هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۵
#89

پوریا دفتری بشلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۴۶ جمعه ۱۷ فروردین ۱۳۸۶
از یک جایی در این دنیای بی کران
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 85
آفلاین
شاید یه زمانی جیمز شنل را در خانه ی دامبلدور جا گذاشته و دامبلدور اونو وقت نکرده پس بده و اونو به هری داده


شناسه قبلي من
هرگز یک اژدهای خفته را قلقلک ندهید .


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱:۲۸ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۵
#88

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۰:۴۷ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۱
از کافه هاگزهد
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 514
آفلاین
اصلا معلوم نیست که جیمز کی شنل رو به دامبلدور داده.
به نظر من سه تا احتمال وجود داره :
1. جیمز بعد از تولد هری شنل رو به دامبلدور داده . شاید چون مرگ خودشو پیش بینی میکرده.
2. قبل از تولد هری شنلو داده که این خیلی جای سوال داره که چرا چنین کاری کرده؟
3. شاید خود دامبلدور شنل رو به هری داده . چون هری هیچ موقع هدیه خوب نگرفته بوده. دامبلدور هم یه شنل نامرئی به هری میده و برای این که هری خوشحال تر بشه ، میگه این شنل رو پدرت داده به من.
ولی از همه اینا که بگذریم مسائل خیلی خیلی مهمتری وجود داره.


تصویر کوچک شده


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵
#87

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۳۳:۱۷ سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
خب دلایل زیادی هست اول اینکه احتمالاً جیمز میخواسته وسایل مهمش به فرزندش برسه و میدونست که ممکنه کشته بشه وباید وسایل رو به کسی می داد که مطمئن بود زند میمونه و هیچ کسی از دامبلدور بهتر نبود چون ولدمورت از دامبلدور می ترسید و خیلی احتمالش کم بوده که دامبلدور بمیره


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵
#86

هپزيبا اسميتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۸ چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۵۱ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
از از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 998
آفلاین
نقل قول:
من فکر مي کنم که احنمالاً يک روز جيمز داشته با جاروي پرنده از بالاي خانه ي دامبلدور رد مي شده که يکدفعه شنلش را باد مي بره و مياندازه تو خونه ي دامبلدور ...

من شده بلاك شم جواب تو رو ميدم با نمك نظر هاي منطقيت رو براي خودت نگهدار تاپيك شوخي كه باز نشده .

خب در مورد حرفي كه فكر مي كنم ايگور عزيز زده باشه كه دمبلدور همون ققنوسه من از ايدت خيلي خوشم اومد شايدم حقيقت داشته باشه ولي احتمال اينكه دقيقا خود ققنوس و دامبلدور يكي باشن به نظر من امكان نداره من ميگم در كتاب 7 به هيچ وجه دامبلدور رو مشاهده نخواهيم كرد . ققنوس و دامبلدور آرمان هاي مشابهي دارن پس در نبود دامبلدور ققنوس براي دست يابي به آنها تلاش مي كنه . در مورد شنل ساده ترين و بي مزه ترين حدس مي تونه اين باشه كه دامبلدور بعد مرگ جيمز به خونه ي اونها سر زده و شنل رو برداشته اينكه دامبلدور خواسته ليلي و جيمز بميرن حقيقت نداره و نمي تونه داشته باشه . اين هم كه جيمز خودش شنل رو به دامبلدور داده باشه بچه گانست چون اون بايد محتاتانه رفتار مي كرده شنل هم ممكن بوده به دردش بخوره .
نقل قول:
ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته يک علت اينکه دامبلدور هيچوقت سعي نکرد اين ماجراها رو کامل براي هري توضيح بده ....همين نکته ميتواند باشد توجه شما رو به اين قسمت از شاهزاده دورگه جلب ميکنم: دامبلدور خود را با ترس جمع کرد، گويي شکنجه گران نا پيدايي دور تا دورش را گرفته بودند. چنان با وحشت دست هايش را تکان مي داد که چيزي نمانده بود جام پر شده را از دست لرزان هري به زمين بيندازد . ناله کنان مي گفت: اذيــــــــتشون نکن، آزارشون نده، خواهـــــــش مي کنم، خواهــــــش مي کنم،تقصــــير منه، به جاي اونا منو زخمي کن به جاي کلمه ((اونا))ميشود راحت ليلي و جيمز رو قرار داد

