* ویژه برنامه روز عید *مثل آدم شروع كن بابا باشه نگران نباش
بوممم.....نه اشتباه شد بايد مثل آدم باشم
دينگ ..... دينگ
سلام شنوندگان محترم . اميدوارم حال همه ي شما خوب باشه!! عيد بر همه ي شما عزيزان مبارك باشه!!
با ويژه برنامه روز عيد در خدمت شما هستيم اميدواريم كه از برنامه لذت ببريم جا داره از همين جا از دنيل واتسون و گلوري گرنجر تشكر كنم كه من رو در تهيه اين ويژه برنامه ياري دادن
خب ديگه بيشتر از اين شمارو منتظر نميزاريم ميريم كه برنامرو آغاز كنيم
خب ما از يكي از شخصيتهاي سايت دعوت كرديم كه در راديو ما حضور بيابن و ايشون هم كسي نيستن جز ...............
حدس بزنيد ديگه بگيد شايد درست باشه !!!!!
اين شخص كسي نيست جز آلبوس دامبلدور بزرگ !!!
خب آلبوس جان خيلي خوش آمدي به راديو گريفيندور
آلبوس:خواهش ميكنم ممنونم از همه ي شما عزيزان.!!
_خواهش ميكنم آلبوس جان ما كه كاري نكرديم اجازه دارم شروع كنم آلبوس جان !!!
آلبوس:خواهش ميكنم!!!!
_خب به عنوان سوال اول آلبوس جان :
1) شما اصلا چه جوري با سايت جادوگران آشنا شديد؟
بنده در يك روز آفتابي گرم يك مجله ماگلي خريدم و بعد توسط اون با سايت جادوگران آشنا شدم.
_ممنون
2)با اولين نفري كه تو اينجا ارتباط بر قرار كردين كي بود و چه جوري؟
اولين نفر پروفسور مك گونگال سابق(يكي از مديران سابق سايت) بود كه من رو مورد لطف قرار داد و به صحبتهاي چرت من گوش فرداد و بعد از مدتي بنده را ناظر هافلپاف نمود!
3)چرا شخصيت زاخارياس اسميتو انتخاب كرديد؟
يادمه موقع انتخاب شخصيت فقط به فكر ورود به ايفاي نقش بودم و زياد به خود شخصيت اهميت نميدادم ولي فكر كنم به خاطر اين بود كه زاخارياس اسميت شخصيت تعريف شده ي كاملي در كتاب نبود و ميتونستم راحت باهاش بنويسم.به خاطر همين بود فكر كنم انتخابش كردم.
4)چه جوري به شهرت رسيدين؟
خب راستش من بعد از يه مدت كوتاه كه در گروه گريفندور بودم به فكر گروه شخصيتم(زاخارياس اسميت) يعني هافلپاف افتادم و به اين گروه پيوستم.بعد از مدتي كه اعضاي هافلپاف بيشتر و بيشتر ميشدند بنده فعاليت شديد داشتم و به همين دليل توسط پروفسور مك گونگال ناظر تالار هافلپاف شدم.بعد از مدتي كار كردن با گروه و همچنين تاسيس گروه اچ سي او به مبارزه با ولدمورت اون زمان يعني مرلين كبير حال حاضر پرداختم و در اون زمان بود كه به عنوان تاسيس كننده گروه خاله بازارن سايت شناخته و معروف شدم!!...البته لازم به ذكره كه در همين حال و هوا بنده توسط امپراطور تاريكي(يكي از مديران آن زمان) به عنوان ناظر انجمن پيشنهادها هم شناخته شدم.بعد از افول لرد ولدمورت بنده باز هم فعاليت شديدي داشتم و به همين خاطر ناظر چند جاي ديگر شدم كه بعد از اون هم به خاطر اينكه مدرسه هاگوارتز مدير نداشت به سمت مديريت اين مدرسه برگزيده شدم(البته لازم به ذكره كه قبل از اون معلم هاگوارتز شده بودم)...بعد از مدتي هم كه به خاطر اينكه سايت دامبلدور خوبي نداشت به پيشنهاد دامبلدور شدن رو پذيرفتم و ايني كه ميبينيد شدم!
