هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۰۸:۲۵
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5462
آفلاین
- خودتونو جمع کنین بریم گرمخونه!

مامور حرف نشنو بود و آرامش لرد هم کم کم در حال از دست رفتن.

- مگر نشنیدین چه گفتیم؟ خانه‌مان گرم بود، اومدیم بیرون خنک شیم. بعد می‌خواید ما رو ببرین گرمخونه؟

مامور با تعجب نگاهی به مرگخوارا که همه نگاهای خشمگینی نثارش می‌کنن، می‌ندازه.
- اسمش گرمخونه‌س ولی تابستونا سیتمای گرمایشیش خاموشه.

مامور دوم اما متعجب‌تر از مامور اول بود و علت مقاومت مرگخوارا رو درک نمی‌کرد.
- واقعا دوس ندارین به جای کارتن اونم وسط خیابون، تو یه چهار دیواری و روی تخت‌خواب بخوابین؟

مامور دوم حرف تامل‌برانگیزی زده بود. کل تصورات مرگخوارا در مورد گرمخونه در یک آن دگرگون می‌شه. گرمخونه به نظر جای خوبی میومد!
لرد که مایل نبود اعلام شکست کنه، زیرکانه پاسخ می‌ده:
- خودمون می‌دونستیم. می‌خواستیم مطمئن شیم شما واقعا مامور هستین و اقصاد شومی برای ما و یارانمان در سر ندارین. حالا مطمئن شدیم. برویم.

لرد جلوتر از همه شروع به حرکت به سمت خودرو می‌کنه که ناگهان نکته‌ای توجه مامورا رو به خودش جلب می‌کنه.
- خیلی زیادین... جاتون می‌شه؟


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۴ جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
شناسه های بسته شده
پیام: 425
آفلاین
-ارباب؟ شرایط خواب خوب شامل دوتا ضامن کارمند هم میشه؟

لرد با ناامیدی به جماعت مرگخواران نگاهی انداخت.
-ما نمی دانیم دقیقا به کدامین گناهمان محکوم به داشتن چنین یاران خنگی شدیم.

هنوز مرگخواران به شرایط خواب خوب دست نیافته بودند که ناگهان خودرویی در کنارشان توقف کرد. دو مامور از آن پیاده شدند. روی لباس هایشان آرم شهرداری لندن به چشم می خورد.
-سد معبر تو روز روشن؟
-ما معبری را سد نکرده ایم. می توانند از کنار کارتن ما رد شوند.

دو مامور به یکدیگر نگاهی متعجب انداختند.
-به هر حال...ما وظیفه داریم بی خانمان ها رو به گرمخونه های شهرداری ببریم و اونجا اسکانشون بدیم.

لرد از واژه بی خانمان اصلا خوشش نیامده بود. اربابی بود مغرور!
-ما بی خانمان نیستیم. خانه مان گرم بود ترجیح دادیم بیرون بخوابیم تا خنک شویم.
-اونم روی کارتن؟!
-اربابی هستیم ساده زیست.

ولی ماموران به همین سادگی تسلیم بشو نبودند.



پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

ربکا لاک‌وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۳:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲
از از تاریک‌ترین نقطه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 326
آفلاین
-ارباب شرایط خواب خوب چیه؟

مرگخوار مذکور بعد گفتن حرفش در دور دست ها گم شد. مرگخواران بعد از پرتاب او، به لرد نگاه کردند.
هیچ کدام شرایط خواب خوب را نمیدانستند.
لردسیاه وقتی فهمید آنها نیز نمیدانند، از پرتاب آن مرگخوار مذکور پشیمان شد نشد. او باید درس عبرتی برای بقیه میشد.
-خب یاران ما؟ ما منتظریم.
-ارباب برای خواب خوب شما، باید چیکار کنیم؟
-تام؟
-آها، بله بله، فهمیدم!

تام نگاهی به مرگخواران انداخت تا آنها نیز در پیدا کردن شرایط خواب خوب کمک کنند.
طولی نکشید که تک تک مرگخواران بلند شده بودند و دنبال شرایط خوب در خیابان میگشتند.
-به نظرت شرایط خواب خوب کجاست ربکا؟
-نمیدونم گبی ولی باید همین اطراف باشه.


Mon Grand Seigneur
fille française
♡ Only Raven ♡


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۱ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
ساعتي از باران كفشی که بر سر هتل دار باریده بود می‌گذشت.
همه جا آرام بود و مشکلی وجود نداشت.

دیلینگ!

-تازه داشت خوابمون می‌برد. این صدای منحوس چی بود؟

صدای منحوس، صدای سکه‌ای بود که شخصی جلوی کارتن لردسیاه انداخته بود. اما خوشبختانه لرد متوجه آن نشده، غلتی زدند تا دوباره به خواب روند.

ویز ویز ویز

اینبار صدای مزاحم، پشه زشتی بود که دور گوش لرد می‌پلکید.

