_ خب! حالا چجوري اين عمليات خطير رو انجام بديم؟!
و در اينجا بود كه چهار خواهر افسانه اي، به فكر فرو ميرن!
.
.
.
.
.
خواننده: آقا تموم نشد اين فكرشون؟
نويسنده: نهضت هنوزم ادامه داره! صب كن!
.
.
.
پس از كشيده شدن نقشه ... مقر فرماندهي نيروهاي خاكستري: قصر/ دژ/ كاخ!_ اون ساحره! اون جيني ويزلي! ديدي چيكار كرد؟ مارو فراري داد!
_ تو رو فراري داد؟
_ نه! ما را !
_ اهان! ادامه بده!
نيش نيش از جاش بلند ميشه، نگاهي به امپراطور كه دستاش رو در هم قلاب كرده بود ميكنه و ميگه:
_ واقعا كه اون تمام كاسه كوزه هامونو شيكست! بايد حسابشو رسيد! البته اول وزارت خونه!
امپراطور با چهره اي برافروخته، با مشتش ضربه اي به ميزي كه از ناكجا اباد اونجا بود، ميزنه و ميز رو شلخ ميكنه! و ميگه:
_ آره! اون ساحره! اون انيتا دامبلدور رو ديدين تو نحوه چيكار كرد؟؟ اين ساحره ها دارن پاشونو از گليمشون فراتر ميذارن!!
و لحظه اي بعد سريوس هم اضافه كرد:
_ اون مري باود رو دقت كردين؟ الكي يه غاري اورد من بدبخت رو چپوند توش! واقعا اصلا مونده بودم اين جادوي خفن پيچيده رو كجا گير آورده!!
چهره ي تمامي افراد حاضر در اون جمع، يك چيزي در حد
شده بود!
در اين لحظه، ونوس، دختر زئوس، با يك سيني چاي وارد ميشه! و وقتي داره چاي رو ميذاره روي ميز، يهو اشتباهي پاي يكي از اون افراد عصباني رو له ميكنه!
فرد عصباني( در تاريخ روايت شده كه اون كريچر نام بوده، اما تاريخدانان بر سر اين موضوع اختلاف نظر بسيار دارند! چراكه داد كشيدن يك جن بر سر دختر زئوس، يكي از اعمال زشت و قبيحانه اي بوده كه زنده ماندن كريچر پس از اين عمل، بسيار جاي تامل دارد!):
_
ديدي جيكار كردي؟؟؟ همتون مثل همين!!... جلوي چشمتو نميبيني؟؟ .... بيـــــــــــــــــــرون!!!ونوس در اون لحظه دچار يك سري مراحل عصبانيتي ميشه كه چون در همون لحظه يه پيامك!! مي ياد، و باعث ميشه حواسش پرت بشه:
ونوس! منم آنيت! اين جادوگرا رو ول كن! پاشو بيا به مكان معلوم! يه نقشه داريم مخوووف!! و در اينجا ونوس به حالت
و در برابر چشمان مبهوت جادوگران مذكور(!) ، از قصر/ دژ/ كاخ، ميره بيرون و به سمت مكان معلوم اپارات ميكنه!!!
آنيتا دامبلدور، رنگ سكوتي سهمناك! ---
توضيحات:
اشاره سالي به جيني: در رابطه با پست جيني در دفتر وزيز اعظم بود.
اشاره ي امپراطور به انيت: فقط گفتم يه درگيري اي باشه. وگرنه در كل، هيچ مشكلي نيست و همه چيز خوب و مهربونيه.