هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۴
#25

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
نقل قول:

سرژ تانكيانچ نوشته:
ببخشين.من هم اجازه دارم اينجا پيام بزنم و در مورده انگيزه پستهام بگم؟ميدونم تازه كارم ولي دوست دارم منم بگم.اگه ميشه بگين لطفا


آقایون صبر کنن من یه امر به معروف بکنم

دوست عزیز وقتی شخصی عضو سایت می شه چه همین دو دقیقه پیش عضو سایت شده باشه و چه در روز افتتاح این سایت عضو شده باشه می تونه ی توی تاپیک ها و گالری و ... فعالیت کنه البته بعضی ها که عضو سایت می شن ( مثل خود من اون اولا ) یه خورده گیج هستن چون حوصله ندارن پیامی که بعد از عضو شدن براشون می فرستند رو بخونن قوانین سایت رو درست و حسابی بلد نیستند بنابر این ریاست سایت چند تا مدیر و ناظر برای فروم ها گذاشت تا وقتی اعضای جدید پست بی ربط می زنن سریعا اون پست ها رو ویرایش یا حذف کنن تا هدف تاپیک از مسیرش خارج نشه ... اما شما از روی نوشته هایتان می شه فهمید که قوانین سایت و فروم رو خوب می دونید و هدف این تایپک رو درک کردید پس می تونید پست بزنید و اجازه ی پست زدن شما به جز خودتان دست هیچ شخص دیگری نیست منتها بعضی ها میان اولین پستشون رو این تو می زنن پس مطمئنا پستشون حذف می شه چون قبل از این پست پست دیگری نداشتند تا تو این تایپک راجه بهش بحث کنه و همین طور باید این رو دانست که برای هر یک پست نباید اینجا یه پست دیگه بزنیم چون بعضی ها روزانه انقدر پست می زنن که دیگه براشون دلیل ندارن و هدف اصلیشان بالا بردن تعداد پست و رنکینگ هست
خب دیگه خیلی شلوغش کردم امیدوارم مطلب رو گرفته باشی


شک نکن!


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۴
#24

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
در مورد این پستم تو کارگاه نمایشنامه نویسی چند تا هدف داشتم:
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... t_id=53006#forumpost53006
1- بیام و یه رفتار مشخص رو از یه شخصیت ( هری پاتر) بیرون بکشم و در کمترین جملات اونا رو معرفی کنم ، در طی یک ماجرا اونا رو نشون بدم و یک نتیجه مشخص ازشون بگیرم. میبینید که اون چیز هایی که نوشتم هری پاتر هست واقعا جزو خصوصیات اصلیش هستن یعنی زرنگی و خوش شانسی
2- یه چیزی جدی بنویسم که در عین حال جالب هم باشه
3- از قالب و فرم نوشتن معمول دئر سایت در بیام بیرون و از سوم شخص بنویسم
4- مهمتر از همه یه داستان کوتاه کوتاه بنویسم و تو این زمینه یه امتحانی بکنم. این داستان ها باید یه برش از زندگی رو در جملات بسیار کمی نشون بدن و یک نتیجه مشخص و کامل ازشون گرفته بشه.
به تازگی هم یه تاپیک رو کویریل زده http://www.jadoogaran.org/modules/new ... t_id=53848#forumpost53848 که توش کلماتی رو مینویسه تا با اونها داستان نوشته بشه ( این ایده یه کپی از همون کارگاه اینجا فقط کلمات به جای عکس هستن) به نظر من همونطوری که کرام اونجا یه پست زده این تاپیک رو به عنوان تاپیک داستان کوتاه کوتاه جلو ببریم خیلی خوبه یعنی حتما داستان ها کوتاه باشن و نتیجه های مشخص داشته باشن.

