در حال دیدن این عنوان:
1 کاربر مهمان
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
جواب کتبی ونوس به سوالت نوشته شده در دم دستشویی توسط مودی
شما ميگوييد يك خداي يوناني هستيد پس بين ايرانيا چي كار ميكنيد؟من فعلا در تعطیلات هستم،اومده بودم که به دوستم اهورا سر بزنم.
چه جوري فارسي بلديد؟ماها باید چند نوع زبان رو بلد باشیم.
آيا از يكي از خدايان ايراني اهورا مزدا يا هوخشتره فارسي ياد گرفتيد؟بله،اهورا معلم خصوصی من بود. منم عوضش بهش یونانی یاد دادم.
آيا اهورامزدا و هوخشتره هم همدست شما بودند؟در چه کاری؟!
سهم هر كدومتون از دزدي چقدر بوده؟دزدی از کجا؟!
آيا اونا سر شما رو كلاه گذاشتند؟برای چی؟!
چرا به اين محل اومديد؟چون هری پاتریستم.
آيا شما ميخواستيد با مرلين ارتباط برقرار كنيد كه به اين محل اومديد؟نه بابا از وقتی من عضو شدم مرلینو ندیدم.
آيا مرلين هم با شما بود؟در کجا؟!
آيا اينكه مرلين در دستشويي قايم شده به خاطر عذاب وجدان از دزديه يا اينكه شما سهمشو بالا كشيديد؟از خودش بپرسید،من به این مسائل خصوصی کاری ندارم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------
راز گشایی رمز سی دی های هری پاتر به وسله ونوس:
"براساس تحقیقات من این رمز کلمه ی "پاورچین" است.
این واژه نام یکی از مجموعه های پر طرفدار تلوزیونی است که مشنگ های بسیار زیادی در تحت تاثیر آن شیوه ی گفتاری خود را به زبان برره ای تغییر داده اند و ممکن است که آقای پاتر هم تحت تاثیر آن قرار گرفته باشند."
این خانم در جواب این سوال که اگر برنده ی 1100گالیون بشوند با آن چه کار خواهند کرد جواب دادند:شاید با بخشی از این پول هدیه ای برای نامزدی پرفسور مکگونگال و پرفسور مودی بخرم تا سوتفاهم هایی که وجود دارد از بین بروند و هم از دل مینروا در بیاورم و با بخش دیگرش برای خود بهترین وکیل را استخدام خواهم کرد.
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام تبریک...
ضمن عرض و طول و ارتفاع تبریک به این دو کبوتر عاشق... امیدوارم همیشه موفق باشید و زندگی مشترک خوب و خوشی داشته باشید...
الستور - مینروا عروسیتون مبارک! بــــــــــــــــــــــــــوق!
بازم مبارکه!
از طرف:
دارکی
بروبچز هارپی هالی هد
گراپی و سایر غول های غارنشین
تام
افراد قبیله بونگا بونگا از طرف فاج
هیئت مدیره شرکت چای روح احمد
سازمان بوق زنی جهانی
افراد ساکن برج باراد دور
اورک های موردور
دیچی سائورون مون
بقال محله
استاد بزرگ ممد بوقی
( چون می خواستیم ارزون تموم شه هممون با هم تبریک گفتیم!)
!ASLAMIOUS Baby!
عضو شده از:
۲۲:۱۸ سه شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۳:۰۹ دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۳
از تهران
گروه:
کاربران عضو
با عرض سلام خدمت شما خوانندگان خوش ذوق پيام امروز
اين روزها خبر ازدواج مينروا مك گونگال و الستور مودي بر زبان همگان جاري شده است. خوانندگان بسياري طي تماسهاي تلفني از ما سوال كردند كه آيا اين خبر حقيقت دارد يا نه؟
مفتخرم به اطلاعتون برسونم كه بنابر اخبار موثق ، اين خبر خوب نه تنها شايعه نيست بلكه حقيقت محض است.
الستور و مينروا پيوندتان مبارك
با احترام : الي پاتر
كسي كه بيشتر از همه هري رو دوست داره
پیوندتان مبارک
از شما عزیزان دعوت میشود که در جشن نامزدی
الستور مودی
و مینروا مک گونگال
این دو کبوتر عاشق که در تاریخ 20 فروردین در تالار بالماسکه برگزار می شود شرکت کرده و آن دو عاشق را با عشق روانه خانه بخت!کنید!
