صبح بود همه تازه از خواب بیدار شده بودند... دیشب همه خسته بودند ولی شوق بازی امروز که بین اسلایترین و هافلپاف بود نمی گذاشت تا یک لحظه از یادش غافل بمانند....
کم کم همه به سوی زمین کوییدیچ رهسپار می شدند...
................ رختکن ...............
ما می دونیم فقط باید مواظبه آنیتا و آلبوس دامبلدور و پیتر پتیگرو باشیم چون فقط این مهاجما هستن که میتونن برای تیم ما خطر ساز باشند....
این صدای بارتیموس کراوچ بود که به دراکو می گفت فقط به این کار مشغول باشند و تاکتیک را کنار بگذارند...
مارکوس: ما هر چی تاکتیک داشتیم تو بازیه قبل ریختیم دیدیم که زیاد تاثیری در بازی نداره پس سعی کنیم روی نقاط ضعف کار کنیم...بلرویچ که مشغول به پشت انداختن موهایش بود گفت: من و مارکوس و بارتیموس حمله می کنیم اون با ما شما به فکر دفاع باشین...
مارولوو و ایدی سریع واکنش نشان دادند و گفتند: اگر نگرانیتون از ما هست خیالتون راحت امروز اگر تونستن به ما 4 گل بیشتر بزنن ما رو از تیم اخراج کنید....
دراکو که فقط به گفتگو ها گوش می داد گفت:
خوب تمام کنید, مثل این که همه حاضر هستند... امیدوارم بازی خوبی رو مثل بازی قبلی داشته باشید
سپس صدای مادام هوچ امد که می گفت دو تیم در زمین حاضر باشند...
همه با سرعت حاضر شدند و در اخرین لحظات دراکو اشاره ای به تخته رختکن کرد :
هر کدومتون دقیقا سر جای خودش باید بازی کنه ! فهمیدید ؟
همه به تابلو نگاهی کردند و یکصدا فرياد زدند :
- بــــــــــــله !!
پشت سر دراکو به سمت زمین راه افتادند.....زمین مثل روز های قبل بود با این تفاوت که جمعیت در این روز به حد اکثر رسیده بود... شاید بعضی ها ایستاده بودند....
دراکو سریعا تیم را جمع کرد و شروع به معرفی اعضای تیم مقابل کرد: اون دو نفر که کنار هم هستن آنیتا دامبلدور و آلبوس دامبلدور هستن که با پیتر پتیگرو مهاجمان هستن و اون دو تا هم که رز زلر و هلن باشند مدافعانند اون کسی که تنها می آید سوزان بونز دروازبان و اونم حریف من اوتوبگمن... .
همه ی بازیکنان سر خود را به علامت شناخت صحیح انان تکان دادن و رفتند تا به بازی خود برسند... همه به پرواز در آمدند.. بلیز به طرف حلقه های درواز رفت و مارولوو و ایدی هم جلوی او ایستادند و پشت دراکو که برای دست دادن رفته بود مارکوس , بلرویچ و بارتیموس قرار داشتند....
سوت آغاز بازی زده شده همه ی مهاجمان به سمت سرخگون و مدافعان نیز با بازدارنده ها به سوی مهاجمان یورش می بردند...دراکو در همان اول بازی اسنیچ را پیدا کرده بود و با تمام قدرت به سمت ان می رفت....
بارتیموس با مارکوس بازی خوبی را ارائه می دادند... مارکوس به بلرویچ پاس می ده ,بلرویچ می ره و همه را پشت سر می زاره ولی یک بازدارنده با سرعت به سویش پرتاب می شود.. به ناچار به بارتیموس پاس میدهد و بعد یک 180 درجه به دور جارو می چرخد تا بازدارنده به او اصابت نکند....