===============================
در مورد پست هام تو باشگاه تفریحات:
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... t_id=53509#forumpost53509
اول من یه چیزی در مورد این به اصطلاح طراحی سوال برای جواب دادن بقیه ملت بگم. به نظر من طراحان اینت سوالات و جواب دهندگان به اونها ها باید دو کار بکنن
اول طراح سوال --> طراح سوال حتما باید سوالات رو مطابق با کتاب و رول طرح کنه مثلا اون سوالاتی که کالین نوشته در رادیو وزارت واقعا ربطش به سایت چیه؟ اونا با مزه هستن ولی مال بیرونن نه سایت یه مشکل خود من همینه که خیلی از سوژه ها رو نتونستم با هری پاتر پیوند بزنم و گرنه تو سایت میاوردمشون.
دوم جواب دهنده --> ببینید این سوالات برای تفریح ما طرح شدن فکر شده نوشته شدن در نتیجه جواب دادن به اونها هم باید با طنز و تفریح همراه باشه. این جالب نیست که ما بیایم و مثلا جواب سوالات تستی رو با زدن گزینه ها بدون هیچ فکر و ایده ای بزنیم و بریم. اون سوالاتی که گیلیدی طرح کرده خودش یه پست جالبه و اون جواب هایی که ما میزنیم هم هر کدوم باید فکر شده باشه تا هر کدوم یه پست باشه که ارزش خوندن داشته باشه. امتحان نیست که تست بزنیم و بریم.
من خیلی دوست دارم تو این جور موارد در جواب ها اهداف مشخص و پنهانی رو دنبال کنم که اونایی که فروم رو دنبال میکنن متوجه بشن و نه همه یعنی اینا مثل چیستان هستن مثلا تو اون جواب هام من نشون میدم که رابطه هری با پدرش چقدر بده ( با خط زدن اسم جیمز در معرفی شروع میشه) یا اینکه هری چه اعتیادی داره و چه زز ای هست اولا من اینا رو مستقیم نگفتم ثانیا فقط برای کسی جالب هستن که تو ریز رول پلینگ هری پاتر باشه هر چی بیشتر تو رول باشه بیشتر ازش لذت میبره.ثالثا جواب ها به سوالات ربط داره و این هم خیلی مهمه. یا در مورد بعدیش باز در طی جواب دادن به سوالات جدول تمامش رو حساب شده روی اعتیاد و بقیه موارد هری زدم و در حین جواب دادن به سوالات که واقعا مربوط هستن یه سری داستان از هری پاتر معلوم میشه. اون جدول برای این زده نشده که ما صاف بیایم و حلش کنیم ( مگی - دنیس و بقیه) اولا اگه برای نوشتن جواب جدول باشه یدونه اولی که مگی زده دیگه کافیه و نمیدومن بقیه دوباره چرا کپی کردن. ثانیا همونی هم که مگی زده لازم نیست چون از دو حال خارج نیست یا طرف از جواب ها خبر داره خودش که نوشتن جواب لزومی نداره یا اینکه اصلا طرف تو فروم نیست ( تو باغ نیست) و از جواب ها خبر نداره گیلیدی اینا رو از روی رول سایت در طول زمانی طولانی طرح کرده و مثلا ممکنه خیلیا از جریان سوروس ما خبر نداشته باشن یا کلی از این جدید ها از سیم سرور چیزی ندونن در نتیجه چه شما جواب جدول رو بنویسی «کوکو» یا ننویسی اون کسی که از ماجراهای سوروس ما خبر نداره براش جذابیتی نخواهد داشت.

================================
و یه چیزی در مورد پست هام تو مدرسه مرموز:
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... t_id=53485#forumpost53485
اون موقع که میخواستم آلیشا رو بنویسم مگی گفت چطور یه دانش آموز رو میاری وسط اساتید و منم بهش گفتم بالاخره یه جوری میارمش و دیدید که چطور آوردمش با یه روش منطقی و داستانی این نکته اینجا هست که همینجوری الکی یه چیزی رو نمیشه نوشت مثلا من نمیتونستم آلیشا رو همینجوری یهو بندازم وسط وقتی میخوام چیزی بنویسم به تمام جوانبش و محدودیت های کتاب و خط قرمز هاش فکر میکنم بعد اونو مینویسم. اینم برای اونایی که یهو میان و یه سال دومی رو در برابر ولدی قرار میدن یا میریزن تو شکنجه گاه همه رو میکشن. اینا الکی نیست پست که فقط یه سری کلمه نیست 10 سری فکر باید پشت هر سری کلمه باشه


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۶:۵۳ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۴
#23

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
در مورد تاپیک ماجراهای مرموز هاگوارتز:
کلا همیشه هاگوارتز تو این کتاب برای من جالب بوده اصلا اونجا کلا سیستمش با همه دنیای جادوگری و غیر جادوگری متفاوته از همون اولش که همه از یه دیوار نامرئی به درونش وارد میشن و اینکه مسحور شده و محسور شده در میان آبه هیچ ماگلی به درونش و حتی هاگزمید راه نداره
یه جورایی مثل بهشت برین جادوگری میمونه که هاگزمید هم نقطه انتقالی بین اون و دنیای خارجه
این چیزی که دستمایه تو این تاپیک قرار گرفته دیگه آماتور ترین هری پاتریست هم به فکرش رسیده که معلم درس دفاع در برابر جادوی سیاه بالاخره کی میشه هر سال
اگه شما برید و توی تالار اصلی و تالار اسرار رو ببینید کلی از این جور چیزا هست که همشون میتونن در رول مورد استفاده قرار بگیرن
من زیاد از اسم دفاع در برابر جادوی سیاه خوشم نمیومده درنتیجه ترجیح دادم از DADA استفاده کنم
مایه ادبی که شاید داره زیاد مورد نظرم نبوده بیشتر سوژه نظرم رو گرفته
حالا من اول اومدم و خواستم یه فضایی ایجاد کنم که بعدش هر کدوم از برو بچ سایت رو بتونم توش معرفی کنم ولی خودم رو از جهات زیادی توش گیزر انداختم
اول اینکه اومدم و گفتم همه باید شعر بگن در معرفی خودشون
دوم اینکگه وزن نسبتا مشکلی رو انتخاب کردم
سوم اینکه تعداد بیت ها کم و خصوصیات افراد زیاده که باید تو همون5 تا مصرع بیاد
چهارم اینکه قالب شعری طوریه که مصرع پنجم تمام افراد یک وزن و قافیه داره
راستی گفتم قافیه یاد چیز جالبی افتادم:
حتما همتون شنیدید که میگن : « چون قافیه تنگ آید شاعر به جفنگ اید» و حتما همتون فکر میکنید منظور اینجا از قافیه اون کلماتی هست که ته مصرع ها میاد
باید بگم همتون سخت در اشتباه هستید در واقع در شعر فارسی قافیه اونقدرا موضوع مهمی محسوب نمیشه اون قدری که وزن اهمیت داره قافیه اهمیتی نداره منظور اینجا از قافیه اینه که شاعر دیگه چون حرفی برای گفتن نداره به چرت و پرت گفتن افتاده خودم توی یکی از شعرام تو مصرع آخر نوشتم:

نقل قول:
با چنین اوضاع خیط قافیه ... باز هم باید بگم یا کافیه


که اینجا دقیقا منظور از قافیه مشخصه اینم که میگن طرف قافیه رو باخته دقیقا به همین منظوره. کلا 99 در صد افراد این توانایی رو دارن که ته مصرع ها کلمه قافیه ای جور کنن حتی جور کردن وزن هم اونقدرا مشکل نیست اونوطوری که خیلیا فکر میکنن اون چیزی که بسیار مشکله گفتن یه چیزیه که ارزش گفتن در قالب شعر رو داشته باشه اصلا شعر اومده که مفاهیمی رو که در نثر قابل بیان نیست تو خودش بیاره نه اینکه بیایم یه نثر رو به شعر تبدیل کنیم ( به این دلیل من از تبدیل هر کتابی به شعر بسیار بدم میاد)

برگردیم به تاپیک ، خب اینجا یه چیزی که برای من اهمیت داره اینه که وقتی شعری رو برای شخصیتی در میارم آنچنان شبیه خودش باشه که وقتی خودش میاد بخونه من صدای احسنتش رو بشنوم در نتیجه برای این کار باید کاملا از شخصیت یکی اطلاع داشته باشم در رول
قاعدتا مشخصه برنامه من چیه ممیخوام تا جایی که میشه افراد مختلف رو وردارم و بیارم و با مصرع های کوتاهی معرفیشون کنم بعد از این البته این تاپیک فقط محدود به این مورد نخواهد شد و هر چیزی که در هاگوارتز جای مطرح شدن داشته باشه با هر لحنی قابل بررسیه


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۹:۳۳ یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۴
#22

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
خوب حالا مهم گراپي نيستكه تو شخصيت ها جا گرفته خيلي ها اگر نباشن هم به نظر من بايد تو نمايش نامه ها باشن مثلا رون دامبلدور .... خيلي ها كه نقش اون ها تو كتاب پررنگ ولي اينجا كم رنگ


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#21

تانکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۷ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۲۹ جمعه ۱۵ دی ۱۳۸۵
از همین دور و برا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 199
آفلاین
نمی دونم اینو باید اینجا بنویسم یا نه.ولی به نظرم اومد یه نکته ای رو باید تذکر بدم.

وقتی در نمایشنامه ها تون از گراپی استفاده می کنین باید توجه کنین که گراپی غوله و حتی بلد نیست درست حرف بزنه.
یه غول بیابونی زبون نفهمه ولی دیدم تو اکثر نمایشنامه ها جوری نشون داده می شه که انگار فهم و درک بالایی داره.
مبنای به وجود اومدن شخصیت گراپی تو سایت هم همین بود.یعنی ما از گیج و خنگ بودن گراپی استفاده کردیم و جالبی شخصیتشم به همینه.


Poor Is The Pupil Who Does Not Surpass His Master


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#20

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
ببینید هر پستی حتما باید پیش تولید داشته باشه درست مثل فيلم و نمايش و غيره یعنی در واقع در ورای اون باید معنی های زیادی خوابیده باشه و اين ميتونه خيلي كم يا خيلي زياد باشه كه هر چي بيشتر باشه بهتره و نشون ميده بيشتر روش فكر شده مثلا در مورد پستم توی کارگاه نمایشنامه نویسی:
اول متن پست:
نقل قول:
10 سال بعد در هاگوارتز:
مک گونگال: هری وروکج ( نوی از وروجک) بدو بیا پایین این بیسکوییتا رو بخور مگه کوری نمیبینی من دندون ندارم بعدش من با یه طلسم از حلقومت میکشم بیرون خودم میخورمشون

هری: نچ نچ تو اول باید نمره منو بدی درسام پاس شه بابا من الان 7 ساله اضافی تو هاگوارتز موندم دیگه پیر شدم رفت

مگی: آقا پاتر اون دیگه تقصیر خودته که در حین درس خوندن به کارهای دیگه اشتغال داشتی تو اساس نامه هاگوارتز اومده دانش آموزان در هنگام درس خوندن حق زن گرفتن و حق اشتغال ندارن متاسفانه چون خانم گرنجر فارغ التحصیل شدن دیگه امیدی به این نیست که کاری بشه برای شما کرد متاسفم


