هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۷

لاسه لانته


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۵ شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۴۵ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱
از از اعماق سایه های شب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 98
آفلاین
من واقعا ممنونم که این ناظرین مهترم برام نوشتن قوانین ایفای نقشو بخون اخیییییییییییییییی
خسته نباشی واقعا
مهندس من وقتی قبلا عضو ایفای نقش بودم یعنی قوانینشو خوندم و واجد شرایط بودم دیگه اونوقت الان مشکل چیه؟
سایه مرگ

دوست عزیز اون موقع قوانین با الان فرق داشت. در حال حاضر فقط شخصیتهای هری پاتری تایید میشن.
یه شخصیت در کتاب داشتیم به نام پیک مرگ:
صدای غم انگیز او در ایرلند صدای ناخوشایندیست.او فرشته ایست که معمولا به صورت زنی زیبا به نظر می رسد.اما بعضی اوقات قیافه پیرزن عجوزه یا جادوگر را به شکل می گیرد.مردم اسکاتلند وایرلند معتقدند،اگر او زیر پنجره ی خانه ای پدیدار شود،به زودی یکی از ساکنین آن خانه خواهد مرد.

با این شخصیت میتونم تاییدتون کنم. در صورت موافقت دوباره خودتون رو معرفی کنید. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۲۵ ۱۱:۱۹:۳۴
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۲۵ ۱۱:۲۷:۵۶


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۷

سلسیتنا واربک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از تالار با شکوه اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 39
آفلاین
نام :سلسیتنا
نام خانوادگی :واربک
اصالت :اصیل زاده.
خصوصیات ظاهری :موهای بلند قهوه ای رنگ و چشمان درخشان و براق فندقی،قد بلند و اندامی باریک ،چهره ای دوست داشتنی ،زیبا و جذاب!
خصوصیات اخلاقی: دختری خیال پرداز که اکثر اوقات خود را در دنیای رویا هایش سیر می کند.دارای رفتاری متعادل و دوست داشتنی اما گاهی اوقات جدی،چشمان درخشانش در عمق وجود هر انسانی نفوذ می کند و اورا به طرف خود جذب می کند.تا حدودی مغرور است اما اکثرا متعادل عمل می کند
گروه :اسلیترین
سن :20.
در باره ی سلسیتنا واربک :
7 ساله بود که مادرش را از دست داد.هفته قبل از مرگ مادر پدرش اقا واربک او را به خانه ی دوستی برد که در لندن زندگی می کرد.دور شدن از ساحل دل انگیز بندر قلبش را می فشارد.پدرش اورا به خانه خانم مک کامبر برد تا مادر بیمارش کمی استراحت کند.
شب مرگ مادرش بر بالین او بود و لبخند گرمی را که صورت جذاب و دلنشین مادرش نشسته بود فراموش نکرد.خانم واربک را در اغوش گرفت و گریست.پدرش در گوشه اتاق متاثر به او می نگریست.اشک های گرمش صورت سرد مادرش را گرم کرد و او برای اخرین بار زیر لب زمزمه کرد :دوستت دارم دخترم.دوستت دارم.
و سپس برای همیشه چشمان درشت فندقی رنگش را به دنیای رنگین کمانی بست.سلستینا تا هفته ها لب به غذا نمی زد.


