با اجازه پیشکسوت عزیزم آنیتا دامبلدور :
نقد
پست شماره 11 در تاپیک داستان های بوگارت زده :
آرنولد عزیز ، اولین نکته ای که در پست شما جلب توجه می کرد ، دو قسمتی بودن اون بود . دو قسمتی که به هم ربطی نداشتن و خودتون قسمت اول رو گفته بودین که الکی بود . پس از نقد قسمت اول صرفنظر می کنید ؟
به هرحال ، تو قسمت اول ، با زیبایی تمام حالت فردی که یک بوگارت دیده تشریح کرده بودید ولی ننوشته بودید که بوگارت برای اون فرد به چه شکلی دراومده بود .
البته اگه فقط حالات روانی رو می خواستید تشریح کنید و خود بوگارت براتون اهمیتی نداشته ، همین ایراد هم به خودی خود رفع میشه .
درمورد قسمت دوم :
اولين چيزي كه بعد از خوندن پستتون به نظرم رسيد، سوژه ي جالب اون بود! ترسيدن كريچر از هري پاتر! واقعا جالب و خنده دار بود.
و در مرتبه ي دوم ميشه فضاسازي خوبتون رو در نظر گرفت! يك نوع فضاسازي ساده، بدون موارد اضافه و بسيار گويا. به طوري كه ميتونيم خودمون رو در اون مكان احساس كنيم.
و التبه پاراگرف بندي خوبي هم داشتيد كه البته با يك اينتر بين پاراگراف ها، مي تونستيد اون رو بهتر كنيد..
حالا ميريم سر وقت اشكالات كوچيكي كه رعايت اونها ميتونه زيبائي نوشته رو دوچندان كنه :
1 - ممكنه سوالي در ذهن خواننده پيش بياد كه گوينده ي داستان كيه ؟ و اينجا دو حالت مطرح ميشه :
اول اينكه خود آرنولده: در اين صورت آرنولد ميخواد يك بوگارت رو طلسم كنه ! اونم با چوب جادو !! به نظر من توصيف اين موضوع بسيار جالب مي بود ! چون وقتي يك پف كوتوله بخواد وندشو بيرون بكشه و طلسم كنه... ! واقعا صحنه ي خنده داري هست !
دوم اينكه يكي از دانش آموزان هاگوارتزه: كه در اين صورت، مطمئنا اون دانش آموز هري پاتر رو مي شناسه !
نقل قول:
پسر جوونی که جلوش وایستاده خیره شده اون پسر یه زخم رو پیشونیش داشت
در اينجا يا دانش آموز سال اوليه و احتمالا با پديده ي هري پاتر خيلي حال ميكنه و سعي ميكنه نزديكش بشه ، و يا سال بالائيه كه هري رو كاملا مي شناسه و احتمالا از كار هري تعجب ميكنه .
بهتره آدم توي نوشتن به نكات كوچيكي كه مي تونن سوژه ساز بشن( سوژه فرعي ) توجه كنه تا هم نكته اي نا مفهوم نمونه و هم باعث زيباتر شدن نوشته بشه .
2- شما توی رول خودتون ، از بیان محاوره ای استفاده کرده بودین که معمولا توی رول ازش استفاده نمیشه . البته اینجا چون خاطره نوشتین ، مخصوصا اگه خاطره رو از زبون پف کوتوله جینی گفته باشین ، این بیان محاوره ای قشنگش می کنه ولی توی نوشته های جدی از حالت محاوره استفاده ای نمیشه مگر موقعی که صحبت بین افراد رو بیان می کنید .
3- زمان فعل ها رو کمی درهم نوشته بودین . اول با زمان گذشته و بعد ناگهان به زمان حال و دوباره به زمان گذشته :
نقل قول:
از چیزی که می دیدم خیلی تعجب کردم:
نقل قول:
کریچر وسط راهرو خشکش زده و به پسر جوونی که جلوش وایستاده خیره شده اون پسر یه زخم رو پیشونیش داشت و چوبشو مستقیم به سمت کریچر گرفته و می خواد طلسم کنه.
بهتر بود زمان تمام افعال با هم هماهنگی می داشتن .
4- اینجا لزومی نداشت از پرانتز استفاده کنید :
نقل قول:
مثل همیشه داشتم تو هاگوارتز (از رو بی خوابی)ول می گشتم
کافی بود بنویسید :
مثل همیشه داشتم از رو بیخوابی تو هاگوارتز ول می گشتم .
درضمن ، ویرگول آخر همون عبارت هم بهتر بود با نقطه جایگزین بشه . مثل همه ویرگول های دیگه ای که توی اون پاراگراف وجود داشتن .
وجود ویرگول نشون دهنده جمله نیمه تمام هست درحالیکه تمام اون جملات کامل بودن .
5-
نقل قول:
به نظرتون بهتر نیست « ولگردی » رو سرهم بنویسیم ؟
موفق باشید .