هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ جمعه ۸ آبان ۱۳۸۳
#56

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
دال دالی جان بابا، مطمئنی فقط رئیس کنفدراسیون جادوی سیاه و::رئیس حزب دیکتاتوری سیاه هستی؟ این که خیلی برای تو کمه! تو لایق بیشتر از اینا هستی!
البته یک سوال هم برای من پیش اومده و اونم اینه که کدوم کارو به دست بزرگترها بسپارم؟



Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ جمعه ۸ آبان ۱۳۸۳
#55

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
شما گیلدی جان خود را خفه کرده و کار را بدست بزرگترها بسپارید

من رئیس کنفدراسیون جادوی سیاه و::رئیس حزب دیکتاتوری سیاه هستم


تصویر کوچک شده


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#54

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
هومک... من فعلا دچار هفت گانگی شخصیتی شدم! من در اصل با حاجی و بلا و شیکم و کرام و رودی و جاسم و نورممد و یوگی و دوستانم!
در اصل با دامبل و مرلین و آموس و دار و دستشون دشمنم!

در فرع هم فعلا با سیستم جدید سیاها به سرگردگی دال دالی مخالفم! چون به غیر از مقام بازی کار دیگه ای بلد نیستن!

در این نمایشنامه هم وجود حاجی و جاسم را حس کردم و به همین دلیل خودم را در آن گنجاندم!



Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#53

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۲ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
از خانه ریدل ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 312
آفلاین
چو عزیز پروتمه من نیستم... ضمنا من عقلم از یک شما خیلی بیشتر کار میکنه.... البته اگر.... به هر حال من حوصله خوندن نمایشنامه های کالین رو ندارم... چون آخرش مجبور میشم خودمو قلقلک بدم! اما گیلدی ما نفهمیدیم تو با مایی یا با این سفیدا؟


[b][size=medium]اولین جادوگر در تمامی دوران ها که توانسØ


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۸ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#52

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
نقل قول:
همه:میشن کامپیلیتد
حاجی:

گیلدی: خوب حاجی بیا این پول ما رو بده بریم!
حاجی: نجور سنــــــــــگ؟ کدوم پول؟
گیلدی: مگه قرار نشد به ازای هر یه ساعت تنفس مصنوعی دادن به نامزد ولدی 10 گالیون بدی؟ نصف این لشگری که در ویران سازی نیروگاه دست داشتن به خاطر نمایش من اومده بودن!
حاجی: مگه قبلا حساب نکرده بودیم؟
گیلدی: هومک... پس میخوای پولمو ندی دیگه؟!!!
حاجی: یه چی تو همین مایه ها!
گیلدی: پس خودت خواستیا... جاسم، دو ساعت این فیلم لعنتی رو برگردون عقب کار دارم!
جاسم: چشم اوستا!

------------------------------------
مکان: داخل نیروگاه room نامزد بارتی پست(ولدی قلابی) ساعت 4:15 صبح
------------------------------------