خيلي راحت تر مي شه اسم تو رو گذاشت ها . دامبلدور اگه اونقدر سنگ دل باشه با آگاهي چيمز و لي لي رو به آغوش مرگ بكشونه فكر مي كني شكنجه شدنشون براش مهم باشه يا اصلا مگه اونها شكنجه شدن ؟
نقل قول:
ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته: همه ما ميدونيم آلبوس دامبلدور آدمي نبوده که بخواد باعث مرگ کسي بشه و همچنين از خائن بودن پيتر پتي گرو بي خبر بوده من هنوز سر حرفم هستم که دامبلدور مخصوصا کاري کرده که ولدمورت مثل پيشگويي عمل کنه چطور؟ خب شبي که اسنيپ خاطره رو شنيد و آبفورث اونو دستگير کرد.....خب دامبلدور مطئنا فهميد که اسنيپ موضوع رو فهميده...چرا اونو آزاد گذاشت؟چرا سعي نکرد کاري کنه که اين خاطره از ذهن اسنيپ پاک بشه؟چرا اونو زنداني نکرد؟چرا حتي به اون شک نکرد؟ من معتقدم اسنيپ همه گناهانشو به دامبلدور اعتراف کرد و با دامبلدور پيمان نا گسستني بست که به محفل بپيونده و به ولدمورت خيانت کنه دامبلدور نقشه اي کشيد که اسنيپ اون قسمت از پيشگويي رو که شنيده به ولدمورت بگه نه دامبلدور و نه اسنيپ نميدونستن که ولدمورت سراغ کدوم پسر خواهد رفت....هري يا نويل؟ اينجاست که به کتاب رجوع ميکنيم ((دامبلدور:اسنيپ ناراحت و شرمسار بود که ولدمورت به سراغ پدر و مادرت رفت،هري هري:اين دروغه اون از پدر و مادر من متنفر بود)) اسنيپ مرگخوارار و نميشناخت و نميدونست که پيتر جزو مرگخواراست...دامبلدور هم خبر نداشت اسنيپ وقتي به دامبلدور خبر ميده که ولدمورت بدنبال هريه و دنبال مخفي گاه ليلي و جيمز ميگرده دامبلدور سعي ميکنه از اونا محافظت کنه و طلسم رازداري رو به کار ميبره و سيريوس به ظاهر رازدار ميشه ولي اين کار به پيتر ميرسه و پيتر پتي گرو با خيانت جاي اونا رو به ولدمورت لو ميده من هنوز قانع نشدم که چرا در موقعي که جيمز و زنش به شنل نياز مبرم دارن حداقل به خاطر مرگخوارا....بايد شنل رو به دامبلدور بده اون شب اتفاقاتي افتاده که ما هنوز بيخبريم حدس من اينه که دامبلدور چون مجري طلسم رازداري بوده از شکسته شدن اين طلسم مطلع ميشه و فوري خودشو به خانه پاترها ميرسونه ولي دير ميرسه و فقط صحنه هاي شکنجه و مرگ اونا رو ميبينه ((به هر حال معتقدم اون شب جز ولدمورت کس ديگه اي در خانه پاترها بوده....کسي که عضو محفل بوده.....وگرنه ملت از کجا فهميدن که ولدمورت با حمله به هري قدرت خودش رو از دست داده؟

خب در مورد شك كردن يا نكردن دامبلدور چيزي نمي دونيم اما در مورد اعتراف اسنيپ كاش بيشتر دقت كني عزيزم اسنيپ كي مياد به دامبلدور اعتراف كنه ؟ مي دوني ؟
اسنيپ وقتي مي فهمه به خاطر اون پيشگويي جيمز مرده از كارش پشيمون ميشه چون اون رقيب و دشمنش بوده . پس اون موقع كار از كار گذشته بوده . پس بقيه اش رد ميشه ديگه . در مورد اينكه در هر صورت شنل بايد پيش جيمز مي مونده منم موافقم پس احتمال ميدم شنل بعد مرگ خانواده ي پاتر برداشته شده باشه . در مورد خبر دار شدن ملت هم احتمالت رو رد مي كنم جيمز و ليلي عضو محفل بودن و دامبلدور براي ارتباط با اعضا روش هاي مخصوصي داره شايد همينجوري از مرگشون آگاه ميشه . مگه ميشه يكي از اعضا اونجا باشن و كاري نكنن؟




نقل قول:
علت اين بود كه آلبوس احتمالا اسنيپو نديد و قبل از اينكه پيشگويي تموم شه اسنيپو گرفتنو از اونجا انداختن بيرون و دامبلدور بعد از اين كه اومد بيرون از اون اتاق فهميد كه چنين اتفاقي افتاده و براي اقدامات حفاظتي براي جيمز و ليلي و آليس و فرانك لانگ باتم شد

نه ترلاني گفته يه دفعه اسنيپ و كافه دار پريدن تو اتاق پس اين امكا ن نداره ترلاني كه دروغ نمي گه
نقل قول:
سلام . از نظر من جيمز از اين كه يك نفر بهش خيانت مي كند آگاه بوده است و براي اين كه يك سري از وسايلي كه مي خواسته به هري برسند رو بين دوستاش كه بهشون اعتماد داشته تقسيم مي كنه تا اونا سر وقت آن وسايل را به هري برسانند . مثل : آلبوم عكس هري و پدر و مادرش كه پيش روبيوس هاگريد بوده يا همون شنل نامريي كننده .

