هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱:۴۷ سه شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۴
#95

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
هووووم کریچر درسته .. چه اشکالی داره از اول شروع کنیم؟
ببین میخواهیم مثل یک کتاب واقعی بنویسیم اوکی؟
خیلی زود همه چیز را تمام نکنید ..
اگه نماد بخواهد روی هری تاثیر بگذاره .. باید این چند فصل مفصل را به خودش اختصاص بده .. چند فصل هم باید به معرفی نماد تانک و بقیه بپردازیم ..
من نظرم اینه که فعلا" چیزی ننویسیم و فقط راجع بهش بحث کنیم .
در ضمن اگه میخواهید با من ارتباط برقرار کنید به من پی ام شخصی بدین (ویندوز نصب کردم وای نمیدونی چه ماهه ... )
چون آیدیم از دور خارج شد(هر چی فکر میکنم پسش یادم نمیاد .. آی دی عزیزم که این قدر دوسش داشتم - مای پرشس- از دستم رفت )
---------
اول از همه یک اسم خوب برای شخصیت ها پیدا کنیم ..

در ضمن اگه میخواهیم نما را به هری مربوط کنیم بهتره فقط اقوام یک یا دو شخصیت را انتخاب کنیم تا به داستان بیان و گرنه خیلی زشت میشه .

بیاین روند کلی داستان را با مشورت هم انتخاب کنیم بعد !

در ضمن کریچی .. من هم میخواستم تانک و نماد با هم باشند .. ولی دیدی که روند داستان چه جوری شد؟


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۷:۰۸ یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۴
#94

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
یک مشکلی وجود داره هرمیون واون اینه که ما داستان رو از اول بر مبنای طنز نوشتیم و یک دفعه باید قالبش رو عوض کنیم و جدیش کنیم پس انگار از اول شروع کرده باشیم
یک سری نکته هم هست که اشاره بشه بد نیست
الان شخصیت سوسک اضافیه و باید بره بیرون
دوستیه در پیت و نماد باعث میشه که بعدها جیمز به پیتر اعتماد کنه
تانکس و سیریوس با هم فامیل هستند و چه خوب میشد اگه لان با تانک ازدواج میکرد نه دلا
این کتیبه چی هست؟ من که شخصا نمیتونم ادامه بدم باید اگه میخواید فن فیکشن باشه توضیح کامل بدین تا نفر بعدی داستان رو بگیره البته گودریک این کار رو کرده ولی شاید من خنگم چون نمیتونم چیزی بنویسم مگر یک چیز تو این مایه ها

نماد دور تا دور کتیبه رو گشت خطوطی روی اون به چشم میخورد که به نظر میرسید زبان خاصی باشه فکر خوابی که دیده بود یک لحظه آرومش نمیگزاشت او خواب دیده بود که جادوگر بسیار زشتی به طرف اون می اومد و سعی داشت روی کتیبه رو بخونه اما نماد به دلیلی که خودش هم نمیدانست در برابر اون جادوگر ایستادگی کرد و وقتی که یک طلسم مرگبار بهش اثابت کرد بالاخره از خواب پرید.
اون نمیودونست روی کتیبه چه چیزی نوشته شده اون حتما باید معنی اون علایم رو میفهمید چرا که در عالم رویا جونش رو برای کتیبه از دست داده بود

_____________-
خوب من برداشتم این بود که روی سنگ نقش بسته که بعدها پسری به دنیا خواهد امد و دنیا را نجات خواهد داد و.......
و نمادخوابی رو میبنه که در اون جادوگر زشت مظهر ولدمورته و کتیبه یک جورایی پیش گویی که نشون میده چه کسی بعدها جهان رو نجات میده
میتونه این طور باشه که اول مشخصات نویل روی کتیبه نقش بسته باشه ولی با کارهایی که نماد میکنه نقوش رو ی کتیبه تغییر کنه و هری بشه ناجی
البته مشخصاتی که روی کتیبه نوشته مشخصا برای نویل یا هری بارز نباشه یعنی در اصل این طور باشه که نویل این کار رو خواهد کرد ولی نماد تصور کنه که از نسل خودش کسی چنین کاری میکنه
و دلیل لین که نماد میخواد اوضاع رو عوض کنه اینه که در آخر پیش گویی اشاره میشه که پسرک خواهد مرد
نماد میتونه از افراد اون دهکده برای خوندن پیش گویی کمک بگیره و شاید بد نباشه از اجداد تریلانی استفاده بشه
________________
همه ی اینا برداشت من بود شما میتونید ادامه ی داستان گودریک رو بنویسید تا یکم داستان پیش بره ومن هم دوزاریم بیفته و یا اگه میبینید نوشته ی من به هدفی که داشتید نزدیکه همین رو ادامه بدید


