هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲:۴۹ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۳
#59

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
مانیا:وایسین ببینم کجا؟
سیریوس در حالی که روی گوشهایش رو گرفته بود:وای چه دادی
مانیا:هاگرید خجالت بکش مگه تو مامور این دو تا نبودی؟
هاگرید سرش رو میندازه پایین
مانیا:در ضمن یه بار دیگه ببینم از جاتون تکون خوردین یا راجع به ام پی 3 پلیر صحبت میکنید چسبوندمتون به دیوار فهمیدید؟
سه تاشون:بله


تصویر کوچک شده


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۳
#58

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
سیریوس یک خورده فکر میکنه : هگرید ...
هگرید : بله ؟؟
سیریوس : تو فکر نمیکنی الان رو زمین واستادی ؟؟
هگرید : واسه چی باید این فکر را بکنم
سیرویوس : به خاطر اینکه قدت از ماها بلندتره و الان کاملا" پات رو زمینه
هگرید : جدی میگی؟
جیمز: داره راستشو میگه
سیریوس: حالا وقت چیه ؟
هگرید : راست میگه وقت چیه جیمز؟
جیمز: با من نیستش که ... هگرید تو الان میتونی فرار کنی
هگرید : ا .. خوب آره .. چرا این فکر به ذهن خودم نرسید.
جیمز : پس معطل چی هستی مرد ؟
هگرید خودشو آزاد میکنه
بعد میره طرف در
جیمز و سیریوس :
هگرید : چیه خوب ؟
جیمز و سیریوس: ما
هگرید : آو .. بعد میره سیریو و جیمز را هم از حالت معلق در میاره
سیریوس : بزن بریم هگرید
هگرید : کجا ؟
سیریوس: بابا خودت گفتی بریم کج منقار سواری
هگرید : باشه بریم


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۲۸ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۳
#57

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هاگريد و سيريوس و جيمز در حالي که چسبيدن به ديوار ! و مانيا مثل ميمونهاي توي باغ وحش بهشون نگاه ميکنه !
================================
هاگريد در حالي که چپ چپ نگاه سيريوس و جيمز ميکنه يعني : اي احمق ها ! ببين منو به چه روزي انداختين !
جيمز در حالي که مثل بچه مثبت ها نگاه هاگريد ميکنه يعني : بابا بي خيال ! يادت رفته اون روز ها که توي هاگوارتز بوديم با هم سوار هيپوگريف ميشديم پرواز ميکرديم !
سيريوس هم که نگاهش دل همه را به رحم مياره نگاهي به هاگريد ميکنه يعني : راست ميگه ! اونوقت ميرفتم دامبلدور را هم از پنجره اتاقش بر ميداشتيم ميرفتيم کنار درياچه ماهيگيري !
جيمز يه نگاه به هاگريد ميکنه يعني : يادته يه دونه mp3 playerجادويي داشتي يه روز بالاي لندن از دستت افتاد !
هاگريد يه نگاه به اون دو تا ميکنه يعني : آره اونوقت يه مشنگ پيداش کرد و در اومد گفت من mp3 player را اختراع کردم !
سيريوس و جيمز در حالي که خيلي مظلومانه به هاگريد نگاه ميکنن بهش چشمک ميزنن يعني : حالا هر وقت از دست اين دختره سيريش راحت شديم مياي سوار کج منقار بشيم ؟
هاگريد در حالا که ريشهاش از خنده ميجنبه نگاهشون ميکنه يعني :
چرا که نه !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱:۴۰ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۳
#56

مانیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۴ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۸ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
از Azeroth
گروه:
کاربران عضو
پیام: 210
آفلاین
هاگرید:نه
سیریوس و جیمز:نه نداره...میریم پرواز
هاگرید:مانیا رو چی کار کنم اون از طرف دامبلدور مراقب شماست
سیریوس و جمیز: مگه اون اسلیترینی نیست؟
هاگرید:چرا...ولی دامبلدور بهش اعتماد داره
سیریوس:آهان...اون که خوابش برده بیا بریم
هاگرید:باشه
همگی به طرف کج منقار حرکت کردند
صدایی از پشت:ایست
جیمز:
هاگرید:وای بدبخت شدم
مانیا از تاریکی میاد بیرون
مانیا:حالا که چسبوندمتون به دیوار میفهمید
جیمز:تو حق این کارو نداری
مانیا:دامبلدور اختیار کامل به من داده
سیریوس:هاگرید تو یه چیزی بگو
هاگرید:نمیشه راست میگه
.....
هم اکنون اون سه تا به دیوار چسبیدن


