هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#22

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
اموس جان تو انتقام پسرتو بگیر انتقام داداشت پشکش
ما یه بار از این نمایشنامه دیوانگی استفاده کردیم دیگه تو مثل میمون تقلید نکن

تو کتاب معلوم نبود آموس تو کدوم گروه بوده ولی از حرکاتش معلوم بوده که باید تو هافلپاف میفتاده مثل پسرش

حالا یه ذره سعی کن چیز تازه بنویسی



کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#21

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
من خوشم میاد وقتی می بینم سفیدا کم میارن و به دیوانگی و خواب و رویا و اینا پناه می برن...این نشانه پیروزی ماس و شکست شما..شما دائما با پست هاتون دارید این رو گوشزد می کنید که بابا ما کم آوردیم...فقط بلدیم پست های زمان مرلین بزنیم که همه خواب بودن..دیوانه بودن!




Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#20

الکسی فونتانا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۴ جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
کات... از همتون خیلی ممنونم که نقشاتونو خیلی خوب بازی کردین مخصوصا شما جنبا بلا هر کی ندونه فکر میکنه واقعا خیلی باهوشید
بلا:هی هی هیهوه هو هو هب
2 مرد با روپوش سفید میان تو و زیر بغل بلا را میگیرن و یکیشون میگه:بلا جان خسته شدی شکلات میخوای
بلا:اره راه
هری:خیلی دلم میسوزه وقتی میبینم این خانم باید شیرین عقل باشه
مرلین:اره...
اموس:خوب عزیزان از همتون متشکرم برای فردا سکانس 23 را کار میکنیم که بلا از ریاست بیمارستان سنت مانگو کناره گیری میکنه این گیلدی را هم ببیرید
یک خانم سفید پوش میاد تو و میگه:زمسه این گیلدی حتی نقشش تو فیلم هم باید نقش یه ادم دیوانه باشه
اسنافی وارد میشه و میگه:مرلین این لسترنج هم بد ادمی نبودا راستی یه خبر خوب سائرون هم به جمع ما سفیدا پیوسته...
خوب سیاه های گرام لطفا اگر میخواهید دیوانگیتون بر دیگران اشکار نشه حتی یک کلمه هم ننویسید چون با اولین کلام همه پی به ...میبرن
سفیدها عزیز لطفا نمایشنامه هاتون را ادامه ای بر این سبک نمایشنامه بنویسید یادتون نره ادم سفیه ارزش بحث کردن را نداره پس بهتره هرچی بلا و گیلدی مینویسن را توجه نکنین(سفیهن دیگه) و نمایشنامه هاتون را حول افراد دیگه بنویسین از جمله لسترنج کرام و...
مطمئن باشید این کار برای پیروزی کامل واجبه
با تشکر



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۰:۰۱ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#19

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
در باز میشه کرام میاد تو
سوروس برو بیرون من با پاتر کار شخصی دارم
سوروس میزاره میره بیرون
کرام:یادته پاتر یه بار ازت پرسیدم تا حالا به هرمیون تنفس مصنوعی دادی یا نه؟جوابمو اون روز نگرفتم چون با رفقات دسیسه چیدید زدید تو سرم.ولی امروز انتقام اون روز ازت میگیرم......چو رو بیارین تو
یه نفر چو ور میندازه تو اتاق
کرام جلوی چشم هری به چو تنفس مصنوعی میده و میگه:حالا جرات داری بگو بی ناموس تا بی ناموسیو نشونت بدم
هری که تعصبی شده بود سعی میکرد خودشو ازاد کنه ولی نمی تونست بنابراین گفت به چو کاری نداشته باش من با هرمیون کاری نداشتم اون فقط دوست من بوده
کرام:حالا شد ولی شکنجه هنوز تموم نشده
کرام یه بشکن میزنه در صندوق باز میشه نمید میاد بیرون
کرام:این چرا اینطوری شد
همه:چی چی شد
کرام :این توش لولو خورخوره(بوگارت) بوده چرا جلوی هری تبدیل به نمید شد
همه:
کرام :پاتر راستشو بگو کی اومده جای نمیدو گرفته؟
پاتر:خودمم نمی دونم چرا بزرگترین ترسم از نمیده
نمید نمید
کرام:انقدر اسمشو صدا بزن تا خسته شی این یه افغانی بوده که به صورت نمید تغییر شکل دادم
پاتر که هنوز فکر می کرد طرف لولو خورخوره ای که به نمید تبدیل شده هنوز داشت از این مورد زجر میکشید


