هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۲۰ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۱

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۰ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
از البرز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
سلام و آرزوی سلامتی

مجددا قرار شد طبق روال قبل شرکت در این تاپیک برای ورود به ایفای نقش لازم باشه.

کلمات جدید:
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب


پست اول این تاپیک از پرفسور کوییرل عزیز رو نقل قول میکنم:

نقل قول:

بازي با كلمات نوع ديگري از داستان نويسيست براي كساني كه به نوشتن علاقه دارند
با بكار بردن 10 كلمه يه داستان كوتاه و زيبا بنويسيد
مقررات:
1-از 10 كلمه تعيين شده حتما بايد حداقل 7 كلمه در داستان بكار برده شود
2-از يك كلمه چندين بار و به شكلهاي گوناگون ميتونيد استفاده كنيد ولي يك كلمه به حساب مياد(حركت => حركتي-حركت كردم...)
3-كلمات تعيين شده بايد با رنگي غير از رنگ متن مشخص شود
4-برداشتن و يا اضافه كردن پسوند به كلمات همچنين تغيير در نحوه گفتن آنها بلامانع است (چطور=> چطوري---دلم ميخواست=> دلت ميخواست)
5-و در آخر شئونات اسلامي را رعايت فرمائيد


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
گوجه - کینگزکراس - بوق - هاگوارتز - مشت - هری - تعطیلات - زنبور - دادلی - لردسیاه
هری داشت در آشپز خانه برای دادلی و کلا تمام اعضای خوانواده با گوجه املت درست می کرد.داشت دیوانه می شد .اینقدر دوست داشت در املت دادلی یه زنبوز ظاهر کنه که تا بالا بردن چوبدستی هم پیش رفته بود.
داشت با خودش و افکارش کل کل می کرد و غر میزد که ناگهان صدای بوق ماشین اونو به زمان حال بزگشتوند .کنار پنجره رفت تا بفهمه چه خبره که ناگهان هیکل غولی عمو ورنون پشت سرش ظاهر شد.
یک مقدار که همین طوری داشتم به هم نگاه می کردندو ناگهان هری یادش اومد املتش رو گازه.عو رو کنار زد و رفت سراغ غذا.در تعطیلات هری همیشه همین وضع بود. داشت به هاگوارتز و لرد سیاه فکر میکرد و غذا رو هم میزد که دوباره فهمید عمو ورنون کارش داره.زیر غذارو خاموش کرد و رفت سراغ عمو ورنون.
صورت عمو خیلی بدتر شده بودوحسابی دعواشون گرفت. وقتی عمو داشت می رفت یک دفعه یه مشت تو دل و روده ی هری خای شد.فکر میکنید کی بود.معلومه دادلی.
تو اتاق هری
مثل همیشه هری در حا جمع کردن وسایلش برای رفتن به کینگز کراس بود که هدویگ وارد می شود.یه نامه از رونالد و یه نامه از هرمایینی بود.هری خیلی خوش حال شد.اما وقتی این خوشحالی بیشتر شد که محتوای نامه ور خوند.
((هری جان در لندن بانک همیشگی منتظرتم.هرماینی))رون هم همینو نوشته بود.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۱

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۶ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۹:۱۶ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۱
از سر خط...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 309
آفلاین
آخرای تعطیلاته؛ هری تو افکارش خودش داره با لردسیاه میجنگه و تو آشپزخونه واسه املت گوجه خرد میکنه که صدای بوق ماشین جرج و فرد افکارشو بهم میزنه..
میره پشت پنجره و دستشو واسشون مشت میکنه یه سری حرفای بوقی نثارشون میکنه که فرد و جرج هیچکدومشو نمیشنون.
فرد داد میزنه: هوووی .. هری.. ما داریم میریم ایستگاه کینگزکراس، نمی خوای بری هاگوارتز؟؟
هری که تازه یادش افتاده املت رو اجاقه برمیگرده و یه زنبور رو روی میز میبینه‏!‏ با دمپایی میکوبه روش و زنبور کتلت شده پرت میشه تو املت..
ملت: جیییغ 


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۰ ۱۷:۲۲:۳۸

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۱

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۳ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۱۹ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
کینزلی : هری عین بوق واینستا برو سر کوچه یه کیلو گوجه بگیر بیا.
مالی : چی یه کیلو ؟ این همه گالیون از کجا بیاریم؟ همین که پول هاگوارتز بچه ها رو می دیم برای هفت پشتمون بسته
هرمیون : دعوا نکنید دیگه تعطیلاتمون کوفتمون شد.
رون : هرمیون متشکرم
هرمیون تعظیم می کند
و رون ادامه می دهد : اگه با دادلی
و جرج اصافه می کند : لرد سیاه
و رون می گوید : برو خودت جمله جور کن وسط جمله من نپر بودیم بهتر بود و .....
پوف

جای مشت آرتور بر صورت رون می درخشید.
تانکس چه چشمان زنبوری برای خود درست کرده بود گفت : شما به جرم خشونت علیه کودکان می رید زندان


بهتر است الماسی ناقص باشی تا سنگریزه ای بی نقص


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۵:۱۶ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۱

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۰ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
از البرز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
در حال حاضر برای ورود به ایفای نقش فقط پست زدن در تاپیک معرفی شخصیت کفایت میکند و نیاز به بازی با کلمات نیست.