تصویر کوچک شده


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۰۱ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
#55

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
هری: بابا !! بابای خوب و نازم من با تو سرفرازم!
با لحن گوینده ی داستان مارکو پولو : بابا ! بابا کجا بودی ..؟ تو این همه مدت کجا بودی ؟
با لحن هملت : آه پدر ! این خواب است یا بیداری . آیا این روح پدر من است یا خود اوست ؟ باور نمیکنم ... بودن یا نبودن مسئله سیم سرور است.

جیمز:
هری: پدر ... آه .. نمیدانی وقتی نبودی چقدر زندگی سخت بود .. نمیدانی این اسنیپ چرب (وای ازش روغن میچکه چه قدر مرا اذیت کرد .
جیمز : منم میرم دست شویی ...
هری: نه پدر .. نمیگذارم تنها بروی .. میترسم از خواب پریدن کنم همی .
جیمز : بابا این چه دیالوگیه به این دادین .. حالمو به هم زد !
هری: خوب هرمیون گفت شاید جالب باشه
جیمز: یعنی چی ؟ بچه ی جیمز اینقدر ..
گودریک : {سانسور}
جیمز: هرمیون !
هرمیون : بله؟
جیمز: دیالوگارو عوض کن .
هرمیون : چرا؟
جیمز: عوض کن !
هرمیون : چ.. اوه باشه ..
---------------------
هری میاد داخل
جیمز: آه پسرم ... چندی بود تو را ت=ندیده بودم مگر در خواب .. این یک رویا نیست ...
جیمز: بابا این که بدتره
هرمیون : خودت گفتی عوض کنم !
جیمز: آقا من نمیخواهم تو این قسمت باشم اصلا"
هرمیون : اوکی حله
-------------
هری میاد داخل
لیلی : هری ! پسرم ... چه قدر دوری از تو سخت بود
هری: مادر من خواب میبینم یا که در بهشتیم ؟
لیلی: هیچ یک فرزندم .. من دوباره زنده شده ام
حاجی : کات کات ... برزخی ها نمیتونن با افراد حاضر در دنیا گفتگو کنند .. این برخلاف موازین آسلامه !! آسلامیوس
مسئول این نمایش نامه کیه ؟ باید سا...
گودریک : من بگم من بگم ؟ {سانسور} شه !!
همه :


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۴۱ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
#54

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
كريچر مي‌ره بيرون و جيمز به حرفاش ادامه مي‌ده: خب سيريوس نظرت چيه؟ با من مياي بريم اون دنيا يا نه؟ ريش مرلين همرامونه مطمئن باش!
سيريوس: بابا حالا بيخيال بذار يه كم نفس بكشيم.
جيمز:اه سيريووووس! تو چقدر ضايه مي‌كني آدمو.. يه بار خواستم درست و حسابي صحنه‌ي مرگتو ببينم. اين هري اصلاً تو خواباش خوب برام تعريف نمي‌كنه.. يه بار مي‌گه بلا چوبشو پرت كرد خورد تو كلت افتادي يه بار ديگه مي‌گه پات ليز خورد يه بار ديگه...
سيريوس: خيلي خوب بابا! اگه با تعريف كردن كارت راه مي‌افته خب چرا كشش مي‌دي باشه امروز عصر برات تعريف مي‌كنم!
هرميون از طبقه‌ي بالا مياد پايين و ميگه: اينجا چه خبره؟ نكنه داري واسه بيرون كردن كريچر نقشه ميكشي؟
سيريوس: نه به ريش مرلين....
بومب.. دنگ ديش باخ... كشنگ!!!
(اين صداي زنگ موبايل سيريوس بود)
سيريوس گوشي رو ور ميداره: الو بفرماييد.
مرلين از پشت گوشي: صد بار بت گفتم به ريش من قسم نخور!! امروز براي صد و هفتادمين باره كه از دست تو ريشم آتيش مي‌گيره
سيريوس: منو دروغ؟!
مرلين: آي آي آي آي... آب بيارين... خاموشيوس!!
همزمان ريش و موبايل مرلين خاموش شدن و رفت پي كارش!
در اين نقطه از زمان كه بحث به اينجا كشيد هري از پله ها پايين مي‌آد و پدرشو مي‌بينه..


