مونالیزا در پست قبلی چیزی که بنظرش دلیل اصلی ازدواج نکردن ولدمورت بود رو توضیح داده و تاپیک رو قفل کرده بود و گفته بود فکر میکنه جواب قطعی همینه و نیاز به بحث بیشتر نیست. مونالیزا گفته بود اینکه ولدمورت بویی از عشق نبرده دلیل اصلی این قضیه بوده.
منتها بنظر من این سوال جوابش اینقدر قطعی یا ساده نیست. درسته که متنفر بودن از عشق و عاشقی یکی از بزرگترین دلایل ازدواج نکردن ولدمورت بود منتها معمولا خیلی چیزها باعث میشن که شخصیت یه شخصی شکل بگیره و تصمیماتی که برای زندگیش میگیره قطعی بشه. حتی سیاه ترین و پلیدترین جادوگران یعنی ولدمورت.
اگه زندگی سیاه ترین شخصیت خلق شده توسط رولینگ رو بررسی کنیم میبینیم که ولدمورت در بچگی به یتیم خانه رفته بود به دلیل اینکه سابقه ازدواج ناموفق پدر و مادرش را داشت. ازدواجی که نه تنها روی زندگی اون ها تاثیر گذاشت که روی زندگی ولدمورت هم تاثیر گذاشت. این یکی دیگه از دلایلی میتونه باشه که ولدمورت به ازدواج علاقه ای نداشت.
گذشته از این ولدمورت حتی وقتی توی یتیم خانه و دنیای پست مشنگی بود هم اعتماد به نفس مثال زدنی ای در نوع خودش پیدا کرده بود اونقدر که وقتی دامبلدور رو دید فهمید که همه حدسیاتش در مورد قدرت های عجیب و غریبش درست بوده و وقتی وارد هاگوارتز شد متوجه شد که چقدر میتونه قوی بشه و ولدمورت اصولا خیلی جاه طلب بود بنابراین نه تنها به ازدواج فکر نکرد که حتی بر خلاف پیش بینی همه که فکر میکردن به وزارتخونه میره و یه روزی وزیر میشه از وزارتخونه هم کناره گیری کرد و به جنگل های دور دستی رفت تا تحقیقاتش در مورد جادوی سیاه رو تکمیل کنه. بنابراین ازدواج یکی از کوچکترین دغدغه های زندگی ولدمورت بود. اون چیزهایی در ذهنش داشت که اصلا با محدودیت ازدواج جور در نمیومد.
از این ها گذشته ولدمورت وقتی در جادوی سیاه غرق شد و به قول دامبلدور روحشو چندین تکه کرد و جان پیچ درست کرد بنظر میرسید که حتی شکل ظاهریش هم عوض شد و شبیه جادوگران معمولی حتی از لحاظ ظاهری نبود. شبیه مارها شده بود.(
) و بنابراین شاید حتی از لحاظ جسمانی و روحی و عاطفی هم احتیاجی به ازدواج کردن و رابطه با جنس مخالف نداشت.
باز هم از این گذشته بنظر من ولدمورت اینقدر مغرور بود و اینقدر خودش رو دست بالا میگرفت که اصلا فکر نمیکرد شخصی در حد و اندازه اون باشه که بخواد بهش خیلی نزدیک بشه چه برسه به اینکه همبستر و همسرش بشه.