1- میبینید که زمان رو 10 سال به جلو بردم به این خاطر که مگی در اون عکس خیلی پیر به نظر میرسه
2- دقت کنید به عکس مگی اول اسم هری رو آورده و بعد یه کلمه نوشته که بسیار شبیه وروكج هست دقیق نه ولی یه ج و ک رو با هم جا به جا كني ميشه وروجك و بازي با كلمات ميشه كه كلا از موارد بسيار مورد علاقه منه و تقريبا كلي نكته تو رول اين سايت هم بوده كه از همين چيزا به دست اومده مثل گيزر – شيمت – نميد و و و
3- گیزر به دندون نداشتن مگی
4- گيزر به درس نخون بودن هری و سخت گيري در هاگوارتز
5- وارد کردن چیز هایی که من تو این سایت در بیوگرافی هری وارد کردم ( مثل زن گرفتنش كار كردنش و و و) با چیزی که خود هری هست و ربط دادن اینا به هم و اختطلاشون که خیلی من دوست دارم به طوری که کاملا باور کردنی بشه و جا بیافته
6- مگي هري رو به اسم آقا پاتر صدا ميكنه ميگه آقا ولي از اسم فاميلش استفاده ميكنه در واقع ميخوام بگم مگي اين وسط مردد مونده بايد رسمي باشه يا نباشه مثل همون چيزي كه معمولا در كتاب هست
7- گيزر به قوانین هاگوارتز و گوشه زدن به فرم هایی که دانشجو ها مجبورن موقع تحصیل در دانشگاه ها پر کنن که نباید بیرون کار کنن اگه دانشجو بشيد از اين فرما زياد ميدن پر كنيد
8- اشاره به این نکته که هری همه درساشو با کمک هرمی پاس میکنه و وقتی اون نیست دیگه کارش تمومه
9- یه اشاره دیگه باز به اینکه در نبود هرمی هری از قوانین هاگوارتز هم بی اطلاع هست

ببینید تو این پست که از نظر خودم یه پست ساده حساب میشه این نکته ها بود حالا شماها چند تاشو پیدا کردید؟ حتی جالب اینجاست که خودم هم بعضی وقتا نکات جدیدی از پست های خودم در میارم ( به این دلیل دوست دارم بعضی از پست هامو چند بار بخونم ) به نظر من اون پستی شاهکار محسوب میشه که هر وقت میخونیش چیز جدیدی از توش در میاد.

و يه تاپيك ديگه كه مدتها پيش ميخواستم بزنم و ديگه نزدم يه دليل بزرگش اين بود كه فروم اصلا آمادگي نداشت الانم نداره يه دليل ديگش اينه كه نوشتن به زبون بچه ها كار بسيار مشكليه اولش خيلي ساده به نظر ميرسه ولي وقتي بخوايد بنويسيد ميفهميد چي ميگم:

عنوان تاپيك: وقتي ولدي كوچك بود
بابا آمد. بابا به آشپز خانه آمد.بابا پاتيل مامان راديد. بابا دوباره سر مامان داد كشيد. مامان گريه كرد.
ولدي كوچولو دست از نوشتن برداشت اشكاشو با گوشه آستينش از چشمش پاك كرد مشتاشو گره كرده بود و دندوناشو به هم فشار ميداد.
آخه مگه مامان باهات چي كار كرده چرا اينقدر اذيتش ميكنه اگه بخواد باز اينطوري كنه ... ميكشمت آره خود من ميكشمت
در حين اينكه داشت اينا رو ميگفت به يه كرم كوچيك كه از پشت پنجره رد ميشد نگاه ميكرد كه يدفعه كرمه با صداي پاپ تركيد.

( هووم اين خيلي جالبه كه كم كم هر چي همسن و بزرگتر از ولدي هست در اين بچگي وارد بشن مثلا بلاتريكس بايد اينجا يه دختر تخس باشه يا چقدر جالبه اگه آمبريج وارد بشه گرد و قلمبه با دندوناي خراب يا ريتا اسكيتر يه بچه فضول و خودنما كلا هر كدوم اينا بچگيشون خيلي جالب ميشه)
نگاهش به اونور خيابون افتاد بازم اون دختره چشم سياه داشت گربه ها رو انگولك ميكرد ( هووم خوبه بلا رو اينطوري وارد كنيم؟ يا خشنتر؟)
تو همين افكار بود كه يهو پدرش وارد شد:
يالا بگو ببينم در نبود من مادرت غذا رو چطوري آماده كرده بازم از اون كارهاي عجيب و غريب لعنتي كرده يا نه زود
البته ميدونست كه به راحتي ميتونه پدرشو گول بزنه.
( نكته بسيار مهم اينه كه چي باعث شده ولدي پدرشو تو همون بچگي نكشه آيا تواناييشو نداشته؟ يا به خاطر مادرش بوده يا اينكه وقتي تركشون كرده نتونسته پيداش كنه . بسيار جالبه مثل حاج زنبور عسل اينم دنبال پدرش ميگرده البته براي كشتنش )


=========================
اين پست از كارگاه نمايشنامه نويسي حذف شد:
نقل قول:
هرميون گرنجر نوشت:
خوب اول خواستم دلیلشو ننویسم ولی بعد فکر کردم شاید بقیه هم نفهمیدن

حدود سه چهار (شایدم دو) ماه پیش کرام توی پیام امروز عکس یک پیرزن را گذاشت و گفت چهره ی واقعی من اینه

بله جاي اون حرفا اينجاست مطمانا هر كسي كه پست ميزنه خودش ميدونه براي چي اونا رو نوشته و شايد اصلا يه نفرم ديگه نتونه حدس بزنه در نتيجه اگه بياي و اينجا بنويسي همه ميفهمن يا حداقل اونايي كه تا حدي فروم باز هستن خواهند فهميد