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۸:۱۲ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
#53

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
کريچر داره ميره بيرون
سيريوس: هو کريچر کجا داري ميري
کريچر: دارم ميرم مجلس
سيريوس:پات رو از خونه بيرون نمي گذاري
کريچر: ااااااااا چرا؟
جيمز در گوش سريوس: بگذار بره اين طوري کمتر ميبينيش اعصابمون راحت تره
سيريوس: باشه برو هر وقت هم دوست داشتي برگرد
کريچر:
کريچر وسط راه برميگرده و ميگه: راستي شما دو نفر نمي خواين نماينه بشين مثلا نماينده ي ارواح سايت
جيمز: ها؟
سيريوس: نماينده؟
کريچر: آره نماينده تو مجلس
جيمز: نمي دونم بايد فکر کنم بعدا بهت ميگم


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: مرکز فرماندهی محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۸:۰۸ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
#52

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
دامبل: خوب...ما همگی اینجا جمع شده ایم.
مینروا: ااا آلبوس..شما دیگه غلط املایی نداری! چه جالب از چه وردی استفاده کردید؟!
دامبل: ..مرسی مینروا...من اوتو کُرکت دارم دیگه....داشتم می گفتم..ما همه جمع شدیم ...تا ببینم اوضاع از چه قراره....پروفسور اسنیپ گزارش بدین...
اسنیپ: بله..ولی من مطمئنا اون پاتر فضول این وراس..اول بزارید یه چک بکنم...
دامبل: نه پروفسور لازم نیست...بگید...
اسنیپ: نه قربان شما پیر شدی..نمی فهمی دیگه الان...اون پسره فضول می تونه جون همه ما رو مثه سیریوس به خطر بندازه
سیریوس از جاش بلند میشه: تو لازم نکرده از حق من دفاع کنی..دماغ گنده ی چرب..
اسنیپ واندشو می کشه...
دامبل: بسه دیگه...سیریوس از تو که مردی دیگه انتظار نداشتم...بشین...خونم که نداری بگم فشار خونت میره بالا..در کل بشین حرف نزن...و پروفسور شما هم گزارش بدید...
مودی:سوروس تا با اون واندت چشم کسی رو در نیاوردی بزارش کنار...
اسنیپ: من تا همین یه مدت پیش با بعضی از مرگ خواران در ارتباط بودم...ولدمورت رفته امتحان مشنگی بده! دلاهوف با بلاتریکس عزیزم دعوا داره...اگه دستم به دالاهوف برسه...
دامبل: سوروس احساساتی نشو...تو مثلا بزرگ شدی
اسنیپ:هوم...بله...توی خانه ریدل هم هیچ خبری نیست..ناظراش رفته ان نمی دونم کجا...رودی لسترنج همسر قبلی بلاتریکس مفقود شده و روح سالازار عزیز...
گودریک: ای اسنیپ {سانسور} تو هنوز {سانسور} نشدی؟!
اسنیپ: بله داشتم می گفتم...خانه ریدل خبری نیست...اون فسقلی بچه کرام هم داره واسه خودش یه پا مرگ خوار میشه...ولی در کل وضعیت ارتش سیاه هنوز هم مستحکمه...
سیریوس به تانکس: :joke:
اسنیپ: ااا خیلی بی تربیتی سیریوس...من هی برم جونمو بزارم کف سایت..اون وقت تو بشین اینجا به حرفای من بخند...
سیریوس: من؟! من؟!..من نشستم تو خونه؟! تو مثه اینکه یادت رفته...من مرده اممممممممممممممم
اصلا
دامبل:سوروس...سیریوس از وقتی مرده یه خرده حساس شده...مراعاتشو بکن..خوبه خودت مردی همه بیان مسخره ات کنن؟!
مالی:خوب ...جلسه تموم شد ..حالا جشن تولد سوروسه!
سوروس:بس کنین این لوس بازی ها رو...ایش..من رفتم..مطمئن ام اون پاتر فضول همین وراس...و من باید مچشو بگیرم...تا بعد...