2 سال از ان واقعه گذشت .بعد از ظهر بود بندر در زیر اسمان گرفته ی نوامبر ،سیاه و غمگین بنظر می امد.برگ های خیس و بی جان به چارچوب های پنجره چسبیده بودند ولی خانه ی کوچک به مدد اتش شومینه اش گرم و دلپذیر بود و سرخس ها و شمعدانی های مادرش فضارا بهاری کرده بودند.بشدت دلتنگ مادرش بود.گویی غروب و سرخی دریای بیکران اورا به یاد سرخی گونه های لطیف مادر می انداخت.
به اتاق کار پدر رفت و وقتی اورا روی تخت به حالتی بیمار گونه دید فهمید که سرنوشت بار دیگر نیمه ای از وجودش را از او جدا می کند.و دیری نگذشت که پدرش نیز به سرزمین رویایی اورا وداع گفت.
سلستینا واربک ،دختری با احساسات ظریف برای مدتی به انسانی خشک و بی عاطفه تبدیل شد .شب بارانی ای بود که دستان ظریف نه ساله اش درب کافه ی نزدیک خیابانشان را به صدا در اورد.زنی با چهره ی مهربان و موهای سرخی که اطراف صورت چاقش را گرفته بود در را باز کرد و با ارامش به سخنان دردناک سلستینا گوش سپرد و سپس به او اجازه داد تا در کافه زندگی و کار کند.!
7 سال بعد سلستینا واربک که دختری بلند قامت و زیبا رو بود همچنان در کافه به کار خود ادامه می داد تا این که زیبایی اش جادوگر جوانی را به خود جذب کرد:
ازمستان بود که جادوگر جوانی برای سفارش شکلات داغ به کافه ان ها امد و سلستینا با پیراهن پفی کرم رنگش نظر اورا جلب کرد.مرد جوان با شنیدن صدای دلنشینش از او خواست که به کافه ی او در کالیفرنیا برود و اواز بخواند.
بعد ها مشخص شد که این جادوگر جوان صاحب بهترین کافه کالیفرنیا برای بازرسی به کافه های لندن سر کشیده بود تا مطمئن شود که روش جدیدی برای پیشروی از او وجود ندارد.
و این طور بود که سلستینا با مرد جوان به کافه رفت و این اغاز خوانندگی او بود.صدای دلنشینش که حاکی از غصه ی سختی بود که در زندگی کشیده بود به مردم یاداور می شد که زندگی به این شیرینی ها نیست مدتی نگذشت که مردجوان به خاطر بیماری سل از دنیا رفت و سلستینا هم کافه را ترک کرد و به کافه ای رفت که دوران کودکی اش را انجا گذرانده بود.صدای دلنشینش طرفداران زیادی را در لندن جمع کرد و سرانجام کافه ی کوچک لندن به شلوغترین و معروف ترین کافه ی کشور تبدیل شد و بعد از مدتی سلستینا که دوران کودکی اش در تابستان در کافه کار می کرد و زمستان به خرج خودش به هاگوارتز می رفت به خواننده معروفی تبدیل شد که صدای دلنشینش اوازه ی زندگی دوباره بود

سرانجام چه خواهد شد؟:
وقتی که از هاگوارتز فارق التحصیل شد به خوانندگی در کافه ادامه داد ولی سرنوشت او هنوز مشخص نیست.این خود اوست که سرنوشتش را می سازد.ایا خاطرات تلخ گذشته اورا به دنیای پلید مرگخواران می برد؟یا احساسات ظریف دخترانه اش همراه با رویا های شیرینش اورا به سمت محفل ققنوس هدایت می کند؟

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۹ ۱۷:۵۱:۳۷


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۷

الستور مودیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۴ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۱:۱۸ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۸۷
از خونشون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
نام:الستور

نام خانوادگی: مودی

گروه: هافلپاف

سن:خودم هم نمی دونم. از بس درگیر دسگیری مرگخواران بودم گذشت زمان رو نفهمیدم!

رنگ مو:جوگندمی با چندین تار مو سفید

قد و هیکل: درشت و قد بلند

سمت در کوییدیچ: دروازه بان هافل

شغل: کارآگاه وزارت

رنگ چشم:یک چشم عادی قهوه ای و یک چشم درشت سحرآمیز
آبی

علامت های به خصوص بر روی بدن: جای قلوه کن شده ای روی بینی - داشتن تعداد بی شماری زخم بر روی صورت - داشتن یک چشم سرامیز که 360 درجه می چرخد و قابل است همه جا و همه چیز را بیند- داشتن یک پای چوبی به جای پای معمولی

علاقه مندی ها: دستگیری مرگ خواران- اجرای طلسم های شوم بر روی دشمنان

عادت ها: نوشیدن نوشیدنی از بطری کتابی مخصوص خود - طلسم کردن هر فردی که قصد حمله به او را داشته باشد.