دراکو در پی اسنیچ بود... تقریبا چهار دور , دور زمین را چرخیده بود ولی هنوز نتوانسته بود اسنیچ را به دست آورد... ولی حال خیلی به ان نردیک شده بود یعنی طوری شده بود که می توانست دستش را دراز کند... دستش را دراز کرد ولی اسنیچ به سمت پایین رفت.... به طوری که دراکو در بالای اسنیچ پرواز می کرد ولی در همین هنگام یک مشکل به وجود آمده بود ان هم این بود که اوتو بگمن جستجوگر هافلپاف زیر دراکو بود و اسنیچ جلوی اون بود ولی اون خودش خبر نداشت زیرا دیگه هم اسنیچ و هم اوتو و دراکو ایستاده بودند....
هلن و رز زلر دو مدافع هافلپاف تمام مدت حملات اسلایترین را بی نتیجه می گذاشتند.... بارتیموس به مارکوس پاس داد و مارکوس به سمت بالا و پایین رفت تا همه را جا گذاشت تا این که به دروازه رسید... سریع به بلرویچ پاس داد اما رز سریع یک بازدارنده پرت کرد اما بلرویچ جاخالی داد ولی از طرف دیگه هلن با چوبی که در دست داشت به سمت بلرویچ می آمد... بلرویچ ایستاده بود وبا تعجب به هلن نگاه می کرد...هلن چوب را بالا گرفت و به سمت پایین آورد ولی بلرویچ با دست مانع از خوردن ضربه به بدنش شد....
سسووووووووووووت...
بله خانم هوچ پنالتی گرفته بود....هوچ: هلن اگر یک بار دیگه این کارو بکنی اخراجی....
مارکوس برای زدن ضربه آماده شد... ضربه را به سمت حلقه ی سمت چپ زد و گل... بله گل شد ...
10 بر 0 به نفع اسلایترین !!!
شوق تمام چهره ی اسلایترینی ها را در بر گرفت و با صدای خوشحالی تماشاچیان اسلایترینی بازیکنان صدایشان به یک دیگر نمی رسید....
اما در طرف دیگر که دراکو و بگمن رقابت جداگانه ای داشتند.
کار به ان جا رسیده بود که بگمن دستش را برای گرفتن اسنیچ دراز کرده بود اما دراکو برای جلوگیری از این کار به سمت پایین فرود امد... بگمن به ناچار برای این که دراکو به او برخورد نکند مسیرش را عوض کرد و دراکو از این کار او بدش آمد و به صورت او نگاه کرد و اخم کرد ولی این کار باعث شده بود هردو اسنیچ را گم کنند....
بلیز در این بازی خیلی خوب شده بود زیرا هر توپی را با تلاش تمام می گرفت....
یک حمله از سوی هافلپاف آنیتا سرخگون رو در دستش می چرخاند و با حرکات تاکتیکی به جلو می آید... تغریبا دیگه به دروازه نزدیک می شد ولی رو به روی او دو مدافع غیور اسلایترین یعنی مارولوو و ایدی قرار داشت... مارولوو یک بازدارنده به سمت اون پرت می کنه و آنیتا سرخگون را به آلبوس می ده و بعد جاخالی می ده و می ره تا سر مدافعان را گرم کند.... آلبوس خیلی به دروازه نزدیک شده بود... پاس می ده به پیتر که یکی دیگه از مهاجمان بود ولی در همان حال ایدی یک بازدارنده به طرف پیتر پرت می کنه... پیتر ناچار توپ را ول می کنه و به فکر جاخالی دادن می افته... پس از ان طرف بارتیموس که منتظر سرخگون بود توپ رو می گیره و با سرعت هرچه تمام تر به سوی دروازه حریف هجوم می بره ... مارکوس و بلرویچ نیز به همراه اون حرکت می کنند تا این که به دروازه می رسند... ه
لن و رز همزمان دو تا بازدارنده ای که تازه به دست آورده بودند را به سمت بارتیموس می فرستند ولی بارتیموس سریعا توپ را پاس می ده و به جاخالی دادن روی می آورد... توپ به مارکوس می رسه پس سریعا به سمت دروازه حمله می کنه .. حالا با دروازبان تک به تک می شه ولی از ان طرف بلرویچ خودش رو به مارکوس می رساند و می گوید: روش سرخگون طلایی رو اجرا کن...
