هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۵ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
ارباب خیلی ممنون از نقد دقیق و خوبتون. چشم ردای مرگخواری هم میپوشم. البته خودم که ندارم باید از روفوس دو در ... چیز یعنی قرض بگیرم.

حالا که تا اینجا اومدم ... لطفا اینم نقد کنید. از این به بعد سعی میکنم اگه درخواست نقد داشتم تو پیام شخصی بگم که دیگه اینجا پست نزنم.



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
درود بر لرد قدر.

لطفا این رو نقد کن.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹

آستوریا گرینگرس old1


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 267
آفلاین
ارباب
اگه تونستین این رو نقد کنین.

ارباب جونم اینم هست،ولی برای تالار عمومیه اگه نقدش کنین ممنون میشم.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۴:۱۱ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آنتونین

حق با شماست.اون جمله شکلکها رو در مورد پست طنزتون گفتم.نمیدونم چطوری سر از اونجا در آورده!
در مورد محاوره ای نوشتن، منم با شما هم عقیده هستم.مشکلی با لحن پستتون نداشتم.معمولا در نقدهام هم میگم که در پست طنز اصولا بهتره فقط دیالوگها محاوره ای نوشته بشه ولی کلا همه آزادن که به هر شکلی که راحتن بنویسن.درست مثل مثالی که زدین.اگه یکی مثل پرسی رو مجبور کنیم موقع نوشتن قواعد خاصی رو رعایت کنه ممکنه کلا نتونه بنویسه!

ولی در مورد عینک و اسلحه...بخششی در کار نیست.کمی هم لاغر شدین...از نزدیک که نگاه میکنم...اممم...بشدت شبیه ایوان شدین!فعلا میتونین با همین لباسا بمونین ولی اگه برای انجام ماموریت رفتین لطفا همون ردای مرگخواریتونو بپوشین...ما آبرو داریم!

_______________________________

بررسی پست شماره 200 مرگخواران دریایی،گودریک گریفیندور:


نقل قول:
لرد و یارانش در حیرت مانده بودند. آنتونین یه طلسم ایجاد کرد اما از چوبش چیزی بیرون نیومد.

ناگهان لرد با خوشحالی گفت:خب من که غیر مجاز وارد نشدم من تبعید شدم. پس می تونم جادو کنم.

هوووم!چه دقتی...من(که پست قبلی رو زدم) فراموش کرده بودم که چوب دستی لرد کار میکنه!شما کار خوبی کردین که اول پستتون به این نکته اشاره کردین.


موقعیتها رو خیلی خوب توصیف کردین.با دو حرکت افتادن انگور از دست دامبلدور و برداشتن موز توسط لرد سیاه به خوبی نشون دادین که اوضاع به نفع چه کسی تغییر کرده و کدوم طرف تحت فشاره...عالی بود.


نقل قول:
مرگخواران به سر آلبوس ریختند و او را با طناب بستند.

چوب دستی مرگخوارا کار نمیکرد.چوب دستی لرد مشخص نبود که کار میکنه یا نه...ولی چوب دامبلدور به خوبی کار میکرد.اینجا بدون هیچ مقاومتی از طرف یه عده مرگخوار که نمیتونستن جادو کنن دستگیر شده.بهتر بود حداقل یه درگیری کوچیک ایجاد میکردین.


نقل قول:
لرد انگور را به دهن آلبوس نزدیک کرد و آلبوس هم دهنش را باز کرد تا انگور را بخورد اما لحظه ای که می خواست گاز بزند، لرد انگور را عقب کشید و دندان های آلبوس با تمام قدرت به هم خوردن و بیشترشان شکستند.

حرکت لرد جالب بود.ولی شکستن دندانهای دامبلدور کمی اغراق آمیز بود.اگه همین اتفاق رو کمی طنز آمیزتر بیان میکردین یا حتی با علامتها(مثل علامت تعجب)یا شکلک روی جنبه طنزش تاکید میکردین قابل قبولتر میشد.


نقل قول:
مرگخواران از ته دل خندیدند. آنتونین که از شدت خوشحالی داشت سکته می کرد و نمی دانست چی کار کند و برای خالی کردن خود جلو رفت و لپ لرد را کشید و گفت:احسن........احسن.........