صدا های بدبد 18+
همه:
مرلین میخواسته اعتراض کنه که حاجی روسرش یه پارچه میندازه مرلین ساکت میشه
حاجی:برادر کالین ببین که ها روی تخت میباشند تا با شیشه نوشابه به سزای کارهای غیر آسلامیشان برسانیم
کالین:همی چشم حاجی
یه نیگا میندازم میبینم گیلدیه با اونی که اینجا اتاقشه
کالین:اورکا اورکااااا(مدل ارشمیدس)
حاجی:چه را فرزند...؟
کالین:دلیل غیبت گیلدی در سایت را
همه:
حاجی:صلوات دارکی ختم کنید
جمعیت:
نامزد بارتی پست:کی بود؟؟؟؟
گیلدی:هووووم عزیزم ولش کن بیا :bigkiss:
مرلین از زیر پارچه:
کالین:حاجی سلاحهای نوشابه ای رو آماده کنیم؟
حاجی:نه گیلدی از خودمان همی باشدی
همه:آری چنین است
برادران م.م.ج میخوان از در برن بیرون وارد محوطه نیروگاه بشن که پای جاسم گیر میکنه به پایه ی یه میز سر و صدا راه میفته...
گیلدی: کی بید؟
گیلدی بر میگرده بروبچز م.م.ج رو میبینه که میخوان یواشکی فرار کنن!
گیلدی: به چه جراتی وارد حریم خصوصی مردم میشید؟ به چه جراتی از سوراخ اختصاصی مردم رفت و آمد میکنید؟ به چه حقی به نامحرم نیگاهای غیر آسلامی میکنید؟ هووووووومک؟
حاجی: بابا گیلدی جون مگه قرار نشد تو اینجا نمایش بی ناموسی اجرا کنی که ما بتونیم افراد بیشتری رو برای پیوستن به سپاه جمع کنیم؟ تازه بابت هر ساعت 10 گالیون هم گیرت میاد!
گیلدی: هومک... پس همین الآن پول منو بده! وگرنه نمیذارم نیروهات از اینجا خارج بشن! سوراخو تنگ میکنم!
حاجی: خوب بعدا حساب میکنیم دیگه...
گیلدی یه خورده سوراخو تنگ میکنه: اگه همین الان پولمو ندی تنگ ترش هم میکنم!
حاجی: خوب باشه بابا الان پولتو میدم! چه قدر تقدیم کنم؟
گیلدی: از دیشب تا الآن میشه 11 ساعت! پول 5 ساعت بعد رو هم همین الان باید بدی!
حاجی: چه خبرته بابا؟ کالین جان بابا تو چه قدر پول داری الان؟
کالین: 30 گالیون و اندکی...
حاجی: منم 80 تا بیشتر ندارم... 50 تا دیگه لازم داریم! جاسم جون تو مگه دیروز از اوس نورممد حقوق نگرفتی؟ 50 تا رو کن دیگه!
جاسم 51 نات میریزه کف دست حاجی...
جاسم: با اون یه نات اضافه هم شب برای زن و بچت نارنگی بخر!
حاجی: جاسم جون علافمون کردیا... گفتم 50 گالیون!
جاسم: 50 گالیون؟ من که پنجاه گالیون ندارم ولی یه داداش دارم اونم نه!
گیلدی: حالا اکشال نداره... اکشال نداره... 5 ساعت بعدی رو بعدا حساب میکنیم!
حاجی: دمت گرم گیلدی جون... بعدا از خجالت درمیاییم!
گیلدی: حالا کجا میرید؟
کالین: همی رهسپار میشویم تا نیروگاه را ویران سازیم!
گیلدی: همون نیروگاه که دال دالی راه انداخته؟ ایول... 5 ساعت بعدی رو هم اصلا نمایش اجرا نمیکم با شما میام به نبرد!
ملت:
کالین: پس همی این سوراخ کذایی را گشادتر ساز تا همی آسوده تر عبور کرده و ایینه های بغل را با سایش رو به رو نسازیم!

و بدین گونه شد که بقیه قسمت های داستان زیاد تغییر نکردن و فقط جاسم پیشنهاد کرد که به جای ویرانسازی نیروگاه، آن را کپچر کنیم!
درنگی بعد گیلدی با بلک لوتوس که از طرفدارن پروپاقرص تنفس مصنوعی و بیجامه پارتی بود تماسی حاصل کرد و بلک لوتوس به شرط دریافت یک تنفس مصنوعی از گیلدی نیروگاه را کپچر کرد!
نقل قول:
همه:میشن کامپیلیتد
حاجی:

--------------------------------
با امید به رضایت شما از نیروگاه کپچر شده تنفس مصنوعی آبداری برای شما آرزومندیم! :bigkiss:
--------------------------------
هدف از نوشتن این نمایشنامه: آواتار را ببینید و در کفش غرق شوید! ( با نام و یاد دو عزیز از دست سایت رفته: زنده یاد کینگزلی شیکمبولی و بانو بلاتریکس! )



Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۳ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#51

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
نقل قول:

دالاهوف نوشته:
نه عزیز این شمایی که رفتید رو هوا
ا کالین پیش کفتره چی کار میکنی؟!!

همی دالاهوف جان اگر کسی نمایشنامه مر بخواند متوجه میشود که رفته روی هوا پس من دیگر در اینجا تایپ نمیکنم و بادتان باشد نیروگاه هستهای به درد جادوگران نمیخورد به جای اینکار بروید نمایشنامه نویسی یاد بگیرید و نگویید بلد نیستید نمایشنامه بنویسید


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#50

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
نه عزیز این شمایی که رفتید رو هوا
ا کالین پیش کفتره چی کار میکنی؟!!


