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
خوب خوب گفتم پست افتتاحیه رو من بزنم!

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
طرفهای ساعت هفت بعد از ظهر بود همینطوری نشسته بودم کنار رخت کن و حوصله ام حسابی سر رفته بود!
برای خودم داشتم با دوتا بلاجر یه قول دو قول بازی میکردم که یهو دیدم یه نفر داره به طرف میاد! خوب که نگاه کردم دیدم ای بابا کریم خودمونه! همون کرام!
کرام : به سلام سالازار چطوری؟ چرا تنها نشستی!
سالازار : کرآآآآآآآآآآآآآآآم :bigkiss:
خلاصه کرام بعد از ده دقیقه تونست به زور منو جدا کنه! منم که رنگم بنفش شده بود همونطوری گفتم خوب دیگه چه خبرا!
کرام : هوچی! داشتم رد میشدم گفتم یه سری به اینجا بزنم!
سالازار: کرام بیا بازی کنیم ! بازی کنیم ! جون من بیا بازی کنیم!کرام کرام کرام! کرام میشه یه دور با چیزت یعنی آذرخشت بزنم! کرام فقط یه دور بده دیگه! فقط یه دور!
کرام!: نه بچه جان این سرعتش بالاست به گروه خونیت نمیخوره!
سالازار: کرام کرام کرام! کوییدیچ شرطی میزنی ! شرط صد گالیون!
کرام : اگه قول بدی پسر خوبی باش باهات یه دو دست سر دویست گالیون بازی میکنم قبوله!؟ (تودلش : ها این بچه مایه داره (البته 603 سالشه ها ولی بچه است هنوز)
یه بازی میکنم باهاش کوییدیچم که عمرا بارش باشه با این سنش! راحت میبرمش 200 گالیون مزنم به جیب!)
سالی ایول پس من میرام جاروم میارم
ده دقیقه بعد!
کرام : سالازار این چه آوردی؟
سالازاز : خوب وسیله پروازمه دیگه!
کرام : این که مار بالداره تو رفتی جارو بیاری!
سالازار دیدم جاروم سرعتش به آزرخشت نمیرسید یه چیزی آوردم سرعتش بیشتر باشه یکمی!
کرام با خودش فکر میکنه : مار که از جارو تند تر نمیره!
سالازار در حال ذهن خونی : موجودات جادویی رو دسته کم نگیر!
کرام به دلیل نداشتن قدرت زیاد جادویی نمیشنوه!
کرام : خوب بریم دیگه!
سالازار : باشه
-=-=-=-=-=-=-=-=--=-=-=-=-=-=-=-
زمین کوییدیچ ساعت 7.30 دقیقه

سالازار یه جعبه کوچیک از تو رداش در میاره!
کرام : اون چیه دیگه ؟
سالزار : اسنیچه دیگه
کرام در حالی که چشماشو میبنده : خوب اینم یه اوناس ولش کن بره!
سالازار : نه آوانس نمیخوام نگاه کن !
کرام : خیلی خوب بازش کن1 و به جعبه خیره میشه
سالازار جعبه رو باز میکنه!
بعد از ده دقیقه . . . .
کرام : چرا نمی پره بیرون ؟؟
سالازار : کرام الان ده دقیقه است که داره دور کله ات پرواز میکنه!
کرام : پس چرا من نمیبینمش!
سالازار : والا من دیدم زیادی کنده گفتم اگه نامرئی باشه بهتره
کرام : مرئی ش کن ببینم پسره سرتق!
سالی : باشه بابا چرا میزنی!
خلاصه یهو اسنیچ معلوم شد و کرام اوج گرفت! همینطور داشت میرفت دنبال اسنیچ دستشو دراز کرد اسنیچ رو بگیره یهو یه بادی اومد و اسنیچ غیب شد! . . .
سالازار اون طرف زمین با مارش ظاهر شد!
سالازار با فریاد : یکی به نفع من!!
کرام : قرار نبود خودتو غیبو ظاهر کنی!
سالازار یه تکونی به ماره میده و ماره یهو با سرعت نور! میاد وای مسته بیش کرام!
کرام :
سالازار : تقصیر من چیه این ماره سرعتش بالاست!
کرام: خوب یواش تر بزن بهش!
سالازار : چشم! هوی ماری یواش برو مار یه فش فشی میکنه
سالازار : میگه چشم!
و دوباره اسنیچ رو رها میکنن
. . . .. کرام و سالازار با فاصله سه متر (سالازار عقب تر بوده ) دنبال اسنیچ بودن (من بدو آهو بدو ! کرام بدو اسنیچ بدو سالی نیش نیش کن) همینطور داشتن دور استادیوم دور میزدن آقا اسنیچ حوصله اش سر میره میزنه به جنگل! حالا بیا و درست کن!
خلاصه کرام و سالازار شیرجه میرن به سمت جنگ نرسیده به جنگل اسنیچ میپیچه دست چپ طرف خونه دومبول اینا که از شانس بد اونجا یه دونه بید کتک زن بوده! خلاصه کرام که داشته جلو میرفته یهو بید رو میبینه و دستی رو میککشه! سالازار از همه جا بی خبر هم داشته با سرعت پشت کرام میامده که یهو بوم!!!!
مار سالازار با نیش میره تو پشت کمر کرام!

-=-=-=--=-=-=-=-=-=-=-
آیا کرام زنده می ماند؟
چه کسی خواهد برد؟
آیا بابای دومبول منزل است؟
ادامه این داستان با کاربران ارزشی دیگر!


نمایشنا


Re: تمرین کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵
#2

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
بازی بین بلغارستان و ایران در حال انجام بود و نتیجه به نفع بلغارستان. کا÷یتان والکف درون دروازه مثل یک سرباز سنگر گرفته بود و از دروازه حراست میکرد. بازیکنان ایران هم برای جبران نتیجه به آب و آتش میزد. گزارشگر مسابقه (فردوسیپور) با هیجان خاصی گزارش میکرد:
حالا سرخگون دست علی،مهاجم ایرانه. به سمت دروازه یورش میبره. لوسکی تو÷ی رو براش میفرسته، اما علی جاخالی میده و سرخگونو شوت میکنه. والکف دیوانه وار شیرجه میزنه، اما دستش به توپ نمیرسه و توپ به سمت حلقه سمت چپ میرفت که والکف از دسته جارو آویزون شئ و با پا سرخگونو دفع کرد.


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


فدراسیون کوییدیچ جادوگران (QFJ)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۵
#1

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
این تاپیک برای تمرین کوییدیچ ایجاد شده و تمامی اعضای تیم و دیگران میتوانند برای تمرین د راینجا پست بزنند.


در حال حاضر برای مسابقات کوییدیچ ازش استفاده میکنیم !


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۷ ۲۰:۱۱:۲۴
ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۱۶:۱۵:۳۷
ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۰ ۱۴:۱۳:۳۷
ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۲۰ ۲۰:۱۴:۲۸

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.