معلوم بود که از قبل این روش را تمرین کرده اند زیرا مارکوس سریعا تایید کرد و شروع به ضربه زدن کرد... بلرویچ به سمت چپ دور خیز کرده بود و بعد از مدتی شروع به حرکت کرد... مارکوس به سمت راست حلقه ضربه ی نسبتا ملایمی زد ... سوزان نیش خندی زد و به سمت توپ رفت تا ان را بگیرد ولی از سمت چپ بلرویچ سر رسید وتوپ را به سمت پشت هدایت کرد... مارکوس نیز به سمت جلو حرکت کرده بود و حالا یک حلقه ی خالی که دروازبانش از ان دو متر فاصله داشت مقابلش بود و او می شوته .... و ... گل ..
بله گگگگل..... گل برای اسلایترین....
حالا روحیه اسلایترینی ها شاد تر شده بود ولی این حوادث برای هافلپاف مانند کابوس بود...به خاطر همین هافلپافی ها سریعا شروع به حمله کردند... این دفعه خیلی پاس کاری می کردند به همین دلیل خیلی زود به دروازه نزدیک شدند و به مقابله با مدافعان پرداختند... مدافعان با چوب به بازدارنده ها ضربه زدند ولی هیچ کدام به هدف نخوردند و همین باعث شد تا آنیتا و آلیوس و پیتر راحتتر نزدیک شوند... توپ دست آلبوس بود او سریعا به توپ ضربه می زنه ... و گل ..... نه بلیز در آخرین لحظات به توپ ضربه می زنه ولی در ان طرف که بلیز به توپ ضربه زد آنیتا توپ را مهار می کنه و به سمت مخالف پرش بلیز می زنه و گگگل.
بله گل برای هافلپاف نتیجه 10 بر20 به نفع اسلایرین بود....
دراکو هنوز به دنبال اسنیچ می گشت... جنجال او و اوتو باعث شده بود که هردو اسنیچ را گم کنند... و این هیچ مصیبتی جز به تاخییر اتداختن بازی به بار نمی اورد... اما دراکو یک لحظه حرکت شئ طلایی را در طرف چپ خود احساس کرد... بله اسنیچ در سمت چپه او در حال پرواز بود.. دراکو دستش را دراز می کند تا ان را بگیرد ولی اسنیچ سریعا تغییر مکان می ده و شروع به حرکت می نه ... دراکو نیز به دنبال ان میره.. از ان طرف بگمن نیز متوجه این موضوع شده بود و به همین دلیل به دنبال دراکو راه افتاد....
در ان طرف اسلایترین به حملات خود افزوده بود و بعد از اولین گل هافلپاف , اسلایترین سه گل دیگه هم زده بود که نتیجه را به 50 بر 10 رسانده بودند....
اما اسلایترین هنوز به حملات خود ادامه می داد... مارکوس یک تنه جلو می رفت و در چند متری دروازه به بارتیموس پاس می داد و بارتیموس بعد از شوتیدن به سمت راست به بلرویچ اشاره کرده و بعد بلرویچ ان را به سمت چپ می راند و گل می شود این عملیاتی بود که همین الان هم موجب گل شد.... اسلایترین تمام گل ها را از این روش می زد....
دراکو هنوز دنبال اسنیچ بود... اما اسنیچ با تمام سرعت از او دور می شد ولی دراکو سعی می کرد که فاصله ای را با اسنیچ حفظ مند تا بتواند راحت تر ان را بگیرد... بگمن هم با تمام سرعت در پشت دراکو در حال پرواز بود....
اما دیگر اوتو خیلی به دراکو نزدیک شده بود به طوری که به هم تنه می زدند.... دراکو سمت راست بود و بگمن را به سمت چپ هول می داد....
بازی دیگر کمی مساوی شده بود زیرا از یک طرف اسلایترین گل میزد و هافلپاف برای جبران با تمام قوا یک گل به اسلایرتین می زد.... حال نتیججه به 100 بر 50 به نفع اسلایترین رسیده بود....
