لرد نيم نگاهي به سرتا پاي رئيس اداره گواهينامه كرد.
-من براي هيچ نوع مذاكراتي به هيچ وزارتي نميام.شماها بايد افتخار كنين كه بزرگترين جادوگر قرن ميخواد ازتون گواهينامه بگيره.اصلا نميخوام.من واقعا براتون متاسفم.
رئيس دفتر بزرگي را كه با خود حمل ميكرد بست.
-پس شمااز گرفتن گواهينامه منصرف شدين؟بهتره ما ديگه مزاحمتون نشيم.
لرد عكس زيباي سه در چهارش را روي گواهينامه طلايي كوييديچ مجسم كرد.
-هوم؟حالا صبر كنين..كمي اصرار كنين.شايد منصرف بشم.
رئيس بدون توجه به جيغ و داد لرد بطرف جاروي كهنه و شكسته اش حركت كرد.
-به هر حال اگه نظرتون عوض شد و خواستين گواهينامه بگيرين به همراه همه مداركتون تشريف بيارين به اداره صدور گواهينامه.
لرد با عصبانيت طلسمي را از پشت سر بطرف رئيس فرستاد.ولي رئيس قبل از رسيدن طلسم لرد سوار جارو شده و بطرف وزارتخانه پرواز كرده بود.
-غير ممكنه..من پامو نميذارم اونجا.من جادوگر بزرگيم.من بزرگترينم.من برترينم.اونا بايد بيان خدمت من.هرگز نميام .منتظرم نباشين.
15 دقيقه بعد...اداره صدور گواهينامه
-ببخشيد آقا.من دوباره اومدم مثل آدم درخواست بدم.
مامور كنترل مدارك كه در ميان كوهي از كاغذ مدفون شده بود به سختي سرش را بلند كرد.
-هوم...بازم شما؟مداركتونو آوردين؟
لرد با اكراه پوشه سبز رنگي را به مامور كنترل داد.
مامور پوشه را باز كرد.
-6تا عكس پشت نويسي شده.آقا چرا نام پدر نوشته نشده؟
لرد با نفرت به مامور خيره شد.
-عوضش نام جدمو نوشتم..كوري؟
مامور با ديدن برق چشمان سرخ لرد كلا بيخيال نام پدر شد.
-كپي شناسنامه...آقا اين شناسنامه چرا چهار بار باطل شده؟....آهان...مهر هوركراكسش اينجاست.اينم از اين....اينم فيش بانكي.ببخشيد برگه آزمايشاتونو نذاشتين.
لرد فكر كرد اشتباه شنيده.كمي خم شد.
-ببخشيد؟آزمايش؟
مامور پوشه را بشت و بطرف لرد گرفت.
-بله.آزمايش خون-چشم-گوش-حلق-بيني(زير چشمي به جاي
خالي بيني لرد نگاه كرد)-تست اعتياد-ايدز-هپاتيت
لرد با وحشت حرف مامور كنترل را قطع كرد.
-اين همه آزمايش براي يه گواهينامه؟يعني الان جلوي چشم
اون همه جادوگر بايد برم سنت مانگو؟
مامور به اتاقي در انتهاي راهرو اشاره كرد.
-نه لازم نيست...اونجا اتاق آزمايشه.تشريف ببرين اونجا.همكاراي ما كمكتون ميكنن.