نام: لیلی

نام خانوادگی: اوانز (پاتر)

رنگ مو: قرمز تيره

رنگ چشم:سبز روشن

خصوصيت اخلاقي:شجاع،مغرور،مهربان و درونگرا!

گروه:گريفيندور

چوب دستي:25 سانتي متر ، چوب درخت راج با هسته ي موي تكشاخ،غير قابل انعطاف و مناسب براي كارهاي ظريف و حساس

من یه پست توی بازی با کلمات زدم. نمی دونم همین برای تأیید شخصیت کافیه یا نه. می تونستم یه پست جدید برای معرفی شخصیت بزنم اما ترجیح می دم اگه تأیید شدم همون معرفی شخصیت قبلیم توی پروفایل قرار بگیره. مرسی.


تایید شد!
کسانیکه به دلیل عدم فعالیت از ایفای نقش خارج شدن نیازی به تایید در بازی با کلمات ندارند و فقط یه معرفی شخصیت کوتاه کافیه. موفق باشی

نام: زنوفيليوس
نام خانوادگي: لاوگود
گروه: راوانكلا
سن: زياد!

معرفي كوتاه شخصيت:

زنوفيليوس لاوگود پدر لونا لاوگود و سردبير مجله ي طفره زن است. همسر او ساحره ي دانشمندي بوده كه در اثر يك آزمايش درگذشته است. زنوفيليوس بعد از آن حادثه با تنها دخترش لونا در عمارت كه شبيه رخ شطرنج است زندگي مي كند. خانه ي لاوگودها كمي دورتر از خانه ي ويزليهاست و بر روي تپه اي بنا شده است.
زنوفيليوس در خانه ي خودش طفره زن را چاپ و منتشر مي كند.
طفره زن روزنامه اي جادوگريست كه مطالب عجيب و غريب بسياري در آن به چاپ مي رسد. زنوفيليوس يك بار در كتاب پنج مصاحبه ي هري را در طفره زن چاپ كرد( در نتيجه مصاحبه ي هري عجيب غريب است)
هري اولين بار زنوفيليوس را در جشن عروسي بيل و فلور ديد. زنوفيليوس رداي زردي پوشيده بود و علامت يادگاران مرگ را به گردنش آويزان كرده بود كه اين كار او باعث خشم ويكتور كرام شده بود.
هري به همراه رون و هرميون براي يافتن معناي علامت (يادگاران مرگ) به عمارت رخ مانند لاوگودها مي روند و در مورد اون علامت از زنوفيليوس لاوگود مي پرسند. اما زنوفيليوس لاوگود در يك حركت ناجوانمردانه اونا رو به مرگخوارها لو مي ده تا دخترش لونا رو از اسارت مرگخوارها آزاد كند.

ويژگي هاي ظاهري: چشمهاش كمي انحراف داره( كي گفته لوچه) و موهاي سفيد پشمك مانندي دارد!
علاقه ي زيادي به لباسهاي عجيب و غريب داره.

تایید شد!

سلام من سيموس فينيگانم ميخوام شناسمو به جرج ويزلي تغيير بدم.اينجا خودمو معرفي ميكنم.اگه همين كافيه كه هيچي ولي اگه كار ديگه اي بايد بكنم بهم بگين لطفا

نام:جرج

نام خانوادگي:ويزلي

سن:18،19

گروه: گريفندور

جنسيت:مرد

علاقه مندي ها:دفاع در برابر جادوي ساه

شغل:با داداش دو قولوم يه مغازه ي وسايل سرگرمي داريم

ويژگي ها:موي نارنجي،قد نسبتا بلند،تو يه خانواده ي پر جمعيت بزگ شدم،يه داداشه دوقولو دارم،كلن آدم شوخي هستم

باید بلیت بزنید و علت تغییر شخصیت رو ذکر کنید. در صورت تایید مدیران میتونید با یک شناسه جدید شخصیت مورد نظر رو معرفی کنید.

خیلی پیچ خوردم تا اینجا رو یافتم!

نام:ملیندا
نام خانوادگي:بوبین
گروه:اسلیترین
سن:... نمیدونم! فکر کنم حدود 40!

خو من نی دونم این خانومه چی بوده یا کی بوده! تنها چیزی که ازش پیدا کردم این بود: یکی از دانش آموزان هاگوارتز که در باشگاه اسلاگ نیز حضور داشت و به ملیندا بوبین دلربا مشهور است. خوانده ی او عطاری زنجیره ای بزرگی را دارا می باشند. من عطاری دوست دارم!!! میخوام مرگ خوار باشم امکانش هست؟! باور کنین خیلی خیلی خیلی خشنم!!! به شدت! اصلا ولدی باید بیاد لنگ اندازی!

با تشکر
unknown

تایید شد!

دراكو مالفوی

شما هنوز در بازی با کلمات تایید نشدید در ضمن باید برای تایید یه معرفی کامل ارائه بدید. موفق باشی

نام:مايكل
نام خانوادگي:كرنر
گروه:راون كلاو
سن:16
او يكي از شخصيت هاي منفور داستان است كه رون از او متنفر است.
او عضو تيم كوييديچ راون كلاو است.
از ديگر خصوصيات اخلاقي او زياد چرت و پرت گفتن اوست.
قرار بود با جيني دوست بشه ولي نشد.
از دادن توضيحات بيشتر معذورم.براي اطلاعات بيشتر با جي كي تماس بگيريد.
(آخه محض رضاي خدا مورچه چيه كه كله پاچش چي باشه من چيه اي شخصيت بزرگو براتون معرفي كنم )

تایید شد!