5)چه جوري با ايوانا ( كتي بل كنوني ) آشنا شدين؟ و رابطتون با ايشون الان در چه مرحله ايه؟
خب بهتره شما رو بپيچونم!...ايشون عضو گروه خاله بازان بودند و بعد از مدتي با خاله بازي شديد بنده و ايشون! زاخارياس اسميت با ايوانا اسميت ازدواج كرد!...رابطه در حد ازدواج بود!...ولي ديگه فكر كنم زاخي و ايوانايي نباشه!..آقا چرا سوالاي قديمي ميپرسي؟
6)بهترين نمايشنامه اي كه در طول دوران عضويتتون نوشتين چي و كجا بوده و قشنگ ترين جمله تو اون نمايشنامه چي بوده؟
خب راستش نمايشنامه با نمايشنامه خيلي فرق داره.جدي داره...طنز داره!
خب فكر كنم به هر حال چون الان خودم احساس ميكنم بهتر و راحتتر ميتونم بنويسم تمام پستاي الانم از نمايشنامه هايي كه در زمان زاخارياس اسميت بودن مينوشتم بهترن.
ولي اگه بخوام انتخاب كنم از شخصيت قبليم يه نمايشنامه طنز تويه تاپيك دژ مرگ(فروم خانه ريدل) داشتم كه خودم ازش خوشم اومده بود.حالا بقيه رو نميدونم.در اون نمايشنامه يه قسمتي وجود داشت كه اژدهايي چند بار از بالاي سر زاخي و سرژ رد ميشن و زاخي و سرژ شروع به چرت و پرت گويي ميكنند!...به هر حال طنزش فكر كنم جالب بود!
ولي در مورد پست جدي بايد بگم كه فكر كنم همين يكي از نمايشنامه هاي اخيرم كه تويه فكر كنم يه هفته پيش نوشته بودمش به نام **ققنوس** در تاپيك""خانه هاي هاگزميد"" بود.در كل در اين نمايشنامه هر چي فضاسازي بلد بودم رو اجرا كردم!!خودم از فضاسازيش خوشم اومد...يه جمله جذاب هم داشت كه ميگفت««در را مگشاي كه سرماي جانگذار زمستان ما را در بر ميگيرد!»» يا يه چيزي تو همين مايه ها!
خب شنوندگان عزيز براي اين كه شما خسته نشيد شما رو به شنيدن پيام جادوگري دعوت ميكنيم اين شما و پيام هاي جادوگري.
رينگگ....رينگگ
آگهي اول=دستمال هيچ كاره خانم اسميت
با اين دستمال هيچ كاري نميتونيد بكنيد
يكي:پس براي چيه؟
_براي تزيين
آگهي دوم=جارو نشكن خانه ساخت شركت آقاي پا گنده
آقا من هرچي از اين جارو بگم كمه فقط ميدونم بزني توي سر خر ميخوابه بيشتر براي خوابوندن افراد به كار ميره
آگهي سوم=بي سيم مجيك ساخت شركت دنيل
آقا هر كي رو ميخواي پيدا كني يك بي سيم بزار تو جيبش و با بي سيم دومي پيداش كن بيشتر به درد ....................(سانسور شدش)
رينگگ....رينگگ
خب دوباره سلام شنودگان محترم !!! اميدواريم تا اينجاي گزارش لذت برده باشيد و خسته نشده باشيد
مريم كه ادامه گزارش رو شروع كنيم
_آلبوس جان خسته كه نشدي؟؟
آلبوس:نه بابا خسته چي!!!!!
_پس ادامه بدم؟؟
آلبوس:خواهش ميكنم!!!
_ممنون.
به عنوان سوال 7:
7)چرا شخصيت آلبوس دامبلدور رو انتخاب كردين؟
خب چند تا دليل داشت:اولا نياز سايت به دامبلدور رو احساس ميكرديم همه...دوما اينكه ميتونستم با اين شخصيت راحتتر مديريت مدرسه هاگوارتز رو بر عهده بگيرم....سوما اينكه به هر حال اينكه كسي دامبلدور سايت باشه به نظرم افتخار بزرگي ميومد!...چهارما اينكه به نظرم دامبلدور سوژه بيشتر داشت تا زاخي.ولي خب بعدا به اشتباهم پي بردم!...و آخر هم اينكه من از اول يه سفيد بودم و سفيدي رو از سياهي بيشتر دوست داشتم.
