هوووووم چون وقت ندارمو باید روزا کتابخونه برمو ....... اگه خوب نشده خوب به بزرگیه خودتون مغرور نشید
--------------------------------------------------------------------------------
اسی* داشت ماله خودش تو دیاگون ولچرخ میزد که اطلاعیه مراسم سخنرانی حاج آنجلو رو در کافه هاگزهد دید که تا نیم ساعت دیگه شروع میشد
اسی هم سریع خواست از سر علافی و بسشتر فوضولی یه سر اونجا بزنه پس .....هوشت
اسی در میان جمعیت و روی کله آنجلینا ظاهر شد که یکهو.....
آنجلینا : بی حیا مگه خودت ناموس نداری که......
اسی که میخواست قضیه سه نشه : تکبیر!!!!!!!
ملت همیشه در صحنه : الله اکبر ... الله اکبر ......میکشم میکشم آنکه دامبلدورو کشت....
یه ارزشی از لای جمعیت : تاخون در رگ ماست خشگلا باید برقصن .... نی نا نا نی نای نی نای نای نی نا نا نی نای نی نای نای
جمعیت : هوووووم .......هومممممک
ارزشی :
اسی سریع خودشو به منبر حاج مایک میرسونه تا یه جای مناسب بگیره بعد میبینه جلو پره میره طرف نویل والکی درگوشش میگه : هی نویل کجایی تو جینی داره 3 ساعت دنبالت میگرده به من گفت بهش بگو بیاد تا با هم .... (این قسمت بستگی به طرز فکر خواننده داره!
)
نویل اول سرخ میشه و بعد به دمای هسته مرکزی نپتون میرسه و میدوئه بیرون
اسی هم که فقط قصد روحیه دادن به نویل رو داشت سریع سر جاش میشینه
خدمتکار کافه پشت تریبون : حاج آنجلو تا چند دقیقه دیگه میرسن .... انگار تو ترافیک هاگزمید موندن
ملت : بابا اصلان تو دنیای جادوگری ترافیک کجا بود؟
خدمتکار : به من چه باید یه دلیل میاوردم دیگه.....الکی گیر ندید دیگه
ملت : هوووووم...... گرفتیم
نویل : چی میگی استابی جینی کجاست بابا الکی مزاحم میشی؟
اسی : خوب حالا مگه چیه الکی شلوغ کردی ؟ اصلا از قصد گفتم منظور ؟
نویل : از سر جام پاشو .....پاشو دیگه.......ملت کمک!!!!!
اسی که دید اوضاع خیطه سریع داد زد : به دامبلدور فحش میدی ..... چی وزارتخونه خائنه؟ آی ملت بگیرید این خائن بیارزشو......نکنه مرگخواری؟
نویل :
من کی .....
نویل که اوضاعو دید ترجیح داد تا این اسی خل و چل اوضاعو خرابتر نکرده رضایت بده بره عقب بشینه
خدمتکار : حاج آقا آنجلو وارد میشوند
ملت جو زده : صل علی دامبلدور بوی آنجلو اومد ....... آواداکداوارا . دمنتور . اینفرنی دیگه اثر ندارد...........محفل از ولدی دیگه ترسی ندارد
آنجلو : بیخیال بروبکس زیاد راضی به زحمت نیستم
ملت :
آنجلو : خوب امروز اومدیم تا از بکس سر حال و هول عضو بگیریم واسه محفل .... چون دامبل رفته بود لویزون به من گفت به جاش بیام...... خوب داشیا کی حاضره عضو محفل شه؟
ملت : میکشم میکشم آنکه محفلیو کشت
آنجلو : این شعار چه ربطی به اینجا داشت؟ خوب نمیتونین نگین!
اسی : خوب مایکی این محفل چی هست ؟ توش پول مولم داره ؟ چه جوریاست؟
حاج آنجلو : به به ! داش اسی بیکله .... بینم از کی اومدی؟ میگفتی یه دمنتوری هیپوگریفی چیزی میکشتیم....از بعد جنگ ندیدمت
اسی : به جون حاجی بعد عملات یا مرلین 5 که مجروح شدم تا الان سرم شلوغ بود ولی بالاخره خودمو رسوندم.....نگفتی منم بیام بازی ؟(بیام بازی = منم عضوم؟)
حاجی : خب فعلان یه نمایشنامه بیزن بینیم تا بینم چی میشه
اسی : خب حاجی من برم بزنم چون اکانت ندارم باید کارت بخرم فعلا که وایر لس رو هواسو ماهم ای دی اس ال برامون افت داره
حاجی : اگه بذارم به این راحتی بری .... تازه گیرت اوردم ...... باید وایسی گپ بزنیم
اسی : نه دیرمه ..... نه حاجی ... میگم نه دیگه .... آواداکداوارا
ملت :
بگیرید بیشرفو حاجی رو کشت
اسی : بابا تقصیر خودش بود الکی گیر داد................نه..... ما رفتیم بابا ... هوشت
-------------------------------------------------------------------------------
پاورقی: * اسی = استابی = معروف به اسی بی کله
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
یه خورده شل بگیرید تا منم تایید شم ^ ممنون میشم
خوبه خوبه ... حالا چون وقت نداشتی و یه پست بی کیفیت زدی منم وقت ندارم نقد کنم فقط می گم که طنز نوشتن با هذل و هجو فرق داره .
تایید نشد
هدویگ