دامبل: خوب...ما همگی اینجا جمع شده ایم.
مینروا: ااا آلبوس..شما دیگه غلط املایی نداری! چه جالب از چه وردی استفاده کردید؟!
دامبل: ..مرسی مینروا...من اوتو کُرکت دارم دیگه....داشتم می گفتم..ما همه جمع شدیم ...تا ببینم اوضاع از چه قراره....پروفسور اسنیپ گزارش بدین...
اسنیپ: بله..ولی من مطمئنا اون پاتر فضول این وراس..اول بزارید یه چک بکنم...
دامبل: نه پروفسور لازم نیست...بگید...
اسنیپ: نه قربان شما پیر شدی..نمی فهمی دیگه الان...اون پسره فضول می تونه جون همه ما رو مثه سیریوس به خطر بندازه
سیریوس از جاش بلند میشه: تو لازم نکرده از حق من دفاع کنی..دماغ گنده ی چرب..
اسنیپ واندشو می کشه...
دامبل: بسه دیگه...سیریوس از تو که مردی دیگه انتظار نداشتم...بشین...خونم که نداری بگم فشار خونت میره بالا..در کل بشین حرف نزن...و پروفسور شما هم گزارش بدید...
مودی:سوروس تا با اون واندت چشم کسی رو در نیاوردی بزارش کنار...
اسنیپ:
من تا همین یه مدت پیش با بعضی از مرگ خواران در ارتباط بودم...ولدمورت رفته امتحان مشنگی بده! دلاهوف با بلاتریکس عزیزم دعوا داره...اگه دستم به دالاهوف برسه...
دامبل: سوروس احساساتی نشو...تو مثلا بزرگ شدی
اسنیپ:هوم...بله...توی خانه ریدل هم هیچ خبری نیست..ناظراش رفته ان نمی دونم کجا...رودی لسترنج همسر قبلی بلاتریکس مفقود شده و روح سالازار عزیز...
گودریک: ای اسنیپ {سانسور} تو هنوز {سانسور} نشدی؟!
اسنیپ: بله داشتم می گفتم...خانه ریدل خبری نیست...اون فسقلی بچه کرام هم داره واسه خودش یه پا مرگ خوار میشه...ولی در کل وضعیت ارتش سیاه هنوز هم مستحکمه...
سیریوس به تانکس: :joke:
اسنیپ: ااا خیلی بی تربیتی سیریوس...من هی برم جونمو بزارم کف سایت..اون وقت تو بشین اینجا به حرفای من بخند...
سیریوس: من؟! من؟!..من نشستم تو خونه؟!
تو مثه اینکه یادت رفته...من مرده اممممممممممممممم
اصلا
دامبل:سوروس...سیریوس از وقتی مرده یه خرده حساس شده...مراعاتشو بکن..خوبه خودت مردی همه بیان مسخره ات کنن؟!
مالی:خوب ...جلسه تموم شد ..حالا جشن تولد سوروسه!
سوروس:بس کنین این لوس بازی ها رو...ایش..من رفتم..مطمئن ام اون پاتر فضول همین وراس...و من باید مچشو بگیرم...تا بعد...