هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲
#20

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
آه خدای من!برام نظر گذاشتن!
نقل قول:
امکانش هست در فن فیکشن شما، اسنیپ زنده بماند؟

اول از همه از اینکه تا این اندازه به فن بنده لطف دارین تشکر می کنم. من هم امیدوارم شما تا اتمامش خواننده ش باقی بمونین!
زنده بمونه؟ام...خب اگه بگم چه برنامه ای براش دارم لطفش از بین میره. ولی خودم خیلی دوست دارم زنده بمونه.ماندن یا نماندن مسئله اینست!
نقل قول:
ایلین عزیز ادامشو نمیذاری؟

اوه چه می بینم... لیلی اسنیپ؟ یعنی بالاخره پذیرفتی پسرم از اون جیمز پاتر شایسته تره؟!
اهم...شرمندم!یه لحظه فاز ایفای نقش منو گرفت!
چرا عزیزم.حتما.راستش یه مقدارشو نوشتم. ولی حقیقت وقتی دیدم بچه ها چندان استقبال نکردن دلسرد شدم. نمیشه منکر شد که چقدر نظرات خواننده ها برای نگارنده مهمه و تا چه حد بهش انگیزه برای ادامه دادن میده. البته یکم سرم شلوغ شده این چند وقته. این هفته رو نمی تونم قول بدم ولی برای هفته بعد می تونی روش حساب کنی. و البته بسیار امیدوارم بازم شمارو اینجا ببینم.



پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲
#19

lili-snape


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۸:۲۶ سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳
از بهشت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 20
آفلاین
ایلین عزیز ادامشو نمیذاری؟



پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۸:۲۳ شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲
#18

بیدل آوازه خوان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۶ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از مکافات عمل غافل مشو + چخه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 110
آفلاین
امکانش هست در فن فیکشن شما، اسنیپ زنده بماند؟
البته دانلود این بخش را هم اکنون به پایان رسانیده ایم! عرایض افزودنی را پس از مطالعه تقدیم می نماییم!

(و اگر ایرادی ندیدیم، ابدا هم به روی خودمان نمی آوریم که مبادا خوش خوشانتان بشود!)

===========

ویرایش:

خوندم. خیلی خوب بود. فقط یکی دو جاش نیازمند ویرایش، تو مایه های فعل و کلمه بود که مطمئنن وقتی خودتون یه بار دیگه از روش بخونید متوجه میشید ولی سیر منطقی خوبی داشت و می تونم امیدوار باشم به همون زیبایی که توقع دارم تموم بشه. :دی

موفق باشید


ویرایش شده توسط بیدل آوازه خوان در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲ ۱۹:۰۹:۰۶

هه!


پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲
#17

جاگسنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۴۸ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 201
آفلاین
ویرایش کلی ناظر:

آیلین عزیز داستانتون فوق العاده بود، منتها من تا همین دیروز ابدا متوجه نشده بودم که شما فصل جدیدی بر روی سایت قرار دادید!!! پس خواهش می کنم از این به بعد در صورت بروز کردن داستان، پست جداگانه ای رو به این کار اختصاص بدید.

ممنون


لینک 1 :

لینک 2 :


ویرایش شده توسط جاگسن در تاریخ ۱۳۹۳/۱/۱۷ ۱۴:۵۱:۵۲


پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۲۰:۱۵ یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲
#16

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
نقل قول:
یادمه تو عمرم فقط یه بار فن فیکشن خوندم. اونم چدین سال پیش بود ولی پشیمون نشدم که دوباره خوندم. خیلی با حوصله و دقت و واقع گرایانه و زیبا نوشته بودی آیلین عزیز. بخصوص بخصوص توصیفاتت. چند تاشون اینقدر خوب بودند که نمیتونم بهشون اشاره نکنم:

_حالات جدی و خشن مک گونگال مثلا در مورد توصیف اسنیپ که گفت "در مورد چیز نفرت انگیزی صحبت میکند که به ته کفشش چسبیده است". کاملا حس نفرت عمیق از یک شخص رو آدم با این توصیفت درک میکنه.

_ لحظه ای که طلسم به لونا طلسم اصابت کرد و هری مویش را کنار زد و دنبال نبضش گشت خیلی خوب توصیف شده بود. حماسی، وحشت آور و دلهره برانگیز.

