هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#13

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
ونوس به پشت سرش نگاه می کنه و تازه پروفسور مک گونگال رو می بینه!
_ا...سلام پروفسور!ببخشید متوجه حضورتون نشدم،چی پرسیدید؟
_گفتم چرا اینجا غیر بهداشتیه؟
_خب...اینجا پروانه ی بهداشت نداره و تازه صاحب مغازه قبل از فروش بستنی دستاشو تو وایتکس نمی ذاره...و...
ونوس توی گوش پروفسور مک گونگال یه چیزی پچ پچ می کنه!
_آهان، بله بله متوجم...
_امیدوارم که قانعتون کرده باشم!هوق بیا درو پلمب کن!
هوق دوباره میاد جلو...




Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#12

ایلیدان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۱ شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
یه نفر میاد صورت شو هیدن کرده
هووم کی اینجا رو داره تعطیل میکنه فتل کیه شناسه اش چیه پس باید قانون عوض شه چون وجود خارجی نداره و دیگه پروانه صادر نمیکنه دل ها رو پروانه ای کنه
یه نفر با یه چیز دماغ میزنه پشت سر شنلی صورت هیدن یارو میذاره میره
فتل :
ونوس : قربان این ها پروانه نداشتن دارم در مغازه رو تخته میکنم
فتل : ارور بوق بوق
ریپر میشه بر میگرده
ونوس جان بابا بذار باشن من همین الان مغازه شونو چپ سکن کردم موردی نداره و میتونن ادامه بدن فعالیت رو و اشاره کنم اسکن ها ی من در ش خدشه وارد نمیشه و همه چیز ش مطابق بهداشت و قوانین که من به وجود اوردم هست پس کماکان اینجا به میتونه فعالیت خود شو داشته باشه
مرلین : ممنون اقای کشنده ویس القب این لقب برازنده شماست
فتل :
مرلین : فتل خان هر چه قدر بستنگی هر رنگی خواستی بیا بر دار یهو صدایی شنیده میشه
تق تق
سوروس:
مرلین دست شو میذاره کسی نیاد پشت ویترین و یه دست شو میذاره رو سه در یخچال میخواد داد بزنه ملیکور
مرلین : ملک
مرلین پرت میشه بیرون
مرلین : ملکیور جرات داری ظاهر شو کله تلافی میکنم
ملکیور : بله ارباب شما ارزو داشتید منو ببنید
مرلین :
ملکیور میره شمع ها رو رشون کنه
مرلین : ای کیو اینجا قلعه نیست بستنی فروشیه شمع نداریم
ملکیور : اووو از اون لحاظ مهم نیست همین بیرون باش من میرم بستنی بخورم
مرلین : فتل ببند در شو جان من ببند


مانده از شب هاي دورادور، بر مسير خامش جنگل، سنگينچيني از اجاقي


Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۵:۴۳ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#11

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين عصباني ميشه و كنترلشو از دست ميده... وندشو در مياره و به سمت ونوس و دار و دستش ميگيره: گمشينيوس بيرونيوس!!!!
اشعه زرد رنگي از چوب مرلين خارج ميشه و همهشون رو از بالاي ايوان بستني فروشي پرتاب ميكنه پايين.
يه دفعه فتال وويش يا هموي گيلدروي ظاهر ميشه و مقداري .... روي ميز ميكشه و ميگه: اينم پروانه ساخت... با باي..


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۵:۲۸ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#10

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
این مغازه تعطیله!
حالا هم آقایون و خانم های محترم بفرمایید بیرون می خوام درشو به علت غیر بهداشتی بودن پلمب کنم!
کسی شکایتی که نداره؟
خوبه،هوق بیا درشو پلمب کن!
هوق با یه سری تیر و تخته و میخ و چکش میاد جلو...




Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#9

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین

اسنافل می کشمـــــــــت!!!

اکسیـــــــــــــو اسنافـــــــــــــل!

من:این چه کاری بود کردی هان؟!
اسنافل: پروفسور من منظوری نداشتم
من:حالا حالیت می کنم هر وقت به قورباغه تبدیلت کردم اون وقت!
فلور: پروفسور مکانکال جرا عصبانی هستید؟! به وزیر بکم که بیاد دستکیرش کنن؟!

من:نه خیلی ممنون دوشیزه دلاکور...خودم می دونم با این چی کار کنم
اسنافل: میرونا!!!!! ببخشید دیگه...تکرار نمی شه

من: نه خیر...مرلین به بستنی سه متری درست کن ببینم
مرلین:پول بستنی قبلی چی میشه؟!
مرلین
مرلین بستنی رو می ده دست اسنافل

من:اسنافل این بستنی ت یه بویی میده؟!
اسنافل:جدی می گی بذار ببینم
منم محکم می زنم تو سرش و همش بستنی میشه

یه دفعه مودی میاد تو:
اوووه همسرم دوستت دارم


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment


Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۴:۲۵ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#8

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
ونوس از در میاد تو!
_ببینم اینجا پروانه ی بهداشت داره؟
تا وقتی که پروانه ی بهداشت معتبری رو از طرف مرد بزرگ بهداشت فتل ویس ارائه ندی اینجا تعطیله!




Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۳:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#7

ریموس  لوپین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۷ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۳ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 245
آفلاین
مرلین : آخ عجب روزی بود...پدرم در اومد...دیگه دیر وقته...ببندیم بریم انگار بهتره...
من : سلام مرلین جان...شب بخیر...حالت خوبه؟
مرلین : اوه...سلام لوپین عزیز...نه حالم اصلا خوب نیست...این مغازه رو تازه امروز تاسیس کردم اما حتی دریغ از یه نات استفاده...امروز همش ضرر دادم
من : ای بابا....چرا؟
مرلین : هیچی دیگه...هرکی از صبح تا حالا اومده یه جوری پول ما رو هپلی کرده...یکی با تهدید...یکی با زور...یکی با...
من : خیلی متاسفم...حتما همشون آدمای بی نزاکتی بودن...
مرلین : ممنون لوپین جان...اشکالی نداره...حالا چی می خوری ؟
من : آهان...اگه برات زحمتی نیست یه معجون گلاسه...آخر شبی می چسبه...
مرلین : چشم...الان برات میارم...
یه ربع بعد...
من : خب مرلین جان...دستت درد نکنه...امیدوارم موفق باشی...
مرلین : مرسی لوپین عزیز...میشه دوسیکل شما هرچی دوس داری بده..
من : مرلین...میدونی الان وضعیت ماه چه جوریه ؟
مرلین : نه...
من : الان وضع ماه یه جوریه که من باید تا دو دقیقه دیگه قایم شده باشم...تو که نمیخوای بستنی فروشیت توسط یه گرگینه منهدم بشه...میخوای؟؟؟
مرلین : ای خدا بیا بزن منو بکش... ...لوپین اگه گیرت بیارم تلافی بقیه رو هم سر تو در میارم...وایسا ببینم مردک...بووووووق
بقیه ش سانسور شد



Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#6

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
يكدفعه فلور وارد مىشه كه مكانكال حواسش مىره يه جايه ديكه و صندلى رو مىكوبونه تو سر فلور
فلور: آخ واى
كروب و مىيوفته كف مغزه......
مرلين:واى اى خاك بر سرم شد توى اين مغزه ى فسقلى يكى هم مرد اى خاك برسم
مىره بالايه سر فلور
مرلين: اهم اهم حالا ببنيد من خوبش مىكنم اهم
و مىياد يه جادو روش انجام بده كه اشتباهى مىشه و يه طرف مغزه آتيش مىكيره
مرلين: واى همينو كم داشتم
ميرونا : واى مرلين اينم مغازه بود؟ حالا جى كار كنيم؟
مرلين مىكه : نمىدونم بابا من ديوونه شدم اول اينكه هر كى مىياد مىخوره هه و بول نمىده بعدشم هر كى مىياد يك جيزيش مىشه اصلا برو بيرون ببينم با با اين دختره جى كار كنم ..............
و ميرونا با عصبانيت از در مىره بيرون و داد مىكشه آهاى آتيش بريد كمك مرلين آهاى آتيش


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#5

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
سيريوس از لوله دودكش مياد تو
همه:ااااااااااا بابا تو ديگه كي هستي با تو ديگه كي هستي :yclap
سيريوس دستاشو باز ميكنه واهش ميكنم خجالتم نديد شق با مخ زمين ميخوره
كتشو ميتكونه
مرلين:سلام سيريوس چي مي خواي
_ يك ليوان آب فقط
_بگير ميشه دو نات
_بيا اين 100 گاليون!! بقيشم براي خودت
_اوه!پرفسور شما اينجاييد چه بستني قشنگي بويي شما احساس نمي كنيد؟
_نه! تو بويي به مشامت مي خوره
_آره بوي نفت مياد بزار ببينم درسته از بستني تون هست
مينروا مياد بستنيو بو كنه پخخخخخخخ سيرويس كله شو ميكنه تو بستني در ميره
مينروا از اعصبانيت گريه اش مييره صندليورو ميزنه تو سره خودش مرلين :اي نامرد پولش لوپره شان بد بخت شدم


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: بستني فروشي فلوريان فورتسكيو
پیام زده شده در: ۹:۰۶ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
#4

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین

یدفعه پنجره کوبیده میشه و یه گربه میاد تو و تغییر شکل میده!

مرلین:پروفسور در به اون بزرگی رو ندیدی از پنجره میای تو؟!

من:آه... گفتم همه در رو می کوبن میان تو من هم یه دفعه از پنجره بیام
مرلین:خب حالا امرتون رو بفرمایید...

من:آره یه بستنی توت فرنگی با شکلات با آلبالو با سیب با موز با خیار با کیوی بده...

مرلین که یه یه بستنی سه متری درست کرده بود با احتیاط داشت بستنی میداد به من
: دیگه امری نبود...

من:نه خیلی ممنون
مرلین: پولش چی میشه پروفسور؟!!!

من: می دونی چیه مرلین اینجا صندلی های خیلی قشنگی داری...

مرلین: ای بابا مثلا من مغازه باز کردم ها...برشکست شدم رفت


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.