هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵
#74

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
اسمم اکتاویوسه.118+1 سالمه.گروهمم ریونکلاوست.
اقا من میخوام نقشم رو به عنوان یه جاسوس ایفا کنم.من عضو ارتش الف دال هم هستم و چون اینده درخشانی دارم اون روزو میبینم که به عنوان یه فرد بسیار مهم به محفل ققنوس بپیوندم.اون وقت میتونم کلی اطلاعات واسه لرد سیاه بیارم.و پیروزی رو از ان مرگ خوارها کنم.پس لطفا داغ علامت شوم رو تو دست من بزنید و منو قاطی خودتون کنید.
درود بر لرد سیاه


یک زن چیزی ج


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵
#73

مایکل آنجلو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۹ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۸ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۶
از اینجا تا شیراز راه درازیست!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 154
آفلاین
خب خب لرد عزيز ميبينم كه همچنان در تلاش و تكاپويي براي پيچاندن ما
ولي ببين يه چيزيو از الان بگم
من سيريش تر از اين حرفام
من بودي نيستم كه با اين بيدا بلرزم
من تا مرگخوار نشم ولت نمي كنم
به من ميگن كنه طلايي
حالا ديگه ميل خودتونه جناب لرد


تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی یگانه وظیفه ی آدمیان است.
[size=medium]همه چیز تنه


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵
#72

دنيس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۹ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۰۳ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
نام نام خانوادگي:
دنيس كريوي
گروه هاگوارتز:
گريفندور

اين جا را من دوست دارم
والا من سابقه هيچي ندارم اصلا كلا من بي سابقه ام اما خوب از اونجا كه استعداد فراواني دارم شروع كردم به خوندن كتابهاي جادو سياه ان شاالله تا چند روز ديگه استا ميشم

در مورد طلسمها بايد بگم كه چرا دروغ من فقط يه اكيو بلدم
اما خوب شما گفتيد يادتون ميدم پس نگران نيستم والله نيستم...

در مورد دامبلدور فقط ميشه يه جمله گفت
حالم بده....حالم بده

عشق چيست و چه كاربردي دارد؟

يه عاشق بي قايق تو دريا ميميره...اين تفسير زيباي عشق بود اما حالا كاربدش هيچي ادم بيچاره ميكنه كلي خرج مياره رو دستت ادم بيكاره ها اگه عاشق بشه

به چه كساني به اعتماديد
به جز خودم به همه

گند زاده را چه طور ميبينيد؟

خيلي خوشحال ميشم هنگامي كه ميبينمشون البته هر روز تو اينه دارم نگاشون ميكنم ها

در مورد اخر بايد بگم

بستگي داره چي باشه اگه منفعتي توش باشه كه بله اما اگه نباشه با اجازه بزرگترا نخير
البته سو تفاهم نشه من هر كاري بگيد ميكنم اما اميدوارم ماموريتاي خوب به من بديد ممنون ميشم

فعلا من برم چهار تا عكس بگبرم منتظر ماموريت هستم


ویرایش شده توسط دنيس کریوی در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۷ ۱۰:۳۹:۰۲

تصویر کوچک شدهحالم بده حالم بده نگو به من ناظر شدن نيومدهتصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵
#71

راهب چاقold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۲ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۴ شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۷
از پشت میز کامپیوتر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
از فاصله ي دور سياهيي ديده مي شد كه نور روشن و سپيدي آن را احاطه كرده بود، سياهي پيچ و تاب مي خورد و دور تر مي شد
(كوچه ي سمت راستي):