_ لحظه سپر مدافع ساختن کرو و برگشت طلسم و عبورش از بالای سر هری و موج پیدا کردن موهاش.

_ توصیفات آخر لینک اول و شنل بلند و سیاه آشنا. هنوز لینک دوم رو نخوندم ولی فکر میکنم اسنیپ باشه.


واقعا دست مریزاد بهت میگم به نوشتنت ادامه بده که استعداد داری واقعا در این زمینه. یادمه اولش هم که عضو سایت شدی بهترین عضو تازه وارد شدی. نویسنده های تک سایت معمولا این رنک رو در اوایل عضویت بدست میاوردند و میاورن.


بسیار از لطفتون ممنونم. لطف دارین به من. شرمنده نفرمایین. من هنوز شاگردی هستم در محضر اساتید این سایت. از اینکه اینقدر داستان من نظر شما ر به خودش جلب کرده خوشحالم و بیشتر از اون اینکه مورد پسندتون واقع شد. واقعا متشکرم.
نقل قول:
آیلین این دفعه هم داستانت واقعا عالی بود.

با اینکه خودت فکر میکنی خیلی طولانی نوشتی اما من باهات مخالفم!
چون سوژه ی بسیار خوبی را انتخاب کرده ای و داستان بسیار هیجان انگیزی را نوشتی.

به طور مثال اگر لحظاتی داستان آرام پیش میرفت ناگهان اتفاقی هیجان انگیز می افتاد و باعث میشد که داستان خسته کننده و با یک روند جلو نرود.
مثل فصل قبلی توصیف های خوبی از حالت های شخصیت ها و محیط اطرافشون کرده بودی و این باعث میشد که خواننده جذب داستان شود.

بی صبرانه منتظر فصل بعدیه داستانت هستم!

موفق و پیروز باشی

خیلی خیلی ازت ممنونم عزیزم.در برابر این همه لطفت زبانم ناتوان فقط می تونم تو یک کلمه بگم متشکرم
نقل قول:
عالى بود

آفرين بر شما

:


فكر نكنم كسى تو رو با گجه بزنه

از ت هم بسیار ممنونم پادمای عزیزم.خشحالم خوشت اومده.عالی بودن از خودته.
گوجه؟!؟!دیدنش هم برای کشتن من کافیه چه برسه پرت کردنش!
نقل قول:
خیلی خوب بود. مجبورم اعتراف کنم که بین این همه نویسنده ی فن فیکشن ( من همیشه تو fanfiction.net هستم) که داستاناشونو خوندم یکی از بهترین ها هستی!

فصل جدیدو زودتر بذار!

پی.ن: دیدی این جا یه account باز کردم

اوه ببین کی اینجاست!چطوری لاکی؟!
خب مگه مجبورت کردن اعتراف کنی؟خیلی هم دلت بخواد! جدی میگی؟شرمنده می کنی.ممنونم. اصلا فصل جدید دقیقا به خاطر همین حرفت بود که انقدر طول کشید من که سرم اصلا شلوغ نبود! ملت مقصر اینه!
آره دیدم اینجا اکانت ساختی!ایــــش! اصلا حالا که اینطوره من از تو سابقم بیشتره.
نقل قول:
1- بسیار قلم قدرتمندی دارید. توصیفات زمان و مکانتان بسیار کامل بود. البته (جسارتا) گاهی زیادی کامل بود. یعنی وسط آن همه دردسر، که هری و پرفسور مک گونگال می خواهند هرچه سریعتر از تالار ریون خارج شوند، آن رو به عقب نگاه کردن ودید زدن تالار توسط هری بیجا به نظر می رسید.

2- به کار بردن کلمه "پیرزن" درمورد پرفسور مک گونگال جالب نبود. البته شما نویسنده ای هستید با سبک نویسندگی خود که به رولینگ ربطی نمی دارد ولی با توجه به اینکه اصل کتاب متعلق به رولینگ است و تا حدودی از زاویه ی دید هری به ماجرا می نگریم، هرگز هری درمورد پرفسور مک گونگال به عنوان "پیرزن" فکر نمی کرده. همیشه یک احترام نهفته در افکار و رفتار و گفتار هری نسبت به ایشان وجود داشته. :)

3- شخصا از هری پاتر متنفرم چون بسیار بچه ننه و لوس بوده... ولی شما بیش از اندازه او را نسبت به لرد ولدمورت ترسان و لرزان نشان داده اید. واقعا بیش از اندازه!