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱:۵۹ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#18

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
پاتر: آره یه بار میخواست بهش تنفس مصنوعی بدم آخه میدونی که خیلی بد پرواز میکنه
سوروس: وای وای چه بی ناموسی ها وای وای خب بعدش

پاتر: آره خب رفتم جلو دهنش رو باز کردم ( و به سوروس نزدیک میشه )

سوروس: وای وای ....
در همین لحظه پاتر محتویات دهنش رو تف میکنه تو دهن سوروس و چون سوروس در حال گفتن وای وای بوده همش میره تو حلقش اون پایین
بلا: وای وای سوروس جونم عزیزم چه بلایی سرت اومد
پاتر: وای وای چه بی ناموسی ها مگه تو خودت شوور نداری به این میگی عزیزم خب استاد اسنیپ حالا که ورق برگشته شما لطفا اول بگید این جریانتون با ننه بنده چی بوده !!!!
( وقتی پاتر غیرتی میشود )
سوروس: اره من خیلی لیلی رو دوست داشتم همه جا دنبالش میرفتم. یه بار لیلی افتاد زمین نفسش بند اومد من رفتم جلو تنفس مصنوعی ....
همه : وای وای چه بی ناموسی ها


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱:۰۶ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#17

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
پاتر با غل و زنجیر به دیوار بسته شده...
بلا میاد تو:هی سلام بیمار روانی..چطوری؟ زخمت اوخ شده؟! درد می کنه؟!
پاتر: ای بی ..سانسور..بوق...بوق...بوق...
مرلین داره با دست ریشاشو جمع می کنه...
بلا می ره جلوی پاتر:هی پاتر حدس بزن چه کسی میخاد ببینتت!
پاتر:
در باز می شه...
پاتر:نه ...نه...
بلا:سلام سوروس...این تو این پاتر...
سوروس میاد جلو: کو کو پاتر...
بلا: خوب پاتر...تو و سوروس رو تنها می زارم حرف های زیادی دارین...
بلا میره بیرون
سوروس از رداش یه شیشه کوچولو در میاره که محلول سفیدی توشه...پاتر یادته یه بار تهدیدت کردم که اگر یه بار دستم بلغزه و تو نوشیدنیت از اینا ریختم چی میشه؟!
پاتر:
سوروس میره جلو و 1 قاشق پر میزاره دهن پاتر
پاتر چرا همچی همچی می شم من....
پاتر: اه اه سوروس بزغاله...تویی باز؟چقدر موهات نفرت انگیزه..اون دماغ...
اوههه چو دوست دارم...نمید عاشقتم...بوق بوق بوق
سوروس: بوق بوق بوق
پاتر:بوووووووووووووووووووق! چو ... بوققققققققق
سوروس: وای وای بی ناموسی ها...بوق بوق بوق!




Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۰:۵۶ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#16

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
بلا میاد تو میبینه هوا پسه دوباره میره بیرون
ریشای مرلین این ور و اونور ریخته یه خاصیت این ریشا اینه که وقتی از صاحب اصلی خودش جدا میشن دوست دارن همه چی رو از سر راهشون کنار بزنن تا بهش برسن دوباره.

