هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۶:۴۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱
#20

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
وسط های ظهر ‏،‏ گرمای خورشی عین کروشیوهای لردولدمورت بر سر و جان مرگخواران می بارد ‏،‏ و مرگخواران در تکاپوی یافتن راهی برای رد شدن از دیوار نامرئی هستن ‏:
بلا ‏:‏ یییااااا ( افکت دویدن بلا همچون هیپوگریف به سمت دیوار) ‏
لرد در آنسوی دیوار با خودش:‏ بلا بهتره بیاد ‏،‏ میشه بهش اعتماد کرد ‏.
بلا ‏:‏ ‏
آفرین بر خودم ‏،‏ این یعنی من یکی از سیاهترین جادوگرای اینجا هستم ‏،‏ آفرین ‏،‏ آفرین.

بعد از بلا نوبت وزیر بود ‏

وزیر همچون تکشاخ به سوی دیوار می تازد و به خاطر فکر و نظر لرد مبنی بر اینکه باید از تمام اقشار جامعه در این ماموریت شرکت کنن ‏،‏ از دیوار عبور می کند.

مورفین :
-‏ منم می تونم ارباب ‏،‏ شبر کن الان اونژام ‏.
بوووووووم (افکت برخورد مورفین با دیوار )
بووووووووووووووم ( باز هم همان )‏

بعد از چند بار "بووووووووم" بالاخره مورفین نا امید میشه و میره یه گوشه ای میشینه ‏.

و حالا نوبت لینی و لونا با هم هستش ‏.
لرد ‏:‏ من لونا رو نمیخوام ‏،‏ لینی بیشتر به دردم می خوره ‏،‏ پس ‏:
‏( لرد با صدای بلند ) اهای شماها باید به ترتیب و پشت سر هم بیایین ‏.

لینی و لونا ‏:‏ نننننه ‏
ارباب ‏
،‏ م
ا ‏
باید ‏
همه ‏
جا ‏
باهم ‏
باشیم ‏
،‏ نگاه ‏
کنید:

لینی و لونا هر دوتا سپر مدافعشون رو درست می کنن ‏،‏ لرد و مرگخوارا در کمال تعجب می بینن که سپر مدافع لینی ‏،‏ لونا هستش و سپر مدافع لونا ‏،‏ لینی هستش.
لینی و لونا ‏:‏ ‏ :pretty: دیدین ارباب ؟
لرد ‏:
بله ‏،‏ مشاهده نمودم ‏،‏ ولی جوابم همونه ‏،‏ یکی یکی به نوبت ‏

لینی ‏: ،‏ آهان پیدا کردم ‏،‏ لونا بیا اینجا ‏،‏ ‏.......‏ ( حرف های درگوشی )‏
لونا و لینی به هم ‏:‏ ‏ اومدیم ‏
ارباب ‏
.
اول لینی شروع به دویدن می کنه بعد از اون هم لونا ‏، لرد هم که گوش به زنگ بود تا بعد از رد شدن لینی دیوار را ببندد،‏ که در همین حین با توجه به.......‏ ( همون حرف های درگوشی ) لینی زمین می خوره و لونا با سرعت از دیوار رد میشه و بعد از رد شدن لونا ‏،‏ لینی هم پا میشه و به دنبال اون میره که یهو به دیوار برخورد می ونه ‏.

لرد ‏:‏ که اینطور می خواستین به من کلک بزنین ؟


ویرایش شده توسط ا�فیاس.دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۴ ۷:۳۰:۴۰

و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۱
#19

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۶:۱۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
لرد اول یه نگاه به نجینی و بعدم یه نگاه به مرگخواراش که یه طرف غار ولو شدن میندازه و میگه:

- بیشتر تلاش کنین!

مرگخوارا با تعجب به هم زل میزنن و میمونن که چی کار کنن. لرد دوباره میگه:

- عادت ندارم یه چیزو دوبار تکرار کنم، تلاش کنین!

مرگخوارا محتاطانه درحالیکه دستاشونو جلوشون گرفتن که با سر نرن تو دیوار نامرئی، آروم آروم جلو میان. لردم اونارو به بیشتر جلو اومدن تشویق میکنه:

- بیاین مرگخواران من! سیاهی در انتظار شماست!