اكنون نيم رخ آن سياهي كه بسيار شفاف مي نمود ديده مي شد ، گويا با تمام وجود روي فكر خاصي متمركز بود...تمام چهره اش مشخص شد به اطرافش نگاهي كرد و وقتي كوچه را خالي يافت كمي از زمين بالا تر رفت و با سرعت به پرواز درآمد هنوز هم وجودش به چيز خاصي فكر مي كرد شايد به حماقت هايي كه در شكنجه گاه انجام داده بود...شايد هم به آينده! جواب لرد را چه بايد مي داد؟ او تر سيده بود ولي كم كم با ديدن كارهاي الكتو جرئت يافته بود و فهميده بود كه ديگر آن راهبي كه وقتي زنده بود ،در جست و جوي مهرباني و عدالت مي گشت نيست ، از به ياد آوردن شغلش سخت اندوهگين شد:راهبي خدا دوست كه به انسانها كمك مي كرد و با سياهي مي جنگيد!
اما اكنون تغيير كرده بود...او در يافته بود كه تا كنون با آمدن مشنگ زاده ها چقدر نژاد جادوگري پست شده...هدف لرد زدودن اين ننگ بود و هدف او هم!لرد از لياقت بر خوردار بود و او نه!
ولي او كمك مي كرد، تا هر جا كه در توانش بود كمك مي كرد و برايش ذره اي اهميت نداشت كه وزارت خانه اسم او را از بين اشباح خط بزند و او را به آغوش مرگي دوباره بفرستد تنها هدفش را مي ديد!
(خيابان اصلي ، خانه ي قديمي):



طبق عادتش دعا كرد:خدايا به ما كمك كن تا دنيا را از مخلوقات پست نجات دهيم!
سپس در زد و وارد شد،از اينكه در اين جمع تنها كسي بود كه مي درخشيد معذب بود ولي با ديدن لرد سياه احساس گناه هم به او دست داد
- به به ... مرگ خوار ترسو ي من
- تكرار نخواهد شد
-بله ... از بلاهايي كه سر اون پرنده ي فضول آوردين خوشم اومد،ولي قبول كن كه الكتو خيلي بهتر از تو بود
فقط سرش را پايين انداخت ، چه جوابي داشت كه بدهد؟
-با اين حال ... به عنوان كار اولت ، كرو شيو
طلسم روي شبح اثر بدي گذاشت ولي چيزي نگفت ، كوچكترين مخالفتي نكرد ، انديشيد:سزاي ترس است!
-بله سزاي ترس است!افكارت كه پشيماني را نشان مي دهد!
دستت را جلو بيار
بار ديگر درد سراسر وجودش را فرا گرفت ، انديشيد:سزاي وفاداري است!
-----------------------
اميد وارم توانسته باشم صادقانه همه چيز را بنويسم!!!
راستي من دارم رژيم مي گيرم لرد عزيز!
-----------------------


فقط عشق به ارباب وجود دارد وکسانی که از ورزیدن آن عاجزندتصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵
#70

مایکل آنجلو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۹ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۸ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۶
از اینجا تا شیراز راه درازیست!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 154
آفلاین
ميشه زودتر اين ماموريت هاي ما رو اعلام كنيد ؟
راستي خودتون كه بهتر ميدونيد الان زمان امتحاناس
زياد سخت نگيريد


تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی یگانه وظیفه ی آدمیان است.
[size=medium]همه چیز تنه


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۱:۳۴ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵
#69

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۳ جمعه ۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶
از تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
شرمسارم از کرده ی خود شرمسارم .

اماده ی هر جور شکنجه ای از جانب لردسیاه هستم !
فقط تقاضا دارم به من کمی وقت بدهید تا ماموریتم را انجام دهم( این امتحانای کوفتی نذاشت بیام به خدا).

لردسیاه پاینده باد


[مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتار می شود.
مواظب گفتارت باش که تبدیل به رفتارت می شود.
مواظب رفتارت


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۵
#68

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
نقل قول:

جرج ویزلی به فرمان لرد به محفل ققنوس میرود و در رادیو ققنوس اعلام میکند که لرد ولدمورت بازگشته است و هیچ محفلی دیگر حتی جرات بیرون اومدن از خونش را نمیکند

جرج ویزلی به گروه مرگخواران خوش آمدی

نقل قول:

سامانتا ولدمورت که از بازگشت برادرش خوشحال بوده به جادوگر تی وی میرود و با قدرت هر چه تمامترخبر رو در جادوگر تی وی اعلام میکند


خواهر من احتیاجی به گفتن نداره...او هم مرگخوار من است..به شرطی که سعی کنه تو چت باکس دیگه فینگلیش ننویسه!!