اولا البوم عكس پيش هگريد نبوده تو كتاب اول هگريد به هري مي گه دامبلدور براي درست كردنش به من مرخصي داده و به دوستاي خانوادگي پاترها جغد فرستادم تا اين عكس ها رو برام فرستادن . در ضمن اولا اگه جيمز مي دونسته بهش خيانت ميشه چرا اجازه داده ؟
دوما اگه جيمز ميدونسته بهش خيانت ميشه خودش رو براي اون موقع آماده مي كرده چي مهم تر از شنل نامرئي ؟ تو ميدي ميداديش به كسي ؟ يه چيز ديگه جيمز مي دونسته بهش خيانت ميشه . از كجا ميدونسته هري زنده ميمونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ویرایش شده توسط ‌هپزيبا اسميت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۷ ۱۵:۵۹:۱۰

پنهان شده ام

پشت ابر چشمهايم...

باران در اتاق من است...

خالي هاي اتاقم را

از تصوير زنده ي نامش پر مي كن


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵
#85

پوریا دفتری بشلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۴۶ جمعه ۱۷ فروردین ۱۳۸۶
از یک جایی در این دنیای بی کران
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 85
آفلاین
سلام . از نظر من جيمز از اين كه يك نفر بهش خيانت مي كند آگاه بوده است و براي اين كه يك سري از وسايلي كه مي خواسته به هري برسند رو بين دوستاش كه بهشون اعتماد داشته تقسيم مي كنه تا اونا سر وقت آن وسايل را به هري برسانند . مثل : آلبوم عكس هري و پدر و مادرش كه پيش روبيوس هاگريد بوده يا همون شنل نامريي كننده .
ارادتمند شما فرگوس فينيگان


شناسه قبلي من
هرگز یک اژدهای خفته را قلقلک ندهید .


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۴:۰۷ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵
#84

رضا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۸ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۳۰ دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰
از كوچه نتراسون ( كوچه ي بغلي دياگون ) شماره ي 555
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
نقل قول:

ایگور کارکاروف نوشته:

اما مطلب مهمتر! سوالی که در کتاب یک برای من پیش اومد.چیزی که ممکنه یه جورایی به قضیه این شنل هم مربوط بشه.مطلبی که یه جورایی ثابت می کنه دامبلدور میتونه به ققنوس تبدیل بشه! هرکس بتونه با یه استدلال مناسب جواب منو بده میفهمم که خدای کتاب هری پاتره!

در کتاب سنگ جادو ما اخرای کارمیبینیم که رون و هرمیون هرکدوم به دلایلی دیگه نتونستن هری در در ادامه کار درون دریچه همراهی کنن.و هری به هرمیون گفت که بهتره رون رو به درمانگاه ببره و هر جور شده البوس دامبلدورو که به نظر می رسید در لندن باشه رو با خبر کنه!

حالا به گفت و گو های پراکنده در کتاب سنگ جادو در این مورد اشاره می کنم!
دو فصل اخر کتاب سنگ جادو.این بار ترجمه سعید کبریایی با ویراستاری ویدا اسلامیه!

صفحه 323:
... هری ادامه داد:
تو اونو بخور. ولی اول گوش کن ببین چی میگم.برگرد برو سراغ رون..با هم سوار جارو هایی بشین که توی اتاق کلیدهای پرنده بود و با اونا از دریچه و از جلوی پشمالو رد بشین.بعد خودتونو برسونین به جغد دونی و با هدویگ یه یادداشت برای دامبلدور بفرستین.ما به کمکش احتیاج داریم....
خب تا اینجا ما میبینیم که هری از هرمیون میخواد بره دامبلدور رو با خبر کنه برای دریافت کمک. توجه کنید کمک!

اینبار صفحه 334
گفت و گوی هری و دامبلدور!
هری:
جغد هرمیون به دستتون رسید؟
دامبلدور: ما توی اسمون به هم رسیدیم. همین که به لندن رسیدم فهمیدم که باید خودمو به همون جایی برسونم که قبلا بودم.خلاصه برگشتم و درست به موقع کوییرل رو از روی تو کنار کشیدم...