پذیرایی به صرف شیرینی و شام
آدرس:دهکده هاگزمید؛تالار بالماسکه
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
طبق آخرين اخبار واصله گروهي كه قصد داشتند به دسشويي عزيز مرلين جوان نفوذ كنند با يك طلسم پيشرفته توسط وي سوت شدند
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
روزنامه پيام امروز مورخ 9/1/83
به گزارش خبر نگار ما از هاگوارتز جادوگر بسيار بسيار مسن موسوم به مرلين جوان كه از ابتداي سال جديد شمسي ماگلها مفقود شده بود در يك دستشويي پيدا شد
وي بسيار مقتدر است ولي به دستشويي علاقه خاصي دارد.
تحقيقات در اين مورد در كنار دستشويي ادامه دارد
خبرنگار: ببخشيد شما از كجا فهميديد كه مرلين در اين دستشويي است؟
دارك لرد: راستش چند شبي بود كه اين مرلين نميومد سر قرار چاي پارتي بعد يه بار كه گوش وايساده بودم شنيدم كه اين پاتر داشت ميگفت عجب غلطي كردما ديگه از دستشويي بيرون نمياد اين مرلين
خبرنگار: عجب پس پاتر اونو انداخته تو دستشويي؟
دارك: من گناه كس ديگه اي رو نميشورم فقط به ريش مرلين قسم بازم كار كار اين پاتره
خبرنگار ما به سرعت به سمت برج گريفيندور حركت كرده و هري پاتر پسر هميشه زنده را در حالي كه داشت با هرمايوني كل كل ميكرد گير آورد.
خبرنگار: آقاي پاتر آيا شما بوديد كه مرلين جادوگر جوان ما را در دستشويي زنداني كرديد؟
هري پاتر: من!!!!من چيكاره بيييدم!من فقط برا عيدي بهش يه دسشويي نو با يه بوگير و توالت شور و يه ريش خشك كن جادويي هديه كرده بيدم
بعدش فهميدم اينطوري شده الانم پشيمون بيدم
خبرنگار: مثل اينكه آقاي پاتر تحت يك طلسم پيشرفته قرار گرفته چون به طور كلي حرف زدنش تغيير كرده
با بازگشت خبرنگار ما به صحنه حادثه در دستشويي مشاهده كرد خيل عظيمي از طرفداران مرلين در كنار دستشويي اجتماع كرده اند آنها فرياد ميزدند
قسم به ريش مرلين ××× تا ابد اينجا وايستين
اي مرلين ....ريش تو..... لاحاف هر شب ماست
خبرنگار ما از يكي ديگر از رهگذران به نام بانوي سايه ها كه داشت از ديوار دسشويي عبور ميكرد پرسيد: شما در مورد اين حادثه نظر يا اطلاعي نداريد؟
بانوي سايه ها: نخير فقط ميدونم اين آخريا دچار اختلال حواس شده بود اين مرلين بيچاره به هركس ميرسيد عوض سلام ميگفت من شيش تيغه ميزنم در حالي كه خودش تو هاگوارتز بود ريشش تو هاگزميد
يا ميگفت دستشويي بخوره تو سرتون و همون موقع ميرفت دستشويي
در اين لحظه خبرنگار ما مشاهده كرد كه يك نفر سعي دارد چيزي را از لاي در بسته دستشويي به درون بياندازد
وقتي به سمت او حركت كرد با نهايت تعجب ديد او همان اورور معروف شكاك الستور مودي است كه سعي دارد كاغذي را به درون دستشويي بفرستد
خبرنگار: جناب كاراگاه محترم مودي ممكن است بفرماييد داريد چي كار ميكنيد؟
مودي (در حالي كه عرق ريزان داره نفس نفس ميزنه) مگه كوري دارم اين فرم مربوط به دزدي بانك رو ميفرستم براي مرلين اون تو پرش كنه
اين مرلين خيلي مشكوكه به نظر من كه كار خودشه حالام رفته تو دستشويي بست نشسته فكر كرده من دست از سرش بر ميدارم
اوهووي مرلين زود اين فرم رو بگير پرش كن خائن
با ديده شدن ونوس در محل فورا مودي سراغ او رفت
مودي در فكرش: حالتو ميگيرم حالا با من نميپري پر پرت ميكنم تير تپرت ميكنم آبروي من جلوي همه رفت به خاطر تو
مودي با لبخند به ونوس نزديك ميشود: ببخشد خانم به اصطلاح خدا من چند تا سوال براي روشن شدن ماجراي دزدي از شما داشتم شما بسيار مشكوك هستيد
ونوس: سوالاتتو كتبا بنويس بعدا جواب ميدم
ونوس در فكرش: آخه چلاق يه چشم كي ميومد با تو بپره اون موقعم كه من اومدم نه كافه بردي منو نه جايي تازه كلي هم منو تابلو كردي
مودي: باشه
و در دفترش اينا رو مينويسه:
شما ميگوييد يك خداي يوناني هستيد پس بين ايرانيا چي كار ميكنيد؟
چه جوري فارسي بلديد؟
آيا از يكي از خدايان ايراني اهورا مزدا يا هوخشتره فارسي ياد گرفتيد؟
آيا اهورامزدا و هوخشتره هم همدست شما بودند؟
سهم هر كدومتون از دزدي چقدر بوده؟
آيا اونا سر شما رو كلاه گذاشتند؟
چرا به اين محل اومديد؟
آيا شما ميخواستيد با مرلين ارتباط برقرار كنيد كه به اين محل اومديد؟
آيا مرلين هم با شما بود؟
آيا اينكه مرلين در دستشويي قايم شده به خاطر عذاب وجدان از دزديه يا اينكه شما سهمشو بالا كشيديد؟
.....
