خوب سلام بدون احول پرسی و خوش و بش برم سر اصل مطلب
جیمز عزیز اول از همه این موضوع رو بگم که تا جایی که من یادمه دامبلدور نگفته که ولدمورت مقداری از روحش رو به هری منتقل کرده بلکه گفت مقداری از قدرتشو . البته این موضوع در چند جای کتاب گفته شده . من تا جایی که یادمه هر دفعه میگفتن ولدمورت مقداری از قدرتشو به هری منتقل کرده .
نقل قول:
4- احتمالاً من به آلزایمر مبتلا شدم، هری وارث گریفندور بود یا اسلیترین؟!! یحتمل هری بود که در تالار اسرار رو باز کرد نه تام ریدل!
جیمز عزیز ، هری وارث گریفندور بود . اینو خود رولینگ در مصاحبش به طور علنی گفته و همچنین این موضوع رو هم گفته که تنها یک گریفندوری واقعی میتونست شمشیر رو از کلاه گروهبندی در بیاره .
اما هری به این دلیل تونست که در تالار اسلایترین رو باز کنه . چون که مقداری از قدرت ولدمورت هم از جمله حرف زدن به زبون مارها ، به هری منتقل شده بود . وگرنه در اصل هری وارث گریفندوره .
نقل قول:
دلیلی وجود نداره که این کارای غیر ارادی و ناخودآگاه با به مدرسه اومدن جادوگرا، از بین بره.
بله کاملا درسته . هری در سال سوم عمش رو بدون چوبدستی باد کرد . در کتاب پنجم هم یکبار در بین دیوانه سازها به طور غیر معمولی چوبدستیش رو پیدا کرد . موقعی هم که دونبال بلاتریکس بود اگر یادتون باشه فقط با یک فریاد در خروجی رو پیدا کرد که همه اینها نشان دهنده جادو های غیر ارادی هستند . پس هیچ بحثی باقی نمیمونه !
نقل قول:
ضمن اینکه این سوال مطرحه که: آیا هورکراکسها از خودشون محافظت میکنن؟ منظورم بدون جادوهای محافظتیه که خود ولدمورت روشون به کار برده. یعنی آیا زنده هستن و در برابر خطرات از خودشون محافظت میکنن؟
بستگی به شرایط داره . به عبارتی بستگی به این داره که اون قسمت از روح ولدمورت چقدر از خودش اختیار داره . مثلا شما دفترچه خاطرات رو در نظر بگیرید . دقترچه خاطرات قدرت این رو داشت که دیگران رو تحریک کنه و بهشون بگه چی کار کنند .
اما طبیعتا یک انگشتر چنین قدرتی نداره . چون به هیچ وجه نمیتونه افکار و کارهای خودش رو به گونه ای بیان کنه . پس در نتیجه هیچ اختیاری از خودش نداره . من که فکر میکنم بستگی به شرایط داره .
در مورد قسمت هفتتونم بگم که منم فقط موقع حمله دیوانه سازها رو یادمه که هری این خاطرات رو به یاد میاورد که اونم چیز عجیبی نیست . چون هر کس موقع رویارویی با دیوانه سازها خاطرات بد گذشتش رو به یاد میاره . پس نمیشه گفت که مسئله عجیبی بوده .
نقل قول:
پس خود هری قرار نبوده هورکراکس بشه (اون طوری که بلیز گفته بود)، قرار بوده با مرگ هری، ولدمورت آخرین هورکراکسش رو بسازه. آیا میخواسته در جسد هری روحش رو قرار بده؟!!
هووووم مثل اینکه منظورمو بد بیان کردم منم کاملا موافق حرف شمام . چون این که دیگه طبیعیه آدم مرده بعد از یک مدت تجذیه میشه و چیزی ازش باقی نمیمونه که ولدمورت بخواد جاودانه سازش کنه . تازه جاودانه ساز کردن یک جسد کلاس نداره . ولدمورت چیزایی رو تبدیل به جاودانه ساز میکنه که ارزش جادویی قوی و همچنین دارای تاریخچه باشن . حالا خیلی از هری خوشش میاد بیاد اونم جاودانه ساز کنه !
منظور من این بود که با قربانی کردن هری آخرین جاودانه سازش رو بسازه . البته چون اون موقع موضوع یه چیز دیگه بود من زیاد روی جمله بندیم دقت نکردم .
نقل قول:
برای ساختن هورکراکس چه نیازی به روح هری بود؟ یعنی ولدمورت هری رو میکشت، اصلا آیا روح هری در اختیار ولدمورت قرار میگرفت؟ و حتی با این فرض، برای ساختن هورکراکس به روح هری نیاز داشت؟ اگه بیشتر توضیح بدی ممنون میشم.