مرگخوارا جلو میان و دنگی میخورن تو دیوار نامرئی، اما اینبار به عقب پرتاب نمیشن، فقط یکم تلو تلو میخورن و از دیوار فاصله میگیرن.

لرد یه خنده ی شیطانی میکنه و طرح اصلی ای که تو ذهنش بودو میریزه بیرون:

- هر مرگخواری که نتونه از اینجا رد شه، یعنی یه مرگخوار واقعی نیست! فقط سیاهترین جادوگرا و ساحره ها میتونن از اینجا رد شن و باید اینو بدونین که فقط همین سیاهترینا تو گروه من جا دارن.

لرد یکم به مرگخوارا خیره میشه تا بیشتر تو جو قرار بگیرن و ادامه میده:

- پس هرکس نتونه رد شه، از یاران من نیست و اگه گفتین سزای عملش چیه؟

مرگخوارا با ترس آب دهنشونو قورت میدن و منتظر شنیدن آخرین کلمه ی لرد میشن. لرد پشتشو به مرگخوارا میکنه و با زبون ماری یه چیزی به نجینی میگه که ترجمه ش اینه:

- حالا دیوارو برای هرکی که بخوام رد شه و زنده بمونه از بین میبرم و برا هرکس قرار باشه بمیره میذارم بمونه. بالاخره وقتی میخواستم از غار بیرون برم و مرگخوارارو بیارم به اینجاشم فکر کرده بودم و بی دلیل دیوارو نصب نکردم.

بعد از بیان این جمله دوباره برمیگرده و میگه: من و نجینی تصمیم نهایی رو گرفتیم. هرکی نتونه رد شه سزاش چیزی نیست جز ... مرگ! :evilsmile:




پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۱
#18

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
بعد از تفریح کردن لرد همه باهم راه افتادند.وقتی مقداری در غار پیش رفتند اتفاق عجیبی افتاد.همه به جزء لرد و نجینی به عقب پرت شدند.انگار یک دیوار جادویی از اونجا مراقبت میکرد.
با چهره ی مشکوک داشت به دیوار نامریی و جادوگران شل و پل نگاه میکرد.

نگاهی به نجینی کرد و با طمع گفت-فسسسسس ففسسسیییسسس ففسس.(دخترم به نظر تو چرا فقط من و تو از اینجا رد شدیم.خیلی عجیبه. )

نجینی در جواب لرد گفت-ففس فیییس فسسسیفس فسف.(بله ارباب.این عجیبه به نظر من این باید یک جادوی محافظتی باشه اما اینکه ما چطوری از اینجا رد شدیم و بقیه نشدنو نمیدونم.
لرد با ناامیدی نگاهی به گروه ساحره ها کردو گفت-فسسف سفسسس.(من فکر میکنم که فقط ساحرههای قدرتمند و حیوانات میتونن از اینجا رد بشن)

که ناگهان بلاتریکس در حالی که مشغول مالیدن سرش بود با لحنی غمگین و ناامبدانه گفت-ارباب حالا باید چکار کنیم؟



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱:۱۵ شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۱
#17

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

لرد و مرگخوارا برای یافتن گنج به جزیره ای میرن و با موجودی مواجه میشن که میتونه خودشو به هر شکلی در بیاره.لرد و مرگخوارا مخفیگاهشو پیدا میکنن و لرد به دنبال نجینی وارد مخفیگاه(که یه غاره)میشه.موجود عجیب به لرد میگه که با کشتن مرگخواراش میتونه توانایی جانورنما شدن هموشونو جذب کنه.یعنی به شکل جانورهای مختلف در بیاد.لرد تصمیم میگیره این کارو روی چند تا از مرگخوارای بدرد نخورش انجام بده(یعنی اونا رو به کشتن بده).از ایوان شروع میکنه و مقداری قارچ سمی بهش میده.ولی اتفاقی برای ایوان نمیفته.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لرد قارچها را از مرگخواران گرفت و داخل کیسه زباله ای ریخت.مرگخواران از این حرکت محیط زیست دوستانه لرد به وجد آمدند.

-ایول ارباب!
-شما حرف ندارین!
-به وجودتون افتخار میکنیم ارباب!
-من عاشقتونم ارباب.این همه سال روم نمیشد بگم.

