هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳
#43

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
آلیشیا:لی لی!!!!!!!!!!!!!!!! کوشی تو؟
لی لی:جوووووووووووووووووووووونم؟
آلیشیا:هیچی!
..............
بابا لی لی زودتر بیا کار وکاسبی مارو راه بنداز!من رو این 3 دنگ مغازم کلی حساب باز کردم میخوام سرمایه گذاری کنم.
(لی لی: )بابا ما الان این همه وقته عضویم( )(چرا خالی میبندی؟)گیر دادیم به 2 تا دونه تاپیک...و تو داری اونو از من میگیری!میفهمی؟ (جذبه رو حال کردی؟)



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۷:۵۴ دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۳
#42

کتی بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۹ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۷:۰۸ شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۴
از گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
کتی:سلام لی لی خانوم
لی لی: سلام
کتی:راستش آلیشیا از مغازتون خیلی تعریف کرد گفتم یه سر بزنم
لی لی:
کتی:میخواستم یه اواتار سفارش بدم لطفا بهترین و زیباترین و حسود کش ترین را بدین درضمن فلوس هم موجوده نگران نباشید
لی لی:


s_m


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
#41

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
که در همین لحظه هری از درو پیداش میشه
لیلی: بیا اینجا ذلیل شده باز رفتی دنبال یللی تللی با تریپ مظلوم دختر تور کنی نمیبینی من اینجا دست تنها با این گرگا چی کار کنم
هری: بابا مامان چرا عصبانی میشی مگه پسرت مرده
همشو بزار به عهده من متاسفانه وقتی میری مسافرت در مغازه رو خوب طلسم نمیکنی همین میشه دیگه این پورکای فرصت طلبم میاد جلو اینجام که کلی بیا برو داره همه چشمشون دنبال آواتارای تو
لیلی: مثلا کی
هری یه نگاهی به دور و برش میندازه که یهو الیشیا رو میبینه: چیزه آها مثلا همین آلیشیا که اینجا وایستاده یه ساله همین آواتار تنشه وقتی میخواد بشورتش الکی به همه میگه بی جامه پارتی بودم اونم با این آواتار من میدونم که دیگه با هیچ طلسمی نمیشه وصلش زد.
آلیشیا به هری اشاره میکنه: هری یه دقیقه بیا اینجا
و زیر گوشش میگه: ببین میدونی که تو تیم کویدیچ بابات از من خیلی حساب میبره کاری نکن که کاری کنم توپ جمع کن که هیچی تماشاچیم نشی
لیلی: اونجا چه خبره . هری تو بالاخره اینجا کمکی به من میکنی یا نه
هری: اوه.. مامان آره الان آلیشیا داشت از سختی های زندگیش برام میگفت خیلی دختر کاری و خوبیه من میگم بیا و استخدامش کن این شاگردای تنبل و تن پرور و بنداز بیرون
لیلی: که اولیش تویی ...و پورکا؟
هری: اونو بزار به عهده خودم شب میرم دم محلشون جاسم و گراپم با خودم میبرم همون جا پول داد داد نداد گالیونش میکنیم


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۱ جمعه ۲۵ دی ۱۳۸۳
#40

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
لی لی در حالی که از مغازش خارج شده در خیابان فریاد میزنه :من برگشتم!من بر گشتم
اما صدای اون میون سرو صدای جمعیت گم میشه
لی لی به هر کسی که رد میشه نگاهی امیدوار میکنه اما هیچ کس به اون توجهی نمیکنه
لی لی با ناراحتی و نا امیدی میاد دوباره به مغازش برگرده
که همون موقع صدای آشنایی رو از دور میشنوه :هههههههی لی لی!!!!!!
بر میگرده و آلیشیا رو میبینه که داره بهش نزدیک میشه(لبخند روی لبای لی لی میشینه)
آلیشیا:چطوری لی لی؟فکر کنم مجبور شی آواتوراتو خیرات کنی! پس یکیشم واسه من نگه دار!!
لی لی:



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۳
#39

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
بیرکا جان ناراحت شدی؟ببخشید منظوری نداشتم
این لی لی که نیستش ببینم تو میتونی یه آواتار خوب برام پیدا کنی؟
این آواتار من عکس جنیفر لوپز هست فکر میکنم ربطی به سایت نداشته باشه
اگه زحمت بکشی برام پیدا کنی ممنون میشم


تصویر کوچک شده


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۳
#38

نیک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۴ شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۴
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
اگر هستی یه آواتار قشنگ سر نیکلاس بده


GENERAL OBIWAN KENOBY


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۳
#37

بیرکا بورکاسنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۹ جمعه ۲۵ خرداد ۱۳۸۶
از همه جا و هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 69
آفلاین
نقل قول:
من اين شكلي باشم؟عمرا صبر كن يه اواتار بسازم بموني تو كفش




نقل قول:
بابا لی لی پس کوشی تو؟چطور دلت اومد این همه آدم بی آواتورو تنها بذاری!