تصویر کوچک شده


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#49

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
نقل قول:

دالاهوف نوشته:
کالین: اه عجب نیروگاهی

دالاهوف ما اینیم دیگه

لرد ولدمورت:مر حبا دالاهوف هش و استعداد تو منو یاد بچگیم میندازه

دالاهوف:

کالین:م....ن.....م.....ت....ر....س...م

دالاهوف:این دیگه به درد ما نمیخوره...برو بذل باد بیاد(آوادا کداورا)
کالین:نهههههههه

دالاهوف جان وقتی نیروگاه رفته هوا من نمیگم عجب نیروگاهی ضمنا شما که بیهوش شدی چطوری منو کشتی؟ لابد تو علم خیالات فکر میکردی هنوز تو نیروگاه هستی


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۸۳
#48

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
کالین: اه عجب نیروگاهی

دالاهوف ما اینیم دیگه

لرد ولدمورت:مر حبا دالاهوف هش و استعداد تو منو یاد بچگیم میندازه

دالاهوف:

کالین:م....ن.....م.....ت....ر....س...م

دالاهوف:این دیگه به درد ما نمیخوره...برو بذل باد بیاد(آوادا کداورا)
کالین:نهههههههه


تصویر کوچک شده


Re:نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۸۳
#47

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
ادامه قبلی...
-------------------------------------
مکان پشت سیم های حفاظتی نیروگاه ساعت 4 صبح
-------------------------------------
حاجی:حاجی حاجی.. جاسم....
صدای بی سیم
جاسم:جاسم جاسم.. حاجی به گوشم حاجی
حاجی:جاسم یه نیگا بنداز ببین چندتا از سوراخ های گیلدی تو این منطقه هست؟تمام
جاسم:5 تا حاجی...تمام
حاجی:نزدیک ترین سوراخ کجاست؟..تمام
جاسم:تو اتاق نامزد بارتی پست(ولدی قلابی )..تمام
مرلین بی سیمو از دست حاجی میگیره میگه:ههههههییییی چه بی ناموسی ..تمام
حاجی:سوراخ دقیقا کجاست؟..تمام
جاسم: زیر عکس بریتنی اسپیرز که به دیوار نیروگاه زدن ..تمام
حاجی:عکس بریتنی اسپیرز ما همی نمیدانستیم که این ملت هم متمدن میباشدی..تمام
جاسم:مکان...
حاجی:مهدیه تهران..تمام
جاسم:نه حاجی..
حاجی:آخه مکان دیگه ای نداریم؟.. تمام
جاسم:حاجی بگم؟..تمام
حاجی:بنال..تمام
جاسم:دو متری شما..تمام
همه میرن طرف سوراخ من هنوز سرجام موندم
حاجی:برادر کالین چه میکنی همی تعلل در جهاد بُوَد حرام
من:حاجاقا در تعجبم همی بسیار..
حاجی:چرا برادر؟
من:آخه مکان پیدا کردیم ولی هنوز واحد خواهران نرسیده (با پوزش از خانم های محترم که ناراحت شدن )
مرلین:ههههههههیییییی چه بی ناموسی کالین ازتو انتظار نداشتم
من:
همه:
دو دقیقه بعد
حاجی:برویم برادران پیش به سوی جهاد اکبر
میریم همه از سوراخ گیلدی تو نیروگاه...
------------------------------------
مکان داخل نیروگاه room نامزد بارتی پست(ولدی قلابی) ساعت 4:15 صبح
------------------------------------
صدا های بدبد 18+ :bigkiss: (ای بیتربیت اگه سنت پایینه این جمله رو نخون هیزِ چشم سفید با عذر خواهی از خانم های محترم که به این چیزا حساسیت دارن و الان خوندن )
همه:
مرلین میخواسته اعتراض کنه که حاجی روسرش یه پارچه میندازه مرلین ساکت میشه(دیدین رو سر طوطی پارچه میندازن ساکت میشه )
حاجی:برادر کالین ببین که ها روی تخت میباشند تا با شیشه نوشابه به سزای کارهای غیر آسلامیشان برسانیم
من:همی چشم حاجی
یه نیگا میندازم میبینم گیلدیه با اونی که اینجا اتاقشه
من:اورکا اورکااااا(مدل ارشمیدس)
حاجی:چه را فرزند...؟
من:دلیل غیبت گیلدی در سایت را
همه:
حاجی:صلوات دارکی ختم کنید
جمعیت:
نامزد بارتی پست:کی بود؟؟؟؟
