هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: اپیدمی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۹ شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹
#3

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۲۸:۲۵
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
- هکتور کرونا گرفته!
-
- چیه مگه نمی دونید کرونا چیه؟
ظاهرا که نمی دانستند.
- بریم موضوع رو به ارباب بگیم
- باشه
به سمت خانه ریدل ها رفتند. هکتور در را باز کرد و با لحن تندی گفت:
-اهم اهم... سلام ارباب... اهم
-چرا ویکتور سرفه می کند؟
- ارباب من هکتورم
- ارباب اونو ببخشید. یه بیماری مشنگی گرفته!
- او را از جلو چشممان دور کنید
مرخواران هکتور را گرفتند و به حیاط خانه پرتاب کردند.
-حالا بروید ماسک بخرید
-نمی تونیم سرورم گرون شده
-کروشیو
-چشم ارباب رفتیم رفتیم!
آنها به سمت در خروجی رفتند و با استفاده از غیب و ظاهر شدن، درست در وسط بازار جادوگران ظاهر شدند.
-ماسک فروشی کدوم وره؟
-فکر کنم اونجاست!
بلاتریکس گفت:
- رفتم
و به سمت ماسک فروشی دوید.
-۶۳ تا ماسک بده
-۱۳ نات و ۷۸ گالیون
- ندارم. پولشو بعدا می دم
-باشه ولی ما اونقد ماسک نداریم. می تونین سفارش بدین.
-باشه باشه
و باز به سمت مرگخواران دوید.
-پس ماسک کو؟


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


پاسخ به: اپیدمی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸
#2

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۲۸:۲۵
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین

لینی گفت:
-من از سوراخ در می رم تو و هر وقت مناسب بود بهتون می گم.
بعد از سوراخ کلید رد شد. دامبلدور روی مبل نشسته بود و داشت حرف می زد ولی این وسط توجه لینی به چیز دیگه ای جلب شد:
ریموس لوپین داشت سرفه می کرد و ظاهرا گلو درد داشت؛ لینی شنیده بود که مشنگ ها به این می گویند کرونا. یک دفعه لینی یادش اومد که باید به مرگخوار ها خبر بده؛ پس با بیش ترین صدایی که یک حشره می تونست فریاد زد:
-حالا
تنها کسی که صدای او را شنیده بود لوسیوس بود اما بقیه مرگخواران با دیدن حمله ی او متوجه قضیه شدند. آِنها یک دفعه در را شکستند و بر سر اعضای محفل ریختند؛ لینی دامبلدور را نیش زد، هکتور معجون خشک کننده به خورد لوپین داد ( که برای این کار مجبور شد دستش را به لوپین بزند) و بلاتریکس هم سیریوس بلک را خلع سلاح کرد. بعد وین زمین را کند و زیر زمین یک سنگ پیدا کرد که روی آن نوشته بود ۳ !
وین آن را به بلاتریکس نشان داد. بلاتریکس به هکتور و لینی گفت:
-شما دو تا، بیاین اینجا.
هکتورقدم زنان و لینی بال بال زنان به بلاتریکس نزدیک شدند.
بلاتریکس گفت:
-لینی سنگ رو نیش می زنه، من با جادو به سنگ حمله می کنم و تو، هکتور با معجون هات. خب من شروع می کنم. بلاتریکس چوبدستیش رو رو به سنگ گرفت و گفت:

فینیته اینکانتاتم

سنگ مقداری ترک برداشت. لینی جلو اومد و با تمام زورش نیششو در سنگ فرو کرد. سنگ بیشتر ترک برداشت. حالا نوبت هکتور بود. او پاتیلی رو از تو کیفش بیرون آورد و شروع به ساخت معجونی پیچیده کرد. وقتی معجون تموم شد هکتور اونو روی سنگ ریخت. سنگ شکست و کاغذی زیر اون پدیدار شد. هکتور کاغذ رو به لوسیوس داد. آنها به سمت خانه ریدل ها رفتن که آن را به اربابشون بدن که دیدن هکتور داره سرفه می کنه!



............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده


اپیدمی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸
#1

ریونکلاو، مرگخواران

آیلین پرینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۲۸:۲۵
از من به تو نصیحت...
گروه:
مترجم
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 305
آفلاین
آن شب سر لرد شلوغ بود؛ کلی کار و دستور ناتموم داشت که باید انجام می داد.
لرد اولویت رو در نظر گرفت و گفت:
-امروز به گوشم رسیده که توی محفل ققنوس رازی هست که اونا نمی خوان ما بفهمیم...
لینی با خوشحالی بال هاش رو به هم زد؛ او بود که این خبر را به لرد داده بود.
-اونا در جایی که انجمن رو برگزار می کنن، گنجی رو پنهان کردن. لینی وقتی یکی از اعضای محفل ققنوس از دهنش پرید اینو شنیده...
لرد این رو گفت و نگاه تشویق آمیزی به لینی انداخت.
او ادامه داد:
-ماموریت شما اینه که بی خبر به محفل ققنوس برید و این گنج رو پیدا کنید!
بلاتریکس گفت:
-کی اینکار رو انجام بدیم سرورم؟
- امشب!
مرگخوار ها به هم خیره شدند؛ بعد از نیم ساعت زل زدن به هم، ربکا به خودش اومد و بقیه هم دست از زل زدن به همدیگه برداشتن. لینی هم بال بال زنان به دنبال بقیه مرگخوار ها رفت تا از ماموریت عقب نیفته.
لوسیوس گفت:
-باید این ماموریت رو همین امشب تموم کنیم.
بقیه هم به نشونه موافقت سر تکون دادن؛ بعد راه افتادن به سوی پلاک شماره ۱۲ میدان گریمولد!


............................... Bird of death ................................

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.