بعد از دقایقی سکوت سنگین؛ هکتور ،که سکوتش تا آن زمان هم باعث تعجب جامعه جادوگری بود، خودش را جلو انداخت:
-من یه فکری دارم.
مرگخواران ،که از ظاهرشان بر می آمد ترسشان از فکر های هکتور حتی بیشتر از ترسشان از هفت خان پیش رو بود، سعی میکردند به عناوین مختلف حرفش را نشنیده بگیرند. رودولف دنباله موی وزوزی بلا را ارام پایین میکشید و رها میکرد تا مثل فنر بالا و پایین برود. مورگانا روی صندلی از رز های سیاه نشسته بود.حتی ساتین هم خودش را با یک موش نامرئی مشغول کرده بود.
هکتور، که از شدت هیجان انگار متوجه هیچ کدام از این بی توجهی ها نشده بود، در حالی که هر سه ثانیه یک بار ویبره ریزی میرفت و ثابت میشد(که از قرار معلوم در اثر تلاشش برای ویبره نزدن از شدت هیجان بود) تکرار کرد:
-من یه فکر خوبی دارم. از آخرین معجون من استفاده کنیم.
ملت مرگخوار:
هکتور بی توجه به آن ها ادامه داد:
-من یه معجون درست کردم که میتونه باعث بشه دو نفر زوج بشن. بعد از اینکه اثر معجون رفت اون دو نفر هم دیگه زوج نیستن. میتونم اون رو به یک غیر زوج مناسب داوطلب بدم تا موقتا زوج بشن و بتونن وارد یتیم خونه بشن و آشا رو به فرزندی بگیرن. به غیر از اون من معجون پرواز رو هم مدت ها پیش اختراع کردم. میتونید اونو بخورید بعد پرواز میکنید...
مورفین ذوق زده گفت:
-توش چیژم داره؟ پرواژ خیلی خوبه. حتما چیژش اعلاش. به منم بده.
هکتور اخمی کرد:
-خیر دایی محترم ارباب. توی معجون های من از این جور مواد پیدا نمیشه من که معتاد نیستم.
مورفین دماغش را بالا کشید:
-منم معتاد نیشتم. تفریحی میژنم.
هکتور بی توجه به جمله آخر او ادامه داد:
-خب داشتم میگفتم. پرواز میکنید و میتونید از مانع اول که این دیوار ها هستن رد بشید. اگه خوش شانس باشید و اثر معجون مدت بیشتری بمونه ممکنه از یکی دو تا مانع دیگه هم ردمون کنه. حالا کدوم رو بدم بهتون؟
ملت مرگخوار با ترس و لرز مشغول محاسبه شدند تا کدام معجون احتمال زنده ماندنشان را بیشتر تضمین میکند. جادوگران مرگخوار پرواز را ترجیح میدادند و ساحره ها معجون تشکیل زوج. لودو که همزمان با دو چرتکه و منوی مدیریت مشغول محاسبه بود تا احتمالات را بررسی کند زیر لب زمزمه کرد:
-دو نفر که زوج میشن و از بین میرن. ممکنه 4-5 نفر هم در اثر پرواز و فرود اومدن تو نقاط تله ها از بین برن. اینطوری خیلی از رقیب هامو از بین بردم. مرلین هم که از آخرین عروجش هنوز برنگشته. اینطوری میتونم نقشه توطئه رو زودتر عملی کنم و جای ارباب رو بگیرم. هوممم آره اینطوری بهتره. به نظرم بهتره دو گروه بشیم و از هر دو معجون استفاده کنیم.
لودو جمله آخر را با صدای بلند به زبان آورده بود تا همه مرگخواران بتوانند بشنوند. اولین نفری که از شوک بیرون آمد و اعتراض کرد سوروس بود:
-لودو چرا ما باید همچین حماقتی بکنیم و جون تعداد بیشتری از مرگخوارها رو به خطر بندازیم؟
لودو چهره ای حق به جانب به خودش گرفت و گفت:
-اینطوری شانس موفقیت و اجرای هر چه سریعتر دستور ارباب بیشتر میشه. شما که نمیخواید دستور ارباب رو زمین بمونه، میخواید؟