لرد نگاه مخوفی به بلاتریکس که گوینده جمله آخر بود انداخت.کیسه زباله را گره زد.لبخندی شیطانی روی لبانش نقش بست.
-کم خردها!شما واقعا فکر کردین ارباب خیال داره اینو با خودش حمل کنه؟

بعد از گفتن این جمله لرد کیسه را به هوا پرتاب کرد و با هدفگیری فوق العاده اش طلسمی بطرف آن فرستاد.کیسه روی هوا منفجر شد و محتویات سبزرنگ آن روی مرگخواران ریخت.قهقهه لرد با چهره های منزجر و سرخ شده مرگخواران همراه شد.مرگخواران به سختی لبخند زدند.
لرد دستور حرکت داد.
-خب...تفریح بسه.حرکت میکنیم.فیسسسس فوسسس فسسسس...

سه کلمه آخر خطاب به نجینی بود.ترجمه:نگران نباش فرزندم...مطمئنم فرصتی دست میده که یکی دو تا از این کله پوکا رو به کشتن بدم و قدرتم رو چند برابر کنم.بذار فکر کنن داریم دنبال اون موجود میگردیم!:evilsmile:..دقت کردی با سه کلمه چقدر حرف زدم من؟




پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۱
#16

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
لرد:‏ هاهاها! کار کرد کار کرد! :hungry1:
-‏ پپپپپپخخخخخخخ
مرگخوارا ‏:
:worry: :worry: :worry:
ایوان:‏ ارباب تیزهوش خودم،‏ آخه فکر نکردی که اسکلت نمیتونه دوباره بمیره؟ :hoom۳:
لرد:
-‏ من با این کارا کار ندارم تو الان باید اینا رو بخوری و مسموم بشی و گرنه ‏...
ایوان ‏‏:
-‏ ببببااااااششششششهههههه ااااااارررررربببباابب ‏.
لینی:‏ ‏
لرد:
-‏ زود باش حرفتو بگو و یادت باشه که حرفات چرت و پرت نباشه و....

در حین افاضات گهر بار لرد،‏ ایوان که چشم لرد رو دور می بینه قارچ هارو پرت می کنه اونور و خودش رو به موش مردگی میزنه ‏:‏ ‏
-‏ اااااااییییییی مردم.....اااااااییییییی نفله شدم.....‏ ااااخخخخ ایفا بدون مدیر شد....جادوگران بدون اسکلت شد ‏.....

لرد :
ایول ‏،‏ ایول،‏ همه چی درست شد.
لینی و ایوان ‏:
-‏ ‏

فردای آن شب هراس انگیزناک !‏

خورشید به آرامی نور طلایی رنگش را بر اسکلت های سیاه ایوان مرحوم می انداخت و آخرین شعله های آتشی که ایوان فوق الذکر درست کرده بود ‏،‏ مدت ها پیش خاموش شده بود.
لرد و نجینی در حال خرو پف بودند که ناگهان ‏:
-‏ قوقولی قوقو،‏ قوقولی قوقو و....‏ ‏.

لرد :
اوهوی سیاه سوخته ها پاشین امروز باید اون جونوره رو بگیرین و گرنه میشین قل دیگه ایوان ‏.

مرگخوار ها:
- ارباب تو رو جون سالازار بزار بخوابیم !‏
لرد:‏ ‏
نمیشه،‏ باید امروز اون رو بگیریم،‏ حالا وسایلو جمع کنین ‏،‏ آماده حرکت بشیم.‏ اون قارچ ها رو هم بدین به من.

مرگخوارا ‏:
-‏ ‏ :hyp: :vay: .


ویرایش شده توسط ا�فیاس.دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۸ ۲۱:۱۸:۵۷

و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۱
#15

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
ایوان نگاهی به قارچها میندازه و میگه:
-ارباب من زیاد مطمئن نیستم. :worry:

لرد تهدید آمیزترین نگاهشو نثار ایوان میکنه.ایوان فورا مطمئن میشه و دستشو بطرف قارچها دراز میکنه.
-ارباب اجازه بدین قبل از خوردن اینا چند کلمه حرف بزنم.از نجینی عذرخواهی میکنم.کسی که هر شب دمشو گره میزد من بودم.از سیبل عذرخواهی میکنم.اعتراف میکنم که نقاش کاریکاتورش خودم بودم...از لینی ...

با اشاره چوب دستی لرد دست ایوان ناخودآگاه بطرف دهنش میره و با اشتهای زیاد شروع به خوردن قارچها میکنه.