خب تا اینجا چند سوال پیش میاد.
اینکه دامبلدور چجوری و از کجا وقتی به لندن رسیده حدس زده که باید خوشو به هاگوارتز برسونه و یه دردسری تو هاگوارتز بوجود اومده؟
دوم اینکه دامبلدور گفته من و جغد هرمیون یه جایی تو اسمون بهم رسیدیم.خب حالا دامبلدور تو اسمون چی کار میکرده؟ مطمئننا دامبلدور مثل هری و رون در کتاب دوم سوار ماشین پرنده نشده بوده!و همین طور سوار جاروی پرنده! چون اگه دامبلدور تو لندن فهمیده که تو هاگوارتز اتفاق بدی افتاده میتونسته خودشو جسم یابی کنه و یه جایی تو هاگزمید ظاهر بشه و از اونجا خودشو به قلعه برسونه.یا مثلا پشت دروازه اصلی خوشو ظاهر کنه! بر مبنای کتاب داخل قلعه نمیشه حضور غیاب کرد ولی خارج اون که میشه! ثانیا دامبلدور تو همون کتاب یک با اینکه باز هم تو هاگوارتز کسی نمیتونسته جسم یابی کنه اون تونسته بود تو فصل اینه نفاق انگیز خوشو نامرئی کنه!یا یه جورایی جسم یابی.پس اون موقع هم میتونسته!واقعا دامبلدور تو اسمون چی کار می کرده؟ اصلا چه جوری تو اسمون بوده؟

حالا صفحه 339
هرموین گفت: من صحیح و سالم از اتیش رد شدم. رفتم و رون رو به هوش اوردم.. که البته یه کمی طول کشید. می خواستیم فورا خودمونو به جغددونی برسونیم که توی سرسرای ورودی دامبلدور رو دیدیم. خودش همه چیز رو می دونست فقط به ما گفت:" هری رفته دنبالش،نه؟" بعد با عجله به راهروی طبقه سوم رفت.

خب حالا از این جملات چه برداشتی می کنیم؟
اینکه دامبلدور دروغ گفته جغد هرمیون و اون تو اسمون بهم رسیدن. و باز هم این مسئله پیش میاد که دامبلدور از کجا فهمیده که هری تو دردسر افتاده؟چجوری فهمیده که هری رفته دنبال سنگ جادو؟ واقعا چه جوری فهمیده؟ایا این ربطی به کلمه کمک داره؟ یا اینکه دامبلدور ققنوسه؟

حالا میریم سراغ کتاب حفره اسرار ترجمه ویدا اسلامیه.
فصل کورنلیوس فاج. صفحه 296 به بعد.

دامبلدور با چشم های ابی روشنش به چشم های خاکستری لوسیوس مالفوی خیره شده بود و اهسته و بسیار واضح گفت:
اما خودتون متوجه می شین که کناره گیری واقعی من از مدیریت این مدرسه اون روزی فرا می رسه که توی هاگوارتز حتی یک نفر هم به من وفادار نباشه. اینم بدونین که توی هاگوارتز هر وقت کسی تقاضای کمک کنه بلافاصله کمک از راه میرسه.
هری تردیدی نداشت که دامبلدور لحظه ای به گوشه ای که خوش و رون پنهان شده بودند نگاه کرده است.

باز هم سخنان راز الود دامبلدور وبیان کلمه کمک.این کمک چه واژه اسرار امیزیه که هر وقت ادا میشه کمک از جانب دامبلدور از راه میرسه؟ ما هم که اخر کتاب دوم دیدیم که فوکس به کمک هری اومد!

بحث های دیگه ایم میشه کرد در مورد اینکه دامبلدور ممکنه ققنوس باشه!همون مطالبی که در کتاب یک در مورد نامرئی بودن دامبلدوره و اکثرا هم همه میدونن. در کتاب دوم و سوم و همین طور چهارم و پنجم که رابطه بین دامبلدور و فوکس رو شرح میده.و همین طور این که سپر مدافع دامبلدور ققنوسه! در کتاب ششم که دامبلدور در جایی که داره با اسلاگهورن و هری صحبت میکنه تا اسلاگهورن رو راضی کنه، دستاش رو از هم باز و بسته میکنه.یه چیزایی مثل پرواز کردن.یا در اخر کتاب ششم که وقتی دارن مراسم ختم واسه دامبلدور میگیرن ناگهان تابوت اتش میگیره و هری خیال می کنه که ققنوسی از میان اتش پرواز کرده و به اسمون رفته.همون طور هم که همه میدونن شرایط تولد دوباره یک ققنوس اتش گرفتنه. و من هم با توجه به سرنخ هایی که رولینگ داده و خیلی هم ریز اشاره میکنه و یه نمونه ش رو هم در مورد ابرفورث و اتفاقی که در سال اول افتاد رو من بهش اشاره کردم، حدس میزنم که دامبلدور نمرده و اون ققنوس هم خود دامبل بوده!بخصوص که اون سن بالایی هم داره و همین طور قبل از مدیر شدن معلم تغغیر شکل هم بده. به نظر من هیچ کدوم از اینا اتفاقی نیست!

