هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۵:۱۷ جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۸۶

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
من راجع به جنگل هیچ سوال دیگه ای ندارم فقط مونده نبرد نهایی هری و ولدمورت؟هری دقیقا به چه دلیل زنده موند و چرا جادوی ولدمورت به طرف خودش بر گشت؟به این دلیل که بعد از برخورد جادو ها به یکدیگر چوب الدر که در دستان ولدمورت بود صاحب اصلیش یعنی هری رو شناخت و جادوی ولدمورتو به طرف خودش برگردوند یا به این دلیل که هری ارباب مرگ بود و در هر صورت نمیمرد یا دلیل دیگه ای داره؟




Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۶ پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۶

پروفسور هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۷ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۷
از از یه جای خیلی دور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
به نظر من مالی درست می گه دلیل افتادن دم باریک توی گزیفندور باید روشن بشه اما من فکر کنم دلیلشو می دونم : سیریوس توی کتاب 3 درباره ی دم باریک می گفت که اون همیشه به افراد قوی تکیه می کرده که ازش حمایت کنن اول اونو ریموسو جیمز بعدم ولدمورت.خب معلوم شد دیگه دم باریک سیریوسو جیمزو ریموسو دید که رفتن گریفیندور و حتمآ فکر کرده که اگه اونم بره گریفندور و باهاشون دوست بشه اونا ازش حمایت می کنن به خاطر همین از کلاه گروهبندی خواسته بفرستتش گریفندور کلاه قاضیم که به انتخاب اونا اهمیت می ده همین کارو براش می کنه به همین سادگی!
راستی من مطمئنم که کلاه گروهبندی به انتخاب شاگردا اهمیت می ده چون اگه دقت کنید می بینید که هر کس تو همون گروهی که می خواسته افتاده و تا حالا هیچکس از گروهبندیش ناراضی نبوده مثل خود هری یا مثلآ هرمیون با اون مغزی که داره چرا افتاده گریفندور؟چون خودش دوست داشت که بره اون جا توی قطار هاگوارتز گفت! یا مثلآ دراکو مالفوی دوست داشت بره اسلایترین که رفت یا سیریوس همه ی خانوادش اسلایترینین اما چرا خودش رفت گریفندور؟ چون می خواست.به قول دامبلدور این انتخاب های ماست که راه مارو مشخص می کنه . مثل هری اون می تونست قبول کنه بره اسلایترین و یه جادوگر سیاه بزرگ بشه(!)اما خودش گروهشو انتخاب کرد.


((شعار ما: راحتی دوری از خطر معاشرت با کله گنده ها))!!


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۶

مالی ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۶ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ شنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۶
از Barrow
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 67
آفلاین
کاش ادغامش نمی کردی ایگور جان! من واقعاً فکر می کنم جای بحث داره. درسته علت گروه بندی خیلیا معلوم نشد ولی پتی گرو شخصیت مهمی هست. من حتی برام مهم نیست آمبریج کدوم شبانه روزی بوده ولی شخصیت پتی گرو تاثیرگذار بوده و من هم با جوابت قانع نشدم. نه در مورد کلاه و نه در مورد شجاعت واسه پیوستن به والده مورت. چون بارها اشاره شده که از ترسش به والده مورت پیوسته نه شجاعتش!


[b][size=medium][color=CC0000]جادوی عشق، قوی ترین جادوهاست


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
نقل قول:
من هنوز قانع نشدم که چرا سنگ احیاگر افتاده دست ماروولو یعنی تو (ریگولس) می گی که وقتی برادر دومی خودشو کشته سالازار اسلایترین سنگو پیدا کرده و گذاشتتش توی انگشتر بعدم نسل اندر نسل رسیده به ماروولو گونت؟؟


كتاب هفت يك سري موارد داشته كه مثل اين مبهم بوده است بايد براي تفهيم بيشتر ترجمه ويدا اسلاميه رو اگرچه خوب نيست ولي خب خواند!

ببين خود كتاب گفته است كه اين قديس ها نسل در نسل منتقل خواهند شد ولي ما به طور قطعي نميتونيم بگيم كه اين انگشتر بر اثر گذشت نسل ها به سالازار رسيده و مثلا سالازار نواده آن برادر بوده.وقتي اين انگشتر به دست خاندان اسليترين افتاد به صورت نسل در نسل منتقل شد.در واقع خيلي اتفاقات زيادي هست ممكن خريده باشنش،دزديده باشن و يا تو يك نبرد پيروز و اون رو برداشته باشند.