من که هستم !


خوب من هم برگشتم حرفي هست ؟

[IMG]http://i7.tinypic.com/2upefxf.gif[/IMG]

نقل قول:


I miss you ! jadoogaran



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۳
#36

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
بابا لی لی پس کوشی تو؟چطور دلت اومد این همه آدم بی آواتورو تنها بذاری!!(آواتار فروووووش!دست تو رو شده ....)



Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ جمعه ۲۰ آذر ۱۳۸۳
#35

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
نقل قول:

بيركا بوركاسن نوشته:
size=large]بیرکا: لی لی ... لی لی ... لی لی ... لی لی
لیلی: شما ؟؟
بیرکا: ما ! معلومه بیرکا بورکاسن سیاه
لیلی: ( از ترس میزنه الفرار )
بیرکا :
جیمز که از پشت بیرکا نظاره گر بوده : : بیـــــــــــــرکا
بیرکا : ج ...جیــــــــــــــــــــــــــمز ... اوه مای گاد
در همین حال یکدفعه چو بیرکا رو میبینه میاد جلو و میگه : شما ؟
بیرکا : بیرکا بورکاسن
چو : :bigkiss:
آلیشیا :
حالا بیرکا الیشیا رو میبینه :
فوقع ما وقع
بوم ..... بام.....تاق.....توق.....ترق......تیریق
ودر آخر شتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرق
بیرکا : اخر باید اینطوری حالیت میکردم دختر ؟
چو :
بیرکا : اوه .... گریه نکن ..... منم گریه ام میگیره ها چی شد نفست گرفت بذار این تنفس مصنوعی خوبت میکنه :bigkiss:
شتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرق
آلیشیا :
در همین حال لی لی داره پاورچین پاورچین میاد تو که یکدفعه چشمش به مغازه ی درب و داغون شده اش میفته . جیغ میکشه و غش میکنه
بیرکا که موقعیت رو مناسب میبینه میخواد بزنه به چاک که جیمز یقه اش رو میگیره : مغازه چی میشه
بیرکا : اینا منو اغفال کرده بیدن من الان بی پولم بیا این آواتارا رو بگیر تا بعدن
بیرکا یه بسته آواتار میچپونه تو دست جیمز و جیم [میشه .... ! [/size]
من اين شكلي باشم؟عمرا صبر كن يه اواتار بسازم بموني تو كفش


تصویر کوچک شده


Re: آواتار فروشی آبجی لی لی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ جمعه ۲۰ آذر ۱۳۸۳
#34

ايگور كاركارف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۷:۴۰ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از بلغارستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
نقل قول:

بيركا بوركاسن نوشته:
size=large]بیرکا: لی لی ... لی لی ... لی لی ... لی لی
لیلی: شما ؟؟
بیرکا: ما ! معلومه بیرکا بورکاسن سیاه
لیلی: ( از ترس میزنه الفرار )
بیرکا :
جیمز که از پشت بیرکا نظاره گر بوده : : بیـــــــــــــرکا
بیرکا : ج ...جیــــــــــــــــــــــــــمز ... اوه مای گاد
در همین حال یکدفعه چو بیرکا رو میبینه میاد جلو و میگه : شما ؟
بیرکا : بیرکا بورکاسن
چو : :bigkiss:
آلیشیا :
حالا بیرکا الیشیا رو میبینه :
فوقع ما وقع
بوم ..... بام.....تاق.....توق.....ترق......تیریق
ودر آخر شتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرق
بیرکا : اخر باید اینطوری حالیت میکردم دختر ؟
چو :
بیرکا : اوه .... گریه نکن ..... منم گریه ام میگیره ها چی شد نفست گرفت بذار این تنفس مصنوعی خوبت میکنه :bigkiss:
شتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرق
آلیشیا :
در همین حال لی لی داره پاورچین پاورچین میاد تو که یکدفعه چشمش به مغازه ی درب و داغون شده اش میفته . جیغ میکشه و غش میکنه
بیرکا که موقعیت رو مناسب میبینه میخواد بزنه به چاک که جیمز یقه اش رو میگیره : مغازه چی میشه
بیرکا : اینا منو اغفال کرده بیدن من الان بی پولم بیا این آواتارا رو بگیر تا بعدن
بیرکا یه بسته آواتار میچپونه تو دست جیمز و جیم [میشه .... ! [/size]


فكر كنم مال خودم بهتر حد اقل عكس هنر پيشه ي بعدي فيلمه


Those were the days my friend
We thought they
'd never end
We'
d sing and dance forever and a day
We
'd live the life we choose
We'
d fight and never lose
For we were young and sure to have our way.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.