ببخشید من خودم مدتیه کتاب هری پاتر نخوندم دیگه مثل قبل حضور ذهن ندارم
منظورم روح هری نبود . کلا قربانی کردن هری بود . اسلاگهورن در کتاب ششم گفت که برای ساختن هرجاودانه ساز به یک قربانی احتیاج هست یعنی به عبارتی برای ساختن یک جاودانه ساز باید یک نفر رو کشت .
من راستش خودم نفهمیدم بعد چطوری از اون قربانی استفاده میکنه ولی چون مدتی بود کتاب رو نخوندم نمیدونم چی شد نوشتم روح
در حقیقت ممکنه ولدمورت به روح هری احتیاج داشته باشه ممکنه نداشته باشه . توی کتاب به این موضوع اشاره نشده که ولدمورت چطوری از قربانیانش برای ساختن جاودانه ساز استفاده میکنه . من با توجه به برداشت خودم همینجوری از کلمه روح استفاده کردم . حالا درست یا نادرستشو نمیدونم
نقل قول:
بلیز جان! مصونیت هری رو از بین نبرد! بلکه مصونیت رو در ولدمورت هم ایجاد کرد. درسته نتیجهشون یکیه، ولی هنوزم تأثیرات دیگهی اون نیرو در هری وجود داره. مسلماً تنها تأثیرش این نبوده که ولدمورت نتونه بهش دست بزنه.
و من معتقدم، ولدمورت هنوزم نمیتونه وجود هری رو تحمل کنه و اونو تسخیر کنه.
نه جیمز عزیز .
تا جایی که من فهمیدم در اینجا دو تا جادو به وجود اومده بود .
1- جادویی که از مادر هری به هری به ارث رسیده بود که ولدمورت نمیتونست به هری دست بزنه .
2- جادویی که دامبلدور با استفاده از جادوی اولش به وجود آورده بود که تا زمانی که هری پیش خانواده خونی اش بود در امان بود .
با توجه به کتاب جادوی اول از بین رفته چون که ولدمورت زمانی نمیتونست هری رو لمس کنه ولی وقتی برای برگشت خودش از خون هری استفاده کرد این جادو هم از بین رفتش . ( کتاب چهارم )
ولی جادوی دوم جادویی بود که دامبلدور آن را پدید آورده بود و تا زمانی که هری 17 ساله شود در بدنش وجود دارد . به شرط اینکه سالی یکبار به پیش دروسلی ها برود .
در هر حال علت اینکه ولدمورت نتونست بیشتر از این در بدن هری دووم بیاره این دو موضوع نبود که من گفتم !
اگر اشتباه نکرده باشم دامبلدور در کتاب پنجم گفت ولدمورت به این دلیل نتونست در وجود هری طاقت بیارد چون که در وجود هری عشق وجود داشت و اون نمیتونست این موضوع رو درک کنه به همین دلیل اون هم مثل هری عذاب میکشید .
همونطور که میدونید موضوع عشق کاملا با نیرویی که لیلی به هری داده فرق داره . نیروی عشق بخاطر قتل هایی که ولدمورت صورت داده در بدن هری شکل گرفته . به قول دامبلدور ولدمورت با کشتن عزیزان هری بدترین نیرو رو در بدن هری به وجود آورده .
نقل قول:
در پایان باید بگم به نظر من زخم هری هیچ ارتباطی با هورکراکس بودنش نداره چون دامبلدور هم چنین زخمی داشته و میدونیم دامبلدور هم هورکراکس نبوده
در تکمیل حرف کرام بگم که کاملا با این موضوع موافقم چون که خود دامبلدور در کتاب اول در جواب مکگونگال گفت که این یک زخم معمولی نیست و ممکنه در آیند به درد بخورد و بعد ضمن این که به زخم زانوی خودش اشاره میکرد گفت : حتی اگرم میتونستم الان این زخم رو از بین ببرم این کار رو نمیکردم .
پس با توجه به این موضوع فکر نکنم این زخم نشان وجود جاودانه ساز باشه .
در قسمت دوم جواب کرام این موضوع رو اضافه کنم که هری نمیتونه جاودانه ساز باشه . چون در اون صورت پیشگویی اشتباهه . چون در پیش گویی گفته هری هم امکان داره لردسیاه رو بکشه و خودش به زندگی ادامه بده اما در صورت اینکه هری جاودانه ساز باشه . هیچ وقت نمیتونه ولدمورت رو بکشه و خودش به زندگی ادامه بده .
