هری توی چادر نشسته بود و منتظر بود ک نوبتش برسه...الان استرسش از هر زمانی بیشتر شده بود چون نمیدونست ک چجوری باید وارد عمل بشه و با اژدها مقابله کنه.
بعد لحظاتی درحالیکه تماشاچیان داشتن کرام رو تشویق میکردن صدای بگمن ب گوش میرسید ک از هری میخواست وارد میدان بشه
هری چوبدستی رو توی دستش گرفت و سعی کرد ک ظاهرش رو حفظ کنه وبعد از چادر بیرون رفت
صدای تشویق گریفندوریها و های و هوی اسلیترین و سایر گروه ها بلند شد
میدان مسابقه ظاهر ترسناکی داشت...روی زمین شکاف هایی ب خاطر ضربات دم شاخ دم ایجاد شده بود و دما ب حدی زیاد بود ک هری حس میکرد اگه خیلی اونجا بمونه بخاطر دمای زیاد تلف میشه
چشمای هری در جستوجوی تخم طلا بود ... چند لحظه بعد هری تخم رو بین تخمای دیگه ی اژدها دید
هری داشت تو دلش آرزو میکرد ک کاش بتونه راه حلی واسه پیروزی و یا حتا زنده موندن پیدا کنه یه لحظه حس کرد چیزی روی پاش داره حرکت میکنه
سرش رو خم کرد بعد در کمال تعجب مار بو آی برزیلی رو دید ک قبلا توی باغ وحش باهاش آشنا شده بود
مار بای صدای هیس هیسش ب هری سلام کرد و گفت ک اومده کمکش کنه , اما چجوری؟!؟!
اینو هری از نگاه مار بوآ فهمید.هری چوب دستیش رو دراورد و با ی افسون مار رو ب نیمبوس 2000 تبدیل کرد .بعد دست راستش رو بالا آورد قبل اینکه کامل بتونه کلمه آپ رو تلفظ کنه سوار جارو شد و ب سمت بالا اوج گرفت
صدای تشویق و سوت بچه ها و گزارش پر هیجان بگمن لبخند زیبایی رو ب صورت هری هدیه داد
حالا هری میبایست ی جوری تخم طلا رو بدست میاورد اما این کار آسونی نبود چون شاخ دم با جدیت از تخم ها مراقبت میکرد.هری سعی داشت ک ی جوری شاخ دم رو بطرف بالا جذب کنه و اونو از جایگاه تخم دور کنه
هری با چرخیدن اطراف اژدها داشت فقط وقت رو تلف میکرد
ناگهان فکری ب ذهن هری رسید ک خب ی کوچولو خبیثانه بود
هری با نیمبوسش ب اوج رفت و از اون بالا آماده بود ک نقشه اش رو عملی کنه
چوب دستیش رو دراورد و اونو ب سمت تخمای اژدها نشونه رفت و بعد از خوندن ی ورد در ی چشم بهم زدن تمام تخم های اژدها رو نابود کرد...هری ناراحت بود چون هم چنتا بچه اژدها رو از بین برده بود و هم ب خاطر اینکه میدونست هاگرید خوش قلب و مهربون رو ناراحت کرده
شاخ دم بعد از دیدن این اتفاق در حالیکه خیلی خشمگین بود ب سمت هری ب پرواز درومد
هری از موقعیت استفاده کرد و خیلی سریع و جوری ک اژدها متوجه غیب شدنش نشه ب سمت تنها تخم شیرجه رفت و اونو با دستش قاپید
صدای جمعیت هری رو ب وجد اورد...
اومدن مار بوآی برزیلی جالب بود. ولی میتونستید خیلی مفصل تر توضیحش بدید. علاوه بر اون لحن عادی پست (غیر از دیالوگ ها) بهتره که کتابی باشه تا خواننده گیج نشه.
همینطور با علائم نگارشی مثل نقطه و ویرگول کمی مهربان باشید و ازشون استفاده کنید.
با وجود همه اینها، تایید شد!