حالا همه اینا رو گفتم تا اشاره ای به مرموز بودن دامبلدور کرده باشم و اینکه ما هنوز خیلی چیزها رو راجع به اون نمیدونیم.و اینکه ممکنه دامبلدور در زمان کشته شدن پدر و مادر هری شاهد اون صحنه بوده اطلاعت بیشتری نیاز داریم که من فکر می کنم دیگه باید منتظر کتاب اخر باشیم. چون رولینگ به حد کافی سرنخ داده! و اگه یه خورده دیگه بیشتر اشاره کنه کلیات کتاب اخر لو میره!


دوست عزیز این مطالب با این دلایل به نظر عقلانی و منطقی می آید اما یک سوال در ذهنم به وجود آمد و آن اینکه زمانی که دامبلدور و ققنوس در دفتر هستند چه ؟؟ یعنی دامبلدور می تواند همزمان هم ققنوس باشد و هم خودش ؟؟؟ اگر می شود با ذکر دلیل بگو ... ممنون می شوم ...


فقط زندگی وجود دارد و کسانی که از درک آن عاجزند...
فقط خدا وجود دارد و کسØ


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ جمعه ۱ دی ۱۳۸۵
#83

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۳۳:۱۷ سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
به نظر من جیمز وقتی فهمید که باید مخفی بشه ترسید که شنل به دست افراد لرد سیاه بیفته به همین دلیل اونو داد به دامبلدور و بعد از مرگ جیمز و با بزرگ شدن هری دامبلدور که نیازی به شنل نداشت اونو به وارث اصلیش یعنی هری داد


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۵
#82

سحر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۸۶
از هر جا که هری اون جا باشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 14
آفلاین
:joke:
خب شاید دوست داشته این کارو بکنه.
:no:
من فکر میکنم وقتی لیلی و جیمز از افسون راز داری استفاده کردند برای مدتی جیمز دیگه اون شنل رو لازم نداشته و داده به دامبی تا ازش نگهداری کنه.بعد دیگه اونا مردن و وقتی هری امده هاگوارتز دامبی فکر کرده حالا که جیمز نیست اینو میدم به پسر جیمز.








زنده باد هری


ویرایش شده توسط NYMPHADORA_TONKS در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۲۸ ۲۲:۴۷:۱۶


Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۵
#81

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
خب!
من زیاد نمی خوام در مورد این قضیه نظر بدم! چون حدس هایی که من می زنم تو این باب احتمالش به 50 درصد هم نمی رسه. ولی میخوام به موارد حاشیه ای توجه بیشتری بکنم و نکاتی رو که می خواستم به عنوان یه مقاله بزنم یه جورایی خلاصه می کنم و همین جا میگم!

اول اینکه من در مورد اینکه ابرفورث در کتاب 7 نقش مهمی رو ایفا می کنه با بقیه موافقم!ولی قبل از هر چیز می خوام به هوش بالای رولینگ اشاره کنم! خیلی ها رولینگ رو دست کم گرفتن ولی اون با روشی که در دادن سرنخ دادن به خواننده هاش داره به نظر من باهوش ترین نویسنده دنیاس در حال حاضر.نمیگم بهترین ولی باهوشو روش تاکید می کنم! نمی خوام به همه سرنخ هایی که رولینگ داده اشاره کنم. فقط مواردی که به درد این قسمت میخورن!
اول می خوام حرف بلیز رو راجع به اطلاعاتی که رولینگ در مورد ابرفورث داده تکمیل تر بکنم! میخوام بگم با یه خورده دقت باز هم میشد فهمید که ابرفورث دامبلدور همون صاحب کافه هاگزمیده!
دیگه به اون مواردی که بلیز گفته اشاره نمی کنم. اینی که میگم رو به موارد اون اضافه کنید.
کتاب جام اتش2 فصل خبر داغ ریتا اسکیتر صفحه 529 (ترجمه ویدا اسلامیه)

کمی قبل ترش:
هری با عصبانیت گفت: هاگرید، خودت که فامیل منو دیدی. دورسلی ها رو میگم!
پرفسور دامبلدور گفت: مثال خوبی زدی. همین برادر من ابرفورت برای اجرای طلسم های غیر مجاز روی یک بز تحت تعقیب قرار گرفت.نمی دونین روزنامه ها چه جاروجنجالی راه انداختن.ولی ابرفورت چی کار کرد؟ قایم شد؟ نه، نشد! اون سرشو بالا گرفت و به کار و زندگی خودش پرداخت....