حرکت قبلی کمی اغراق آمیز بود، ولی این یکی بشدت غیر قابل باور بود.یه مرگخوار تو هر حالتی هم که باشه هرگز جرات نمیکنه همچین کاری انجام بده.سعی کنین شخصیتها و خصوصیات اخلاقیشونو فدای طنز پستتون نکنین.


پست شما کمی کمبود شکلک داشت.مخصوصا در مورد دامبلدور که از نظر احساسی کمی پیچیده شده بود.دامبلدور میترسید ولی میخواست وانمود کنه که برگ برنده دست اونه...برای ابراز احساساتش شکلک میتونست کمکتون کنه.


سوژه رو در حد قابل قبولی، ولی نه به بهترین شکل ممکن پیش بردین.

نسبتا خوب بود.


موفق باشید.
___________________________

بررسی پست شماره 201 مرگخواران دریایی،آنتونین دالاهوف:


نقل قول:
لرد ولدمورت با عجله به ساعت مچی طلای مشنگیش که هدیه ای از طرف نخست وزیر مشنگ ها بود(به زور از او گرفته شده بود) نگاه کرد. دقیقا 59 دقیقه و 53 ثانیه از ورود آنها به جزیره گذشته بود. لرد تامل نکرد و بی درنگ سیل طلسم های کروشیو و آوداکداورا را بسمت آلبوس دامبلدور روانه کرد ...

اشاره به هدیه ای که به زور گرفته شده بود نکته جالبی بود.
این قانون "یک ساعت" برای اشخاصی بود که بصورت غیر مجاز وارد جزیره شده بودند.ولی از اونجایی که عقل حکم میکنه زندانی تبعید شده هم از جادو کردن محروم بشه اشکالی نداره که لرد رو هم مشمول این قانون بدونیم.


نقل قول:
دامبلدور همه طلسم ها را دفع کرد و در آخر پیروزمندانه چوبدستیش را بالا گرفت، نوک آن را فوت کرد و در حالی که با بیخیالی زیر چانه اش را میخواند لبخندی نثار لرد ولدمورت کرد.

دامبلدور در پست قبلی توسط مرگخوارا دستگیر و طناب پیچ شده بود.البته این حرکت نویسنده قبلی حرکت نسبتا ژانگولرانه ای بود.ولی به هر حال دامبلدور اسیر بود و نمیتونست دفاع کنه.بهتر بود اول آزادش میکردین یا حداقل لرد رو راضی به دوئل میکرد.


اشاره به استفاده بی وقفه محفلی ها از طلسم سهمگین و کشنده اکسپلیارموس جالب بود.

نقل قول:
ناگهان پاهای لرد ولدمورت مانند دونده های دو صد متر مشنگ ها بی اختیار شروع به دویدن کرد و لرد در حالی که عربده "نـــــــــه" میکشید، ناخواسته بطرف در خروجی غار میدوید. مرگخواران هم طبق معمول بدنبال اربابشان دویدند و رفتند، هر چند به گرد پای او هم نمیرسیدند.

معمولا به همه توصیه میکنم وقتی طنز رو وارد پست میکنن مواظب ابهت و شخصیت اشخاصی مثل لرد سیاه باشن.این یعنی لرد و دامبلدور بطور آگاهانه کارای مسخره و خنده دار انجام ندن.ولی این قسمت پست شما خیلی خنده داره، بدون اینکه کسی فکر کنه لرد چرا باید همچین کار مسخره ای بکنه...طلسم طلسمه خب...نمیشه کاریش کرد.برای همینه که حرکت مسخره لرد و حرکت مسخره تر مرگخوارا(که دنبالش دویدن)کاملا باورپذیر و بامزه از آب دراومده.مخصوصا دویدون به سمت دریا خیلی جالب بود.


اشاره به روفوس بیهوش شده دقت نظر شما رو میرسونه...که اونو فراموش نکردین و علاوه بر فراموش نکردن، به نفر بعدی هم اجازه ندادین فراموشش کنه.


پستهای شما یه حالتی داره که به خوبی میشه جلوی چشم مجسمشون کرد.زیاد توضیح نمیدین ولی همون توضیحات کوتاهتونم کافیه ظاهرا!


نقل قول:
اما بالاخره لرد از این مخمصه هم نجات پیدا میکند و بعید است بیخیال دامبلدور بشود، بخصوص که مرگخوارش روفوس هم گروگان اوست ...