نام:جرج ویزلی
سن:هر قدر تو فکر کنی
اصالت:اصیل
مشخصات ظاهری:عین برادرم
گروه:گریفندور
علاقه:اختراع وسایل شوخی و کشتن هر چند تا مرگ خواری که کنار دستم بود
من در سال 2000000 به دنیا اومدم عضو محفلم هستم و کشته مرده ی اذیت مرگ خوار هام.
چوبدستی:مرگ

قبلا شناسه دیگه ای داشتید؟ اگه نداشتید باید اول در تاپیک بازی با کلمات تایید بشید.

نام: ابرکسس مالفوی
سن:100 سالی میشه(حسابش از دستم د رفته)
اصالت: از من اصیل تر نمی شه(غیر از جناب لرد)
مشخصات ظاهری: با پسرم مو نمی زنم فقط حساب کن یکم(همش 50-60سال)پیر تر شده.
گروه: اسلیترین
علاقه: خون اصیل زادم و اذیت ماگل ها
او از سال 1890 در لندن زاده شد و در اوایل زندگی خود با تربیتی نژاد پرستانه و توجه به خون اصیل زاده شد. او یکی از جادوگران پلید زمانه بود و با این که هیچ گاه مرگ خوار نبود و با ولدمورت هم کاری نمی کرد، می توانست یکی از مرگ خواران او شود. در حال حاضر او سن بسیار بالایی داشته و پیشبینی می شود توسط پسرش به قبل برسد.
از او اطلاعات کامل و درستی در رابطه با پدر، مادر، و مکان تحصیلش نیست اما در زمان خود یک نیمه ولدمورت به حساب می آمد.

تایید شد!

نیوتون(نیوت)ارتمیس فیدو اسکمندر در سال 1897 دیده به جهان گشود.اوعلاقه ای فراوان به جانوران جادویی داشت و مادرش که پرورش دهنده هیپوگریف های پر زرق و برق بوددر این زمینه او را تشویق کرد.اسکمندر پس از فارقالتحصیلی از هاگوارتز به استخدام وزارت سحر و جادو در امد و در سازمان ساماندهی و نظارت بر امور موجودات جادویی مشغول به کار شد.پس از دوسال فعالیت در اداره نقل و امنتقال اجنه که به گفته وی دوران ملال اوری بوده است به بخش جانوران منتقل شد و اطلاعات تحسین بر انگیزش در زمینه حیوانات جادویی به ارتقای مقام او سرعت بخشید.گرچه او به تنهایی بنیانگذار ثبت اسامی گرگینه ها در سال 1947 بوده است خود اظهار دارد افتخار امیز ترین کارشفعالیت در زمینه تحریم پرورش تجربی جانوران که در سال 1965 به تصویب رسی بوده است. و به نحوی مانع بوجود امدن هیولا های وحشی جدیددر بریتانیا شد.فعالیت های اقای اسکمندر در اداره پژوهش و مهار اژدها منجر به سفر های تحقیقاتی بهبسیاری در خارج از کشور شد.او در طول این سفر ها اطلاعات بسیاری جمع اوری کرد که حاصل ان کتاب جانوران شگفت انگیز شد.
گروه:ریونکلا
در ضمن در شخصیت ها شخصیت پورپنتیا اسکمندر رو هم اضافه کنید. که همسر نیوت اسکمندر هست .ذکر شده در کتاب جانوران شگفت انگیز

انجام شد!
برای تغییر گروه باید بلیت بزنید.

نام:ریموس
نام خانوادگی:لوپین
سن:حدود 43 سال
مشخصات:موهای تقریبا بلند و جذاب با چشمان سیاه و قدی تقریبا بلند
گروه:گریفیندور
توضیحات:ریموس لوپین مردی بود که در سال سوم هری معلم دفاع در برابر جادوی سیاه بود و از عضو های فعال محفل ققنوس.ریموس در همان سال یکی از دوستان خوب سیریوس بود.او در آن زمان هری را به دام انداخت اما بعد سیریوس و ریموس از دوستان خیلی صمیمی و کمک یار هری بودند.سیریوس نیز پدر خوانده هری بود.ریموس لوپین در سال پنجم هری نیز در خانه گریموند 12 حضور داشت وبه هری کمک کرد.او در جنگ با مرگخواران همان سال که سیریوس کشته شد حضور داشت
زندگینامه: ریموس در سال 1967 در روستایی نزدیکی شهر لندن به دنیا آمد و زندگی بسیار خوبی داشت تا که اینکه جادوگر شد و بسیار سختی کشید ولی او مردی بسیار مهربان است.ریموس لوپین طبق خانواده اش و ژن هایی که در بدن او بود یک گرگ نما بود که در سال پنجم هری توسط آلبوس دامبلدور درمان یافت.ریموس همیشه دوست خوبی برای محفل بود.او هری را بسیار دوست داشت.


در ضمن پروفسور من همون ایگورم پس نیاز شرکت در بازی با کلمات و خوندن قوانین نیست.برای شما هم با شناسه ی ایگورم بلیت فرستاده بودم.باتشکر

تایید شد!