اما برای کسانی که به این تاپیک علاقه مندند:
گوجه - کینگزکراس - بوق - هاگوارتز - مشت - هری - تعطیلات - زنبور - دادلی - لردسیاه


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۱

نیمفادورا تانکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۷ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۰:۳۳ دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۱
از موی صورتی خوشم میاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
شیرجه - خاکستری - ممنوع - کریسمس - چوبدستی - برف - معجون - جن - انفجار
در جنگل ممنوع
هری به طرف جن شیرجهزد .اما ناگهان کوهی از برف خاکستری و کثیف روی سر آن دو افتاد.ده دقیقه بعد هرماینی از راه رسید و چوبدستی اش را به طرف اندو گرفت .و سپس هری را به درمانگاه برد و در آنجا معجونی درست کرد و به خورد هری داد هری برای روز بعد که کریسمس بود خوب نشد.اما همین بهتر چون در سرسرای بزرگ انفجاری رخ داده بود!


_________________

از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!‏
برای گریفیندور ‏
ارزشی تیز هوش
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۱۴ شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۱

کورمک مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۲ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۳۳ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱
از SHIRAZ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 110
آفلاین
مسول تایید لطفا این پست مارا ویرایش تاییدی کنید لطفا
میخوام نظر ناظر را در رابطه با داستانم بدونم
ما بریم عضو شیم.


شب کریسمس بود و جن وفادار و ازاده دابی خاکستری و هری داشتند تمرین دوئل میکردند. هری با چوبدستی اش طلسم های ساده اما خطر افرین را برای دابی می فرستادو دابی هم طلسم هایی انفجاری درست میکرد و پرتاب میکرد..
ان ها ساعت ها دوئل کردند تا بالاخره دابی با طلسمی وحشت ناک هری را از پای در اورد .. زخم هری خیلی جدی بود و دابی سریع معجونی را که شفادهندگی داشت درست کرد و به هری داد. کم کم حال هری خوب شد و توانست روز بعد که مدرسه تعطیل بود حسابی با عشقی که نسبت به برف بازی داشت ادم برفی بسازد و با برف به جنگ رون برود.

******
چند ساعتی گذشت و هنوز بچه به بازی ادامه میدادند که ناگهان هری برای فرار از دست رون به داخل جنگل ممنوع پناه برد .. خودش باورش نمیشد به همین سادگی وارد جنگل ممنوع شده باشد او به سرعت دویو تا به بیرون از جنگل برود که اراگوگ را دید اراگوگ میخواست برای ناهار هری را سرو کند اما در همین موقع سانتوری با یال های بلند با سرعت به کنار هری شتافت و هری هم فرصت را غنیمت شمرد و بر روی پشت سانتور شیرجه زد ... سانتور اورا به سمت کلبه هاگرید برد تا از جنگل خارج کند...
چند روز گذشت ان ماجرا و کمک سانتور ذهنش را مشغول کرده بود..

پایان


ویرایش شده توسط MEHRAN در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۵ ۱۳:۱۵:۵۸
ویرایش شده توسط MEHRAN در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۵ ۱۳:۱۸:۱۹

شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۵۴ شنبه ۱ بهمن ۱۳۹۰

تدی ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱
از شهر میانه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 13
آفلاین
شیرجه - خاکستری - ممنوع - کریسمس - چوبدستی - عشق - برف - معجون - جن - انفجار
شب کریسمس بود و هری و رون و هرماینی و جن آزاده دابی نشسته بودند و صمدممد عشق ممنوع را تماشا می کردند ومعجون خنده(این معجون جدیدا توسط ساحره های ایرانی اختراع شده)می خوردند و حسابی می خندیدند
پس از تماشای فیلم رون اومد یه کم شیرین کاری کنه و از نوک چوبدستی اش ذره های برف خاکستری رنگ خارج کنه که وردو اشتباه خوند و قبل از اینکه انفجار بزرگ باعث مرگ دوستان رون بشه دابی با یه شیرجه هری و هرماینی رو نجات داد ولی رون جونشو از دست داد و هری و هرماینی پس از برگزار کردن مجلس چهلم رون با هم ازدواج کردند

بالا رفتیم ماست بود
پایین اومدیم دوغ بود
دست شما درد نکنه



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
یه شب مهتاب/ ماه میاد تو خواب/ منو می بره / پایین دره/ اونجا که شبا/ یکه و تنها/ آلبوس دامبلدووووووووووووور با مورفینِ گااااااااااااااااانت/ می کنن بازی/ با این کلمااااااااااات:

شیرجه - خاکستری - ممنوع - کریسمس - چوبدستی - عشق - برف - معجون - جن - انفجار

بله... داستان رو از پست قبلی ادامه میدیم؛

بعدش که دامبلدور رینگ رو جمع کرد و رفت؛ هر سه نفر پشت سرش شکلک درآوردن و بعد هاگرید با هری و هدویگ خدافظی کرد و رفت از توی کلبه اش یک تبر و یک فنگ برداشت و رفت توی جنگل ممنوع که برای کریسمس یه درختی، بوته ای، چیزی شکار کنه.

هری هم هدویگ رو گذاشت توی جیبش و رفت توی قلعه که ببینه چه خبره. این برف لا مصب هم که ول کن نیست. توی کلمات قبلی هم بود. حهنم بابا! برف هم می بارید.
هری رفت توی قلعه و همینجور که می رفت یکهو چوچانگ پرید جلوش و گفت: هری جونم! بیا این معجون عشق رو بخور، بعدش بیا منو بگیر که دارم می ترشم!
هری یه لگد خوابوند زیر سینی معجون که جمع کن کاسه کوزه ات رو بابا! عشق کیلو چنده؟!

هری از پله ها بالا رفت و می خواست بره خوابگاه گریفندور کپه ی مرگش رو بذاره که باز یکهو یه جن خاکستری بی پدرمادری با اون قیافه ی کریه المنظرش شیرجه زد تو بغل هری و پلک های بدون مژه اش رو روی چشم های ورقلمبیده اش باز و بسته کرد. اینجوری: بعدش گفت که: ارباب هری پاتر! بیا این معجون عشق خورد که اگه نخورد، من ترشید.
هری گفت: کو معجون عشقت؟!

جن که همون دابی بود جیبای کیسه گونی تنش رو گشت و یکمی سرخ و سفید شد و بعد از بغل هری پرید پایین و گفت: شرمنده! دیالوگام با چوچانگ جابجا شد!... اصلا من برای یه چیز دیگه پریدم جلوت. برای چی بود؟!... یادم بودا!... صب کن، الان یادم میاد...
هری:
دابی: ها! یادم اومد!... ارباب هری پاتر! تو دونست که دابی یک جن خانگی آزاد بود و در قبال کار در هاگوارتز از دامبلدور پول گرفت. خب؟!
- خب!
- اکنون در راستای حقوق شهروندی جن های خانگی از حوزه ی انتخابیه ی هاگوارتز جهت نمایندگی در مجلس جادوگری ثبت نام کرد تا نماینده ی اقلیت مفلوک جن های خانگی شد و از حقوق و آرمان های تهوع دفاع کرد. به همین خاطر جهت میتینگ های انتخاباتی و تبلیغات نیازمند اسپانسری پولدار بود که حساب های گرینگاتزش مملو از گالیون باشد و در بین افرادی که دابی شناخت هیچ کس جز هری پاتر نبود که مدافع حقوق اجنه بوده و خرپول باشد و...
هری پرسید: اگه وکیل بشی به من چی می ماسه؟
دابی دوباره پلک هایش را به هم زد ولی اینبار نه دلبرانه بلکه متعجبانه: ماسیدن؟! چه به ارباب پاتر می ماسد؟! قراری به ماسیدن نیست! ارباب پاتر به عنوان عضو تهوع موظف بوده از هرگونه جنبش اجتماعی، سیاسی و حتی نظامی جن های خانگی با بذل مال، شهرت و حتی جان خویش حمایت نموده و هیچگونه عذری پذیرفته... ععععععععععععععععععععع!

این صدای جیغ دابی بود که با طلسم اکسپلیارموس هری به پایین پله ها و از آنجا به اعماق دخمه های اسنیپ پرتاب شد و لحظاتی بعد صدای شکستن شیشه و خمره های ترشی و دوای اسنیپ و بعدش داد و قال خودش از تاریکی دخمه ها به گوش رسید که سعی می کرد یک گروهی برای دابی پیدا کند و ازش امتیاز کم کند!

هری نوک چوبدستیش را فوت کرد و بعد آن را گذاشت توی جیبش و با لبخندی رضایتمندانه بر لب راهش را کشید و رفت که بخوابد.


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۱۲ ۲۰:۴۹:۰۷


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۵۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۰ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۱۳ پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
از البرز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
در حال حاضر برای ورود به ایفای نقش فقط پست زدن در تاپیک معرفی شخصیت کفایت میکند و نیاز به بازی با کلمات نیست.

اما برای کسانی که به این تاپیک علاقه مندند:
شیرجه - خاکستری - ممنوع - کریسمس - چوبدستی - عشق - برف - معجون - جن - انفجار


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.