جلسه ی اول:بوی رنگ سبز در کلاس پیچیده بود و صندلی های نو قیژ قیژ می کردند. همهمه ی عجیبی در کلاس برپا بود. دانش آموزان در گوشه و کنار کلاس در مورد درس جدید مدرسه و استادش در حال بحث بودند. لیلی کنجکاوانه پرسید:
- بچه ها، به نظرتون این چه درسیه؟ اصلا برای چی اضافش کردن؟
لیسا موهایش را تابی داد و بتی که در حال شانه کردن موهایش بود اشاره ای کرد. بتی سخاوتمندانه شانه اش را به او داد. سپس لبخندی زد.
- شاید یه کلاس دیگه برای آموزش های مشنگی! من نمی دونم این آموزش ها به چه دردمون می خوره. ما که با مشنگ ها کاری نداریم.
لونا بلافاصله گفت:
-نه. اسم این درس جادوی سیاه باستانیه. وقتی داشتم می رفتم مرلینگاه پشت در اتاق پرفسور ویزلی ایستادم. شنیدم که در حال صحبت با یک خانم بود. گفت که قراره یه کلاس به این نام اضافه بشه. فکر میکنم چیزی بهمون نگفتن تا والدینمون متوجه نشن. اگه متوجه می شدن ممکن بود که اعتراض کنند و برنامه های مدرسه بهم بخوره.
لیسا شانه ی بتی را روی میز گذاشت و آهی کشید.
- این درس حتی اسمش هم وحشتناکه. حتما استادمون یک پرفسور زشت و بدترکیب و وحشتناکه من مطمئنم که با دیدنش از این به بعد هرگز نمی تونیم بخوابیم.
نویل قورباغه اش را در دستان گوشتالودش فشرد و وحشت زده پرسید:
- منظورت چیه لیسا؟ تو که جدی نگفتی؟
لونا خواست پاسخی بدهد که درب کلاس با صدای تقی باز شد و زن شنل پوشی که شنل تمام اندامش و حتی صورتش را پوشانده بود وارد کلاس شد. کلاس در سکوت محض فرو رفت و شنل پوش، شنلش را روی صندلی انداخت .
- خوبه! می بینم که طلسم محبوبم روی ویزلی مدیر هم خوب اثر کرده. می بینم که کلاس همونطوری شده که می خواستم.
جینی ویزلی جیغ کوتاهی کشید:
- بلاتریکس لسترنج؟
بلاتریکس لبخند مرموزی زد.
- خودمم ویزلی! مگه قرار بود کس دیگه ای اینجا باشه؟
نویل که متوجه شد تمام تصوراتشان در مورد استاد درس جدیدشان بیهوده بود است، با خوشحالی گفت:
- خیلی خوشحالیم که شما اینجا هستید پرفسور.
جینی به نویل خیره شد و با تعجب پرسید:
- تو مگه اینو نمی شناسی؟
نویل ابلهانه به جینی نگاه کرد و لبخندی زد.
- مامان بزرگم درموردش حرف زده. نگاه کن چه پوست سفیدی داره. میگفت که فرشته های مهربون همشون پوست خیلی خیلی سفیدی دارن.
جینی معترضانه گفت:
-نه این بلاتریکسه! همون که مامانم کشتتش!
- کروشیو.
جینی روی نیمکتش پرتاب شد. چشم های حاضر در کلاس وحشت زده به سمت پرفسور برگشت و بلاتریکس با عصبانیت غرید:
- مواظب خودت باش دوشیزه ویزلی. مادر تو دو سال پیش توسط من کشته شده. درضمن، من اصلا" خوشم نمی اد که تو کلاسم دانش آموزا با هم صحبت کنند. روشنه؟
سپس با جدیت به طرف تخته رفت.
- فکر می کنم که به اندازه ی کافی منو شناخته باشید. پس میریم سراغ درسمون. امروز قراره درمورد اولین جادوگر سیاه قدرتمندی که این دنیا به خودش دیده صحبت کنیم. کسی می تونه حدس بزنه؟
لیلی دستش را بالا برد.
- مرلین کبیر پرفسور؟
- نه، مرلین اولین جادوگر سیاه نبود. اون تقریبا ترکیبی از هردو نوع جادویی که وجود داره رو به کار می بست. بله آقای لانگ باتم؟
نویل در حالی که احساس می کرد پاسخش صد در صد صحیح است با اعتماد به نفس گفت:
- آلبوس دامبلدور؟
- کروشیو، بیست امتیاز از گریفندور به خاطر اوردن اسم دامبلدور کم میشه! دامبلدور سفید ترین جادوگریه که جامعه ی جادوگری به خودش دیده. بله دامبلدور؟
دامبلدور متفکرانه دستی به ریش هایش کشید و عینکش را جا به جا کرد. سپس با مهربانی لبخندی زد.