-خوب؟
-خوب چی ارباب؟
-احساس خاصی نداری؟
-چرا ارباب...احساس سیری!
-دیگه چی؟دل پیچه,ضعف,سرگیجه,مرگ؟

ایوان با تکون دادن سرش جواب منفی میده.لرد کمی ناامید میشه.
-سوروس که میگفت اینا سمی هستن.پس چرا این استخون چیزیش نشد؟

همینطور که لرد سرگرم فکر کردنه ایوان فریاد بلندی میکشه.دلشو میگیره و روی زمین میفته.


آینده شما را سیاه میبینم...و سیاهی اوج زیباییست!


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۱
#14

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
لرد مرگخوارها را یکی یکی برانداز کرد و پرسید:
زود اعلام کنین ببینم جانورنمای هرکدومتون چیه؟

مرگخوار اول:مگس نر!
مرگخوار دوم:کنه!
مرگخوار سوم:کرم خاکی!
مرگخوار چهارم:کوالا!
مرگخوار پنجم:کوسه!ارباب به همین دلیل من اگه جانور نما بشم میمیرم.
مرگخوار ششم:پری دریایی...:pretty:

نگاههای تغییر شکل یافته و مشتاق مرگخواران بطرف ساحره ای که جانور نمایش پری دریایی بود برگشت.لرد بدون توجه به ساحره از ایوان پرسید:
جانور نمای تو چیه؟فسیل دایناسورهای منقرض شده؟
ایوان درحالیکه سعی میکرد استخوانهای سیاه شده اش را سفید کند جواب داد:
نخیر سرورم.جانورنمای من گرگه.
لرد:یعنی گرگینه هستی؟لودو؟این هیولا تو ارتش من چیکار میکنه؟
لودو با اشتیاق برای کشتن ایوان بطرف رفت.ایوان با عجله از جا بلند شد و همین حرکت باعث شد یکی از استخوانهایش در برود.
ایوان:ارباب گرگینه نیستم.جانورنمای من یه گرگ واقعیه.ارباب رحم کنین.
لرد دستش را به نشانه توقف بلند کرد و گفت:صبر کن لودو.نکشش.شاید به دردم بخوره.آنی مونی،اون قارچایی رو که از سر راه چیده بودی بیار.
آنی مونی تعدادی قارچ سیز رنگ از کیسه ای خارج کرد و گفت:ولی ارباب سوروس میگه اینا سمی هستن.میگه خطرناکن.میخواستم بریزمشون تو رودخونه.
لرد به ایوان اشاره کرد که جلوتر برود.
لرد:من فکر میکنم سوروس اشتباه کرده.اینا سمی نیستن.مطمئنم که ایوان حاضره برامون امتحانشون کنه.:evilsmile:


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


Re: جانورنماها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰
#13

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۶:۱۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
لرد که از این همه ابراز علاقه ی حیوونا به خودش با حمله کردن بش خسته شده، با عصبانیت یه نگاه به آخرین حیوونی که جلوش قد علم کرده میکنه و میگه:

- هرچی روتون میدم، پررو تر میشین! بگیر که دارم برات!

و چوبدستیشو یه حرکت کوچولو میده و لحظه ای بعد حیوون به درگاه الهی میپیونده و هیچی ازش باقی نمیمونه.

الفیاس یه نگاه به وجود پاک و محفلی خودش میندازه و میبینه اینجور حرکات لرد با گروه خونیش جور در نمیاد، پس آهی میکشه و دوباره از اونجا دور میشه.

لرد به دور شدن الفیاس مینگره و بعد از اینکه الفیاس تبدیل به یه نقطه کوچیک میشه و در نهایت ناپدید میشه، به سمت نجینی برمیگرده و میگه:

- بهتره بریم سر ماموریت اصلیمون!

نجینی با فش فشی رضایت خودشو اعلام میکنه و هردو به سمت کمپ مرگخوارا حرکت میکنن.

سمت مرگخوارا:

رز در حالیکه دستاشو رو آتیش گرفته بود تا گرم شه، سرش به سمت بالا بود و مدام از بالا تا پایین هیکل ایوان رو که اونم بغل آتیشه برانداز میکنه. رز هرچی تلاش میکنه درک نمیکنه که هدف ایوان که چیزی جز اسکلت نداره، از کنار آتیش وایسادن چیه.

