هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۸:۱۸ چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۸۴
#10

کارادوک دیربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۴۰ سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۰۹ سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 329
آفلاین
آه چرا! آه چرا! آخه چرا من دست تو را در دستان آرگوس فیلچ بی‌غیرت دیدم! آه چرا! وا حسرتا ازین شانس!
اما من هرگز شکست نمیخورم! بهت میگم دوستت دارم! تو از همه‌ی اون کتابات برای من ارزشمندتری عزیزم!
من نمیتونم تا روز ولنتاین صبر کنم! تو چقدر زیبایی! من چقدر کرکس دوست دارم تو که کرکس آدمیزادی!
چه عطر و بوی لاشه‌ای میدهی! من عاشق این بوئم!
چرا آرگوس فیلچ رو بوسیدی؟ من دارم بهت میگم دوستت دارم! میفهمی؟ دوستت دارم!
حالا میشه بذاری من برم بخش ممنوعه‌ی کتابخونه پینسی جون؟
- :slap:



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۳:۴۲ چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۸۴
#9

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
آه دیگه نمیتونم تحمل کنم....
باید بهش بگم که دوسش دارم...
نمیدونی چقدر از قد بلندش و هیکل متناسبش خوشم میاد...
وقتی حرف میزنه انقدر تو مفهوم حرفاش گم میشم که گاهی نمی فهمم چی میگه....
دیگه طاقت ندارم باید بهش بگم....
تق تق تق...
غیییژژژژژ......
"گراپ دوست دارم بیا بریم قزوین با هم ازدواج کنیم"


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۲:۳۱ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
#8

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
کمتر روی زمینه
همیشه باید تو آسمونها دنبالش بگردم
اونقدر لاغره که باد
اونو مانند یه پر از زمین بلند میکنه
همیشه در حال سوت زدنه
یه جا بند نمیشد
ای کاش منم یکی از اون توپها بودم
تا شاید برای یه بارم که شده
لمس دستهای اونو احساس میکردم
خانم هوچ بهترین مربی کوییدیچه





Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۸:۱۶ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۸۴
#7

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
دوستان ميگن چرا پستاشونو پاك ميكنم
آقايون!!خانوما!!اعضاي محترم!!
يه حرفو چند بار ميزنن؟آقا درباره شخصيت بنويسيد!!
فرقون معجون عشق ميسازه؟حالا اينفري رو با تخفيف ميشه يه كاريش كرد يا مرگ پوشه رو
ولي آخه اسنيچ اونم زير آب؟
يا نميدونم يه چيز ديگه!!
كسايي كه با نظارت من آشنان ميدونن من هر مطلبي رو قبول نميكنم..شاهدش هم هالي ويزارده كه هر چيزي توش پيدا نميشه
--------------------------
خيلي خوب موندي!!مثل دختر 18 ساله رفتار ميكني!!

نميدونم چجوري خودتو اينقدر خوب نگه داشتي!!!مطمئنم با تغيير شكل اين كارو انجام نميدي!!

كلاه جادوگري رو با جذابيت خاصي رو سرت قرار دادي!!و اين تورو جذابتر كرده!!!

نگاهت چنان پر جذبست كه هيچ شاگردي جرات نميكنه تو چشات خيره بشه!!!

بيخود نيست دامبلدورو اسير خودت كردي!!!

مينروا راستشو بگو!!...معجون جووني رو از كجا اوردي


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۸۴
#6

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
آه چه زیبا بود...
حتی آثار ناملایمات گذشته نتونسته بود ذره ای از زیباییش کم کنه...
داشت میلرزید نمیدونم از سرما بود یا از اینکه میدونست داره به من نزدیک میشه منی که بیشتر از همه دوستش داشتم...
خواستم گرمش کنم تو آغوش گرفتنش کافی نبود من باید با اون یکی میشدم
چقدر آهسته نزدیک میشد انگار میدونست که من برای رسیدنش دیگه طاقت ندارم...
حالا وقتش بود که با اون یکی بشم ...آره حالا منهم یه اینفری شده بودم که از آخرین جاودانه ساز ولدمورت محافظت کنم


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۸۴
#5

توماس جانسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۲ سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۲۱ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
از قصر كرنوال
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 332
آفلاین
سايه اش را ديدم كه از در وارد شد.
روي تخت خواب بودم اما همانجا دست و پايم را گم كردم.
بدنم مي لرزيد.
مي خواستم بقلش كنم و ببوسمش.
او زود تر به اين فكر افتاد.
روي تخت مرا در آغوشش محكم فشرد.
از گرما و رطوبت وجودش فهميدم كيست.
مرگ پوشه مرا محكم تر فشرد.
(ايضا همون نوشته آخر كرام)