این قسمت هم نکات منفی داشت هم مثبت...منفیش این بود که یه جورایی تعیین تکلیف کردین برای نفر بعدی.مثبتش هم این بود که ضمن همون تعیین تکلیفتون به قضیه روفوس اشاره کردین و به نفر بعدی اجازه ندادین ماجرا رو همونجوری ناقص تموم کنه.


خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
اربـــــاب

خیلی ممنون از نقد خوبتون. فقط فک کنم منظورتون از شکلک بیش از حد پست طنز بود که در نقد پست جدی آورده شده بود.

در مورد اینکه نوشته بودم کدوم پست طنز و کدوم جدیه، قصد جسارت نداشتم فقط میخواستم بگم که دوست دارم، طنز نویسیم و جدی نویسیم هر دو نقد بشن.

در مورد شکلک: این شکلکه شبیه مرگخواراس فقط عینک دودی و اسلحه مشنگی دستش گرفته، شما به بزرگواری خودتون ببخشید. مرگخوار ورژن 2010

در مورد نقد پست طنز: درست گفتید ایراداتی مثل شکلک بیش از حد و ژانگولر نویسی داشت که دلیلش همین بود که خودتون هم اشاره کردید یعنی پست آخر سوژه بود و کسی نمیخواست ادامه بده پس من سعی کردم راحت و خودمونی بنویسم. راستش بنظر من بر خلاف نوشتن پست جدی، برای نوشتن پست طنز معیار خاصی وجود نداره. اگه بخوام مثال بزنم: قاعده اینه که توصیفات و توضیحات پست، کتابی و رسمی نوشته بشه و دیالوگ ها محاوره ای ... ولی بعضی پستا مثل پستای پرسی ویزلی هست که همه پست محاوره ای نوشته شده ولی بازم قشنگه و به دل میشینه.

--------

اگه میشه لطفا اینم نقد کنید.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۶ ۱۴:۲۶:۵۲


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۱۸ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
به نام خدا

با سلام خدمت لرد

لطفا این را بنقد.

ممنون



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۲۳ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 97 خانه گانت ها،اسکورپیوس مالفوی:


این سوژه تقریبا طنز بود.ولی به هیچ عنوان اشکالی نداره که در یک سوژه طنز پست جدی زده بشه.کافیه که سوژه رو دنبال کنین.


نقل قول:
ابر ها آسمان را در سلطه ی خود داشتند و سیاهی بر سفیدی روز چیره شده بود،اما این سیاهی از شب نبود؛این سیاهی از آن ابر هایی نشات می گرفت دلهایشان گرفته بود و دوست داشتند به حال لوسیوس گریه کنند.

شروع زیبایی داشتین.یه فضاسازی جالب برای ابراز ناراحتی و ناامیدی لوسیوس.قشنگ بود.در ادامه هم احساسات لوسیوس رو خیلی روشن و زیبا توصیف کردین.


نقل قول:
همچنان در کوچه های خالی مه گرفته قدم می زد و نمی دانست کدامین را باید برگزیند،تا اینکه نوری درخشان زمین را روشن کرد. سر بلند کرد،خورشید وسط آسمان بود. بختش که با نقشه ای که در سر می پروراند به روشنی همین روز می شد. تصمیم گرفت پسرش را دنبال کند و به ارباب خیانت نکند.

چند نکته رو تو همین سه خط به بهترین شکل ممکن خلاصه کردین.اینکه لوسیوس مدتی بلاتکلیف قدم زده و بالاخره تصمیم خودشو گرفته و نقشه ای کشیده.عالی بود.


نقل قول:
چون دزدان به دنبال آن جوان مو طلایی رفت.همه جا تعقیبش کرد، سایه به سایه! هیچ چیز مشکوکی پیدا نمی کرد.این بر خلاف میلش بود او دوست داشت پسرش نیز مانند او اخراج شود.او می خواست با خانواده اش دور از مرگخواران و مرگخواریت زندگی کنند.

خواسته قلبی لوسیوس خواننده رو تا حدودی غافلگیر میکنه.اینکه دلش میخواد خطایی از دراکو ببینه که باعث بشه پسرش هم اخراج بشه...ولی دلیل این خواسته کاملا منطقی و قابل قبول بود.


نقل قول:
دراکو داشت با کینگزلی شکلبوت یکی از اعضای محفل حرف می زد.

