- هکتور کرونا گرفته!
-
- چیه مگه نمی دونید کرونا چیه؟
ظاهرا که نمی دانستند.
- بریم موضوع رو به ارباب بگیم
- باشه
به سمت خانه ریدل ها رفتند. هکتور در را باز کرد و با لحن تندی گفت:
-اهم اهم... سلام ارباب... اهم
-چرا ویکتور سرفه می کند؟
- ارباب من هکتورم
- ارباب اونو ببخشید. یه بیماری مشنگی گرفته!
- او را از جلو چشممان دور کنید
مرخواران هکتور را گرفتند و به حیاط خانه پرتاب کردند.
-حالا بروید ماسک بخرید
-نمی تونیم سرورم گرون شده
-کروشیو
-چشم ارباب رفتیم رفتیم!
آنها به سمت در خروجی رفتند و با استفاده از غیب و ظاهر شدن، درست در وسط بازار جادوگران ظاهر شدند.
-ماسک فروشی کدوم وره؟
-فکر کنم اونجاست!
بلاتریکس گفت:
- رفتم
و به سمت ماسک فروشی دوید.
-۶۳ تا ماسک بده
-۱۳ نات و ۷۸ گالیون
- ندارم. پولشو بعدا می دم
-باشه ولی ما اونقد ماسک نداریم. می تونین سفارش بدین.
-باشه باشه
و باز به سمت مرگخواران دوید.
-پس ماسک کو؟