حالا یه سری به کتاب محفل ققنوس میزنیم.
کتاب محفل ققنوس2. فصل در هاگزهد. صفحه 47 (ترجمه اسلامیه. از این به بعد من هرچی نقل قول از کتاب میگم از مال ترجمه اسلامیه س)

هری اول از همه وارد شد. ان جا هیچ شباهتی به رستوران سه دسته جارو نداشت که پیشخوان ان از تمیزی برق میزد و خوشایند بود. کافه ی هاگزهد شامل یک اتاق کوچک دلگیر و بسیار کثیف بود و بوی تندی که در فضای ان به مشام می رسید بوی اغل بزها را تداعی میکرد...
بز! بله همین کلمه س که اگه شما این سرنخ رو با سرنخ هایی که بلیز واسه ما مشخص کرد مقایسه کنید میتونید بدون اینکه به مصاحبه های رولینگ دقت کنید حدس بزنید که اون طرف ابرفورثه!
من احتمال میدم رولینگ چون حدس میزده کسی نمیتونه با اون سرنخ های ریزی که داده بتونه ابرفورث رو شناسایی کنه خوش به طور علنی به اون اشاره کرده! ولی این باز هم هیچی از هوش رولینگ کم نمی کنه.چون اون سرنخ هاشو بدرستی داده و این درک خواننده س که بتونه با اونا درست استدلال کنه!

خب این در مورد ابرفورث بود. اما مطلب مهمتر! سوالی که در کتاب یک برای من پیش اومد.چیزی که ممکنه یه جورایی به قضیه این شنل هم مربوط بشه.مطلبی که یه جورایی ثابت می کنه دامبلدور میتونه به ققنوس تبدیل بشه! هرکس بتونه با یه استدلال مناسب جواب منو بده میفهمم که خدای کتاب هری پاتره!

در کتاب سنگ جادو ما اخرای کارمیبینیم که رون و هرمیون هرکدوم به دلایلی دیگه نتونستن هری در در ادامه کار درون دریچه همراهی کنن.و هری به هرمیون گفت که بهتره رون رو به درمانگاه ببره و هر جور شده البوس دامبلدورو که به نظر می رسید در لندن باشه رو با خبر کنه!

حالا به گفت و گو های پراکنده در کتاب سنگ جادو در این مورد اشاره می کنم!
دو فصل اخر کتاب سنگ جادو.این بار ترجمه سعید کبریایی با ویراستاری ویدا اسلامیه!

صفحه 323:
... هری ادامه داد:
تو اونو بخور. ولی اول گوش کن ببین چی میگم.برگرد برو سراغ رون..با هم سوار جارو هایی بشین که توی اتاق کلیدهای پرنده بود و با اونا از دریچه و از جلوی پشمالو رد بشین.بعد خودتونو برسونین به جغد دونی و با هدویگ یه یادداشت برای دامبلدور بفرستین.ما به کمکش احتیاج داریم....
خب تا اینجا ما میبینیم که هری از هرمیون میخواد بره دامبلدور رو با خبر کنه برای دریافت کمک. توجه کنید کمک!

اینبار صفحه 334
گفت و گوی هری و دامبلدور!
هری:
جغد هرمیون به دستتون رسید؟
دامبلدور: ما توی اسمون به هم رسیدیم. همین که به لندن رسیدم فهمیدم که باید خودمو به همون جایی برسونم که قبلا بودم.خلاصه برگشتم و درست به موقع کوییرل رو از روی تو کنار کشیدم...

خب تا اینجا چند سوال پیش میاد.
اینکه دامبلدور چجوری و از کجا وقتی به لندن رسیده حدس زده که باید خوشو به هاگوارتز برسونه و یه دردسری تو هاگوارتز بوجود اومده؟
دوم اینکه دامبلدور گفته من و جغد هرمیون یه جایی تو اسمون بهم رسیدیم.خب حالا دامبلدور تو اسمون چی کار میکرده؟ مطمئننا دامبلدور مثل هری و رون در کتاب دوم سوار ماشین پرنده نشده بوده!و همین طور سوار جاروی پرنده! چون اگه دامبلدور تو لندن فهمیده که تو هاگوارتز اتفاق بدی افتاده میتونسته خودشو جسم یابی کنه و یه جایی تو هاگزمید ظاهر بشه و از اونجا خودشو به قلعه برسونه.یا مثلا پشت دروازه اصلی خوشو ظاهر کنه! بر مبنای کتاب داخل قلعه نمیشه حضور غیاب کرد ولی خارج اون که میشه! ثانیا دامبلدور تو همون کتاب یک با اینکه باز هم تو هاگوارتز کسی نمیتونسته جسم یابی کنه اون تونسته بود تو فصل اینه نفاق انگیز خوشو نامرئی کنه!یا یه جورایی جسم یابی.پس اون موقع هم میتونسته!واقعا دامبلدور تو اسمون چی کار می کرده؟ اصلا چه جوری تو اسمون بوده؟

حالا صفحه 339
هرموین گفت: من صحیح و سالم از اتیش رد شدم. رفتم و رون رو به هوش اوردم.. که البته یه کمی طول کشید. می خواستیم فورا خودمونو به جغددونی برسونیم که توی سرسرای ورودی دامبلدور رو دیدیم. خودش همه چیز رو می دونست فقط به ما گفت:" هری رفته دنبالش،نه؟" بعد با عجله به راهروی طبقه سوم رفت.

