منم يه قورباغه ميذاشتم توي وسايلش يا يه بادكنك پر از آبميوه ميذاشتم روي صندليش تا وقتي ميشست
بوم.............................
بادكنكه ميتركيد و همراهش بچه ها از خنده ميتركيدن در نتيجه يه جا مدرسه خراب ميشد روسر معلمها
واي كه چه كيفي ميداد

من يه كاري مي‌كنم كه بند كفشش طوري باز شه كه تا ابد بسته نشه
بعد وقتي كه خم مي‌شه بند كفشش رو ببنده يكي از پاهاش به اون يكي پاش زير پا بزنه
خيلي حال مي‌ده

اوه تنها کاری که ما امتحان کردیم و موثر بود:
وقتی حواثش به بچه هاس که دور میزش جمع شدن باید شلوغ کنید و صدای گربه و حیوانات مختلف رو در بیارین
بعد اگه آّب دم دست داشتین یه خورده بریزین رو وسایلش
مثلا ممکنه معلم هنر باشه که با خودش معمولا یه پارچ آّب میاره سر کلاس
بعد(البته باید همه متحد باشن و کسی رو نفوذی نداشته باشین)
اگه عصبانی شد و گفت که میرم مدیر رو میارم وقتی از در رفت بیرون شما شروع کنین دست زدن و هورا کشیدن و اگه بر گشت که نگاه کنه همه با هم سا کت شین
این کار باعث شد ما معلم هنرمونو از مدرسه پرتاب کنیم بیرون
روشهای دیگه ای هم داریم
مثلا به کسی که خیلی جدیه و سر کلاسش اجازه ی خندیدن رو هم ندارین هی بگین شما چقدر مهربونید و اگه گفت من مهربون نیستم بگید کسی که پدر باشه یا مادر باشه(که اصولا این طوریه)
نمی شه که مهربون نباشه و این طوری تازه مهربون هم با شما می شه

پ،ن: تمامی روشها امتحان شده و صد در صد تضمینی است
برای اطلاع از روشهای دیگر با مری پاتر در سایت جادوگران تماس بگیرید.

من یه روش برای دیوونه کردن مدیران سایت دارم بگم ؟
آقا هی پی ام بزنید و چیزایی رو بگید که نمیتونن بر آوردش کنن این بهترین کاره شاید دیدید مدیرا این سایتو ول کردن و رفتن .
تقاضا : مدیرا اینجا رو نخونن
تقاضا 2 : اگر خوندن بدونن این یه شوخی بود ( دروغ میگما)
تقاضا 3 : اصلا از چشم پرسی ویزلی نبینن. هر چند همینجوری هم میخواید منو بکشید پس فرق چندانی نداره.

اكثر روشهاى ارائه شده جالب بودن ولى متاسفانه كاربردى نيستند و خيلى قديمى شدن و براى اجراى اونها بايد معلم از كند ذهنى مفرط رنج ببره.

بعضى از روشهاى منطقى تر هم معمولا جواب نمىدن , مثلا هلنا اشاره كرد "سخت ترین سوالهای اخرین المپیاد گرفته شده رو ازش بپرسید <بهتره جوابشو داشته باشید >تا بتونید ضایعش کنید ."
يك بار يكى از دوستان من اين اشتباه بزرگ رو انجام داد و از معلم هندسه درباره راه حل "آخرين مسئله فرما" سؤال كرد . بايد توضيح بدم اين مسئله در حدود 300 سال بىجواب مونده بود و تازه 3 سال قبل به دست يه رياضىدان آمريكاي حل شد. خب , جلسه بعد كه اين آقا اومد سر كلاس در حالى يه لبخند مليح به صورت داشت از توى كيف سامسونتش يه سىدى بيرون اورد و به اون دوستم گفت كه جواب سؤال كه در حدود 400 صفحه مىشه رو براش رايت كرده و بعد هم از داخل كيفش يه دسته برگه بيرون ارود و ادامه داد "چون به نظرم شما خيلى به رياضى علاقه مند مياى برات بيوگرافى اون رياضىدان رو هم يرينت گرفتم كه استفاده كنى"


خب حالا بهتره بريم سر راههاى عملى و منطقىتر , ما با استفاده از اين روشها تونستيم چهار معلم (دو تا فيزيك , يه هندسه و يه حسابان) رو از كار بر كنار كنيم , شش تا امتحان (جامع , ماهانه , ميان ترم ,...)رو سفيد رد كنيم و روزهاى متوالى مدرسه رو به تعطيلى به كشونيم.