جارو: نیمبوس 2009

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۹ ۱۷:۴۴:۳۳

به هیچ مرگ خواری اعتماد نکن


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۷

پردفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۲ سه شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۳:۳۴ جمعه ۳۰ اسفند ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 56
آفلاین
با سلام میخواستم به گروه هافلپاف منتقل بشم.
دلایل:یکنواختی گریفیندور
فعالیت کم در تالار
تاپیک های قدیمی

من قبلا در گریفیندور بودم ولی همه گریفیندوری بودند.الان تقریبا شبیه ماست شدند!
ممنون میشم اگه به هافلپاف منتقلم کنید.


فرستادمت هافلپاف ولی بهتر بود بلیت ارسال میکردی. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۹ ۱۱:۲۱:۰۰


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۷

هانا آبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۵ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱:۱۹ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
از قبرستون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 117
آفلاین
نام:اوتو

فامیل:بگمن

سن وسال:یه 40 سالیش هست.

شکل ظاهری: هیکل هفتی چون ورزشکاره . قد بلند ،موی فر ،سبیلو.دماغشم طی چندین بازی شکسته وتوی ابروش یه بریدگی نشانه دعوای آخرشه.

توضیحات: بازیکن وکاپیتان اسبق کوییدیچ و برادر لودو بگمن مدافع اسبق تيم ويمبورن وسپز-رئيس اداره ورزش و تفريحات جادويی

گروه:هافلپاف.

خصوصیات اخلاقی:عصبی ،عصبی، هرکی نگاه چپ بهش بکنه می تونید امتحان بکنید.

جارو:آلپینا، به دلیلی قهرمانی های زیاد ازش خیلی حفاظت می کنند توی موزه لوور نگه داری میشه.

...........................................................

شناسه قبلیم :هانا آبوت بود حالا می خوام شناسه امو به اوتو بگمن تغییر بدم.

شما باید با شناسه جدید دوباره خودتون رو معرفی کنید. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۸ ۱۷:۴۷:۳۹

[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۳۴ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۷

فینیاس نایجلوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۲۹ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲
از توي تابلو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 117
آفلاین
من فینیاس نایجلوس بلکم ! عضو ایفای نقش بودم گروه ریونکلاو ولی نمیدونم چرا پرت شدم بیرون . ای بابا...
فقط یه چند مدت نبودم نپستیدم!

شما رو عضو ایفای نقش گذاشتم. شخصیتت رو فعال نگه دار تا از ایفای نقش خارج نشی. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۶ ۱۱:۱۳:۱۹

Only Raven!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۰۴ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
نام : نويل

نام خانوادگي: لانگ باتم

گروه : گريفندور و عضو ارتش الف- دال

ويژگي ها: قدي بلند - خوش اندام - مهربان - دوست با هري پاتر

چوب جادو: چوب درخت بيد

نام مادر : آليس لانگ باتم(عضو محفل ققنوس)

سن: 15 سالن

قوانین ایفای نقش رو بخون. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۶ ۱۱:۱۱:۴۶


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷

نارسیسا مالفــوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۳ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸
از به
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
شناسه ی کنونی:نارسیسا مالفوی
شناسه قبلی: رز زلر
*************
نام: نارسیسا
نام خانوادگی: مالفوی
نام همسر: لوسیوس مالفوی
نام فرزند: دراکو مالفوی
تاریخ تولد: 11 سپتامبر 1959
گروه : اسلیترین
جنسیت: مونث
رنگ چشم : سبز
رنگ مو : خرمایی
رنگ پوست: سفید
قد: 190
وزن: 65
سن 43
چوبدستی: چوب درخت بید.پر ققنوس.موی دم تک شاخ
جارو : نیمبوس 2007