نقل قول:

لرد ولدموزت 4 نفر از بهترین نیروهاش را که مستقیما به مرگخواری پذیرفته شدند ،رودلف و ماروولوگانت،پیتر پتی گرو و ادی ماکای را میفرستد تا حال اورا بگیرند

خب من کمی پشیمان شدم از فرمان قبلیم!!
ماروولو گان به مرگخواران خوش امدی ..ایول
پیتر پتی گرو تو هم خوش آمدی...مخلصیم

رودلف و ادی ماکای...متاسفانه نمیتونم الان شمارو قبول کنم!!
شما میتونید بعدا شایستگیتونو ثابت کنید و هنوز وقت دارید
مهلت کافی بهتون داده میشه
نقل قول:

یکی دیگر از کسایی که مستقیما عضو گروه مرگخوارا شده لارا لسترنج هست،ولدمورت به لارا دستور میدهد که در یک برنامه جذاب راز بقا!!راز بقای دامبلدور رو شرح دهد.


لارا شما از همون اول عضو مرگخواران بودی...خوش آمدی


نقل قول:

ولدمورت به سراغ سرژ میرود و از او میخواهد در تاپیک حذب علیه کاراگاه ققنوس پستی بزند ،چراکه ققنوس((کفتر!!))نمادی از سفیدی هست و حال لرد از آن به هم میخورد


خب تکلیف سرژ کاملا معلومه متاسفانه نمیتونم با اون همکاری کنیم!!

نقل قول:

ولدمورت برای نفوذ وحشت به محفل هم برنام های خاصی داشت و از مودی خواست که به خانه شماره 12 گریمالد واقع در محفل ققنوس رفته و اعضای محفل((اگه چیزی مونده باشه البته!!)) را از مقابله با قدرت تاریکی بر حذر کند.

مودی بعدا با من تماس بگیر!!((چه مشکوک!!))

نقل قول:

ولدمورت از الکتو بسیار خوشش امده بود و برای اینکه به خود لرد نیز ثابت شود که او از کفایت کافی برخوردار هست ،او را به سوی خانه ریدل میفرستد و میگوید به همراه راهب چاق باید ((هدویگ!!)) را آنقدر شکنجه دهند تا دیگر نتواند برای دشمن خونیش نامه ببرد!!!

الکتو و راهب چاق شما هم به جمع مرگخواران خوش آمدید!
فقط راهب چاق باید کمی رژیم بگیره!!!
نقل قول:

ولدمورت بعد از انجام اینکارها باید مکانی برای هورکراکسهای جدیدش پیدا میکرد و از پروفسور کوییرل ((که مرگخوار بودنش را ثابت کرده بود و همچنین لرد به او اعتماد کافی داشت)) خواست که جایی را برای هورکراکسهایش پیدا کند

کوییرل جان ورود شما هم به جمع مرگخواران خوش آمد میگم...اون دستارتو باز کن برم پس کلت!!!!

نقل قول:

ولدمورت هرپوی کثیف را احضار کرد و به او پیشنهاد داد که اول به حمام برود!!سپس در محفل ققنوس با چو چانگ کل بیندازد و او را مغلوب سازد!!

به ایشون هم مثل ادی ماکای و رودلف فرصت جبران داده میشه

نقل قول:

یکی از دغدغه ها ی لرد ولدمورت مورفین گانت بود !!هر چه فکر میکرد نمیتوانست ماموریتی خطرناک برای او انتخاب کند!!چراکه او داییش را بسیار دوست میداشت!!!...برای همین به او اعلام کرد که برای خدمت به ولدمورت به خانه ریدل برود در کافه تفریحات سیاه با سدریک دیگوری مسابقه دوئل برگزار کند!!