نقل قول:
3-هری ولدمورتو میکشه بعد ولدمورت مجبور میشه از روحی استفاده میکنه که در وجود هریه....ولی چون نمیتونه در داخل بدنی باشه که پر از عشقه..به بدترین شکل محکوم میشه..چیزی که بدتر از مرگه...زندگی در قفسی که پراز نیرویی که ولدمورت متنفره و این براش از مرگ هم بدتره!!!
من فکر میکنم یا من این اشتباه رو میکنم یا همه شما این اشتباه رو میکنید
ولدمورت هزار بار هم که از بدنش خارج شه جاودانه سازهاش صدمه نمیبینن . یعنی اگر ولدمورت از بدنش خارج شه و تنها جاودانه ساز باقی مونده خود هری باشه . باز هم میتونه به زندگی باز گرده بدون این که به جاودانه ساز آخریش که خود هری باشه دست بزنه هزار بار دیگم که از بدنش خارج شه تا زمانی که جاودانه سازش صدمه ندیده باشه دوباره میتونه برگرده و اگر تمام جاودانه سازها نابود بشن اون هم یک آدم فانی میشه . و تازه اونوقت میشه کشت . (( این عمق مسئله هست که باید بهش توجه کنید ))
نمونش هم این موضوعه که وقتی ولدمورت از بدنش خارج شد هیچ کدوم از جاودانه سازهاش آسیب ندیدن . به هر حال این موضوع خودش میتونه یک تاپیک باشه و بهتره در اونجا راجع بش صحبت کنیم .
فقط این موضوع رو گفتم که بدونید اگر هری جاودانه ساز باشه پیشگویی اشتباه هست به عبارتی برای تکمیل حرفهای قبلیم این موضوع رو گفتم .
نقل قول:
خب پسر هم که خونش توسط فداکاری مادر پر بوده ازنیرویه جادویی در برابر طلسم مرگ و هورکراکس شدن مقاومت میکنه!!!..طلسم مرگ به سمت ولدی بر میگرده و طلسم هورکراکس شدن تاثیر کمی بر روی هری میگذارد و فقط بخشی از قدرتها رو منتقل میکنه))
منم باهات موافقم که هری جاودانه ساز نیست ولی... همونجور که خودم مرتکب این اشتباه شدم ( البته درستشو میدونستم
) ولدمورت جسد هری رو نمیخواست تبدیل به جاودانه ساز کنه چون یک جسد که تجذیه میشه میره پی کارش .
اون میخواست با قربانی کردن هری آخرین جاودانه ساز خودش رو بسازه . اون طلسم هم آواداکدورا بوده . خود هری هم میگه که فقط یک نور سبز خیره کننده رو یادشه . پس مطمئن باشید طلسم آواداکدورا بوده و صد البته هری جاودانه ساز نیست .
نقل قول:
البته دامبلدور گفت ولدمرت بعد از کشتن یه پیره مرد هورکراکس هفتم رو درست کرده( نجینی) و وقتی که ولدمورت رفته به خونه ی پاتر ها 6 تا هورکراکس داشته در نتیجه با استفاده از علوم ریاضی مشنگی نتیجه میگیرم که هری هورکراکس نیست(من چقدر باهوشم)
مونتاگ جان من با نظریات شما کاملا موافقم غیر از این مورد . ولدمورت در کل شش تا جاودانه ساز بیشتر نداشته و هفتمین قسمت روح ناقص خودش بوده .
شما اینجوری که حساب کردید روح ولدمورت رو به هشت قسمت تقسیم کردید در صورتی که ولدمورت میخواست روح خودش رو به هفت قسمت تقسیم کنه . یعنی شش جاودانه ساز و یک قسمتم روح ناقص خودش که میشه هفت قسمت .
1- یادگار ریونکلا 2- یادگار اسلایترین 3-یادگار هافلپاف 4- دفترچه خاطرات 5- نجینی 6- حلقه ماروولو
جای یادگار گریفندورم که در امن و امانه .
-----------------------
ببخشید سرتونو درد آوردم یک نکته هم اینجا اضافه کنم که لیلی جونشو فدا کرد و به طور ارادی یا غیر ارادی جادویی رو به وجود آورد که هری رو در برابر ولدمورت حفظ کنه . اگر ولدمورت روحشو داده باشه به هری که دیگه لیلی این فداکاری رو نمیکرد بهتر بود که .....
البته دلیل قانع کننده ای نیست ولی فکر کردم میشه به صورت تئوری مطرحش کرد .