-سلام کینگز!
-سلام بر دوست عزیز و گرامی دراکو!

و این می توانست آتشی باشد برای سوزاندن دراکو و اخراجش از مرگخواریت!

سوژه رو خیلی خوب پیش بردین.دراکو بدون هیچ خلافی پیش میره و درست درجاییکه خواننده فکر میکنه هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیفته ضربه اصلی رو وارد کردین.کارتون عالی بود.اینجا دراکو با کینگزلی حرف میزنه ولی مشخص نیست چرا و با چه هدفی.اینو گذاشتین به عهده نفر بعدی. این کارتونم نکته مثبتی بود.دست نفر بعدی کاملا بازه.

توصیفاتتون خیلی قشنگ بود.فضاسازیها و وصف احساسات لوسیوس درباره پسرش عالی بود.پستتون جدی بود ولی با توضیحات اضافی حوصله خواننده رو سر نبردین.از خط اصلی ماجرا دور نشدین.با اینکه سوژه ای داشتین که میتونست خسته کننده باشه،شما به خوبی هیجان رو به ماجرا تزریق کردین.

هیچ نکته منفیی در پستتون یافت نشد!


خیلی خوب بود.

موفق باشید.
_________________________________

آقای مدیر!یه اسلحه ماگلی دستتون گرفتین فکر کردین خیلی مخوف شدین؟پست انجمن لندن تحویل ارباب میدین؟تازه طنز و جدیشم تعیین کردین؟ترسیدین ارباب نتونه تشخیص بده کدوم طنزه؟یه کاری نکنین ارباب مجبورتون کنه تمام پستهای لندنو بخونین و تعیین کنین که کدوم طنزه و کدوم جدی!


بررسی پست شماره 98 خانه گانت ها، آنتونین دالاهوف:


نقل قول:
لوسیوس همچنان پشت دیوار پنهان شده بود. کم از اشباح نداشت. شنلی سیاه پوشیده بود و در تاریکی، بین دیوارها، در میان سایه ها محو شده بود و به گفتگوی پسرش و کینگزلی گوش میداد ...

شروع خوبی بود.ماجرا در نقطه هیجان انگیزی تموم شده بود و شما بدون از بین بردن اون هیجان، موضوع رو ادامه دادین.دقتتون در رعایت این نکته که هوا در پست قبلی تاریک شده بود قابل تحسینه.


نقل قول:
کینگزلی، آهسته، آرام، با طمانینه و با لحن دلنشینی صحبت میکرد:
_ صد در صد دراکو، صد درصد. منتها الان و اینجا زمان و مکان مناسبی برای این صحبت ها نیست. من اول باید بتونم امنیت جانی تو رو تامین کنم. ممکنه جاسوس های اسمشونبر دنبالت باشن...

پست قبلی تعیین نکرده بود که دراکو برای چی با کینگزلی حرف زده.این مسئولیت با شما بود و شما با دادن نقش جاسوس به دراکو به سوژه جهت تازه و هیجان انگیزی دادین.اینکه کینگزلی درخواست میکنه حرفاشوو فردا بزنن کمی بی مورد به نظر میرسه.با توجه به قراری که این دو نفر گذاشتن شاید بهتر بود همون موقع کارو تموم میکردین یا حداقل دراکو رو به یه جای امن میبرد.سعی کنین تا جایی که ممکنه موضوع رو کش ندین.
شکلکها کمی بیشتر از حد لازم بودن.


نقل قول:
لوسیوس هر چه را باید میشنید شنیده بود و حالا میتوانست به آرزویش برسد و زمینه خروج پسرش از بین مرگخواران را محیا کند.

دامبل قبلی روی شما هم تاثیر گذاشته؟محیا نه، مهیا!
این قسمت سوژه حاصل پست قبلیه که لوسیوس از اشتباهات دراکو استفاده کنه و زمینه خروجش رو از گروه مرگخوارا فراهم کنه.ولی به یه نکته این وسط توجه کمی شده بود...با توجه به اینکه جاسوسی خیانت بزرگیه، احتمال زیادی وجود داشت که لرد سیاه به اخراج اکتفا نکنه و دراکو رو بکشه.داشتم فکر میکردم که کاش لوسیوس به این قسمت هم فکر میکرد که شما مشکلم رو حل کردین:
نقل قول:
بنظر من از مرگخوارا بندازیدش بیرون و بیخیالش بشید چون اگه بکشیدش کارآگاه ها متوجه میشن و ممکنه ...