اطلاعات اضافه: در سال 1970 وارد مدرسه ی جادوگری هاگوارتز شدم! از همون ابتدا گرایش ویژه ای داشتم که مرگ خوار لرد سیاه بشم! واسه همین عضو دار و دسته ی اون شدم! خواهرم بلاتریکس هم پا به پای من به لرد عشق می ورزید!
تا اینکه عششق و شور و حال جوونی اومد به سراغم و عاشق مردی به نام لوسیوس مالفوی شدم! و با اون ازدواج کردم!
از اون پسری دارم که اسمش دراکوست و از دراکو هم نوه ای دارم که اسمش اسکورپیوسه!
تو دوران تحصیلین همواره دانش آموز فعالی بودم و به درس دفاع در برابر جادوی سیاه علاقه ی ویژه ای داشتم!تو آرمون سمج موفق به اخذ 5 مدرک عالی شدم و از دست پرفسور دیپت درجه ی ارشدیم رو دریافت کردم!
من و همسر و فرزندم تا آخرین دقایق حکومت لرد سیاه به اون وفادار موندیم و پس از مرگش از کارهایی که کردیم پشیمون شدیم!
هم اکنون هم دارم به وظایف مادر شوهری و مادر بزرگیم می رسم! و از زندگیم راضی ام!( به کوری چشم حسود!)

علاقه مندی ها: لرد سیاه در درجه ی اول! همسرم لوسیوس و فرزندم دراکو! قصر خانوادگیمون! خدمت به لرد سیاه و آوردن افراد به زیر سایه ی لرد!

وقتشه سایت از نور معنوی نارسیسا مالفوی فیض ببره!

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۵ ۱۷:۵۹:۰۰

It is because things are difficult that we do not dare,it is because we do not dare that things are difficult.


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷

پرفسور پومانا اسپراوت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۷ سه شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۵۷ شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
از Dark Side Of the moon
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 96
آفلاین
نام: پرفسورپومانو اسپراوت Professor Pomona Sprout
درجه: رئیس گروه هافلپاف
گروه: هافلپاف
رشته: گیاه شناسی
خصوصیات ظاهری: ناحن های کثیف و موهای خاکستری و فر فری و کثیف و کلاهی وصله دار با ردایی معمولا کثیف
سن: پیر(با توجه به موهای خاکستری)
خصوصیات اخلاقی: مهربان، با خیلی از گیاه های جادویی و خطر ناک سر و کله میزند دارای روحیه ی هافلپافی های واقعی

وی پس از مرگ دامیبلود معتقد بود که اگر حتی یک دانش آموز بخواهد که به مدرسه بیاید باید مدرسه برای اون باز باشه


تایید شد!


ویرایش شده توسط Eris در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۵ ۱۴:۲۵:۲۲
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۵ ۱۷:۵۱:۰۱

I will leave the sun for the rain...


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
نام:فلور.
نام خانوادگی:دلاکور.
نام مدرسه:بوباتون.
ویژگی های ضاهری:دختری با موهایی بلند و بور با صورتی بسیار زیبا و دلنشین بلند قد و چشمانی ابیرنگ.
چوب جادو:چوب درخت بید ,لندونازک.
چوب جارو:اذرخش.
اطلاعات اضلفی:فلور دختری از مدرسه ی بوباتون است که مدیر مدرسه مادام ماکسیم نام دارد.فلور یک پریزاد است و در مسابقات سه جادوگر شرکت کرده و در یکی از مرحله های بازی هری پاتر خواهر فلور(گابریل )را نجات میدهد.
در مدتی که فلور در مدرسه هاگوارتز بوده از بیل ویزلی برادر (رون ویزلی)خوشش امده و با او ازدواج کرده.اما ظاهرا مالی ویزلی و مخصوصا جینی ویزلی از او خوششان نمیاید.و جینی ویزلی نام اورا خلطه گذاشته است!
سن:نمیدونم لطفا در این زمینه راهنماییم کنید.
سال:سال هفتم.
جنس:دختر.
محل زندگی:در ویلای صدفی.

این شخصیت گرفته شده. شخصیت آپولین دلاکور مادر فلور آزاده این شخصیت رو میخوای؟ گروهتم حتما بنویس


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۳/۱۵ ۱۱:۲۲:۴۹

خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.