ولی داستانی منطقی و زیبا بود. بی صبرانه منتظر ادامه ی داستان می باشیم. :) (می ترسیم شکلک قلب بگذاریم و عمه خانم ِ پروفسور سینی دچار سوء تفاهم شوند!)

بسیار ازتون ممنونم لطف دارین. بله در اون مورد کمی زیاده روی شده ظاهرا و این اصلا به نفرت من از هری پاتر بر نمیگرده! ولی از انتقادات به جاتون ممنونم و تلاش میکنم این نقیصه رو رفع کنم.
نقل قول:
صرفا جهت افزایش حقوق


آیلین به هیچ عنوان خوب نبود
.
.
.
.
عالی بود

ممنونم عزیزم.خوبی از خودته. ممنون از بوسه البته اگه لرد ببینن فکر نکنم خوششون بیادا!
افزایش حقوق؟حقوق بیشتر یعنی می خوای؟پس یه سر به تریای پادیفوت بزن!
عزیزان خواننده.ببخشید این قسمت کمی طول کشید...برای همین حاشیه نمی رم و بخش سوم این فصل تقدیم به شما.
امیدوارم بعد از خوندنش با گوجه و دمپایی و چوب و چماق ازم استقبال نکنین!



پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲
#15

پروفسور سینیسترا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۸ جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۱:۱۰ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۲
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 101
آفلاین
صرفا جهت افزایش حقوق


آیلین به هیچ عنوان خوب نبود
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عالی بود :kiss:




و همانا بر ساحره و جادوگر(!) واجب است که وصیت نامه ی خود را زیر بالشت قرار دهد(یا توی امضایش بنویسد و لب تابش را زیر بالشتش بگذارد!) و این‌گونه بود که ما بر آن شدیم تا وصیت نامه‌ای از خود تنظیم کنیم و در اینجا قرار دهیم تا الگویی باشد برای آیندگان.
.
.
.
و بدانید که مرگ حق است؛ پس در مرگ من نگریید که دستمال گران است و برای هر دستمال کاغذی چه تعداد درخت که قطع نمی‌شود و غیره.
.
.
.
.
.
وصیت می‌کنم من را یازده متر زیر‌زمین خاک کنید. تحمل صداهای پای روی قبرم را ندارم.
.
وصیت می‌کنم سنگ قبرم دو جداره باشد. تحمل درد‌ودل های مردم را ندارم وقتی که می‌میری هم ولت نمی‌کنند!

وصیت می‌کنم مرا با هدفون و گوشیم خاک کنید. صف حساب کتاب طولانی ـست حوصله ام سر می‌رود خب.
.
وصیت می‌کنم قبرم سیستم تهویه مطبوع داشته باشد. آن زیر بو می‌دهد!
.
وصیت می‌کنم قبرم عایق حرارتی باشد در زمستان و تابستان ناراحت نشوم.
.
وصیت می‌کنم بخاری در قبرم بگذارند. تا تنم در گور نلرزد.(!)
.
وصیت می‌کنم حشره کش و مرگ‌موش به قدر نیاز دور مزارم بچینند.
.
وصیت می‌کنم دور قبرم خندق بکنند. دورش هم تمساح بگذارند. از این ملت بعید نیست به جان جنازه‌ام بیفتند.
.
وصیت می‌کنم کفن و سنگ لهد م سیاه باشد. سیاه به من می‌آید.
.
وصیت می‌کنم سرقبرم آهنگ‌های قردار بگذارید تا "شادروان" شوم.
.
وصیت می‌کنم دعوا کنید سر قبرم با بقیه‌ی روح‌ها ببینیم بزنیم زیر خنده.
.
وصیت می‌کنم بعد مرگم برای همه تعریف کنید چه انسان گولاخی بودم. حالا واقعی هم نبود فدای سرتان.
.
وصیت می‌کنم سر قبرم بنویسید "بزرگ خاندان بوقی؛ بوق‌زن اعظم".
.
وصیت می‌کنم سر قبرم گریه نکنید. سوسن خانوم بگذارید و دوبس دوبس بزنید بترکانید. روح ارواح هم شاد می‌شود. ثواب دارد.
.
خودمان که می‌دانیم مرده‌ایم حالا هی باید گریه کنید حالمان را بدتر کنید؟
.
وصیت می‌کنم یک نوار ضبط شده سر قبرم بگذارید که به هر کس از اطرافم رد می‌شود تیکه بیندازد.
.
وصیت می‌کنم که وصیت نامه ام را پاره نکنید. شگون ندارد بوقی‌ها.
.
وصیت می‌کنم سر قبرم تلویزیون بگذارید. حوصله مان آنجا سر می‌رود.
.
وصیت می‌کنم اگر هر چه زور می‌زدید و در قبر نمی‌رفتم چیزی را بر سرم نزنید. قلقلک بدهید.
.
وصیت می‌کنم بخندید تا وقتی وقت دارید. ما که نخندیدیم ولی حداقل خنداندیم.




پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۲۱:۴۳ دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲
#14

بیدل آوازه خوان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۶ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از مکافات عمل غافل مشو + چخه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 110
آفلاین
بالاخره موفق به مطالعه ی نوشتار زیبای شما گردیدیم.

1- بسیار قلم قدرتمندی دارید. توصیفات زمان و مکانتان بسیار کامل بود. البته (جسارتا) گاهی زیادی کامل بود. یعنی وسط آن همه دردسر، که هری و پرفسور مک گونگال می خواهند هرچه سریعتر از تالار ریون خارج شوند، آن رو به عقب نگاه کردن ودید زدن تالار توسط هری بیجا به نظر می رسید.

2- به کار بردن کلمه "پیرزن" درمورد پرفسور مک گونگال جالب نبود. البته شما نویسنده ای هستید با سبک نویسندگی خود که به رولینگ ربطی نمی دارد ولی با توجه به اینکه اصل کتاب متعلق به رولینگ است و تا حدودی از زاویه ی دید هری به ماجرا می نگریم، هرگز هری درمورد پرفسور مک گونگال به عنوان "پیرزن" فکر نمی کرده. همیشه یک احترام نهفته در افکار و رفتار و گفتار هری نسبت به ایشان وجود داشته. :)

3- شخصا از هری پاتر متنفرم چون بسیار بچه ننه و لوس بوده... ولی شما بیش از اندازه او را نسبت به لرد ولدمورت ترسان و لرزان نشان داده اید. واقعا بیش از اندازه!

ولی داستانی منطقی و زیبا بود. بی صبرانه منتظر ادامه ی داستان می باشیم. :) (می ترسیم شکلک قلب بگذاریم و عمه خانم ِ پروفسور سینی دچار سوء تفاهم شوند!)


هه!


پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۸:۳۸ دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲
#13

لاکشسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۲ پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 40
آفلاین
خیلی خوب بود. مجبورم اعتراف کنم که بین این همه نویسنده ی فن فیکشن ( من همیشه تو fanfiction.net هستم) که داستاناشونو خوندم یکی از بهترین ها هستی!

فصل جدیدو زودتر بذار!

پی.ن: دیدی این جا یه account باز کردم



when there is a will,there is a way


پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲
#12

پادما پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
از چادر سرخ پوستى
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 271
آفلاین
عالى بود

آفرين بر شما

:


فكر نكنم كسى تو رو با گجه بزنه


ویرایش شده توسط پادما پاتیل در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۹ ۱۳:۰۴:۲۱


به ياد قديما


پاسخ به: فن فیکشن: هویت گمشده
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲
#11

سلستینا واربکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۷ یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۹
از کنده شدن تارهای صوتی تا آوای مرگ،فاصله اندک است!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 152
آفلاین
آیلین این دفعه هم داستانت واقعا عالی بود.

با اینکه خودت فکر میکنی خیلی طولانی نوشتی اما من باهات مخالفم!
چون سوژه ی بسیار خوبی را انتخاب کرده ای و داستان بسیار هیجان انگیزی را نوشتی.

به طور مثال اگر لحظاتی داستان آرام پیش میرفت ناگهان اتفاقی هیجان انگیز می افتاد و باعث میشد که داستان خسته کننده و با یک روند جلو نرود.
مثل فصل قبلی توصیف های خوبی از حالت های شخصیت ها و محیط اطرافشون کرده بودی و این باعث میشد که خواننده جذب داستان شود.

بی صبرانه منتظر فصل بعدیه داستانت هستم!

موفق و پیروز باشی


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.