در آخر من چند تا نكته راجع به نوشتن بگم:
1- ببينيد نوشتن يا ذاتيه يا بايد خيلي كتاب بخونيد خيلي فيلم ببينيد خيلي مطالعه و غيره داشته باشيد در نتيجه چون افراد نابغه خيلي كم هستن شما بايد راه دوم رو بريد

2- كسي نميتونه بهتر از اونچه كه ميتونه بنويسه ولي ميتونه بدتر بنويسه اگه اينطور نبود الان 10 نفر مثل رولينگ پيدا شده بود در نتيجه سعي كنيد هميشه در فرم ايده آلتون باشيد

3- هيچ وقت رو هوا فكر نكنيد هميشه كوچكترين فكرتون رو رو كاغذ بياريد حتي اگه كاغذ نبود يه يادداشت كوچيك كف دستتون بنويسيد نزاريد افكارتون بپرن بپرن اينا رو يه جا مثلا تو كامتون ذخيره داشته باشيد بعدا خيلي بهتون كمك ميكنه


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ جمعه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴
#19

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
این رو میخواستم در شورای گریفیندور بزنم چون اونجا داره روی نحوه نوشتن در رول پلینگ بحث میشه ولی من کلا خیلی بدم میاد در رول پلینگ غیر از پست های مربوط به ایفای نقش چیزی بنویسم در نتیجه گفتم دوباره همین جا بنویسم حالا اینکه در رول بیای و مثلا قرار برای کنفرانس بزاری و اینا قابل قبوله ولی اینکه بخوای نحوه نوشتن رو در رول توضیح بدی درست نیست اینا باید خارج از ایفای نقش باشه
در ضمن یه چیز دیگه رو هم دوباره بگم این تاپیک برای گفتن راجع به نقش خودتون هست در نتیجه اینجا جاییه که از کلمه "من" باید فراوان استفاده بشه و از صحبت راجع به بقیه خود داری بشه اینجا شما نظر خودتون رو میگید و تفکرات خودتون رو بیان میکنید
من از اینکه میبینم تعریف نمایشنامه نویسی از اینکه یه دو نقطه جلوی اسم ها بزاری و بنویسی و بری جلو کم کم به فضا سازی تغییر کرده خوشحال شدم و این فضا سازیه همون چیزیه که احدی بهش توجه خاصی نشون نمیده
توی جلسه حضوری هم روش بحث شد که یه عده میان یهو تو پستشون از ولدمورت گرفته تا هر چی مرگ خوار و کله گنده است میزنن و میکشن و میرن جلو حالا طرف یه دانش آموز پیزوری بیش نیست اومده این کارا رو میکنه
شما تا الان یه پست از من دیدید که کسی رو توش یهو طلسم کرده باشم با وجودی که تو کتاب گفته شده من باید ولدی رو بکشم ولی من نیومدم یهو بزنم ولدی رو ناکار کنم.
در نتیجه این فضا سازیه چیزیه که میتونه باعث بشه قدم هاتون رو درست بردارید. به عنوان مثال من به تاپیک شکنجه گاه بر میگردم ( که بحث راجع بهش مورد علاقه من هست) مشکل اصلی این تاپیک همین عدم فضا سازی بوده و هست در اونجا شما میدید که عده ای از سفید ها بدون دلیل از نا کجا آباد به مکان شکنجه آورده میشن بدون اینکه گفته بشه چطور آورده شدن و توسط افراد سیاه شکنجه میشن من به راحتی اینجا میگم هیچ کدوم از اون پست ها تا وقتی این دلیل که چطور این افراد اومدن جا نیافته دو زار نمیارزه چست های خوبی زده شده ولی اساس خوبی نداره جا نمیافته کاری نداره که تمام اونا رو میتونم از حفظ بنویسم مثلا میخوای مگی رو شکنجه بدی میاریش از گربه شدنش استفاده میکنی سختگیری و سفت بودنشو مسخره میکنی و تموم پست زده شد