به هر حال فكر كنم نسل هاي بعدي اصلا از خاصيت جادويي اون خبر نداشتند.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۶

پروفسور هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۷ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۷
از از یه جای خیلی دور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
من هنوز قانع نشدم که چرا سنگ احیاگر افتاده دست ماروولو یعنی تو (ریگولس) می گی که وقتی برادر دومی خودشو کشته سالازار اسلایترین سنگو پیدا کرده و گذاشتتش توی انگشتر بعدم نسل اندر نسل رسیده به ماروولو گونت؟؟


((شعار ما: راحتی دوری از خطر معاشرت با کله گنده ها))!!


Re: شبانه روزی پیتر پتی گرو
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
اولا كه به خواست افراد نيست.كلاه قدرت گريفيندور و اسليترين رو در وجود هري ديده بود و اونم به خاطر وجود دو روح در بدنش بود.اگر كلا به علايق توجه ميكرد كه نيازي اصلا بهش نبود.از ملت ميپرسيدند كجا ميخواي بري،همون گروه ميذاشتند بره ديگه!

در ضمن هري از كلاه نخواست بره گريفيندور!او درخواست داشت اسليترين نرود!

---------------------------------
خيلي ها هستند كه شجاعتشون تو كتاب ثابت نشد.لزوم بر اين نيست كه گريفي نيستند.مثلا خود مالي ويزلي شجاعتش در چي هست!؟پادما پتيل و خيلي هاي ديگر!
پيوستن به مرگخواران شجاعت ميخواد همانطوري كه ريگولاس بلك توانايي تحملش رو نداشت.به نظرم خدمت به شخصي مثل ولدمورت و كنارش بودند خيلي شجاعت بيشتري ميخواد تا در كنار دامبلدور بودند!!

مالي جان تاپيكت رو با تاپيك سوالات مبهم كتاب هفت ادغام كردم!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



شبانه روزی پیتر پتی گرو
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۶

مالی ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۶ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ شنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۶
از Barrow
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 67
آفلاین
من ندیدم از کجا باید مجوز بگیرم. جایی رو هم پیدا نکردم که قبلاً به این موضوع پرداخته باشه. به نظرم حالا که کتاب 7 رو هم خوندیم این موضوع خیلی جای بحث داره.
---------------------------------------------------------------------------
اگه بپذیریم که همه غارتگرا گریفیندوری بودن، که با توجه به ظواهر امر چنین است، من غیر از دوستی این چهار نفر هیچ دلیلی برای گریفیندوری بودن پتی گرو پیدا نکردم! منتظر بودم شاید توی کتاب 7 اون دلیل پیدا بشه مثلاً در عملی شجاعانه خودشو فدای هری کنه یا راز بزرگی برملا بشه ولی حتی مرگش هم به خاطر این بود دست جادوییش فهمید به هری بدهکاره.
پتی گرو نه شجاعت یک گریفیندوری رو داشت نه ذکاوت ریونلا وحتی قلب پاک و مهربان هافلپاف رو هم نداشت. اسلترینی هم مسلماً نبود وگرنه دوست 3 گریفیندوری اصیل نبود. شاید هافلپاف چون توی شعر کلاه گروه بندی می فهمیم هلگا هافلپاف گفته من بدون قید و شرط شاگردامو بر می دارم. تنها یک دلیل برای گریفیندوری بودن اون پیدا می کنم. همین که خواست قلبیش موقع گروه بندی این بوده که اونجا بیفته. این مسئله ای که چند بار باهاش برخورد کردیم:
1. سال اول هری کلاه اصرار داره که بره اسلترین ولی اون روی گریفیندور پا فشاری می کنه و موفق میشه.
2. دامبلدور درخاطرات اسنیپ وقتی سپر مدافعش رو می بینیه میگه گاهی فکر می کنم خیلی زود شبانه روزی رو تعیین می کنیم که نشون می ده شاید اگه اسنیپ خواست قلبیش از کلاه این نبود که بره اسلترین می افتاد گریفیندور.
3. هری در موخره کتاب به پسرش میگه از کلاه بخواه ترو بندازه گریفیندور.