بیشتر بازیکنان اسلایترین به فکر همراهی تماشاچیان بودند تا این که بازی کنند.... اما هافلپافی هایی با تمام قوا و با تمرکز کامل بازی می کردند.....همین کار های اسلایترین باعث شد که دیگر حملات اسلایترین متوقف شود و به جای آن تمام مدت هافلپاف گل می زد....
دراکو و بگمن آنقدر در تلاش برای گرفتن اسنیچ بودند که هیچ بک از این دو به نتیجه ی بازی نگاه نمی کردند و فقط با هم رقابت می کردند....
از پشت بلند گو صدای لی جردن می آمد که با هیجان کامل می گفت: بازی دو تیم اسلایترین و هافلپاف یک طرف ولی بازی دراکو و بگمن طرف دیگر.... این دو با تمام وجود با هم رقابت می کنند و هر کدام می خواهند برای تیم خود افتخاری باشند....
هافلپاف چند گل دیگر هم به ثمر رساند و نتیجه را به 100 بر 110 به نفع اسلایترین رساندند....
آنیتا پاس می ده به آلبوس وآلبوس هم پاس می ده به پیتر و همین جور به طرف دروازه نزدیک می شوند.... بلیز از کار خودش خیلی ناراضی بود و به جای این که به بهتر بازی کردن بیاندیشه به توسری خوردن بعد از بازی از بازیکنان فکر می کرد.... مارولوو و ایدی با تمام قوا به بازدارنده ها ضربه می زدند به طوری که دیگه کار به جایی رسیده بود که بدون نشانه ضربه می زدند... این باعث شد که آنیتا و آلبوس و پیتر خیلی راحت به دروازه نزدیک شوند و بعد پیتر با یک ضربه به سمت حلقه ی وسط یک گله دیگه هم به ثمر برساند...
هافلپافی ها دیگر دروازه را خالی فرض می کردند... و فقط این را کافی می دانستند که از دفاع رد بشوند...
بلیز دیگر امیدش دراکو بود تا او اسنیچ را بگیرد تا او را نجات بدهد....
دراکو و بگمن دیگر بر روی سطح زمین پرواز می کردند به طوری که اگر کمی پاها را صاف می کردند به زمین برخورد می کرد....
دراکو همین جور به اسنیچ نگاه می کرد... همین طور به جلو می رفتند.... تا این که جلوی اسنیچ مدافعی از هافلپاف یعنی هلن ظاهر شد ... او منتظر رسیدن بازدارنده ای بود تا به ان ضربه ای بزند.... ولی چشمش به دو جارو سوار که همان دراکو و اوتو باشد افتاد که در پی دنبال کردن اسنیچ داشتند به او برخورد می کردند...
هلن اضطراب زیادی داشت او هول کرده بود.... واز روی ناچاری با چوبی که در دست داشت به بازدارنده ای که تازه رسیده بود به طرف ان دو ضربه زد.....
سکوت تمام ورزشگاه را فراگرفته بود ... همه منتظر نتیجه ی این حرکت هلن بودند....
بله... دراکو بر روی زمین دراز کشیده بود و دلش را نوازش می کرد و اوتو سوار بر جارو توپی را در دست خود در هوا نگه داشته بود و علامت پیروزی می داد....
لی جردن با تمام اشتیاق برنده ی بازی را اعلام میکرد.... اما بعد حرف خود را پس گرفت زیرا....
بله اوتو توپه بازدارنده را در دست خود گرفته بود و در ان طرف دراکو به شکم خود نگاهی انداخت و متوجه شد که او صاحب اسنیچ شده است....
سروصدا و شوق هافلپافی ها به سکوتی ترسناک تبدیل شده بود ولی طولی نکشید که صدای جیغ و فریاد و خوشحالی تماشاچیان اسلایترینی ها همه ی ورزشگاه را فرا گرفت و از تمام جهات ورزشگاه صدای جیغ وار لی جردن می آمد که نتیجه را اعلام می کرد:
260 بر 110 به نفع اسلایترین!!!!!!!!!!!