Re: مرکز فرماندهی محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۳
#51

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
همه اعضای محفل دور میز نشستن...
سیریوس: باید بزنیم به قلبشون...بزنیم یهو بریزیم سرشون داغونشون کنیم...من از خونه موندن خسته شدم...
دامبل:البته تو مردی...ولی حالا چون دلت نشکنه...یه فکری می کنم...

تقق بنگ بببوممممممم
-ای دو رگه های کثیف..ای فلان فلان شده ها..ای کثیف های گندزاده..ببین با خونه من چی کار کردن؟!؟!؟!
* ا ببخشید...الان خودم درستش می کنم...
مالی: تانکس شد..یه بار بیای تو خونه مثه بچه ادم!؟دست پا چلفتی؟!ای بابا..به این شکم رعد و برق بزن...

تانکس میاد و دور میز میشینه
دامبل:تانکی اون چیه دستته!؟
تانکس:اوه..یه نامه اس..بیرون در افتاده بود...اوردم ببینم چیه...بزار بازش کنم
بنگگگگگگگگ
دامبل:اوه اوه...اوهوو...خفه شدیم...
سیریوس: :slap:
دامبل:بسه..بسه..بدید ببینم توش چیه؟!

دامبل نامه رو باز می کنه...
دامبل: از طرف بلاس...

شما { سانسور} با اون قیافه ی {سانسور} یا بهتر بگم اون گودریک {سانسور} یا اون مدیر پیر {سانسور} شایدم بهتر باشه بگم...ای {سانسور} کاری نکن که بیام..{سانسور} و یا اصلا بزنم {سانسور}...{سانسور}..




بدون نام
یهو صدای به هم خوردن در میاد . خودکار از دست سیریوس میفته و امضاش خط میخوره ( ).صدای جیغ خونه رو میگیره: گندزاده ها! دورگه های لجن! ببین خونه منو چی کار کردن! ....
همه برمیگردن میبینن ریموس اومده . ریموس زیر لب بد و بیراه میگه : لعنتی! یه روز که باد باشه مصیبت داریم! سیریوس میره کمکش و با هم پرده رو میکشن.
ریموس برمیگرده که بشینه: سلام. هرمیون. چطوری؟ دستات چطوره؟
هرمیون:
ریموس: چی شده؟
هرمیون: واقعا که! از تو انتظار نداشتم! اصلا باهات قهرم... ایش!
ریموس: آخه چی شده مگه؟ مگه من چی کار کردم؟
هرمیون: خودتو به اون راه نزن! فکر کردی نفهمیدم که مخصوصا به من گفتی باید اون پادزهر رو بخورم؟
ریموس: چی؟ خب باید میخوردی دیگه! من خودم هزار بار این پادزهر رو به قربانیان غارتگران دادم!
هرمیون: واقعا که! پس این بلا رو سر 999 نفر دیگه هم آوردی! (یه نگاه قدر شناسانه به سیریوس و جیمز میکنه) اگه سیریوس و جیمز منو به سنت مانگو نرسونده بودن معلوم نبود چه بلایی سرم میومد
سیریوس:
جیمز:
ریموس: عجیبه! نکنه پیری روم اثر گذاشته باشه؟ ولی من مطمئنم که این پادزهر رو باید میخوردی.
سیریوس رو به جیمز یه پوزخند میزنه که یعنی: این نظریه عوض کردن ترکیب پادزهر عجب فکر محشری بود پسر! ای ول!
جیمز یه لبخند پیروزمندانه میزنه که یعنی:


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۸۳/۱۰/۲۱ ۱۴:۰۴:۴۷







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.