هر دو نفر به جمع مرگخواران خوش آمدید!!
نقل قول:


با زحمت شماره لرد بلروویچ گرفت و به او اعلام کرد که به دیوانه سازها دستور دهد تا به مسابقه بعدی گریف یونایتد حمله کنند!!در این حمله بلیز زابینی و مایکل آنجلو هم میتوانند لرد بلروویچ را همراهی کند!!

لرد بلرویچ و بلیز زابینی به جمع مرگخواران خوش آمدید
مایکل آنجلو شرمندتم!!...ولی به شما هم فرصت جبران داده میشه

نقل قول:

ولدمورت از تیکا خواست که به هالی ویزارد رفته و فیلم ماموریت غیرممکن 4 را که در ان دامبلدور شخصیت منفی فیلم هست و لرد ولدمورت شخصیت مثبت فیلم را بسازد!!!

تیکا هم مرگخوار شد تا حداقل دسترسی یه انجمن خصوصی رو داشته باشه

نقل قول:

ولدمورت که به هنرمندان علاقه خاصی داشت و خودش هم هنرمند بود((هنر قتل !!))..به مونالیزا دستور داد که ثابت کند لئوناردو داوینچی یک جادوگر سیاه بوده است و این را در جادوگر تی وی ثابت کند!!!

این تابلو گرانبها هم مرگخوار شد!!
یک لبخند ژکوند شیطانی!!

نقل قول:

هنگامی که لرد ولدمورت خیال میکرد دستورها تمام شده و اکنون نوبت استراحت فرا رسیده است ناگهان در باز شد و مونتاگ سراسیمه داد میزد:ارباب ارباب!!پس من چی؟!!
ولدمورت که دیگر داشت به درجه اتشفشانی میرسید گفت:تکلیف تورو بعدا مشخص میکنم!باید ببینم بقیه چجور عمل میکنن

شوالیه مونتاگ!!...شما هم مرگخوار شدی ولی باید اون پول زور رو بدی!!
نقل قول:

مونتاگ میره بیرون...ولدمورت تفسی راحت میکشه و میخواد استراحت کنه که باز در باز میشه و این بار لیلی اونز میاد تو!!!
ولدمورت:تو باید با شلاق هری رو سیاه کنی!!باید اونقدر شکنجش بدی تا جونش دربیاد!!..این کار هم باید توی تاپیک خوابگاه مدیران انجام بشه!!کاری کن که دیگه فوران نکنه!!


لیلی جان!!!هر چی فکر میکنم تو مامان مهربان هری جان هستی ..مثلا عشقت به هری باعث نمردن او شده و ....قدمت رو چشم ماست!!!!

------------------------------
خب بیایید علام تشومو بزنم رو دستتون!!!

تصویر کوچک شده

البته این علامت شوم واقعی نیست و اینو نذارید تو امضا!!!
این فقط برای اینه که نشون داده بشه علامت شوم رو دستتونه!!!
-----------------
به کسایی که نتونستن توی لیست باشن یه هفته مهلت جبران داده میشه!!!!
من تا تموم سایت رو مرگخوار نکنم دست بر نمیدارم!!
بابا پس سفیدا چی؟گناه دارن به خدا!!
نتونستم کوچکترین ایرادی بگیرم ازتون آخه!!!


ویرایش شده توسط ارباب لرد ولدمورت کبیر در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۳ ۲۱:۵۵:۵۵
ویرایش شده توسط ارباب لرد ولدمورت کبیر در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۳ ۲۲:۰۲:۱۶

[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
#67

آنتونین دالاهوفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۶ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 106
آفلاین
- نام و نام خانوادگي :

حاج آقا لرد استاد پرفسور آنتونین دالاهوف= مایک لوری= ویلیام ادوارد= مالک نت

- گروه هاگوارتز :

وا الله از زمانیکه یادمه در هافل تولد یافتم. کمی بزرگ شد. بالغ و عاقل شدم، اما رفقای نابابی نظیر سرژ و زاخی گولم زدن. مخم منو زدن وادارم کردن مایک لوری بسازم بیام گریف. وا الله اومدیم گریف به جون ممل و حاجی و کریچ و زاخی و کفی، فعالیتی نداشتم، بعدش بعد از بلاکیده شدن توسط کوییرل جون. یهو دالاهوف شدیم. عشق به مرگخواریه دیگه. اومدیم به اسلی همیشه قهرمان.
- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا( :