کاهنان مصری سه هزار سال قبل از میلاد این کتیبه قدرت و قهرمانی را پیدا کردند و برای آن محافظانی گذاشتند.تا 3 سال پیش کسی آخرین محافظ ر�


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۸۴
#4

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
صداشو شنيدم ...خودش بود!!!
منو صدا زد...قلبم داشت از جا در ميومد!!
بدنم يخ كرده بود.....بهش كه نگاه ميكنم تمام غمهاي دنيا روي دلم سنگيني ميكتد
سمتش رفتم و در آغوشش گرفتم!!!
او در عوض يك بوسه هديه من كرد!!
چه بوسه اي بود!!..بوسه اي سخت آتشين!!
بوسه يك ديوانه ساز!!!
((جل الخالق!!ديوانه سازها هم معجون عشق درست ميكنن!!..تو اين تاپيك فقط يك ديوانه ساز حق بوسه زدنو داره!!))


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۸۴
#3

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
نميدونم چرا اينقدر از اون خوشم مياد
يهو بعد از يه جغدي كه اسمشو نبر براي من فرستاد ازش خوشم اومد..نميدونم چي تو وجود اين بشر بود...هميشه وسوسه ميشم بهش دست بزنم.چند بار هم دست زدم.
بعد از اينكه دست ميزنم ديگه از خود بيخود ميشم.يهو ميبينم كه كار از كار گزشته
من ديوونه و مجنوش شدم.ولي فقط بعضي جاها ميتونم گيرش بيارم.
خيلي دوست داشتم فقط براي خودم بود..برا خود خودم.
ولي لامصب بعضي موقع ها وقتي ميزنم رو معشوقم،دير كار ميكنه و سه ساعت بعد اين پيام مياد«فقط اين پيام را پاك كن»

سرژ جان تيكه اي كه اومدي خوب بود ..ولي دوستان سعي كنن از شخصيت استفاده كنن
در ضمن نخواستم رو معشوقت كليك كنم!!!
با تشكر كرام



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۸۴
#2

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
خب
پستاي كوييرل و هدويگ پاك شدن
-----
دوستان من از شما استدعا كردم مطابق با فرمي كه من نوشتم بنويسيد
داستانسرايي نكنيد..نمايشنامه نويسيد..طبق فرمي كه نوشتم بنويسيد..سعي كنيد كاري كنيد كه طنز از آب دربياد
------
كوييرل جان شما ميتونستي بهتر چو چانگو تجسم كني
ببين چو چانگ چه ويژگي داره اونا رو بيار
مثلا اينكه طرف ژاپنيه...احساساتيه..به سدريك علاقه داشته..دوست ماريه تاست...ريونكلاييه...جستجوگر كوييديچ بوده و .....
-----
اين پست منم پاك خواهد شد اينا فقط براي راهنماييه


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۸ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۸۴
#1

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
دوستاني كه دنبال فرند شيپي بودن به آرزوشون رسيدن!!!
همه دوستاني كه آرزوشون بود اينجا تبديل بشه به يه چيزي مثل اركات بفرماييد!!!
اشتباه نكنيد!!!من همون كرامم
چي؟يه چيز خورده تو مخم؟نه بابا سالمم
اا..نگو....افسردگي حاد نگرفتم!!!
قصيه چيه؟الان ميگم
----------------------
دوستان مطمئنا تاپيك من كيستم من چيستم يادشونه!!!
اينم يه چيزي تو اون مايست ولي فرق ميكنه!!!

اينجا افراد يه جور مينويسن كه گويا معجون عشق نوش جان كردند..تا آخرين لحظه هم چيزي بروز نميدن!!!
آخرين لحظه معلوم ميشه كي معجون عشقو به ما داده

كلي مخ ريختم..لطفا اين تاپيكو خراب نكنيد
پست مزخرف نزنيد!!!
بي پي جي هم حرف نزنيد!!
شروع ميكنيم!!!
---------------------------
گريه كن عزيزم!!!ميدونم دلت تنگه

به قول سياوش قميشي گريه كن گريه قشنگه!!!گريه سهم دل تنگه!!

فداي اون چشماي اشكالودت برم

فكر نكن كسي دوست نداره..من ديوونتم!!!

هر بار كه از كنارم رد ميشي بدنم يخ ميكنه!!!

اون عينكت ...اون بدن تنومندت!!!كيپ خودمه!!!

عطر و بوي تو آدمو مست ميكنه!!!مخصوصا وقتي از ناراحتي خودتو ميندازي تو چاه فاصلاب!!!

ميرتل!!!من چرا نسبت به تو بي توجه بودم؟بيخود نبود كه دراكو دلباختت شده بود!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.