-یاران ما!

یاران لردسیاه در خواب عمیقی فرو رفته بودند.

-بی مصرفان!

مرگخواران همه به خط، سرحال و شاداب از جا پریدند.

-ما جامون سفته، خوابمون نمی‌بره. این پشه هم بالا سرمون وز وز می‌کنه. فکر کنیم با لینی کار داره... شرایط خواب راحت ما را سریعا ایجاد کنید!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۷:۳۸ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 552
آفلاین
هتل دار هم نگاه لرد با حالت حق به جانبی پاسخ داد و اصلا هم به مغز کوچیکش خطور نکرد که جلوی یکی از قوی ترین و سیاه ترین جادوگرای دنیا وایساده و هر لحظه ممکنه از حالت عمودی، به حالت افقی نغییر شکل بده.

کم کم نگاه مرگخوارا هم روی هتل دار متمرکز شد و هتل دار یهویی زیر حجم سنگینی از نگاه حس کرد کمرش داره خرد میشه.
بعد یکهو خارشی در پشت گردنش حس کرد، نتیجتا چرخید و با یک عدد درخت رو به رو شد که حتی اونم با یه نگاه حق به جانب و عصبانی بهش خیره شده بود.

دیدن درخت فقط باعث عصبانیت بیشتر لرد سیاه و مرگخوارا شد... که در نتیجه این عصبانیت، لرد چوبدستی کشید.
- نه... ارزش نداری چوبدستی بکشیم برات. صبر کن...

لرد چوبدستیش رو غلاف کرد و گفت:
- مرگخواران ما، حمله لنگه کفش!

و در عرض یک ثانیه باران لنگه کفش بارید روی سر و صورت هتل دار و البته که هتل دار هم از صحنه متواری شد.

- میشه من با ریشه هام بزنمش؟
- تو بخشک زودتر! تبدیل به هیزم شو!
- ناراحت شدم.

لرد دیگه به درخت توجه نکرد.
- بزرگترین کارتن برای ماست. حواستون باشه.




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱:۵۸ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۲:۳۸:۱۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
مرگخواران و در صدرشان لردسیاه وارد اصطبل شدند. اصطبل اما به هیچ وجه با تصورات مرگخواران برابر نبود، درگوشه ای چند تکه کاه افتاده بود و فضای اصطبل کوچک تر از اتاق لردسیاه بود. لردسیاه که از دیدن این شرایط خشکش زده بود کاملا انتظار همچین چیزی را از اصطبل داشت، رو به درخت کرد.
- گفته بودیم اینجا فقط به درد تو میخوره، بفرما راحت باش.

سپس رو به مرگخواران کرد.
- به دنبال جای دیگری می‌رویم، از اول هم می‌دانستیم اصطبل در شان ما نیست.

هتل‌دار که از دو پست قبل هنوز درجای خود ایستاده بود، بالاخره تکانی خورد.
- اتفاقا براتون یه جا دارم که کاملا با بودجه و ابهتتون سازگاره.
- خوشمان آمد. نشانمان دهید.
- حتما، با من بیاید.

و لرد و مرگخوارانش را به گوشه ای از خیابان برد.
- ایناهاش.
- این خیابان نیست؟
- دقیق تر نگاه کنید.

مرگخواران دقیق‌تر نگاه کردند... در گوشه ای از خیابان چندین کارتن به چشم می‌خورد.

- کارتُن خوابی! بسیار هم پسندیده و خوبه!

لرد نگاهی به هتل‌دار کرد.


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱:۳۳ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۱۱:۳۵
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 699
آفلاین
- بفرمایین. اینم از اصطبلتون.

اسکار در حالی که با یک دستش در را برای ورود مرگخواران باز نگه داشته بود، با لبخندی ملیح بر لب، به آنان نگاه می‌کرد.

- این...این بوی چیه؟
- چرا یهو هوا انقدر سنگین شد؟
- ارباب، فکر کنم این بو از اون جایی میاد که اون یارو بهش گفت اصطبل.

طبیعتا گوینده‌ی جمله آخر، مرگخوار دوراندیشی نبود و به آخر و عاقبت حرفش فکر نکرده بود. و سزای این حرفش را هم با کروشیوی بلا که به دستور لرد بود، داد.

- چطور جرعت کردی به اصطبل شکوهمندمان این تهمت ناروا رو بزنی؟ ما همین الان تشخیص دادیم که این بو از خود توست.
- ارباب، پرتش کنم اونور که بوش اذیتتون نکنه؟

بلاتریکس پس از کسب تاییدیه از طرف لرد، مرگخوار مذکور را از مچ پا گرفت و چندین دور در هوا چرخاند. سپس با نهایت توان به دوردست‌ها پرتاب کرد.

- خیلی خب، حالا مایلیم از اصطبلمان دیدن کنیم.


