" مربوط به آکادمی اسکار"
کمپانی
خفنیوس تقدیم می کند :
دراک و آنیت تصویر سیاه میشه ، چند اسب در گوشه تصویر در حال یورتمه در جا هستند ، اسامی بازیگران با رنگ سفید روی صفحه سیاه نمایان میشن :
دراکو مالفوی ( دراک ) ، آنیتا دامبلدور( آنیت ) ، آلبوس دامبلدور ( آلبوس )، فنگ ( فنگ )، ققنوس ( ققی )، هوریس اسلاگهورن (باج گیر)، ویدا اسلامیه ( مترجم) ، ریموس لوپین(نگهبان) و اسکاور ( افسر) .
اسب ها از در جا حرکت کردن خارج میشن و همون طور که یورتمه میرن از تصویر خارج میشن ، صفحه سفید میشه و این بار اسامی دست اندر کاران (

) فیلم با رنگ سیاه روی صفحه نقش میبنده :
صدا بردار : فیلم صامته آقا !

نور پرداز : فرگوس فینیگان
بو بردار : فنگ
جلوه های ویژه : سالازار
موسیقی : یانی با همکاری بیژن مرتضوی
تهیه کننده : مالدبر
ناظر کیفی : بلیز زابینی
ناظر جیبی : کرم فلوبر
تصویر آبی میشه و اسم نویسنده و کارگردان جیگر و مردمی و خوشتیپ فیلم با رنگ نارنجی روی صفحه نقش میبنده :
رابستن لسترنج
__________________
دوربین روی آنیتا زوم میکنه که داره از یه سراشیبی میاد پایین ، آنیتا لباس خوشگلی پوشیده و تا خرخره آرایش کرده بود وعطر خوش بویی هم به خودش زده بود (ما تونستیم به جایگاه خوبی در علم برسیم ، این فیلم بو بردار هم داشته

)
دراکو هم که یه دسته گل توی دستش گرفته میاد طرف آنیتا و دسته گل روبهش میده ومیگه : خانم سلام عرض میکنم .

آنیتا در حالی که دسته گل رو پشت سرش پرت میکنه میگه : سلام و زهر مار !
دراکو : متشکرم .

آنیتا : غلط کردی ! برو از ننت متشکر باش ! بیشرف بی ناموس آبروتو میریزما !
دراکو هم دید که برای حفظ جونش بهتره بره .
فردای آن روز آنیتا با توصیفات قبلی داره راه میره . دراکو : خانم امروز هم هم مثل دیروز اوقاتتون تلخه ؟
آنیتا : چشمت کورشه !
دراکو : عیب نداره خانوم ، سمعک میذارم .

آنیتا : برو آقا ! برو ! شرم کن حیا کن !
دراکو : آخه نمیتونم برم ! من شما رو دوست دارممن می خوام با شما ازدواج کنم !
آنیتا : شما (سانسور) ( سانسور) (سانسور) .خیلی ( سانسور ) هستی .
_ شما مزاحم این خانم شدی ؟

دراکو :
یک هفته بعد دوربین روی خانه ای زوم میکنه که کله ی دختری از پنجره ش بیرون زده و داره با پسری حرف میزنه . هوا تاریک شده ، دوربین جلوتر میره و چهره ی آنیتا ودراکو مشخص میشه .
صحنه عوض میشه . دوربین روی صورت دامبل زوم میکنه که داره با فرد مجهول الهویه ای صحبت میکنه .
_ آره آلبوس جون میگفتم ...تو نشستی کنج خونه فکر میکنه که دخترت داره درساشو مرور میکنه که بره دکترا بگیره ، نه آقا جون ! من همین دیروز دیدمش که کله شو از پنجره آورده بود بیرون وداشت با یه پسره حرف میزد .
آلبوس میره تو فکر : چند روز پیشا هی کلید کرده بود که موبایل می خوام .
سپس از جا بلند شد و به طرف در اتاق دخترش آنیتا رفت تا بتواند صحبت هایش را با آن پسر بشنود .
آنیتا جون می دونی چقدر دوست دارم ؟
_ منم همین طور دراکو جون .
دامبل تو فکرش : ( دختره ی نمک نشناس ! خرجتو من بدبخت میدم اونوقت این نره خرو دوست داری ؟)
_آنیتا جان . آرزوی منه که یه روز با تو ازدواج کنم .
دامبل : ( اگه هدفت اینه چرا با من که باباشم صحبت نکردی ؟ )
_باعث افتخار منه دراکو جان .
_ آنیتا من از دل وجان خریدار تو هستم .
دامبل : ( اگه خریداری بیا جلو قولنومه کن . من که مال نیگردار نیستم جنس فایده کنه می فروشم ! )
_ آنیتا ..دلم می خواد ..یکشب مهتاب لب جوی آب منو تو تنها باشیم ، سر توی دامن هم بذاریم ...صحبت کنیم وبخندیم .
دامبل : (