وا الله به جون عله و مملی، نزد لرد سالازر اسلی، جادوی سیاه رو فرا گرفتیم، بعدش تو هاگوارتز جای ایشون شدیم، استاد درس جادوی سیاه تخصصی، دفاع نه ها...خود جادوی سیاه...در کل اینکاره ام...این لرد هم که الان می بینی اینجا ارباب شده، زیر دست من بود..آره داداش..آره آبجی...

- طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد)):


من که گاد فاتر این افسون هام....وا الله ترم گذشته تو هاگوارتز تو همون درسی که گفتم..نزدیک 7 یا 8 تا طلسم ساختم که آوادا، باید بیاد جلوشون لنگ بندازه..فمیدی...؟؟
 

- دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!

بستی قیفی مشنگی، با وانیل( ریش دامبل) اضافی که تو دوئل در حین مقابله با لرد آب میشود.  

- عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!

عشق یعنی قتل، یعنی کشتن، یعنی خونخواری، یعنی لرد، یعنی دعوا با بچه های محل


- به چه كساني بي اعتماد هستيد:

محفلی ها به طور کل.

-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟

ازشون خوشم نمیاد...چون هر شب میان سر کوچه ما داد می زنند:
انرژی جادویی، حق مسلم ماست.

- اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟

من برای شخص لرد هر کاری خواهم کرد، چون برام فرقی نمی کنه، هرگز نخواهم مرد. من حتی روز قیامت هم زنده می مانم. و به عنوان آخرین نفر از دنیا خواهم رفت. پس ای دشمنان، در مورد من خوش باشید.



Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#66

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
خب سلام
طبق قولی که دادم ماموریتها مشخص شده و نتایج کامل تا روز سه شنبه هفته بعد طول میکشه
ماموریتها به صورت داستان زیر هست !!
-----------------------------------------------------
جرج ویزلی به فرمان لرد به محفل ققنوس میرود و در رادیو ققنوس اعلام میکند که لرد ولدمورت بازگشته است و هیچ محفلی دیگر حتی جرات بیرون اومدن از خونش را نمیکند

سامانتا ولدمورت که از بازگشت برادرش خوشحال بوده به جادوگر تی وی میرود و با قدرت هر چه تمامترخبر رو در جادوگر تی وی اعلام میکند

وحشت و اضطراب همه جای دنیای جادویی سایت جادوگران را فرامیگیرد
اما...ساحره ای به نام ((سارا اونز)) جرات میکند و در محل عمومی پشت سر لرد دری وری میگه و اعلام میکنه از بازگشت ولدمورت کبیر ترسی ندارد
لرد ولدموزت 4 نفر از بهترین نیروهاش را که مستقیما به مرگخواری پذیرفته شدند ،رودلف و ماروولوگانت،پیتر پتی گرو و ادی ماکای را میفرستد تا حال اورا بگیرند و اعلام میکند که باید در کار با هم هماهنگ باشند،او به آنها دستور میدهد که درتاپیک کافه محفل ققنوس به او حمله کنند و تا بدست آوردن پیروزی و ضایع شدن او دست از تلاش بر ندارند،زمان و نحوه حمله را میتوانند با پیام شخصی با هم هماهنگ کنند.

یکی دیگر از کسایی که مستقیما عضو گروه مرگخوارا شده لارا لسترنج هست،ولدمورت به لارا دستور میدهد که در یک برنامه جذاب راز بقا!!راز بقای دامبلدور رو شرح دهد.