گیلدی:هووووم عزیزم ولش کن بیا :bigkiss:
مرلین از زیر پارچه
من:حاجی سلاحهای نوشابه ای رو آماده کنیم؟
حاجی:نه گیلدی از خودمان همی باشدی
همه:آری چنین است
برادران م.م.ج از در میرن بیرون وارد محوطه نیروگاه میشن..
---------------------------------------------
محوطه نیروگاه ساعت 4:25 صبح
---------------------------------------------
گراپی:حاجی این جا پر دوربینه
صدای بی سیم
دوست پسر جاسم: ممدتقی ممد تقی...حاجی...
حاجی:حاجی حاجی...ممد تقی به گوشم
دوست پسر جاسم:حاجی نیرو های فاطی کماندو واحد خواهران م.م.ج ready ..تمام
حاجی:رد آلرت دو بازی نکنید..تمام
دوست پسر جاسم:چشم حاجی..تمام
حاجی:از سواراخیکه ما اومدیم تو نفرستشون تو..تمام
دوست پسر جاسم:چرا حاجی؟..تمام
حاجی:مورد منکراتی(وجود گیلدی اغفال خواهران تمام) ..تمام
دوست پسر جاسم:دوزاری آنتن داد حاجی..تمام
حاجی:دو زاری؟؟..تمام
دوست پسر جاسم:منظور دوناتی.. تمام
حاجی:خودم میدونم به تو این فضولی ها نیومده ..تمام
دوست پسر جاسم: چشم حاجاقا..تمام
حاجی:از یه سوراخی بفرستشون که دوربینارو قطع کنن..تمام
دوست پسر جاسم:yes sir.. تمام
حاجی:من بیام م.م.ج اون cd رد آلرت 2 رو میشکونم ..تمام
دوست پسر جاسم: ..تمام
5 دقیقه بعد صدای خواهر تانکس
تانکس:حاجی حاجی..تانکس...
حاجی:تانکس تانکس..حاجی به گوشم
تانکس:دوربینا diactive ...میشن کامپیلیت..تمام
حاجی:نفوذ استکبار رد آلرت تمام
همه به پیش میریم وارد base 1 میشیم...
-----------------------------------------------------
مکان Base 1 ساعت4:40 صبح
----------------------------------------------------
پیتر پتی گرو نشسته داره نگهبانی میده
من:پرتیفیکوس توتالوس...
دست و پاش قفل میشه می افته پایین
از اون ور علی نامی میپره بیرون که زنگ خطرو بزنه
همه:
مرلین آفتابشو پرت میکنه میخوره تو سر علی نمکی از هوش میره طفلک
حاجی قال:"الآ فتابه فی الدست المرلین عین الذولفقار در دست علی"
همه:
میریم تو دالاهوف با ولدی(بارتی پست) جلسه داره...
تا ما رو میبینن چوباشون میکشن بیرون
صدای داد گراپی
ولدی قلابی.. و دالاهوف:
حاجی:بووووووووووووووووقققق
دالاهوف و ولدی جفتشون بی هوش میشن
همه:
حاجی:
میریم تو پایگاه اصلی
-------------------------------------------------
مکان main basement ساعت 4:50 صبح
------------------------------------------------
حاجی:الپیروزی النزدیک همی باشد
مرلین یه تریپ بابا کرم میاد
همه:
حاجی:گراپ عزیزدل بابا بیا این بمبای نوشابه ای رو کار بزار گوشه کنار اینجا
گراپی:
گراپی تو دو سوت همه بمبا رو جاگذاری مبکنه با spacing 2m
تو 5 دقیقه همه از نیروگاه میرن بیرون
گیلدی هم میبریم با نامزد ولدی قلابی حتی مرگ خوارای بی هوشم جا نمی زاریم(بابا م.م.ج جوانمرد بامرام)
----------------------------------------------------
بیرون نیروگاه ساعت 5 صبح
---------------------------------------------------
صدای انفجار نیروگاه میره رو هوا و نیروگاه دیگه نبود
حاجی: و این بار نیز به یاری نیرو های شجاع و مومن و معتقد وشریف آسلامی م.م.ج پیروزی نصیب آسلام،اِسلام واَسلام گشت خداوند متعال ایشان را ساپورت کند
همه آری چنین است
گیلدی هنوز با نامزد بارتی پست: :bigkiss: ....
همه:میشن کامپیلیتد
حاجی:
-------------------------------------------------------
حالا کی بلد نیست نمایشنامه بنویسه نیروگاه تونو ببندید برید ..تمام


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.