خب حالا از این جملات چه برداشتی می کنیم؟
اینکه دامبلدور دروغ گفته جغد هرمیون و اون تو اسمون بهم رسیدن. و باز هم این مسئله پیش میاد که دامبلدور از کجا فهمیده که هری تو دردسر افتاده؟چجوری فهمیده که هری رفته دنبال سنگ جادو؟ واقعا چه جوری فهمیده؟ایا این ربطی به کلمه کمک داره؟ یا اینکه دامبلدور ققنوسه؟

حالا میریم سراغ کتاب حفره اسرار ترجمه ویدا اسلامیه.
فصل کورنلیوس فاج. صفحه 296 به بعد.

دامبلدور با چشم های ابی روشنش به چشم های خاکستری لوسیوس مالفوی خیره شده بود و اهسته و بسیار واضح گفت:
اما خودتون متوجه می شین که کناره گیری واقعی من از مدیریت این مدرسه اون روزی فرا می رسه که توی هاگوارتز حتی یک نفر هم به من وفادار نباشه. اینم بدونین که توی هاگوارتز هر وقت کسی تقاضای کمک کنه بلافاصله کمک از راه میرسه.
هری تردیدی نداشت که دامبلدور لحظه ای به گوشه ای که خوش و رون پنهان شده بودند نگاه کرده است.

باز هم سخنان راز الود دامبلدور وبیان کلمه کمک.این کمک چه واژه اسرار امیزیه که هر وقت ادا میشه کمک از جانب دامبلدور از راه میرسه؟ ما هم که اخر کتاب دوم دیدیم که فوکس به کمک هری اومد!

بحث های دیگه ایم میشه کرد در مورد اینکه دامبلدور ممکنه ققنوس باشه!همون مطالبی که در کتاب یک در مورد نامرئی بودن دامبلدوره و اکثرا هم همه میدونن. در کتاب دوم و سوم و همین طور چهارم و پنجم که رابطه بین دامبلدور و فوکس رو شرح میده.و همین طور این که سپر مدافع دامبلدور ققنوسه! در کتاب ششم که دامبلدور در جایی که داره با اسلاگهورن و هری صحبت میکنه تا اسلاگهورن رو راضی کنه، دستاش رو از هم باز و بسته میکنه.یه چیزایی مثل پرواز کردن.یا در اخر کتاب ششم که وقتی دارن مراسم ختم واسه دامبلدور میگیرن ناگهان تابوت اتش میگیره و هری خیال می کنه که ققنوسی از میان اتش پرواز کرده و به اسمون رفته.همون طور هم که همه میدونن شرایط تولد دوباره یک ققنوس اتش گرفتنه. و من هم با توجه به سرنخ هایی که رولینگ داده و خیلی هم ریز اشاره میکنه و یه نمونه ش رو هم در مورد ابرفورث و اتفاقی که در سال اول افتاد رو من بهش اشاره کردم، حدس میزنم که دامبلدور نمرده و اون ققنوس هم خود دامبل بوده!بخصوص که اون سن بالایی هم داره و همین طور قبل از مدیر شدن معلم تغغیر شکل هم بده. به نظر من هیچ کدوم از اینا اتفاقی نیست!

حالا همه اینا رو گفتم تا اشاره ای به مرموز بودن دامبلدور کرده باشم و اینکه ما هنوز خیلی چیزها رو راجع به اون نمیدونیم.و اینکه ممکنه دامبلدور در زمان کشته شدن پدر و مادر هری شاهد اون صحنه بوده اطلاعت بیشتری نیاز داریم که من فکر می کنم دیگه باید منتظر کتاب اخر باشیم. چون رولینگ به حد کافی سرنخ داده! و اگه یه خورده دیگه بیشتر اشاره کنه کلیات کتاب اخر لو میره!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: شنل جیمز پیش دامبلدور چی کار میکرده ؟
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
#80