ولدمورت به سراغ سرژ میرود و از او میخواهد در تاپیک حذب علیه کاراگاه ققنوس پستی بزند ،چراکه ققنوس((کفتر!!))نمادی از سفیدی هست و حال لرد از آن به هم میخورد
با اینکار هم سرژ حذب را از چنگ او در میاورد و هم حذب را به سیاها وابسته تر میسازد!!
ولدمورت گتافیس و بارتیموس را به پیش خود فرا میخواند و از آنها میخواد جهت ایجاد هرج و مرج به مجله شایع سازی رفته وشایعاتی را رواج دهند که نشان ضعف محفل ققنوس((کفی!!)) و قدرت لرد ولدمورت باشد

ولدمورت برای نفوذ وحشت به محفل هم برنام های خاصی داشت و از مودی خواست که به خانه شماره 12 گریمالد واقع در محفل ققنوس رفته و اعضای محفل((اگه چیزی مونده باشه البته!!)) را از مقابله با قدرت تاریکی بر حذر کند.

ولدمورت از الکتو بسیار خوشش امده بود و برای اینکه به خود لرد نیز ثابت شود که او از کفایت کافی برخوردار هست ،او را به سوی خانه ریدل میفرستد و میگوید به همراه راهب چاق باید ((هدویگ!!)) را آنقدر شکنجه دهند تا دیگر نتواند برای دشمن خونیش نامه ببرد!!!

ولدمورت بعد از انجام اینکارها باید مکانی برای هورکراکسهای جدیدش پیدا میکرد و از پروفسور کوییرل ((که مرگخوار بودنش را ثابت کرده بود و همچنین لرد به او اعتماد کافی داشت)) خواست که جایی را برای هورکراکسهایش پیدا کند
کوییرل پرسید:ارباب ،چه مکانی را برای هورکراکس جدیدتان انتخاب میکنید؟ و لردو ولدمورت جواب داد:نرم افزار زوپس!!...چیزی که دیگر هری پاتر نتواند آن را از بین ببرد و از کوییرل خواست که طی پستی زوپس را هورکراکس ولدمورت کند!!!!!

ولدمورت هرپوی کثیف را احضار کرد و به او پیشنهاد داد که اول به حمام برود!!سپس در محفل ققنوس با چو چانگ کل بیندازد و او را مغلوب سازد!!
یکی از دغدغه ها ی لرد ولدمورت مورفین گانت بود !!هر چه فکر میکرد نمیتوانست ماموریتی خطرناک برای او انتخاب کند!!چراکه او داییش را بسیار دوست میداشت!!!...برای همین به او اعلام کرد که برای خدمت به ولدمورت به خانه ریدل برود در کافه تفریحات سیاه با سدریک دیگوری مسابقه دوئل برگزار کند!!
لرد ولدمورت که از دادن این همه دستور خسته شده بود((چقدر کار کرده بود!!)) تلویزیون را روشن کرد و با تعجب دید همه کانالاها کوییدیچ دارد!!
با زحمت شماره لرد بلروویچ گرفت و به او اعلام کرد که به دیوانه سازها دستور دهد تا به مسابقه بعدی گریف یونایتد حمله کنند!!در این حمله بلیز زابینی و مایکل آنجلو هم میتوانند لرد بلروویچ را همراهی کند!!
ولدمورت از تیکا خواست که به مرگخواری فکر نکند!!اما تیکا برای دیدن انجمن مرگخوارها بیتابی میکرد!،ولدمورت به این فکر رسید که یک ماموریت غیرممکن به او بدهد!
برای همین به تیکا دستور داد به هالی ویزارد رفته و فیلم ماموریت غیرممکن 4 را که در ان دامبلدور شخصیت منفی فیلم هست و لرد ولدمورت شخصیت مثبت فیلم را بسازد!!!

ولدمورت که به هنرمندان علاقه خاصی داشت و خودش هم هنرمند بود((هنر قتل !!))..به مونالیزا دستور داد که ثابت کند لئوناردو داوینچی یک جادوگر سیاه بوده است و این را در جادوگر تی وی ثابت کند!!!