شما فکرنکنید که فضا سازی یعنی این که یه عده دور هم جمع بشیم بعد بگیم بریم در فلان تاپیک پست بزنیم بعد کلی آدم دیگه 20 تا پست در اونجا بزنن و بعد از این خوشحال باشیم که اون مکان رو تسخیر کردیم این که کاری نداره کار اونه که بتونی ماجرا بسازی که کاملا باور پذیر باشه و مو لا درزش نره
من قبلا اینجا نوشتم کتاب هری پاتر یک دنیایی رو توصیف کرده که قسمت زیادیش تاریک مونده و فقط قسمت خیلی کمیش در کتاب بیان شده و روشنه. هنر ایفای نقش اینه که بدون اینکه اون قسمت های روشن رو دوباره گویی کنی و بدون اینکه متناقض با اون قسمت های روشن رفتار کنی بیای و اون نقاط تاریک ( که هیچوقت تموم نمیشن ) رو توصیف کنی.
در نتیجه برای مثال یه شخصیت مثل کتی بل سه چهار خط در کتاب بیان شده ولی این شخص اونجا در اون دنیا عمری زندگی کرده یا مثلا بالاتر از اون دراکو خیلی در کتاب توصیف شده ولی بازم نقاط تاریک زیاد داره تا الان راجع به خونشون چیزی گفته نشده فقط یه بار تالار اسلی نشون داده شده و تصویر شده و خیلی چیزای دیگه. حتی من اومدم گفتم که خود هری پاتر نقاط تاریک بسیار داره و برای اثباتش شروع به نوشتن یک هری پاتر بد (evil) کردم. بله احدی از شما نمیتونه به سادگی بیاد و شیطانی بودن هری پاتری رو که ساختم نفی کنه من این رو به چالش کشیدم. در عین حال که تمام رفتار های کتابی هری پاتر سر جاش مونده و برای همشون توضیح دارم و هری پاتر در گریفیندور مونده و به ظاهر سفید سفیده.
در نتیجه من از اینا لذت میبرم که کسی نقطه تاریک دیگه ای رو در کتاب بیان کنه ببینید ما این کار رو به صورت جدی در سوال های بی جواب هری پاتری داریم مثلا کلی سوال هست:
یه نفر چطور انیماجس میشه؟
یه ورد چطور ساخته میشه؟
چطور هری میدونست که باید دندون باسیلیسک رو به درون دفترچه خاطرات ریدل فرو کنه؟ آیا ممکنه تو اون هین و وین شانسی یکی این کارو بکنه( اون طوری که رولینگ گفته)؟ ( توسط من به چالش کشیده شد)
آیا اسنیپ عاشق لیلی بوده؟
چطور هری تونست ولدی رو شکست بده
چرا هری تو کتاب بسیار گوشه گیر تصویر میشه؟ همش تو خودشه دیالوگ هاش خیلی کمن از شهرتی که نا خواسته داره راضی به نظر نمیرسه
چطور مودی قلابی تونست اسم هری رو تو جام بندازه اون مدرسه چهارم کدومه که هری به اسم قهرمان اون مدرسه شرکت داده شده؟
به نظر میرسه اسنیپ برخوردی دو گانه با هری داره از طرفی ازش نفرت داره و از طرف دیگه بیشترین کمک ها رو به هری کرده
چرا البوس این همه به اسنیپ اعتماد داره
هری به نوع مسخره ای دختر گریز به نظر میرسه انگار در هیچکدوم از دخترای هاگوارتز ایده آلشو پیدا نمیکنه به نوعی در کتاب میبینیم که همه رو رد میکنه در ذهنش( چیزی که باعث میشه نمید وارد بشه)
تو قدح هری برای اولین بار از پدرش کمی متنفر میشه برای اولین بار میبینیم که هری همه چیشم به جیمز نرفته تفاوت هایی دارن
برعکس چیزی که همه فکر میکنن هری خودش فکر نمیکنه کار های بزرگی کرده بکه به دفعات به خاطر کار های احمقانه ای که کرده خودشو سرزنش میکنه ( استفاده نکردن از آینه سیریوس - نجات دادن فلور و خواهرش از زیر آب )
غارتگران چطور با هم آشنا شدن چطور لیلی وارد اینا شد چطور نقشه غارتگر رو ساختن و چطور وقتی لیلی با جیمز اینقده بد بود دوباره در آخر ازدواج کرد؟