اما بايد به طور جدى هشدار بدم اين كارها احتياج به حوصله , دقت و از همه مهمتر اتــــــــــحـــــــــــــاد بين همه بچه هاى يايه داره و تنها يك كلاس نمىتونه كارى از بيش ببره.

اول از همه به خاطر موضوع اين topic مىريم سراغ اخراج معلمهاى كنه , كليد , گير , افاده اى و ...


1- بعد از اينكه بين بچه ها به تجميع رسيديد , بايد كار رو كاملا آهسته و %100 قانونى شروع كنيد . اولين اقدام اينه كه به نماينده خودتون توى شوراى دانش آموزى بگيد موضوع عدم خرسندى دانش آموزان رو از معلم (البته به طور كاملا ملايم) توى شورا مطرح كنه.


2- قدم دوم اينكه چند تا از دستمال هاى نمونه يايه رو بفرستيد بيش مدير تا در يك تعامل دوستانه زير آب معلم مورد نظر رو بزنند. (البته اين قسمت فقط براى بار اول قابل اجراست و به مرور كارايى خودش رو از دست مىده)


3- در حاليكه معلم از قضايا بو برده شما كاملا آرام و متين سر كلاس حاضر مىشيد و از گفتن هر نوع تيكه , جك و ... سر كلاس به شدت خوددارى مىكنيد.
از طرف ديگه از يكى از دوستان كه در امر دستمالى به درجاتى رسيده تقاضا مىكنيد متنى درباره عدم رضايت دانش آموزان از معلم درس فلان و تقاضا براى بركنارى ايشون تهيه كنه (بايد توجه داشته باشيد كه در اون متن از سطح بالاى سواد معلم تجليل بشه ولى قدرت انتقال مطالب رو در سطح نا مناسبى ارزيابى كنيد) و همه زيرش رو امضا مىكنند و اون رو به دست مدير مىرسونيد.


4- بعد از گذشت چند روز كه هيچ اتفاقى نيفتاد , شما اقدامات قهريه خودتون رو شروع مىكنيد يعنى حالا كه زمينه حركت رو به خوبى محيا كرديد وقت اون رسيده تا از موضع قدرت وارد بشيد. وقتى زنگ كلاس مورد نظر خورد در حاليكه شما قبلا با هم هماهنگ كرديد هيچ كس سر كلاس نميره , مثل اينكه اصلا زنگ نخورده. ممكنه در اين وضعيت معاونتون كمى جا بخوره و در يك حركت احساسى بخواد شما رو بفرسته سر كلاس , در اين مواقع بيشنهاد مىكنم به صورت دسته جمعى كنار هم به ايستيد و اگر معاون عزيز به طور اتفاقى شما رو انتخاب كرد تا به شما تشر بياد و درس عبرتى باشيد براى سايرين , با صداى بم و لحن آرام و منطقى اون قدر به شرح علل و فلسفه اين كارتون ادامه بديد تا ناظم محترم خسته بشه و بره با بزرگترش (آقاى مدير) بياد. در اون حالت ممكنه مدير از اينكه شما در مدرسه آرومش , آشوب درست كردين كمى عصبانى باشه براى همين شروع مىكنه به تهديد كه اگر همين الان بر نگرديد سر كلاستون همه شما رو از امتحان يايان ترم محروم مىكنه . شايد براى بار اول اين لحظات سخترين لحظات اين نقشه باشه و بعضى از بچه ها هم اميد خود را از دست داده باشند , اما شما بايد آرامش خودتون رو كاملا حفظ كنيد و خيلى مسمم به مدير بگيد كه اگر همچنان اون آقا معلم اين درس باشند , با اين وضع درس دادن باز هم شما اميد چندانى نداريد كه كسى در اين درس قبول بشه. و اينكه شما خواسته چندانى نداريد و فقط مىخواهيد اين درس به خوبى به شما تدريس بشه. و من به شما تضمين مىدم كه هيچ مديرى دوست نداره تمام 60 ,70 نفر دانش آموز يك يايه خود را تجديد كنه و شاهد هجوم همه روزه اوليايه معترضى باشه كه به تجديدى بىمعنى فرزند خود اعتراض دارند.


بعد از اينكه در ساعات بعد ,بچه هاى ساير كلاسها هم سر كلاس حاضر نشدند و چند هفته هم در ساعات آن كلاس به ورزشهاى اصيل بسكتبال و فوتبال و بيسبال و ... برداختيد سرانجام مىتوانيد در كمال مسرت داستان غم انگيزه معلم قبلى را براى معلم جديد تعريف كنيد.

