هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۸:۱۴ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
به adonist

1-به احتمال زياد مك گوناگل كه معاون مدرسه بود مديريت مدرسه هاگوارتز هم شده است.در اين مورد نميتونيم حدس درست تري بزنيم.

2-برادر دامبلدور؟والا حتما تو همون هاگزهد كار ميكنه ديگه!حالا خيلي برات مهمه بدوني برادر دامبلدور چيكار ميكنه!؟

3-پرسي ويزلي مطمئنا تو وزارت خانه كار ميكند.چون او آنجا سابقه دارد و به نظرم شغل ديگري براش خوب نباشد.به شكلبوت وزير سحر و جادوي موقت كمك ميكند.

4-جرج در مغازه اي كه با داداشش زده بود به فعاليت ميپردازه..اون فقط همين كار رو دوست داشته و احتمالا يك كمك براي خودش ميگيره.

5-لي جردن راديو فكر نكنم كار بكنه.اون علاقه زيادي به گزارشگري داشت و احتمالا براي مسابقات كوييديچ رفته تا گزارشگري كنه.

6-بله!مديران هاگوارتز همگي داراي تابلو هستند.تابلو اسنيپ هم حتما در كنار دامبلدور قرار ميگيرد.

دوست عزيز،اين سوالاتت كاملا شخصي و غير مهم بود.ميتونستي از طريق پيام شخصي بپرسي بهت جواب بدم!

به ریگولس :

ما كه هيچجوري نميتونيم متوجه بشيم كه منظورش كيه؟ولي خب ميشه گشت تا بفهميم كه بيدل واقعا چنين داستاني داشته يا خير و من فكر نميكنم چنين داستاني داشته باشه و اين مرگ و اينا كاملا از ذهن رولينگ بيرون آمده است.

والا جواب دقيق تري نميتونم به سوالت بدم!سخت بود !


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
#99

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
سلام ملت!
يه عمر() مشكلات و سوالات شما رو رفع كرديم ()،حال يه سوالي براي من پيش اومده:

بيدل شاعر كه در كتاب هفت ديوان از خودش در كرده (والبته كتاب داستان بود،ظاهرا") هويتش ايرانيه؟؟

من به نسخه ي انگليسي نگاه نكردم ، رولينگ نوشته : Bidel ؟يا يه چيز ديگه؟؟اصلا اين همون بيدل خودمونه يا نه؟؟(البته گويي بيدل هويت هندي داشته ولي فارسي هم شعر ميسروده؛يا به سبك هندي شعر ميگفته؟؟؛يادم نيست)
آخه رولينگ از فرهنگ ها و اسطوره هاي ديگر ملل هم تو كتاباش استفاده كرده.

اگه اين بيدل همون بيدله...رولينگ از اين كار هدف خاصي داشته؟؟هدف سياسي داشته؟؟
اگه اين بيدل همون بيدل نيست،رولينگ از اين تشابه اسمي چه هدفي داشته؟؟هدفش سياسي بوده؟؟

ملت! جواب بدين.
----------------------
پ.ن:رولينگ ملت رو سر كار گذاشته با اون فصل 37 ...بهتره كتاب رو تا فصل36 تموم بدونيم .از اونجا هيچ سوالي ،درست و حسابي جواب نداره.


اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


چندتا سئوال دارم لطفا اعظائ محترم جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۱:۰۵ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
#98



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۴ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۰:۳۰ شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
1-حالا چه کسی مدیر مدرسه است؟
2-برادر دامبلدور الان چه کار میکند؟
3-پرسی ویزلی الان چه کار میکند؟
4-جرج الان چهکار میکند؟
5-ایا لی جردن هنوز رادیو را اداره میکند یا نه؟
6-ایا تابلوی اسنیپ درکنار دیگر مدیران مدرسه جای میگرد یا نه؟
لطفا بهاین سئوالات پاسخ دهید
در ضمن اگر رولینگ محاسبه ای انجام داده که در ان به این سئوالات پاسخ داده است لطفا به من بگوید{ایا ان در این سایت است یا نه}



Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۲:۰۶ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#97

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
خب سوال شما تاحدودي گيج كننده بود....و من مجبور شدم دوباره به ترجمه ي نامناسبي كه داشتم سر بزنم تا موضوع رو بفهمم.

نقل قول:
خب در داستان سه برادر اومده:
در لحظه ي موعود برادرها از هم "جدا "شدند و هر كدام به دنبال سرنوشت خود رفتند.
برادر اول بيشتر از يك هفته سفر كرد .او توانست مرد جادوگري كه با او اختلاف داشت را در" روستايي دور افتاده" پيدا كند...
دومين برادر به شهر خودش سفر كرد.به جايي رفت كه به "تنهايي" زندگي كند...
اما مرگ براي سال هاي متمادي دنبال سومين برادر ميگشت...