)
_ دارکو جان شرمنده .محاله بتونم همچین کاری کنم .
دامبل : ( آفرین به تو دختر سر به راه و خوب .الحق که درباره ت اشتباه میکردم )
_ هووم...ولی از یه راهی می تونی بیای ...همین امشب ساعت دوازده...بابام درو با یه افسون خفن قفل کرده . باید ورد ( قفلیوس داملیوس بازیوس بدون این که کسی بفهمیوس ) رو بگی وبیای تو .
دامبل : ( خاک بر سرت آلبوس ! این دختره تربیت کردی ؟ آخه چرا نیرنگ میکنی ؟

)
ــ پس آنیتا جون...ساعت 12 منتظر من باش !
ــ
سر میز شام دامبل : آنیتا . امشب پیش ننت می خوابی . من حال میکنم توی اتاق تو بخوابم .
آنیتا خشکش میزنه و میگه : بابا جان ولی من به اتاق خودم عادت کردم . جای دیگه خوابم نمی بره ...من فردا امتحان دارم .باید آرامش داشته باشم !
دامبل تو فکرش : ( فردا امتحان داری ومی خواستی اون گوساله روبیاری توی خونه ی من ؟ )
دامبل : همون که گفتم . اون کفتره (ققنوس ) رو هم می بری پیش خودت .
آنیتا :
اتاق خواب آنیتا دامبل چوبدستی به دست روی تخت خوابیده بود .
صدای ضعیف دراکو به گوش رسید : آنیتا .
دامبل با صدای زنونه : بیا تو عزیزم .
چند لحظه بعد دراکو : چقدر پشمالویی آنیتا جان .
دامبل : آره این توی خانواده ی ما ارثیه .
دراکو : هوووم....دندونات کجا هستن آنیتا ؟
آنیتا : شرمندم که اینو بهت نگفتم . من از بچگی مسفاک ! نزدم دندونام ریختن ( نکته ی بهداشتی فیلم

)
در همین لحظه دراکو
توسط ناظر سانسور شد *
تبلیغات :شماره 1 : چیه چرا گریه میکنی ؟
شماره 2 : زلزله اومده ! همه خانوادم مردن .

شماره 1 : تو دیگه عجب خری هستی ! مگه نمیدونی چه طوری باید زندشون کنی ؟ ...واستا کنار تا یه چشمه برات بیام !
شماره 1 میره کنار ، شماره 2 چوبدستیشو به سمت یه عده جنازه میگیره و میگه : اکسپلیارموس !
و همگان ناگهان زنده شدن

*
در همین لحظه چراغ اتاق با اشاره ی چوبدستی دامبل روشن میشه .
دامبل :

دراکو :

دامبل : گوساله ! تو این ساعت خونه ی مردم چی کار میکنی ؟ جریوس ! ..دزد ناموس ! با اجازه ی کی به خونه ی من اومدی ؟ شپلخیوس ! ...مخ دختر مردمو میزنی ؟ دو شقه ایوس ! ...من پشمالو هستم به تو ربطی داره ؟ بی ناموسیوس! ...ساعت دوازده منتظرم باش ؟ قزوینوس ! ...پس توهم تا ساعت هشت صبح بخور ! ..
فردای آن روز روی تیتر روزنامهدراکو مالفوی به جرم بی عفتی وبی ناموسی و دخول بدون اجازه به خانه ی مدیر هاگوارتز توسط برادران وخواهران منکراتی دستگیرشد .
یک سال بعد ( پس از مرگ دامبل) دوربین روی دراکو زوم میکنه که توی آشپزخونه داره ظرف میشوره ، آنیتا هم اون ور داره مسابقه ی زنده ی کوئیدیچ رو مشاهده میکنه .
دراکو: عزیزم ، ماه عسل دوس داری کجا بریم ؟
آنیتا: ایول ..بروجلو... پاس بده...خاک برسرت ! هان چی گفتی ماه عسل ؟ نمی دو...کجاش پنالتی بود ؟ عجب داور بوقیه !
دراکو: شنیدم قزوین خیلی جای خوبیه ، سرسبزه آب وهواش هم عالیه .
آنیتا : باشه...شوتش کن...بابا مگه چلاغی ؟ جلو دروازه میزنه هوا...
وصف کامل شهر شهید پرور قزوین توسط ناظر سانسور شد گاراژ شهید مالدبر دوربین روی دراکو و آنیتا زوم میکنه که دارن از اتوبوس پیاده میشن که ناگهان
توسط ناظر سانسور شد آنیتا در حالی که با نفرت به اطرافش نگاه می کرد گفت : این جا دیگه چه خراب شده ایه منو آوردی ؟
دراکو در حالی که نیشش تا بناگوش باز شده : این جا گاراژ شهید مالدبره...جای قشنگیه نه ؟