ادوارد بونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۱۹ جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹
از اینوره!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 475
آفلاین
نقل قول:
ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته: یک علت اینکه دامبلدور هیچوقت سعی نکرد این ماجراها رو کامل برای هری توضیح بده ....همین نکته میتواند باشد توجه شما رو به این قسمت از شاهزاده دورگه جلب میکنم: دامبلدور خود را با ترس جمع کرد، گويی شکنجه گران نا پيدايی دور تا دورش را گرفته بودند. چنان با وحشت دست هايش را تکان می داد که چيزی نمانده بود جام پر شده را از دست لرزان هری به زمين بيندازد . ناله کنان می گفت: اذيــــــــتشون نکن، آزارشون نده، خواهـــــــش می کنم، خواهــــــش می کنم،تقصــــير منه، به جای اونا منو زخمی کن به جای کلمه ((اونا))میشود راحت لیلی و جیمز رو قرار داد
در مورد بخش اولش كه بايد بگم دامبلدور نمي خواست هري احساس تنفر بيشتري نسبت به اسنيپ داشته باشه كه متاسفانه موفق نشد در مورد بخش دومش بهتر به مقاله ي من با نام اسرار پنهان آلبوس دامبلدور مراجعه كني... نقل قول:
ارباب لرد ولدمورت كبير نوشته: همه ما میدونیم آلبوس دامبلدور آدمی نبوده که بخواد باعث مرگ کسی بشه و همچنین از خائن بودن پیتر پتی گرو بی خبر بوده من هنوز سر حرفم هستم که دامبلدور مخصوصا کاری کرده که ولدمورت مثل پیشگویی عمل کنه چطور؟ خب شبی که اسنیپ خاطره رو شنید و آبفورث اونو دستگیر کرد.....خب دامبلدور مطئنا فهمید که اسنیپ موضوع رو فهمیده...چرا اونو آزاد گذاشت؟چرا سعی نکرد کاری کنه که این خاطره از ذهن اسنیپ پاک بشه؟چرا اونو زندانی نکرد؟چرا حتی به اون شک نکرد؟ من معتقدم اسنیپ همه گناهانشو به دامبلدور اعتراف کرد و با دامبلدور پیمان نا گسستنی بست که به محفل بپیونده و به ولدمورت خیانت کنه دامبلدور نقشه ای کشید که اسنیپ اون قسمت از پیشگویی رو که شنیده به ولدمورت بگه نه دامبلدور و نه اسنیپ نمیدونستن که ولدمورت سراغ کدوم پسر خواهد رفت....هری یا نویل؟ اینجاست که به کتاب رجوع میکنیم ((دامبلدور:اسنیپ ناراحت و شرمسار بود که ولدمورت به سراغ پدر و مادرت رفت،هری هری:این دروغه اون از پدر و مادر من متنفر بود)) اسنیپ مرگخوارار و نمیشناخت و نمیدونست که پیتر جزو مرگخواراست...دامبلدور هم خبر نداشت اسنیپ وقتی به دامبلدور خبر میده که ولدمورت بدنبال هریه و دنبال مخفی گاه لیلی و جیمز میگرده دامبلدور سعی میکنه از اونا محافظت کنه و طلسم رازداری رو به کار میبره و سیریوس به ظاهر رازدار میشه ولی این کار به پیتر میرسه و پیتر پتی گرو با خیانت جای اونا رو به ولدمورت لو میده من هنوز قانع نشدم که چرا در موقعی که جیمز و زنش به شنل نیاز مبرم دارن حداقل به خاطر مرگخوارا....باید شنل رو به دامبلدور بده اون شب اتفاقاتی افتاده که ما هنوز بیخبریم حدس من اینه که دامبلدور چون مجری طلسم رازداری بوده از شکسته شدن این طلسم مطلع میشه و فوری خودشو به خانه پاترها میرسونه ولی دیر میرسه و فقط صحنه های شکنجه و مرگ اونا رو میبینه ((به هر حال معتقدم اون شب جز ولدمورت کس دیگه ای در خانه پاترها بوده....کسی که عضو محفل بوده.....وگرنه ملت از کجا فهمیدن که ولدمورت با حمله به هری قدرت خودش رو از دست داده؟
خوبه خودت جواب خودتو مي دي عزيز.. علت اين بود كه آلبوس احتمالا اسنيپو نديد و قبل از اينكه پيشگويي تموم شه اسنيپو گرفتنو از اونجا انداختن بيرون و دامبلدور بعد از اين كه اومد بيرون از اون اتاق فهميد كه چنين اتفاقي افتاده و براي اقدامات حفاظتي براي جيمز و ليلي و آليس و فرانك لانگ باتم شد . بعدشم براي دامبلدور كاري نداره كه ذهن جويي كنه و ليلي جيمز و سيريوس سرخود پيترو رازدار كردن و گرنه دامبلدور از اين كار جلوگيري مي كرد . حالا قانع شو چون طلسم رازداري مثل يه شنل نا مزئي بزرگه كه همه ي خونه ي پاترها رو مي پوشونه . بعدشم دامبلدور نمي تونه از شكسته شدن طلسم با خبر بشه و گرنه محفل ققنوسو اول كتاب شش خالي نمي كرد براي بار صدم دامبلدور براي خبر دار شدن از اتفاقات از اون ابزار نفره اي كذايي استفاده مي كنه اگر در موردش شك داري باز به مقاله ي من مراجعه كن ok


می تراود مهتاب..


"وقتش رسیده که همه‌ی ما بین چیزی که درسته و چیزی که آسونه، یکی رو انتخاب کنیم."
- پروفسور دامبلدور








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.