خب واضحه كه اين سه برادر "كاملا " از هم جدا شده بودند و "الزاما" سنگ احياگر نبايد به برادر سوم ميرسيده.ضمنا":

نقل قول:
...چوب الدر يكي از يادگارهاست كه ميشه به سادگي رديابي اش كرد،چونكه اون دست به دست مي شده...
...چطوري من مي تونم ثابت كنم كه سنگ احيا گر وجود نداره؟نكنه شما انتظار دارين كه من تمام سنگ هاي جهان رو بگيرم و امتحانشون كنم؟؟
...منظورم از شنل اين نيست كه ما در مورد يك شنل مسافرتي يا پوشنده ي جادوگر صحبت ميكنيم...مسئله اينه كه پوشنده ي لباس كاملا نا مرييه و سال ها فنا پذيري رو حس ميكنه و به طور مداوم پنهونه.شنلي كه هرگز پاره يا سوراخ نميشه....


خب ،شما دست گذاشتين رو سخت ترين مورد!!هرچي بيشتر د راين مورد بريم جلئتر گيج تر ميشيم ولي به داداش هاش نرسيده.

ولي دقيقا نميدونم كه ايگنوتوس از اجداد گريفندور بود يا برعكس؟؟در حالي كه اولي باشه، ميشه گفت كه سنگ به دست كسي افتاده كه از اجداد اسليترين بوده.و اون به ماهيت ارزشمند سنگ(حالا نه كاربرد حقيقي اش) پي برده و اون رو به انگشتري تبديل كرده واز سالازار در خانواده ي گونت به دست ولدمورت افتاده.

ولي فكر نكنم اين افسانه اينقدر قديمي باشه؛ در اون صورت هم كسي كه اونو پيدا كرده ،بايد اسليتريني اصيل زاده بوده و(خودش يا نواده هاش) اونو به انگشتري تبديل كرده و در خانواده ي گونت به دست ولدي افتاده .اما مشكل من اينه كه اگه دومي درست باشه ، آيا ماروولو گونت ديالوگي نداشت كه ميگفت:((...اين انگشتر رو ببين ...تو خاندان ما دست به دست گشته تا رسيده به من...مال خود سالازار اسليترينه!!)) من دقيق يادم نيست چنين ديالوگي داشتيم؟؟يا نه؟؟اگه اين ديالوگ درست باشه و دومين نظرم هم !؛اونوقت رولينگ سوتي داده!يا شايد من؟؟


اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۶
#96

پروفسور هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۷ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۷
از از یه جای خیلی دور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
یه چیزی مگه سنگ احیاگر برای برادر دوم نبود پس چرا به ماروولو گونت که از نسل اسلایترین بود رسید؟ باید می رسید به هری یا اجداد هری که نواده ی داداش سومین آخه فکر نکنم که خودش اصلآ بچه داشته چون توی کتاب نوشته که دختری که آرزو داشت باهاش عروسی کنه مرده بود وقتیم که با سنگه دختررو برگردوند یه مدت بعد خودشو کشت که تو اون دنیا راحت باهاش عروسی کنه پس اگر این طوری باشه و خودش بچه نداشت سنگه باید می رسیده به نواده ی برادرش و فکر نمی کنم که سالازار اسلایترین از نسل ایگنوتوس پاورل یا برادر سوم باشه پس چرا رسیده بود به ماروولو که حتی نمی دونست چیه؟


((شعار ما: راحتی دوری از خطر معاشرت با کله گنده ها))!!


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶
#95

پروفسور هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۷ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۸۷
از از یه جای خیلی دور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
منم با نظر ریگولس موافقم که هری به دلیل دوم نمرد اما این که چرا ولدمورت نمرد یه دلیل دیگه دارم.وقتی ولدمورت توی جنگل منتظر هری بود هنوز 2 تا جان پیچ داشت.وقتی که هری اومد توی جنگل و ولدمورت کشتش(البته نمرد) در واقع جان پیچ خوذشو نابود کرد و چون روحش خیلی علیلو ضعیف شده بود از پا افتاد.پس اصلآ نباید بپرسیم چرا ولدمورت نمرد چون به طرف اون که آوداکداورا نفرستادن!
هریم همین جور که بچه ها گفتن به خاطر این زنده موند که خونش در رگ های ولدمورت جاری بود و تا وقتی که ولدمورت زنده بود هری رو هم زنده نگه می داشت البته هریم حق انتخاب داشت.


((شعار ما: راحتی دوری از خطر معاشرت با کله گنده ها))!!