8)به نظر شما كدام يك از اين دو شخصيت با شما سازگاري بيشتري داشت؟
سوال خوبي بود!...دقيقا زاخارياس اسميت!....مطمئن باشين اگر هر يك از شماها جاي من قرار بگيريد تازه به اين موضوع پي ميبريد.دامبلدور عاري از هر گونه سوژه جديده!...حالا زياد اغراق نكنم ولي واقعا با دامبلدور نوشتن مهارت خاصي ميخواد كه چند بار هم اعتراف كردم كه الان دارم تمام توانم رو استفاده ميكنم ولي باز به نظرم نميتونم اون طور كه بايد و شايد دامبلدور خوبي باشم و از خودم راضي نيستم.ولي اينم مطمئنم كه فقط من اين طوري نيستم.من حاضرم جامو با يكي از شماها يه مدتي عوض كنم تا بفهمين چي ميگم!
9)اگه بخواين شخصا بهترين عضو سايتو از هر نظر انتخاب كنيد اون كيه و چرا؟
خب مشخصا امپراطور تاريكي!...تا حالا كسي رو ديدين كه مثل امپراطور تاريكي بتونه نمايشنامه نويسي كنه؟....انتخاب دومم هم گيلدروي لاكهارته!
10)چه جوري با سرژ تانكيان آشنا شديد؟و نظرتون درباره ايشون چيه؟
خب آشنايي من با سرژ از زماني شروع شد كه من از معرفي شخصيتش خوش اومد و به هافلپاف دعوتش كردم.در اون زمان هافلپاف خيلي عضو نداشت.سرژ هم كه براي انتقام اومده بود!همون طور كه گفتم هافلپاف عضو خوبي آن چنان نداشت و من و سرژ تلاشمون رو ميكرديم كه اين گروه رو بالاتر بكشيم كه فكر كنم تا جايي تونستيم.اون زمان من با سرژ زوج خوبي رو تشكيل داده بودم كه همون زوج خوب در سايت باعث دوستيمون حتي در سطح مسنجر شد!
11)اگه بخواين يك جمله به اعضاي گريفيندور بگين چيه؟
سعي كنيد به جاي انتظار براي اينكه كسي كاري انجام بده، خودتون وارد عمل بشيد!
12)شما واقعا چند سالتونه؟
سوال خاله بازانه اي بود!....ولي 16 سالمه!...اينو كه ديگه همه ميدونن!...آخه آقا گزارشگر دروغم كجا بود؟!...منو كه همه از نزديك ديدن!...كافيه به گالري نگاهي بيندازيد!(منظور عكسهاي جشن سايته)
13)چه سوالي بود كه شما دوست داشتين تويه اين مصاحبه از شما پرسيده بشه؟
خب راستش سوال اين بود...
سوال:شخصيت واقعي كدوم يك از اعضاي سايت خوشتون مياد؟
جواب:سدريك ديگوري يا همون سام وايز سابق!....به نظرم يه نوجوون فهيم و متشخصيه!
به عنوان سوال آخر:
14)اين گزارش رو در يك جمله نقد كنيد؟
در كل فكر جالبي بود!
خب ازت ممنونيم كه در اين مصاحبه شركت كردي !!!
خواهش ميكنم بازم از همه ي شما ممنونم
بسيار عالي
شنوندگان عزيز اميدواريم كه از اين گزارش لذت كافي رو برده باشيد ما منتظر نظرهاي شما درباره اين گزارش هستيم
از آلبوس هم يك بار تشكر ميكنيم كه ما رو در ساخت اين گزارش ياري كرد
يك بار ديگه هم عيد رو به شما تبريك ميگيم
همه ي شما عزيزان رو به خداي بزرگ ميسپاريم
تا برنامه بعدي
ما منتظر نظرهاي خوب شما هستيم در ضمن به ما بگين كه دوست دارين گزارش بعدي با كي باشه؟
ارادتمند
استرجس پادمور و همكاران
راديو گريفيندور
[size=medium][color=3333FF]هر انسانی آنچه را که دوست دارد نابود می کند !
بگذا