گیلدی: ها ها ها مرلین دیگه قدرتی نداری حالا دیگه هیچ کسم نمیتونه به ریشت قسم بخوره ....
در این حال ریشهای مرلین میان و به دور بلا میپیچن بلا داره به خودش میپیچه و کمک میخواد
گیلدی: همه برید کنار این کار منه تا الان 200 بار انجامش دادم.
ونوس: ولی گیلدی جان این اولین باره ریش مرلین رو کندیم
گیلدی: خب چیزه ولش آهان دستا رو باید درست گرفت خب ریش پرتیوس

ریشای مرلین میچسبن به همه جای بلا و سر و صورت و همه جاش مو در میاره
گیلدی: خب چیزه من باید چند تا امضا بدم کار مهمی دارم.
بلا: نه شوورم کو من شوورم رو میخوام بیا این گیلدی رو ببین منو چی کار کرده من که مثل ماه بودم چجوری شدم

رودلوفس: تو مثل ماه بودی ‍!!!! آقا جون ما از اول که ازدواج کردیم تو قیافت زشت و بد ترکیب بود. حالا مدرک رو میکنم من از عکسهای مسافرتمون من باید همون نارسیسیا رو میگرفتم ببین این مالفوی چه پیشرفتی کرده ولی ما چی همش بد بختی


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
#15

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
مرلین جان بابا، دو خط ساده نوشتن در مورد روانی بودن طرف خیلی از نمایشنامه های مدل 2004 بهتره!
آدمی که با غل و زنجیر بسته شده یهو از لبه پنجره سر درمیاره و همه جادوگران سیاه هم نسلشون منقرض میشه! این از سنت مانگو هم بیشتر لازم داره...



Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
#14

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
الو ...سنت مانگو....یه اتاق میخواستم ....تو طبقه چهارم
بله بغل لانگ باتم ها....بله اگه هم جبهه ای ها با هم باشند بهتره..نام مریض مرلین...بیماری خیالبافی حاد...فکر میکنه اومده تموم نیروهای سیاهو شکست داده...بله استراریه.....بیاین ببرینش
........................
2 ساعت بعد
.......................
یه آمبلانس دم در خونه ریدلها توقف میکنه مرلینو که هی با خودش صحبت میکنه سوار میکنند میبرند
کرام:دوست سابق من به چه سرنوشتی دچار شد

بلا:دلم خونک شد
لاکهارت:اوضاش وخیم بودا
لسترنج:شانس اوردیم جای خالی داشتند فقط به خاطر خوب شدن لاکهارت بود


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۳
#13

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين ميره لب پنجره و افراد جبهه سياه رو ميبينه كه نقش زمين شدن و خودشون رو ميتكونن.
گيلدروي داد ميزنه: خائن بلفطره ديدي ردام رو خاكي كرد
شپلق زد زير گوش ولدي..
ولدمورت: تو غلط ميكني تو گوش من ميزني
شيلخ!
گيلدروي و ولدمورت با هم درگير ميشن.. اون وسط كرام دسته جاروش رو ظاهر ميكنه و سوارش ميشه به طبقه بالا مياد و ميگه: مرلين شكنجه گاه زيرزمينه خيلي خيال بافي
مرلين: بيچاره اين رو گيلدي گفت.
كرام ميگه: چه فرقي ميكنه.. مهم اينه كه ما تونستيم با اين كلكمون تو رو شكست بديم و تو فهميدي كه شكنجه گاه ما زيرزمينه و به شدت ضايع شدي
مرلين: اوه من شنيدم كه ميگفتين اينجا برنامه كودك نگاه ميكردين.. شما طريقه شكنجه يك سوسك رو از برنامه كودك ياد ميگيرين؟
كرام عصباني ميشه : گيلدروي بيا كمكم كن ببين مرلين چي ميگه؟
گيلدروي داد ميزنه: اوي شما بياين پايين..
مرلين بشكن ميزنه پايين پيش گيلدي ظاهر ميشه
گيلدروي: من غلط كردم.. يه چيزي گفتم... مرلين منو نكش...
مرلين: رحم نميكنم
گيلدروي: تو رو جون كرام... نوكرت ميشم.. هر چي بخواي عكس امضا شده بهت ميدم.. منو ببخش منو نكش همش تقصير ولدمورت بود اون منو اغفال كرد.
مرلين: سايلنسيو!
گيلدروي:
كرام: گيلدي خفه شدي؟ مرلني من خودم به پات ميفتم ما ها رو ببخش غلط كرديم.


امضا چی باشه خوبه؟!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.