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶
#94

یاکسلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۰ یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۴۵ جمعه ۱۸ دی ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 154
آفلاین
ايگور کارکاروف عزیز:
به قول حرف دوستان واقعا رولینگ با کتابهاش مخ تو رو کا گرفته...
میدونی چرا اینو گفتم ...
به خاطر اینکه اگه تو یک رمان نویس رو در حال نوشتن دیده باشی
از حقه هایی برای داستانش استفاده میکنه...
بخاطر همین تمام شخصیت های رولینگ کارهایی کرند شاید بزرگ وشاید احمقانه.برای همین تو میتونی دلایلی برای اتفاق ها بیاری ولی نمیتونی تصور اینو بکنی که همه ی دلایل منطقی اند...
مثلا تو میتونی بگی که وقتی هری و ولدومرت بیهوش شدن میتونی بگی یک جان پیچ طوری بیهوش بشه که به خیانت و یا به طور کلی حواس جمع نباشه ... میدونم دلایلی داری شاید فنع کننده و شاید هم نه ولی اینو بدون بسیاری از دلایل ثابت نمیکنند ...بسیاری از دلایل


هری ا


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶
#93

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
آلبوس سوروس جان !
حقيقيتا من به كاربرد عملي سنگ مرگ و شنل براي هري پي نبردم...
و اينكه هري ارباب مرگ بشه رو نفهميدم به چه دردش ميخورده..
ولي آلبوس تو اون دنيا (عالم بيهوشي هري)به هري ميگه : به خاطر خون هري بوده كه در رگهاي ولدمورت بوده كه هري نمرده.

و ولدمورت در جنگل نمرد چون هنوز جان پيچ داشت: نجيني.
ولي ولدمورت بيهوش شد چون بيش از حد روحش تضعيف شده بود و با نشانه گرفتن هري در واقع يكي از جان پيچ هاي خودش رو نابود كرد.و به اين دليل بيهوش شد...فكر كنم من هرچي ميدونستم گفتم


اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۹ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶
#92

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
ریگولس و ایگور عزیز
من قانع شدم.در جنگل جادوی ولدمورت به این دلیل به طرف خودش برنگشت چون هری هم هیچ جادویی نکرد ولی شما جواب اصلی منو ندادید.هری در جنگل به چه دلیل نمرد؟به این دلیل که ارباب مرگ بود یا به این دلیل که خونی که در رگ های اون بود در رگ های ولدمورت هم بود.
از این دو حالت که خارج نیست پس جواب منو از این دو حالت با دلیل بگید و اگر جواب حالت دومه بگید که چرا هر دوتاشون با هم نمردند؟
از جواب های قبلیتون هم ممنون.


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۰ ۱۲:۳۱:۰۵



Re: سوالات مبهم در كتاب هفت!
پیام زده شده در: ۲:۵۹ سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۶
#91

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
آلبوس سوروس عزيز!
دقت نكردين من چي گفتم...بله چوبدستی ها فهم و شعور(البته نه به معناي واقعي كلمه) دارند.ولي چشم و گوش ندارن.درسته؟


شما ميگين چوب الدر در نبرد آخر فهميد هري صاحبشه(وقتي هري براي ولدمورت توضيح ميده كه مالك واقعي چوب الدر خود هريه).درسته؟
اما چوب كه حرف هاي هري رو نميفهمه...چوب از ابتدا ميدونست براي ولدمورت نيست.به خاطر همين ولدمورت_به اشتباه_ اسنيپ رو كشت تا چوب مال خودش بشه!اما ولدمورت نميدونست چوب مال هريه...ولي چوب از زمان خلع سلاح دراكو توسط هري ،مال هري بود.


در جنگل _همونطور كه ايگور با من موافقت كرد_هري اصلا جادويي نكرد.درسته؟
ولدمورت با چوب الدر جادو كرد و هري(به نوعي) مرد.
اما در نبرد نهايي هري جادو كرد و ولدمورت هم جادو كرد. چون چوب الدر كه دست ولدمورت بود مال خودش نبود(مال هري بود)، ضعيف بود.طلسم ولدمورت خورد به طلسم هري برگشت طرف خودش.همين.


در واقع در جنگل هم چوب ميدونست براي هريه...ولي بايد طلسم ولدمورت رو ميزد.همونطور كه در نبرد نهايي زد.
باز هم اگه قانع نشديد ...به ساير دوستان مراجعه كنيد


به ايگور عزيز!

من هم ميگم ريگولس پيشگويي رو ناقص شنيده ولي در اون پست فرض كامل شنيدنش رو هم بررسي كردم.

و فكر كنم مشكل اصليم اين باشه كه چون تو نت پد مينويسم بعد كپي ميكنم تو كادر پاسخ ،نوشته چپ چين ميشه و متن ناجور در مياد.
نظري در اين مورد نداري؟؟منظورت از "واضح تر" همين بود؟؟؟

آره..منظورم اين بود كه يك مقدار با پاراگراف بندي بهتر بنويس!يعني جوري نشه همش با هم قاطي بشه كه واقعا خواننده رغبت به خوندن نميكنه!ممنون كه رعايت ميكني!


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۰ ۹:۳۵:۳۹

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.