هنگامی که لرد ولدمورت خیال میکرد دستورها تمام شده و اکنون نوبت استراحت فرا رسیده است ناگهان در باز شد و مونتاگ سراسیمه داد میزد:ارباب ارباب!!پس من چی؟!!
ولدمورت که دیگر داشت به درجه اتشفشانی میرسید گفت:مونتاگ!!تو که میگی دلبستگیت خز شده و اینجور چیزا!!؟
مونتاگ با لبخندی موذیانه گفت:ارباب دلبستگی من به شما هیچ وقت خز نمیشه!!
ولدمورت با خستگی دستور داد:تکلیف تورو بعدا مشخص میکنم!باید ببینم بقیه چجور عمل میکنن

مونتاگ میره بیرون...ولدمورت تفسی راحت میکشه و میخواد استراحت کنه که باز در باز میشه و این بار لیلی اونز میاد تو!!!
ولدمورت:ای بابا!!..لیلی کتاب رو خز نکن!!دخترم تو مادر خوب هری هستی..نیروی عشقو خز کردی رفت!!...برای همین چیزا اصلا به این نیرو اعتقادی ندارم!!...دخترم برو با سفیدا نیرو کم دارن!!

اما لیلی قبول نمیکرد و با اصرار میخواست که ارباب ماموریتی نیز بر او در نظر بگیرد..ولدمورت هم موذیانه گفت:تو باید با شلاق هری رو سیاه کنی!!باید اونقدر شکنجش بدی تا جونش دربیاد!!..این کار هم باید توی تاپیک خوابگاه مدیران انجام بشه!!کاری کن که دیگه فوران نکنه!!
با رفتن لیلی ولدمورت به ارامی در مبلش فرو رفت تا فردا اخبار ماموریتهایی که دیده بود به گوشش میرسید!!!


[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#65

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
نام: هوكي نام خانوادگي: هوكي نام مستعار: هوكي

نام گروه در هاگوارتز: اسـ(1000cc )ـين (من چقدر احساس بامزگي مي كنم!)

سابقه كار با جادوي سياه (از طفوليت تا بزرگسالي)... داستاني لطفا!: اولش كه به دنيا اومدم، خام بدم! رفتم سراغ سفيدي... بعدش كه بزرگ شدم، پخته شدم، اومدم سراغ جادوي سياه.. يه كم كه گذشت، سوختم! شدم سياه سياه!
زندگي من در يك جمله خلاصه مي شه: «خام بدم پخته شدم سوختم»

آيا طلسم هاي نابخشودني بلد هستيد؟ يا كه خير؟:
شايد! بايد امتحان كنم ببينم بلدم يا نه

دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد:
رتبه‌ي سوّم مسابقات ريش اندوزي ( پس از مرلين و سرژ)

عشق چيست؟و چه كاربردي دارد؟!
اسيد ضعيف و رقيق با ph بالا- به درد جرز(جلز؟!!) لاي ديوار مي خوره

به چه كساني بي اعتماد هستيد؟
به افراد غير قابل اعتماد

گندزاده ها را چگونه مي بينيد:
اين گونه

اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟
نه خير!!!

----------------------------------------------
خب... غرض از اين طنز فقط شوخي بود... كسي فكر نكنه مثلا اومدم دستتون بندازم و سياهاه و لرد عزيز رو مسخره كنم يا مثلا ميلي به سيه شدن ندارم!

من تا حالا وقت نكرده بودم بيام... اگه وقت ثبت نام تموم شده ببخشيد ديگه... پاك كنيد پستم رو. ولي اگه هم نشده، بگم كه من شايد تو حدود 1 ماه و نيم (شايد البته) باز هم نباشم يا خيلي كم بيام...خيلي كم. خلاصه اگه تو اون مدت قراره جنگ شه، يا غيره، مي تونين قبولم نكنين.
اگه هم بشه مثلا انجام ماموريت رو بعدا انجام ديم هم كه چه بهرت، بعد از پايان غيبت كبري فعاليت مي كنم(دعا كني اين غيبت به خوبي و خوشي تموم شه!)

ما رو به خير، شما رو به سلامت!!!


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.