میلیون و میلیارد از این سوال ها برای هر شخصیتی و هر رفتاری وجود داره بعضیاش روراحت میشه وارد رول کرد و بعضیاش رو هم خیلی سخت میشه تصویر کرد
میبینید اکثر این سوال ها که نوشتم به هری و اسنیپ برمیگرده به این خاطر نیست که بقیه شخصیت ها روشن و واضحن بلکه فقط به این دلیله که من به این دو شخصیت علاقه زیادی دارم و روی اینا بیشتر فکر کردم و میکنم در نتیجه مثلا توی نوشته های من کسی مثل رون و تا حدودی هرماینی کم دیده میشه چون روی اون فکر نمیکنم به همین خاطره که افراد مختلف در ایفای نقش لازمه چون هر کسی فکر محدودی داره و علاقه هایی داره و دقیقا به همین خاطره که در ایفای نقش اشخاص باید نقش مورد علاقشون رو وردارن

در نتیجه تمام اینا رو که جوابی قطعی هم براشون نیست میارید و در ایفای نقش بیان میکنید اینجا دیگه شما هستید که میگید چرا اینطوری شد و چرا اونطوری وقتی هری پاتر در ایفای نقش میگه به چه دلیل دندون باسیلیسک رو در دفترچه فرو کرده هیچ کس نمیتونه حرفی رو حرفش بزنه حتی خود رولینگ ( به شرطی که حقیقتی رو نفی نکنه) در نتیجه اینجا ما دیگه مرزی به نام نویسنده رو هم رد میکنیم.
وقتی آمبریج بیاد و بیان کنه تو اون جنگل پیش سنتور ها بهش چی گذشته کسی نمیتونه بگه اینطوری نبوده ( باز نباید مو لا درزش بره)
ولی مرز هایی هستن ، اتفاقاتی رخ دادن ، من نمیتونم بیام و بگم هری پیش درزلی ها زندگی نکرده یا وارد تالار اسرار نشده یا خودش اسمشو تو جام انداخته و از این دست اینا چیزایی بودن که انجام شدن ممکنه من بیام و براشون دلیل بتراشم و وارونه جلوه بدم یا هر کاری ولی نباید چیزی نقض بشه
در نتیجه نمایشنامه نویسی در هری پاتر یعنی اینکه یه سری شخصیت بیان و یه داستان رو پیش چشم شما آنلاین اجرا کنن این ممکنه کار یه نفر باشه کار یه گروه باشه در یک تاپیک یا در کل فروم انجام بشه با برنامه ریزی منظم باشه یا هرتکی بره جلو ولی مهم اینه که قسمتی از اون تاریکی روشن میشه و رول گسترش پیدا میکنه
نثلا تاریخچه مگی در سایت رو ببینید این نقش موقعی که در تقابل با مودی بود گسترش خیلی خوبی پیدا کرد و کلی بیوگرافی برای خودش ساخت یا زمانی که داشت تدریس میکرد ولی بعد از اون مدت هاست که در نقشش در جا زده اون مگی سخت گیر کتاب مونده چیزی ازش کم نشده نقض کننده چیزی هم نبوده فقط به سادگی پست هاش همه مثل همن یه پی رنگ دارن.
در نهایت ممکنه یه نمایشنامه اصلا به مرحله اجرا نرسه مثل فیلمی که هیچوقت ساخته نشه خودم موارد زیادی اینطوری برام پیش اومده که حتی بعضیاش رو هم ذخیره کرده دارم و الان میخوام اینجا بیارمشون چون بالاخره اینجا پشت صحنس و فکر میکنم چیزی هم که اجرا نشده میتونه اینجا بیاد اگه بقیه هم چیزایی دارن و بیارن خوبه:

101 راه برای چزوندن ولدی:
این رو من تقریبا 5-6 ماه پیش روش بودم فک کنم تو ماه مهر و اینا بوده باشه خود ایده رو هم از ماگل نت گرفتم فکر روش زیاد کردم و کم نوشتم و مثل همیشه که روی چیزی فکر زیاد میکنم به دیار عدم روانه میشه همینطوری شد این کار رو ازش خوشم میومد چون یه کار جدید بود میخواستم سیستم تاپیکش به این صورت باشه:
101 راه برای چزوندن ولدی - راه اول: فلان و فلان
یعنی اسم تاپیک با نوشته شدن راه ها عوض بشه بعد چون از این نمیتونستم بگذرم یعنی این شیوه رو برای خودم فیکس کردم اصلا نشد که تاپیکشو بزنم. در هر حال این چند خط رو کپی پیست کردم اینا طبیعتا درهم و برهمه انسجام خاصی نداره پایه های سستی هم داره اصلا هم خوشم نمیاد که ادامه پیدا کنه :
راه اول:اسلحه ای مرگبار به نام عشق
وسایل مورد نیاز:
یک عدد نوزاد در حدود تازه به دنیا آمده
یک عدد مادر جان بر کف
عشق به مقدار لازم
سوزن دراز و باریک
ابتدا مقداری متنابهی عشق را با مادر مخلوط کرده سپس ولدی را از سوراخ بیرون کشیده و سر راه مادر قرار دهید. وقتی ولدی از روبرو وارد شد مادر باید بچه بغل جلوی وی پریده و در حالیکه بچه را جلوی ولدی تکان میدهد بگوید: " هوو هوو بخورش ... بخورش "
سپس ولدی که خودش را خیس کرده به سرعت از محل متواری خواهد شد

وقایع پیش بینی نشده:
1- اگر ولدی متوجه شد که میزان عشق کم است به سرعت مقداری را از بالا رو سر مادر خالی کنید( شما باید سر صحنه حاضر باشید)
2- در صورتی که بچه تو روی ولدی خندید از سوزن برای به صدا دراوردن بچه استفاده کنید بچه باید بدونه با کی طرفه
3- اگر ولدی مادر را کشت از بسیج محله مادر دیگری اختیار کنید این به ما مربوط نیست چون ما نوشتیم باید جان بر کف باشد.
4- اگر ولدی با مادره آشنا دراومد تقصیر خودتونه چون رفتید بلاتریکس رو برای مادری انتخاب کردید

راه دوم: هری پاترهای فراوان
تعداد زیادی هری پاتر درست میشن و روی صورتشون زخم صاعقه وجود داره و ولدی رو هل میدن وسطشون

راه سوم: مرگ خوار سازی
شروع میکنی و مرگ خوار برای ولدی جمع میکنی بعد ولدی دعوت میشه تا براشون سخنرانی کنه در همون موقع همشون کلی مسخره بازی و غیره در میارن بسیار جالب میشه که ولدی چند تا طلسم نافر جام هم روی اونا انجام بده ( چطوری طلسم ها موفق نباشه؟)


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#18

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
در مورد تاپیک آداس
من یادم با ساحره های سایت تصمیم گرفتیم یه تاپیکی تو رول پلینگ برای دفاع حقوق زیر سوال رفته ی ساحره ها بزنیم و از طرفی یه مکانی باشه برای جواب دادن به زز بازار .
این شد که خواستیم بیایم تاپیک بزنیم .خواهر ونوس گیر داد که چمیدونم من با زدن تاپیک ها ی جدید مخالفم و جا تنگ می کنه و از این حرفا و .....
به هر حال به تصویب رسید که تاپیک قدیمی ونوس دوباره فعال شه .تا اینکه کار رسید به نام گذاری برای این انجمن و پس از تفکرات فراوان نام گذاری شد به نام بزرگی ........که این خودش کلی جریانات داشت.
آ د ا س . انجمن دفاع از حقوق ساحره ها(قابل توجه اونایی که هنوز مشکل دارن با این اسم )
به نام انکه ساحره را افرید تا.........
ما این جوری شروع کردیم که بعد از 1 هفته کار کشید به پست های کاملا ارزشی که حالا بسی بماند . به هر حال خوشبختانه تاپیک الان خیلی خوب از اب دراومده و کار و کاسبیه ززبازارو کساد کرده .
باشد تا مثل همیشه ساحره ها موفق باشن .