.....
.....
خبرنگار ما از يكي از رهگذران علاف محل به نام مهتي بلا پرسيد: جناب آقاي بلا ميشه نظراتتون رو بفرماييد؟
مهتي بلا: اولا كه ميتي شو قورت دادي آبجي اسم كامل ما ميتي بلاس
ديما حكما اين مرلين از اين خوف داره كه وختي مياد بيرون اين يارو دم در موال ازش يه چند نات بسلفه
(سپس با صداي بلند ادامه ميدهد) مرلين جون غمت نباشه بيا بيرون داش خودم دارمت
در همين لحظه يك صداي هيسسسس اومد و يكي داد زد ولدمورت اومد همه بخوابيد رو زمين ولي سپس معلوم شد اين صدا مال لاستيك ماشين جگري آقاي مهدي بلا بوده است
گزارش خبر نگار ما حاكي است صداهاي مرلين بيا بيرون و مرلين دوست داريم هر لحظه بيشتر ميشود
برو بچ گريفيندور هم به اين جا اومدن تا شاهد ماجرا باشن
هرمايوني در حالي كه از دست هري به شدت عصباني بود رو به او گفت: اگه تو اون تو زندوني ميشدي بهتر بودا كلي معروف تر ميشدي
با افزايش جمعيت در يك آن مهدي بلا داد زد: هوي هري
هري پاتر كه داشت دنبال هرمايوني ميكرد تا يه چك ابدار بهش بزنه گفت: بله
مهدي بلا: با تو نبودم جينگيلي با گروپس توپس خودم بودم
دارو دسته مهدي بلا: مهتي بلا خدايي اول جوات مايي
دارو دسته مهدي بلا به همراه خود او در يك لحظه به طرف در حمله كردند ولي همه در يك لحظه به مسافت 100 متري پرت شدند
هري پاتر در حالي كه زير لبي ميخنديد گفت: كار من بيد
كه با اين حرف همه به طرف او هجوم بردند و او به سمت هاگوارتز متواري شد ولي از جيب ردايش چند شيء دايره اي مسطح كه درونش هم سوراخ بود بيرون افتاد
به گفته يك ماگل شناس برجسته اين اشيا را CD ميگويند
روي تمام سي دي ها يك كلمه رمز به اسم پ الف واو ر چ ي نون به چشم ميخورد
كاراگاهان وزارت سحر و جادو بر اين باورند كه اين سي دي ها با تغيير حرف زدن هري پاتر ارتباط دارند
از طرف وزارت جادوگري اعلام شده هر كس بتواند اين كلمه رمز را كشف كند 100 گاليون و هر كس ارتباط آن را با تغيير حرف زدن هري پاتر پيدا كند 1000 گاليون جايزه ميگيرد
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
اسنیپ جان شام کمتر بخور!
یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
يه چيزي
اگه خبر براي سايت بفرستيد عاليه
ازقسمت ارسال خبر
فقط يه كار بكنيد مرجع خبر ها رو حتما لينك بديد (اگه داره)
من خودم يه سايت بلدم كه 10 12 تا سايت هري پاتري رو چك ميكنه خودش و هد لاين ها رو مينويسه
اونم اينه
http://hpana.com/dailyprophet
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.
عضو شده از:
۱۶:۱۲ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۰:۵۸ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۴
از آنگمار
گروه:
کاربران عضو
نقل قول:
بانوی سایه ها نوشت
من هم آمادگی خودم رو برای خبرنگاری در رشته ی اجتماعی-سیاسی اعلام می کنم.
سايه جان شما بهتره اول بري تو قسمت بازجويي مودي ؛فرم را پر كني كه يكوقت مورد تعقيب واقع نشي
Ù ÙÙ ØÙÙ٠برا٠Ù
ÙÙÙ Ø®Ù٠آشاÙ
Ùا ...
Ù٠آغاز٠شد برا٠ÙÙ
شما می توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوانها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.