1-نام و نام خانوادگي:ادی ماكای
2-نام گروه در هاگوارتز:ريونكلاو
3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا)
بچه كه بودم، خيلي بچه بودم! يه گربه كوچولو داشتم، كه خيلي كوچيك بود! يه روز آقا يگه اومد اونو خورد. منم كلي گريه كردم و بعد از يكمي فكر رفتم چوبدستي بابام رو از توي جيب كتش برداشتم. رفتم و رفتم تا اينكه به كوهي رسيدم، سگي رو اونجا ديدم و با طلسمي كه تازه ياد گرفته بودم شكنجش دادم! ولي نميدونم چرا صداي مار در نيورد!خيلي دلم سوخت كه نتونستم بكشمش! تا اينكه چند روز بعد طلسم كشتن رو هم بلد شدم!
بعد رفتم پيش لردسياه و هرچي التماس كردم نپذيرفت. ولي اجازه داد كه بزاره جوراباي مرگخوارا رو بشورم! براي اون روزي لحظه شماري ميكنم كه لرد اجازه بده جوراباشو بشورم!!!
4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))
به جز كرشيو و آواداكدورا ديگه چيزي بلد نيستم.
5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!
بچه سوسولي كه از هيچ فرصتي براي بندري زدن غافل نميشود!
6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!
عشق چيزيست بيخود! وسيله ايست كه به وسيله آن، دامبلدور محفليها را مطيع خود ميكند!
كاربرد آن هم جز كشته شدن نيست! البته كاربردهاي ديگري از جمله ازدواج را نيز در بر ميگيرد!
7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:
به همه، حتي خودم! فقط و فقط به لرد سياه اعتماد دارم ...
8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
ريز ميبينم
9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟
به دليل نداشتن اعتماد به خود، با كمال ميل ميپذيرم!