THe return of ADAS


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۶:۳۹ چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#17

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
د رمود تاپیک زز بازار:
اول اینکه اسمشو اینطوری گذاشتم که دو پهلو باشه و به زاری این قشر اشاره شده باشه. خود ایده خیلی وقت بود توی ذهنم بود ولی خب وقتی داشتم نمید و کتک میزدم یا وقتی گم شده بود جایی برای این نبود تا اینکه وقتی نمید پیدا شد و قدرت گرفت و جریانات فروم به سمت ساحره ها پیش رفت جا برای این تاپیک باز شد.
البته بازم من توی زدن تاپیک مردد باودم تا اینکه با هاگرید در میون گذاشتم و اون استقبال کرد و منم چون ایده لو رفته بود فوری تاپیکشو تو فروم زدم.
توی نوشتنش سعی کردم سبک جدیدی رو به کار ببرم کلا همیشه دوست دارم نوع نوشتن رو عوض کنم و چون اون موقع تحت تاثیر داستان های صمد بهرنگی بودم یعنی کردم در اون سبک بنویسم به همین خاطر پست های اول اونجا اینطوریه که اول یه خط شعار گونه نوشته شده و بعدش به صورت دوم شخص مفرد و خطاب به هر کی زز هست یه سری نصیحت و اینا شده.
بعدش جریان اون بیانه های نمید بود که از روی بیانیه های آمبریج نوشته شدن برای اینکه یه تمثیلی از بد بختی هری و گیر افتادنش در دست نمید باشه.
بعد از اون که یه مدتی من نبودم پست های عالیی با الهام از چیزای مختلف مربوط به زز توش زده شده.
این اواخر هم جریان استخاره بود که از روی این شعر نوشته شده : استخاره کردم امشب می بنوشم یا ننوشم... آیه آیه کوثر آمد در جواب استخاره
که اینو تغییر دادمش تا به اون صورت در بیاد. اون پست اول رو هم به عنوان آماده کردن فضا زدم کلا خیلی راحتتره همیشه اول آخرو بنویسی بعد اولو البته یه قصد دیگه از نوشتن اون قرار بین هری و و هاگرید و بقیه برای رفتن به جایی این بود که یکمی ذهن بچه ها رو تحریک کنم تا بلکه کسی چیز بهتری بنویسه این کارو همیشه میکنم یعنی یه چیزایی رو خالی میزارم چون ممکنه بقیه یه چیزی بنویسن که اصلا من نوشته خودم رو بی خیال بشم و همون رو ادامه بدیم تازه اینجوری چون معلوم نیست میخواد به کدوم سمت بره خیلی کیفش بیشتر از وقتی هست که کاملا مشخصه اول و آخر یه ایده به کجا میرسه.


========================
بچه ها یه چیزی رو هم توجه کنید که اینجا برای معرفی اینکه چطور وارد سایت شدید نیست ولی معرفی اینکه چطور وارد رول پلینگ شدید خوبه

به فیلیدا اسپور: به نظر من لاوندر خوب دراومده بود تو کتابم راجع به لاوندر جز دو سه خط چیزی وجود نداره و فکر نمیکنم چیزی رو برخلاف اون شخصیت رفته باشی


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: پشت صحنه ايفاي نقش
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
#16

فیلیدا اسپور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۱ پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۶ دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۴
از مگه خودت خواهر و مادر نداری ( ...) !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 103
آفلاین
خوب ...
من در طی چند ماه اولی که عضو شده بودم زیاد کاری به کار ایفای نقش نداشتم . اما بالاخره بعد از چند وقتی نقطه ی اوج فعالیت من در رول پلینگ بود که حتی به نمایش نامه هام راه پیدا کرده بودم .واقعا همه ی تلاش خودمو می کردم ( برای ایفای نقش و نمایش نویسی )
اتفاقا در همون موقع بود که به عنوان ناظر انتخاب شدم . ولی بعد از اون موقع : فعالیت من ناخواسته در رول خیلی کم شد ( واقعا سرم شلوغ بود ) اما واقعیت اینه که بعد از اون موقع حتی حالا که دیگه مسئولیتی ندارم حوصله ی نمایش نامه نویسی رو ندارم ( گرچه همیشه به تاپیک هاش سر میزنم . )
البته بدلیل اینکه یه عنوان ( لاوندر ) زیاد مقید کتاب نبودم . هیچ وقت سعی نکردم یه شخصیت مجزا از خودم برای لاوندر بسازم . البته بجز تریپ پیس گویی و طالع نحس و این حرفا .
بقیه ش خودم بودم !



قابل توجه علاقمندان ریاضی لطفا برای رفتن به باشگاه ریاضی اینجا رو کلیک کنید
http:// mathclub.schoolnet.ir







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.