اون طرف آتیش، آنی مونی چند سیخ که توش ماهیه رو با شعله ی آتیش میپزه و هر از گاهی به دور از چشم بقیه اونارو طعم میکنه.

بلاتریکس بالا درخت نشسته و کل مرگخوارارو کنترل میکنه. روفوس و لودو یه گوشه کنار یه درخت نشستن و هی به یه برقک سیخونک میزنن.

- ای برقک بی عقل! سمت ساعت من نیا، ببین زیر این زمین چیز با ارزشی هست یا نه!

لودو نچ نچی میکنه و میگه: آخه اینم شد برقک. یه پیر خرفتشو برداشتی آوردی که ... اااا ارباب؟

با این حرف لودو تمام مرگخواران دست از کارای قبلی خودشون برمیدارن و به چهره ی اربابشون خیره میشن. ماهی رو آتیش میسوزه، اسکلتا ایوان به دلیل نزدیکی زیاد از حد به آتیش رو به سیاهی میره، رز همونجا سیخ سرجاش میخکوب میشه، بلاتریکس از بالا درخت پرت میشه پایین، برقک فرار میکنه میره و ...

دلیل همه ی این اتفاقات، نگاه عجیب لرد و نجینی به آنها بود.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۹ ۲۳:۴۷:۲۵



Re: جانورنماها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۰
#12

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
لرد و بر و بچه های مرگخوار راه می افتن طرف ته غار که یهو یه خفاش از ته غار با سرعت نجینی وقتی می خواد حمله کنه به طرف لرد پرواز می کنه و ولدمورت یه استیوپفای بهش شلیک می کنه که خفاشه جا خالی می ده و به یه پلنگ تبدیل می شه میوفته روی لرد ولدمورت و ‏
می ‏
خواد ‏
بهش ‏
خط ‏
بندازه ‏


-‏ یکی اینو از روی من برداره مردم زیرش
فییییسسس شششش شففسفیبث (ارباب الان حالشو می گیرم )
نجینی می ره طرف پلنگه ولی پلنگ با دو سه تا پنجول نجینی رو سر جاش می شونه ‏
در این حین یه شیر (الفیاس) می ره با پلنگه یه کم بزن بزن راه میندازن ‏
بزنش الفی بزنش ‏
الفیاس چی کارش می کنه شیره ‏،‏ شکارش میکنه ‏

یهو پلنگه به یه توپ نورانی تبدیل می شه و می ره ته غار و الفیاس زخمی و خونی به خودش تبدیل می شه و به خاطر این فداکاری از سوی سورس درست می شه و با تشکرات فروان از سوی لرد سیاه همراه آنان به سمت انتهای غار پیش میره ولی باز یه حیوون دیگه جلوشون ظاهر می شه


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


Re: جانورنماها
پیام زده شده در: ۷:۴۳ چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۰
#11

بانز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۳۸ دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 539
آفلاین
طولی نمیکشه که همه متوجه میشن که صدای گوشخراش مربوط به ظاهر شدین چیزی نبوده و دلیل ایجادش سقوط سهمگین الفیاسه!

لرد که داشت بطرف الفیاس میخزید با تعجب بهش نگاه میکنه.الفیاس به پشت روی زمین افتاده و هر چهار تا پاش رو به بالاس.چشماش نیمه بازه.

لرد:این چش شد؟چند دقیقه پیش که داشت شاخ و شونه میکشید!؟
نجینی فیس فیس کنان میخنده:
ارباب تو توجه نکردی خب.جانور نمای این طبق اشاره خودش شیر پیر بود.هر دفعه که تبدیل میشه همین بلا سرش میاد.نه که خیلی پیره.طفلکی.یه بار نتونست یه حمله درست و حسابی به یکی بکنه.همیشه همینجوری کنف شده!

لرد دوباره به شکل خودش در میاد.
من که اصلا نفهمیدم وسط جزیره یهو از کجا پیداش شد.حالا مرده؟
نجینی روی صورت الفیاس خم میشه.
نه.نمرده.ولش کنیم.همونجوری که اومده راشو میکشه و میره.ما بریم به کارمون برسیم.


چهره و هویتم مال شما...از زیر سایه ی ارباب تکان نخواهم خورد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.