_ خواهرا این ور .
دراکو : بیا ! این فنگ رو هم با خودت ببر .
آنیتا : فنگ کیه دیگه ؟
دراکو به سگی دوست داشتنی اشاره میکنه و میگه : همین الان از هاگرید خریدمش .
فنگ : هاپ هاپ عو عو ! ( ترجمه : فنگ خیلی
توسط ناظر سانسور شد )
آنیتا در حالی که چهره اش به وضوح نشان میداد که از حضور در این مکان ناراضی است قلاده فنگ را گرفت و از دراکو جدا شد .
شاگرد شوفر رخت خواب دراکو را کف گاراژ انداخت ، دراکوهم با سرعت به داخل رخت خواب خزید .
در همین لحظه كه در كنارش خوابيده بود پاي راستش را انداخت توي رخت خوابش و در حالي كه سبيل هاشو تاب مي داد گفت : پول در آر ببينم .
ــ پول چي ؟
ــ پول عشق .
ــ بله ؟ پول عشق چيه ؟

ــ يعني پول بده برم عشق !

دراکو كه فهميده بود يارو مي خواد ازش باج سبيل بگيره خودشو زد به اون راه وبا تعجب گفت : آخه من نمي فهمم تو از من چه پولي مي خواي ؟
در
باج گير : مگه از پشت كوه اومدي ؟ هر كي پاشو ميذاره توگاراژ بايد پنج چوب اخ كنه ! شير فهم شدي ؟

دراکو با نهايت نرمي میگه: آخه برادر من مگه پول زور بايد داد ؟ من كرايه مو به راننده دادم ديگه واسه چي5 گاليون بايد به تو بدم ؟
باج گیر در حالی که سیبیلاشو تاب می داد نگاه خفنی نثار سرژ کرد .
دراکو: انقدر سیبیلتو تاب نده ! بیشین بینیم باو ! موهای تیفوسی خودمو ببین !
در همین لحظه فرودو از جلوی دوربین رد شد ( در راستای ارباب حلقه ای شدن پست

)
تا اين جملات از دهان دراکو خاج شد طرف پريد يقه ي كت شیک دراکو رو گرفت و گفت : مي دي يا بلندت كنم كله تو بکوبونم رو آسفالت ؟

دراکو كه ديد با اين چثه لاغر باریک تر از تخته سه لایی ، حريف اين بابا نمیشه گفت : مواظب باش با كي طرفي ها !
ــ برو بابا حاجيتو مي ترسوني ؟ .برو اين حرفا رو واسه عمه ت بزن ! به من میگن هوریس اسلاگهورن ! آره داداش !
دراکو: يقه مو ول كن تا بگم چي كارت مي كنم ؟
هوریس در حالی که از خشم صورتش گلبهی خال خالی مایل به عنابی راه راه(

) شده بود گفت :
يخه تم ول نمي كنم بنال بينم چه غلطي مي خواي بكني ؟
دراکو: ای بابا . شما هم که خواهر ومادر مارو...باهاش وصلت کردی برادر من ولم نکنی برات عرب میشم .

هوریس : بزن جا ! من هر روز با صد تا بدتر از تو حریفم .
دراکو با لحنی قاطع گفت: خودت خواستي !
سپس عمیلیاتو شروع کرد و با لهجه ای غلیظ فریاد زد : يا ايها الناس ! انا المظلوم ! انا الغريب ! انا المسافر ! انا صاحب العيال والاولاد ! ...و هذا سارق ! (

)
هوریس :

ملت جمع شده بودند دور اين دو نفرتا ببينن قضيه چيه .
هوریس آهسته توي گوش دراکو گفت : او اوه ما غلط كرديم ...ول كن بريم .