- گلرت گریندال والد؟
بلاتریکس پوزخندی زد و بی توجه به دامبلدور به دراکو اشاره ای کرد. دراکو مالفوی لبخند پیروزمندانه ای به لونا زد. لونا با ناراحتی دستش را پایین آورد و دراکو پاسخ داد:
- من مطمئنم که اون لردولدمورت کبیره! کسی که با قدرت تمام پسر برگزیده رو کشت و عینکش رو برای عمه مارچ فرستاد. کس دیگه ای نمی تونه باشه. درست گفتم پرفسور؟
بلاتریکس به دراکو نگاهی کرد و با صدای بلندی گفت:
- نه دراکو. درست نگفتی! ایشون قدرتمند ترین جادوگر عصر حاضر هستند ولی من دارم درمورد بنیان گذار جادوی سیاه صحبت می کنم. به هرحال به خاطر نام بردن از لردولدمورت کبیر
، بیست امتیاز به اسلیترین اضافه می کنم.
سپس به دانش آموزان نگاهی کرد و چوب دستی اش را بیرون کشید. کلمات سبز رنگ روی تنه ی سیاه تخته شکل گرفتند.
- چهل سال بعد از مرگ مرلین کبیر، درحالی که اولین دهکده های دنیای جادوگری شکل گرفته بود دو نوزاد دوقلو متولد شدند. یک دختر و یک پسر! پسرک دارای قلب بسیار مهربانی بود و دخترک از کودکی شرارت های عجیبی داشت. به یکی از این شرارت ها اشاره می کنم و پیدا کردن پنج شرارت دیگه از بین نوشته های تاریخ وظیفه ی شماست. در آن زمان هنوز نسل جن های خانگی به وجود نیامده بود و موجودات عجیب در خدمت جادوگران بودند. آقای کمبرون شش خون آشام را به خدمت گرفته بود و دخترک در یک روز آفتابی در حالی که شش سال بیشتر نداشت از خون آشام ها خواست که در آفتاب دراز بکشند. وقتی آقای کمبرون به خونه برگشت با شش جنازه ی سوخته مواجه شد و همین باعث شد که او پی به ذات دخترش ببرد و از آن به بعد سعی کرد که با احتیاط بیشتری رفتار کند.
بلاتریکس حرفش را قطع کرد و به
نوشته های پایین تخته اشاره ای کرد.
- این دختر مدتی بعد برادرش را در وان خانه خفه کرد، مادرش را در حالی که خواب بود با ساتور قطعه قطعه کرد و پدرش را با یک تله ی هوشمندانه از درخت آویزان کرد. سپس در حالی که تنها دوازده سال داشت، فرار کرد و مدتی بعد در دهکده ی کوچکی ساکن شد و مشغول پایه گذاری اصول اولیه ی جادوی سیاه شد. هشتاد سال بعد، دخترک نود و دو ساله در یک نبرد کشته شد و به تازگی بر روی خرابه های دیوار خانه ای که در ان جادوی سیاه را پایه ریزی کرد نوشته ای دیده شده است که هنوزِ معنی اش کشف نشده. شما باید سعی کنید که معنی این جمله رو حدس بزنید. هر معنی که به نظرم عاقلانه تر و منطقی تر باشه نمره ی بیشتری می گیره.
بلا نفسی کشید و عکس روی میزش را برداشت و بالا گرفت تا همه آن را ببینند:
- خوب به این
عکس نگاه کنید. این عکس یکی از وحشتناک ترین جنایت های murder kambron رو نشون میده. درمورد این جنایت حرفی نمی زنم. تحقیق در این مورد به عهده ی شماست.
سپس ساکت شد و چوب دستی اش را بالا آورد. کلمات سبز رنگ روی تخته پاک شدند و در یک لحظه نوشته های دیگری شکل گرفتند. بلا با رضایت به نوشته ها نگاهی کرد، شنلش را پوشید و بدون هیچ حرفی از کلاس خارج شد.
چند نفر از دانش آموزان که هنوز به خاطر دیدن عکس murder kambron در شوک بودند به تخته خیره شدند و چند نفر نیز از حال رفتند.
________________________________________________
تکالیف:غیر رول
1- با بررسی نوشته های تاریخی در کتاب های جادوی سیاه، قدرتمند ترین جادوگر سیاه، زندگینامه ی جادوگران تاریخ، نگاهی به جادوی سیاه در تاریخ و شرارت های جادوگران، پنج شرارت دوران کودکی murder kambron را بنویسید. ( 5 امتیاز)
2- معنی جمله ای را که روی دیواره ی خانه ی murder kambron دیده شده است را بنویسید. ( 5 امتیاز)
* : درمورد تکلیف اول غیر رول، کتاب های نام برده شده وجود خارجی ندارن و منظور تخیل و ذهن خودتونه! درمورد تکلیف دوم غیر رول هم ، جمله ای که باید معنی کنید همون عکس خط میخی هست که توی متن تدریس لینکشو گذاشتم.
رول:
عکس نشان داده شده، کدامیک از جنایت های murder kambron را توصیف می کند؟ توصیف صحنه ی جنایت و ماجرای جنایت به عهده ی شماست. (20 امتیاز)
توجه: تکالیف غیر رول توی همین تاپیک و تکلیف رولتون باید در
این تاپیک انجام شود. بعد از این که این تکلیفو انجام دادید لینکشو اینجا بذارید.