مسابقه کوییدیچ بین دو تیم گریفیندور و هافلپاف صدای جمعیت از داخل زمین کوییدیچ شنیده میشد.این اولین مسابقه کوییدیچ بین دو تیم گریفیندور و هافلپاف بود.کاپیتان تیم گریفیندور استرجس پادمور سعی میکرد بچه ها رو آروم کنه در حالی لازم بود یکی به اون آرامش بده
پادمور:کوییرل حواست باشه یه وقت نری جای دروازبان وایسی ترو گذاشتم مهاجم باید گل بزنی نه اینکه گلا رو بگیری.اندرومیدا حواست کجاست؟یادت نره بهت چی گفتم فقط ضربه بزن با تمام قدرت یه وقت جاخالی ندی توپهای مدافع بخورن به بچه های خودمون.رون؟ رون؟
جسیکا:رفته دستشویی
کوییرل داشت دستارشو رو سرش محکم میکرد و تدی در حال پوشیدن دستکش دروازبانی بود استرجس به اطراف نگاهی میندازه تا چشمش به آلیشیا می افته
پادمور:آخه الان وقته آرایش کردنه
تو آسمون با کی قرار گذاشتی با آلبوس .آها گفتم آلبوس حواستون خیلی بهش باشه .پیرمرد چشاش نمیبینه رفته برا من مهاجم شده اینکه تا بخواد از رو هوا بلند شه ریشش زیر پاش گیر میکنه با مخ فرود میاد
رون:اوهم اوهم من اومدم ببخشید کسی با من کار داشت؟
کوییرل:رون اصلا دیگه چیزی تو بدنت مونده من فکر کن از بس سبک شدی یه باد بهت بخوره از زمین خارج شدی یه وزنه به خودت ببند
صدای تشویق تماشاگران هر لحظه بیشتر میشد فقط چند دقیقه تا شروع مسابقه باقی مانده بود کاپیتان تیم آخرین حرفها رو به بچه ها میزنه و جاروش رو برمیداره.
پادمور:خیله خب همه برای پیروزی گریفیندور هوراااااااا
همه:هورااااااااا
تیم گریفیندور از رختکن کوییدیچ خارج میشه و به سمت زمین بازی حرکت میکنه.آنروز یکی از زیباترین روزهای فصل زمستان بود.خورشید درست دربالای آسمان میدرخشید و بوی چمن در تمام ورزشگاه پخش شده بود.گریفیندور با لباسهای سرخش در میان چمن سبز و هافلپاف تیم رقیب با لباسهای زردی که بر تن داشت کمپوزسیون زیبایی رو ایجاد کرده بود.داور مسابقه این بازی هرپوی کثیف از گروه اسلایترین بود.
هرپوی:خیله خب همه آماده ان قوانین رو که میدونین پس لطفا کاپیتان هر دو تیم با هم دست بدن.خوبه با صدای سوت من
سوووووووووت
پانزده چوب جارو به سمت آسمان پرواز کرد.هجوم بازیکنان برای بدست آوردن سرخون چنان بود که در آسمون تفکیک رنگهای دوتیم از هم بی نهایت سخت بود فقط توده ای از ترکیب رنگ گریفیندور و هافلپاف قابل رویت بود که در آسمان آبی به رنگ نارنجی تبدیل شده بود.
کاپیتان تیم هافلپاف پیتر پتیگروه سرخگون رو بچنگ آورده بود و خیلی همانگ اون رو به آنیا و آلبوس دیگر مهاجمان تیم پاس میداد.گرفتن توپ از آنها بسیار مشکل بود.
پادمور:آلیشیا ,جسیکا دارین چیکار میکنین برین توپ رو بگیرین.کوییرل تو که جستجوگر نیستی بیا برو گل بزن
کوییرل:ای بابا چقدر دادو بیدا میکنی نترس تا ما تدی اسنیپ رو داریم کسی نمیتونه به ما....
صدا جمعیت به هوا بلند شد گزاشگر بازی باصدای بوق مانندش سعی میکرد بلند تر از فریاد سرژ اعلام کند هافلپاف ده گریفیندور صفر .اما صدایش در میان صدا تماشاگران اصلا به گوش نمیرسید.
کوییرل:خودم جبران میکنم کاپیتان شما فقط حرص نخور
توپ در دستان جسیکا پاتر بود.سعی میکرد با حرکت مارپیچ توپهای مدافع رو که هلن و رز مدافعین هافلپاف به سمتش میفرستادن از خود
دور کند به سمت دروازه هافلپاف با تمام سرعت پرواز میکرد.به اطراف نگاهی کرد اما نه کوییرل و نه آلیشیا هیچ کدام نزدیکش نبودند برای همین سرخگون رو با تمام قوا به سمت حلقه راست هافلپاف پرتاب میکنه.سوزاب بونز به راحتی اونو میگیره و به سمت کاپیتان تیم پرتاب میکنه.
رون و اوتو جستجو گران هر دو تیم به فاصله نزدیکی از هم بدنبال گوی زرین بودند.رون چند بار به سمت شی نورانی که از سمت آلبوس دامبلدور منشا میگرفت حرکت کرد اما هر بار متوجه شد که اون ساعت جیبی آلبوسه که در زیر نور خورشید میدرخشه.
دوساعت از بازی گذشت در این حین گریفیندور تونسته بود هفتاد امتیاز بگیره و صد امتیاز رو از دست بده.با اینکه بازی کمی خسته کننده شده بود اما هر دو تیم همچنان مشغول بودند.اتو بگم یکبار نزذیک بود موفق به گرفتن گوی زرین بشه اما ضربه به موقع پادمور باعث نجات گریفیندور شد و اوتو بگمن با مخ به جایگاه تماشاگران برخورد کرد.
کوییرل بدنبال آلبوس بود تا سرخگون رو از اون بگیره که ناگهان متوجه لرزشی در چوبدستیش میشه.
کوییرل:ای وای چرا اینطور میشم من اوا الان میوفتم کمک ...
کوییرل از چوب جاروش به پایین سقوط میکنه اما در آخرین لحظات موفق میشه دستش رو به جارو نگه داره اما لرزشهای جارو مانع از آن میشه که بتونه خودش رو بالا بکشه.
هرمیون از جایگاه تماشاچیان به رون اشاره میکنه تا به سمت اون بیاد.
رون:چی شده؟این انگار خل شده هی من گفتم این اصلا جارو سواری بلد نیست چه برسه به کویید...
هرمون:رون اونجا رو نگاه کن
رون به سمت جایی که هرمیون اشاره میکنه نگاه میکنه هری پاتر در حالیکه که مستقیم به کوییرل نگاه میکنه مدام لبهاش رو بهم میزنه و وردی رو زیر لب تکرار میکنه
رون:داره تلافی اون دفعه رومیکنه الان میرم به خدمتش میرسم
هرمیون:نه تو برو دنباله توپ من میدونم چیکار کنم
دقایقی بعد همه چیز به حالت عادی برمیگرده و کوییرل دوباره سوار جاروش میشه
آلبوس:خوبی؟فکر کنم یکی چوبتو جادو کرده
کوییرل:
رون به سمت کوییرل پروازه میکنه تا جریان رو براش بگه.هنوز آلبوس در کنار کوییرله رون که از دست درخشش ساعت آلبوس خسته شده بود دستش رو به سمت اون میبره وبا قدرت میگیرتش
رون:آلبوس دفعه آخرت باشه که این ساعت ....
سوووووووت
صدای جمعیت بلند میشه و رون در حالیکه هنوز نتونسته باور کنه گوی زرین رو در برابر دیگان همه به سمت آسمون نشانه میگیره.