دراکو به هر طور بود توي چشماش اشك جمع كرد وگفت : آخر يا خلق الله ! الخدا را خوش ميايد ! كه انا في هذا البلدالعريان و العطشان بمانم و هذا سارق مبلغ ثلاث گاليون من الجيب انا كف رفته . (

)
. باج بگير داد زد : دهه ! اين بابا همين الآن داشت عين بلبل فارسي حرف ميزدا !
و در همان حال دراکو باز به گريه هاش ادامه داد وجيغ مي زد : لا انا المادری فارسیه . انا العرب ، الپدر عرب ، العمو عرب ، العمه عرب ، تمام الفامیل عرب و فی این جا برای ماه العسل آمده ام . هذا السازق گردن كلفت وانا گردن نازك ! انا فقیر و زن ذلیل . يكي هلپ بفرماید ومبالغ مسروقه را از هذا سارق یاخذون .آخر خدا را لاخوشایون ! (

)
دوربین زوم میکنه روی پاسبانی که داره به سمت اونا میاد ، دراکو فرياد زد : يا ايها الپاسبان ! الرحمت الخدا بر تو باد .جون مادرت بیا حق انا را من الهذا السارق بگير و كف دست انا بگذار! (

)
پاسبان : من که عربی حالیم نمیشه . باید بریم پاسگاه !
*
تبلیغاتــ جون مادرتون بیایدحساب باز کنید ! خدا ترین تسهیلاتو ما می دیم به مرگ مادرتون ! هر حسابی هم که باز کنی یه ماه بعد دو برابر سود میاد روش تا بعد بری واسه بچه محلات تعریف کنی ! بیا جون مادرت ! قرعه کشی هم داریم تازه جوایز نفیسی هم میدیم به ملت .
ــ 100 کمک هزینه سفر به قزوین
ــ 50 دستگاه جاروی نیمبوس 1800
ــ 20 فروند آفتابه امضا شده توسط مرلین
ــ یک عدد تابلوی مونالیزا
بانک گرینگوتز منتظر یاری سبز شماست !
*
داخل پاسگاه افسر پلیس پشت میز نشسته و دراکو و هوریس هم کنارهم نشسته و در دیوار را نگاه می کردند .
هوریس : به جون مادرم این یارو عرب نیس .
دراکو : لا لا ! انا العرب ! به جون مادرم انا العرب !
افسر : با این وضع نمیشه بازجویی کرد ، ما به یه مترجم نیاز داریم .
رنگ صورت دراکو لحظه ای با رنگ گچ برابر شد ، دراکو تو فکرش : وای ! اگه الان مترجم بیاد و حرف زدن هچل هفت منو ببینه که دهنم سرویسه .
چند دقیقه بعد مترجم اومده بود جلوی دراکو نشسته بود و دراکو هم چون دیده بود که مترجم ( ویدا اسلامیه ) نزدیکی شدیدی با ماندانگاس داره (

) داشت با حرکات دست به مترجم اشاره میکرد که :
من عرب نیستم .آبرومو بخر زیر میزیت میرسه !
ویدا هم علامتی با انگشتاش نشون داد به دراکو :
[spoiler=علامتی که ویدا با انگشت به دراکو نشون داد فقط در دو کلمه ]ما چاکریم ! ( به خواننده پست

) [/spoiler]
ویدا: ما تقول یا اخی ؟
دراکو : يا ايها الویدا اسلامیه ! انا به محض اين كه في الگاراژ..گاراجیه از اتوبوس پیادگون هذا الخبيث مبلغ ثلاث گاليون من اليجيب انا دزديدگون . (

)
ویدا رو به افسر : ایشون عرب اصیل هستن .
هوریس: اي بابا به ريش مرلين اين عرب نيست ، دروغ میگه !

شترق !
نگهبان توي گوش هوریس زد وگفت : جیب مردم را زدی صدایت را هم بلند می کنی یالا سیصد گلیونی رو که دزدیدی پس بده وگرنه می فرستمت توي ازكابان !

هوریس با اكراه سيصد گاليون شمرد وداد دست دراکو . دراکو هم آن را از شیر مادر حلال تر دانست و پول را در جیب خود گذاشت . هوریس در حالی که زیر لب فحش میداد از پاسگاه رفت بیرون . دراکو هم 50 گالیون داد دست ویدا و 250 گالیون سود خالص را برای خود بر داشت .
دوربین روی دراکو زوم میکنه ، دراکو :
چند هفته بعد دراکو در حالی که چمدونو روی زمین پرت میکرد و به بدنش کش وقوس میداد گفت : آخیش ! عجب ماه عسل توپی بود ها ! نظر توچیه آنیتا...آنیتا ؟
ناگهان دراکو چشمش به فنگ ، سگی که در ماه عسل خریداری کرده بود افتاد که آخرین استخوان های آنیتا را از دهانش تف میکرد .
دراکو با وحشت به سمت فنگ میره : جیــــــــــــغ ! سگ خر ! اونو آوردی زدی کشتی خوردی !

دراکو سکته میزنه و جا به جا میمیره ، دوربین روی صورت فنگ زوم میکنه .
فنگ :

پایان .
تیتراژ پایانی :
سلستینا واربک ( اند سوژه هری پاتری

)
ناظر بوقی همچنان دست از بوقیدن به هیکل پست بر نمی دارد 