به نظر من روش‌هاي تو توي كلاس خودتون قابل انجامه... توي كلاس بقليمون كه معمولا همشون با هم پاين(برعكس كلاس ما) يه روز رو تعطيل كردن و سر كلاس نيومدن... بيچاره‌ها حالا بماند كه نزديك بود از امتحان فيزيك ترم محروم بشن(چون كه روز غيبتشون امتحان فيزيك داشتيم) مي‌خواستن اخراجشون هم بكنن...
البته مي‌گفتنا...

روش هاي فوق‌العاده جالب و كاربرديه كه قديميه!
چندتا روش كه من امتحان كردم؛ بستگي به معلمش داره. با هر معملي نمي‌شه.
1)اگر معلمتون نيومد و معلم اضافي سر كلاس فرستادن:
در پنج دقيقه‌ي اول عيار معلم دستتون مياد. اگر بچه باحال بود كه حال مي‌ده و نيازي به به هم ريختن نيست. اگر نه مثل اين بچه درسخونا(من!) بياد شروع كنه به توضيح درس! مثل همونكاري كه من كردم؛‌ خيلي راحت و مستقيم بهش بگين كه درسش رو نمي‌فهمين و يه طور ديگه بگه! اون موقع يه كم هنگ مي‌كنه و يه چراغش خاموش مي‌شه. بعدش شروع مي كنه به يه روش ديگه صحبت كردن. در اين مرحله شما به تنها كاري كه نمي‌كنين توجه به درسه! قاطي مي‌كنه ميگه مگه نگفتي يه جور ديگه بگم؟ و در كمال خونسردي مي‌گين كه تدريسش فقط به درد خودش مي‌خوره؛ معمولا در اين قسمت كار اگر آشنا توي ناظم و مدير نداشته باشين(من داشتم) كارتون گره مي‌خوره. ولي اگر داشته باشين: مي‌گه پاشو برو بيرون؛‌ در حالي كه عين خيالتون نيست؛ و طرف رو پشيزي حساب نكردين توب بسكت‌بال يا هرچيز ديگري رو از بروبچ تهيه مي‌كنين و كلاس مال خودتون مي‌شه انگار؛ ميرين بيرون صاف پيش ناظم!‌ آقا انتقاد و انتقاد!‌خلاصه ناظم هم كه آشناس! موضوع به طور كل حل كه مي‌شه هيچ! به نفع شما هم عوض مي‌شه.
من سر اين جريان معلم شيميمون و تقريبا بيست نفر از بچه‌ باحال ها سه هفته توي مدرسه بسكتبال بازي كرديم. آخرش هم يارو رو عوض كردن.
حالا اگر طرف نه اهل شوخي بود. نه اهل سوتي دادن.
خيلي راحت در پايان جلسه و يا در وسطهاي آن كه ميگه سوالي ندارين. طي هماهنگي قبلي به اطلاعش مي‌رسونين كه اصلا درسش رو نمي‌فهمين و بهتره از هفته‌ي بعد نياد. اگر مدير و ناظم پا فشاري كردن. كلاس نرفتن گزينه‌ي دومه و اگر بازهم پا فشاري كردن توجه نكردن كل كلاس به درس معلم جانشين كار رو تموم مي‌كنه.
- - -
يه روش كه حدود شيش ماه از اين چهار سال درس دبيرستان كه مفيد بود و خيلي حال داد:
كلاستون بايد يه دست باشه؛ توش آنتن و اين بساطا اگر باشه نمي‌شه... فرضاً يك شنبه تعطيله! از پنجشنبه همه‌ي كلاس استراحت مي‌كنيم تا دوشنبه صبح! شنبه رو يه نفر هم مدرسه نمياد. حالا اين مورد در صورتي كه كلاس يكدست تري داشته باشين مي‌تونه به سه و چهار روز ادامه پيدا كنه. كما اينكه ما در سال سوم دبيرستان از 11 اسفند‌ماه با هم‌ديگه خداحافظي كرديم و عيد رو به هم تبريك گفتيم.
ادامه‌ي نكات در پست بعدي انشالله! تكبير

بابا ايول خيلي حال كردم دست همتون درد نكنه

اين تاپيك منتقل شد به شهر لندن

نقل قول:
هوم... کارای دسته جمعی اصولا خیلی حال میده معلم هم نمیتونه کاری بکنه مگر اینکه کل بندازه خودش از کلاس بره بیرون! که اون وقت تازه حال و حول شروع میشه...
مثلا اگه درس مربوط به یه آدمه خاص بود هر وقت معلم اسم طرفو گفت صلوات دارکی پسند بفرستید!
یا یهو شروع کنید به آواز خوندن... آی نسیم سحری خیلی کاربرد داره!