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۱:۱۴ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۴ جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
کاربران عضو
شناسه های بسته شده
پیام: 425
آفلاین
مرگخواران که هیچ تصوری از اصطبل نداشتند، شروع به بیان فرضیات بسیار دقیق خود کردند.

-سرورم، کاملا مشخصه که این هتلدار شدیدا تحت تاثیر ابهت شما قرار گرفته، چون هم دیگه ازمون مدارک نخواست و هم ارزون باهامون حساب کرد. این همه موفقیت رو مدیون شما هستیم.
-بله...ابهت ما بسیار تاثیر گذار است!
-من مطمئن هستن میشم که اصطبل قصر رویایی بودن میشه که انسان های فرهیخته در اون زندگی کردن میشن!

همه مرگخواران سر هایشان را به نشانه تایید تکان دادند.

-عزیز مامان...همیشه دوست داشتم یه روز تو اصطبل زندگی کنیم. چه خوب شد که خونه اون تام گور به گور شده بیرونمون کرد تا بتونیم این تجربه جدید رو کسب کنیم. از اولم اون خونه لیاقت ما رو نداشت!
-ارباب؟ دیگه ناراحت نباشین ها. اصلا از اسم این مکان پیداست چقدر از خانه ریدل ها با جذبه تره!

همراه اسکار به سمت در اصطبل به راه افتادند.

-درخت...همراه ما داخل این مکان نشو. آنجا فقط لایق ماست و سبزینه داران در آن جایی ندارند.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۶ ۱:۲۸:۳۲


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۲ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
- ارباب یه راه دیگه به ذهن من رسید!

این جمله، وقتی از زبان تام جاگسن شنیده شده باشد، چندان هم خوشحال کننده نیست.

-تو مگه ذهن هم داری؟

-اختیار دارین ارباب...یک عمره ریونی هستم. تو تالار ریون فرشی پهن کردن که از اذهان تمامی دانشمندان گذشته بافته شده.

کسی تام را تحسین نکرد و تام کمی ناامید شد.
-حالا راهمو بگم؟

لرد سیاه به بقیه یارانش نگاه کرد. به این امید که شاید کسی جز تام، راهی بلد باشد...ولی نبود!

-بگو!

-دنبال من بیایین!

تام، لرد سیاه و مرگخواران را از هتل خارج کرد و مسافتی را به دنبال خودش برد. دور هتل گشتند و وقتی درست به پشت هتل رسیدند متوقف شدند.
-بفرمایین ارباب. همینه.

لرد سیاه نمی فهمید! و این نفهمیدن او را خشمگین می کرد.
-بلا...از این توضیح بیشتر بخواه!

بلاتریکس به دستور عمل کرد و بعد از کمی تهدید و چشم غره، تام از ایده درخشانش رونمایی کرد.
-همینه دیگه ارباب...در پشتی هتل. فرمودین باید راه دیگه ای برای وارد شدن پیدا کنیم. این یه راه دیگه اس.

همه داشتند به فرش مستقر در تالار ریونکلاو فکر می کردند که مسئول پذیرش هتل، لرد و مرگخواران را فراخواند.
-هی...شما...اونجا چیکار می کنین؟ بیایین ببینم. یه جایی هست که بدون مدرک می تونم بهتون بدم. ولی خیلی راحت نیست. عوضش ارزونه. قبلش این برگه ها رو امضا کنین و هزینه رو هم پرداخت کنین. اسکار...بیا آقایون و خانوم ها و اون پشمالوهه رو راهنمایی کن به اصطبل.

کلمه اصطبل برای لرد و مرگخواران و درخت، آشنا بود...ولی هیچیک دقیقا به یاد نیاوردند که اصطبل چیست و کجاست!




پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۲:۳۸:۱۷ دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
لردسیاه مثل همیشه با شنیدن کلمه ی منحوس "خانه ی سالمندان" به سمت مادرش برگشت.
- باز چه شده مادر؟
- این هتل‌دار به آلوچه درختیِ مامان توهین کرد.

خشم لرد سیاه با شنیدن این جمله دوچندان شد.
- توهین به ما؟!
- بله هندونه اورگانیک مامان... گفت تو بچه ی من نیستی. من کلی خون دل خوردم تا بزرگت کردم.

لردسیاه با چهره ای خشمگین به سمت هتل‌دار رفت.
- تو گفتی که ما فرزند مادرمان نیستیم؟
- جان؟ نه بابا... من فقط گفتم اسم کسی آلوچه ی مامان نمی‌تونه باشه.
- مطمئنی به ما توهینی نکردی؟
- بله آقا! اصن قربونتون برم من!
- لازم نکرده.

لرد به طرف مرگخوارانش برگشت، باید راه دیگری برای وارد شدن به هتل و تائید شدن مدارکشان پیدا می‌کردند.


آروم آقا! دست و پام ریخت!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.