نکته سنجی شما فوق العاده اس.همه جزئیات ماجرا رو در نظر میگیرین.


نقل قول:
در همین هنگام در باز شد و در میان تعجب لوسیوس، دراکو جلوی تخت لرد آمد، تعظیم کرد و سپس گفت:
_ ارباب! همونطور که دستور داده بودید، اون سیاه سوخته کچلو گول زدم! فردا قراره دوباره ببنمش. احتمالا بزودی میتونیم نقشه رو کامل اجرا کنیم!

عالی بود.غافلگیر کردن خواننده در آخر پست بهترین کاری بود که میتونستین انجام بدین.توجیه خوب و زیرکانه جاسوسی ابلهانه دراکو...و علاوه بر اون اضافه کردن این معما به ماجرا که چرا لرد به لوسیوس همچین ماموریتی داده بود.که البته حل این معما هم آسون و هم جالبه.


خیلی خوب بود.

_____________________________________

بررسی پست شماره 38 دارالمجانین لندن، آنتونین دالاهوف:


نقل قول:
«احتمالا پایان سوژه»

احتمالا چیه دیگه!چرا ملت جادوگرو گیج میکنین؟!!
تموم کردن یه سوژه و جمع آوری قسمتهای پراکنده ماجرا و ربط دادن اونا به هم کار سختیه.


نقل قول:
جوکر: وای سرم داره گیج میره ولدی، چرا اینجا گردباد درست کردن؟
لرد: برای اینکه دوئل کننده ها دور هم بچرخن و دوئل جذابتر و باحالتر بشه.
جوکر: ئه گفتی دوئل! یادم رفته بود! اکسپلیارموس!
لرد: آره؟ کروشیو
جوکر: آره؟ شوخی شهرستانی؟ بساط شوخی بازه؟ طلسمهای ممنوعه؟
لرد: آره! آوداکداورا

لردتون کمی لوس شده!مخصوصا با اون شکلک مضحک...
شاید بهتر بود کمی بیشتر به توصیف دوئل میپرداختین.مثلا لرد به جوکر کروشیو میزنه.جوکر هم انگار نه انگار...به وراجی ادامه میده.شاید جاخالی داده باشه یا از طلسم مدافع استفاده کرده باشه ولی هیچکدوم اینا ذکر نشده.ضمن اینکه جوکر با اون همه ادعا کمی ساده کشته شد.


کلا کمی عجله در پست شما دیده میشه.لرد سریعا میره جوکرو میکشه و آپارات میکنه به خانه ریدل و به مرگخواراش میگه که تو آینه چی دیده.این اتفاقا جالب بودن ولی کمی توضیح بیشتر لازم داشتن.خواننده تا میاد یه اتفاق رو هضم کنه شما آپارات کردین یه جای دیگه!


نقل قول:
_ هووم ... اوووم ... تو آینه میبینم که سرم مو در آورده. موی طبیعی!

در مورد آرزوی لرد...به نظر من بهتر بود آرزوی دیگه ای براش میکردین.شاید یه آرزوی مسخره تر و پیش پا افتاده تر ولی غافلگیر کننده تر!این آرزوی مو در آوردن اولین چیزی بود که به ذهن خواننده میرسید..البته اینم اشکالی نداشت ولی بهتر بود با اون لحن سرحال و خندون و اون شکلک آرزوشو ابراز نمیکرد.مثلا اگه عصبانی میشد جالبتر بود.


پستهای طنز شما معمولا عالی نوشته میشن.ولی این یکی در حد متوسط بود.دلیلشم مشخصه.در پست پایان سوژه آزادی عمل زیادی وجود نداره.شما مجبورین داستان رو به شکلی منطقی تموم کنین و نمیتونین اونجوری که دوست دارین به ماجرا و شخصیتها بپردازین.


سوژه رو خیلی خوب تموم کردین.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۹

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
اگه وقت کردید لطفا این پست جدی و این پست طنز منو نقد کنید.