نظر شما چیه؟ به نظرتون پتی گرو کدوم شبانه روزی بود و چرا؟


[b][size=medium][color=CC0000]جادوی عشق، قوی ترین جادوهاست


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۹:۵۷ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۶

Ignotus Peverell


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۶ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲:۲۳ سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷
از قبرستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 46
آفلاین
با سلام؛
نقل قول:
هری الان چه کارست؟!

اگر اشتباه نکنم جایی خوندم که هری الان رئیس اداره کارآگاهان در وزارت سحر و جادو است. فکر کنم رولینگ در یکی از مصاحبه هاش گفته ولی الان دقیق خاطرم نیست کی و کجا. اگه کسی لینکش رو داره بذاره...
نقل قول:
بيدل شاعر كه در كتاب هفت ديوان از خودش در كرده (والبته كتاب داستان بود،ظاهرا") هويتش ايرانيه؟؟

فکر نمی کنم این جوری باشه چون بیدل شاعر (Beedle the Bard ) کتابهایی رو نوشته که به صورت قصه های دوران کودکی در دنیای جادوگران دراومده و (در پاسخ به ایگور کارکاروف عزیز) طبیعتا با بیدل دهلوی ( که احتمالا غزلسرا بوده) خیلی فرق داره. همون طور هم که می بینید نگارش اسمش هم جوری نیست که نشون بده ایرانیه.بعید هم میدونم که اگه رولینگ بخواد یک اسطوره ایرانی رو به عنوان شخصیت داستانش انتخاب کنه ( و خیلی هم با اطلاع از تاریخ و ادبیات ایران باشه)، یک شاعر ایرانی رو انتخاب کنه که نصف ایرانی ها حتی اسمش رو هم نشنیدن...



Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
نقل قول:
1. هری الان چه کارست؟!


در كل نميشه گفت چيكارست..خيلي چيزها علاقه داشت ولي كاراگاه هم ميتونه باشه.
فكر كنم كاري كه هري كرد كمتر از يكسال تحصيل در هاگوارتز نيست.بالاخره اون توانست كسي رو شكست بده كه هيچ جادوگري به جز لرد نتوانسته بود اين كار را بكند.
حتي احتمال وزير شدنش هم هست.

نقل قول:
2.چرا دراکو مالفوی انچنان آزادانه تو ایستگاه میچرخید؟ مگه مرگ خوار نبود؟ در صورتی که ما میبینیم داره با زن و بچش تو ایستگاه میچرخه!!


اگر توجه كرده باشي دراكو و مادرش در هاگوارتز به هري كمك هم كردند و در واقع از جبهه سياه بيرون آمده بودند..در واقع ميشه گفت كه هري وساطت كرده باشد و يا عوامل ديگر باعث آزادي آنها بوده.

3-

اون جسم دقيقا خود ولدمورت بود.اون بچه تيكه روح ولدمورت بوده كه به دليل تيكه تيكه شدن كوچك و ضعيف شده بود.در آن لحظه دو روح ولدمورت و هري در آنجا به نمايش گذاشته شده بود.در ضمن آنجا مغز هري بود.بعد از اون لحظه روح كوچك ولدمورت نابود شده بود.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶

آراگوکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۰ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷
از خوابگاه دختران بنا به دلایلی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 214
آفلاین
من به سوالات قبلی نگاه نکردم ولی یک چند تایی به ذهنم خطور کرده که می پرسم!

1. هری الان چه کارست؟!
( خب به نظرم شاید تو کوئیدیچ فعالیت کنه و... کار آگاه نمیشه اینو مطمئنم چون مدرک تحصیلی هاگوارتز رو نداره!)

2.چرا دراکو مالفوی انچنان آزادانه تو ایستگاه میچرخید؟ مگه مرگ خوار نبود؟ در صورتی که ما میبینیم داره با زن و بچش تو ایستگاه میچرخه!!

3.در فصل یکی مونده به آخر ... در ذهن هری که اونجا هری با دامبلدور حرف میزنه اون جسم چی بوده؟ اونی که صدای نوزاد بود و ... ولدمورت بود یا اون قسمت روح ولدمورت که از کودکی در درون بوده؟ به نظر من نمیتونه اون روحی باشه که از درون کودکی درون هری بوده و حالا با خود طلسم ولدمورت نابود شده چون هنوز ناله میکرد و زنده بود در صورتی که با توجه به گفته های دامبلدور اون قسمت روح نابود شده!


وقتی �







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.