ویرایش:هووم، گویا اینجا فقط پست های انجمن خانه ریدل نقد میشه ولی من میخواستم آخرین پست طنزم نقد بشه بهمین خاطر لینک اون پست طنزو دادم و با توجه به اینکه سوژه اون تاپیکو خودتون داده بودید اگه ممکنه استثنا قائل بشید و نقدش کنید اگرم امکانش نیست که هیچ.

در هر صورت، پیشاپیش ممنون ارباب


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۵ ۰:۱۰:۰۶


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
سلام بر لرد سیاه!

اربابا آن زمان که خورشید در آسمان به زیر ماه درخشش خود از دست و نیمی از آن گرفت من آمدم و یک پستی زدم.نمی دانم امروز مرا چه شده است!اما هر آنچه می نویسم ادبیست!تا این بلا ز من رها گردد.شما این پست مرا نقد بگردان!

زیر سایه ی ارباب!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۳ جمعه ۱۰ دی ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 264 انجمن تفرقه، نیکلاس استبنز:


نقل قول:
ظلمت شب به درون خانه ای که پر دوستی بود نفوذ کرده بود اما در این میان کسی بود که می خواست دوستی را از بین ببرد.

شروع بدی نبود ولی میتونست بهتر باشه.بحث پرهیجان آنتونین و ایوان رو میتونستین ادامه بدین ولی این حالت هم خوبه.البته یکی دو کلمه باید عوض میشد.مثلا خانه ای که پر دوستی بود کمی ناجور بود!


نقل قول:
_من که میدونم داشت دروغ می گفت، اون فقط ترسیده. ترسیده، چون فکر می کرد ممکنه لو بره و سمتش رو از دست بده. آخر من چقدر به مدیر ها گفتم به این ایوان ترسو سمت ندیم، گوش نکردن. می بینی چقدر ترسو هست.

این صدای آنتونین بود که با خود حرف می زد و به سمت اتاق لرد سیاه می رفت.

این روش خوبی برای کنجکاو کردن خواننده اس.اینکه دیالوگ رو از طرف فرد نامشخصی بنویسین و بعد گوینده رو تعیین کنین.اشاره به مدیریت هم جالب بود.از سوژه های سایتی تا جایی که سوژه اصلی اجازه میده میتونین استفاده کنین.


نقل قول:
آنتونین در را کمی باز کرد و..........

لرد و آلبوس داشتند روی تخت می گفتند و می خندیدند.
لرد در حالی که می خندید گفت: آنتونین بیا ببین چقدر حال می ده.

لرد با دامبلدور دوسته.به دوستی عجیب و غیر عادی.ولی به هر حال لرد سیاه لرد سیاهه!اینجا کمی دچار اختلال شخصیتی شده!آنتونین هم که ظاهرا فراموش کرده کیه.همینجوری در اتاقو باز میکنه و میره تو اتاق!


مزاحمت با موبایل سرگرمی جالب و بامزه ای برای لرد و آلبوس بود.استفاده از وسایل مشنگی در دنیای جادویی گاهی میتونه جالب باشه، به شرط اینکه مشخص باشه که جادوگرا زیاد با این وسیله آشنایی ندارن و ورود این وسیله به دنیای جادویی موقتیه.البته اون قسمت موتور سیکلت و پلاک رو من متوجه نشدم!فکر میکنم یه اشتباهی در نوشتن جمله صورت گرفته یا نتونستین منظورتونو خوب برسونین!


نقل قول:
آنتونین: پس قربان من مزاحم نمیشم. شما به کارتون ادامه بدید.

کل پست شما درباره ورود و خروج آنتونین به اتاق لرد و دامبلدوره که هیچ ضرورتی نداشت این کارو انجام بگیره.اگه قصد داشتین به دوستی نسبتا مسخره و غیر قابل قبول لرد و دامبلدور اشاره کنین که بزومی نداشت و در پستهای قبل به اندازه کافی به این موضوع پرداخته شده بود.پست شما میتونه خواننده رو از نقشه آنتونین دور کنه.البته اگه منظورتون این بود که آنتونین کلا از اون نقشه منصرف شده بهتر بود بیشتر درباره انصرافش توضیح میدادین.ترس ایوان دلیل کافی و موجهی نبود.علاوه بر این اگه از اون نقشه منصرف شدین بهتر بود خودتون ایده جدیدی مطرح میکردین.داستان دچار یه جور بلاتکلیفی شده.مشخص نیست که نفر بعدی چیکار باید بکنه!

بد نبود.

موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.