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#93

لیلا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۷ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۴
از Mashhad
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
My dear friends in 2 times 2
Hi
Thank you very much for mentioning me
I'll be honored and really glad to be involved
I am reading the play from the first to get my head round it
If you like you can choose one part and I'll try to translate it to English with your help. Then we can see the result
Only if you like to

Love from
Leila



Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۹:۳۴ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#92

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
پیرو سخنان هرماینی:
بچه ها این میتونه یه سر فصل جدید در داستان باشه! که من اسمشو گذاشتم " سنگ زمان " اگه از سوژه ام خوشتون نیومد پستتون رو ادامه داستان سیریوس بزنید اونوقت من اینو پاک میکنم ( یا آبر ) !
در ضمن پیشنهاد میکنم یه ذره به فن فیکشن نزدیکتر بشیم یعنی توی پستمون فقط دیالوگ ننیویسیم! یه ذره پرورش لازمه!
یه پیشنهاد دیگه اینکه تو نوشتن زمان گذشته رو بکار ببریم مثلا " میگه " تبدیل بشه به " گفت "البته اگه احتیاج باشه میتونیم از نثر کوچه بازاری هم بیرون بیایم و بریم به سمت یه داستان واقعی! یه سبک فن فیکشن!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
/// نیمه های شب - کلبه///
...شب بود و همه غرق در خواب...جان غلتی زد و باعث شد که آفریده ناله ی خفیفی بکنه. همه جا ساکت و آروم بود ، شاید تنها صدا صدای جیر جیرکا بود...که برای فرار از سکوت آواز میخوندن. اما این شب برای همه خواب خوشی نداشت!
در منتها الیه کلبه نماد دراز کشیده بود و به نظر میرسید که شب آرامی رو سپری نمیکنه... روی تمام صورتش عرق سرد نشسته بود و تند تند نفس میزد ! گاهی وقتا هم ناله ای میکرد که باعث شد تانک دوبار چشماشو باز کنه و ببنده! نماد دیگه نتونست تحمل کنه و چشماشو باز کرد با حالتی وحشت زده از چیزی که در خواب دیده بود! پاورچین پاورچین از بین همه گذشت و در کلبه رو با کمترین صدای ممکن ...بطور باور نکردنی میدونست باید کجا بره و تموم فکرش فقط تصویر یک تخته سنگ فرو رفته در زمین بود...اینقدر واضح که میتونست ارتفاع سنگ رو حدود ده متر حدس بزنه! چشماشو بست و زیر مهتاب تمرکز کرد...اون فقط یه سنگ نبود...یه...یه کتیبه بود کتیبه ای خیلی عجیب...
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
این میتونه دلیل انتخاب هری توسط لرد سیاه بجای لانگ باتم باشه یعنی طلسمی که لرد رو مجاب میکنه هری رو انتخاب کنه و بنظر من این کتیبه سنگ زمانه یعنی وقایع آینده روش نقش میبنده و نماد با یه نفرین یا طلسم آینده رو ناخواسته تغییر میده...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در ضمن از لیلای عزیز هم میخوام که در این کار کمکون کنه و من شخصا از وجودش در جمعمون خوشحالم!


ویرایش شده توسط گودریک گریفندور ( شیردال بزرگ ) در تاریخ ۱۳۸۴/۱/۲۴ ۲۰:۱۹:۴۷

وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۹:۲۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#91

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
مصلما" شوخی نیست ..جدیه .. ولی نوشتمون اونقدر ها خشک نیست ، جایی که بشه از طنز استفاده کرد استفاده میکنیم . (میدونی که منظورم چه طنزیه؟)

و فکر میکنم اگه تیمی کار کنیم بهتره ...

چون در غیر این صورت یک خورده در هم پرهم میشه ..
همین چند تایی که تا حالا نوشتیم :من و تو و کریچر و گودریک و لیلا ... باشیم بهتره ...
خوشحال میشدم اگه بقیه هم شرکت میکردند ولی اگه میخواستند تو این چند ماه میومدن ..
ولی فن فیکشن خوبی میشه ...
حتی یک چیزی فراتر از یک فن فیکشن میتونه بشه


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۴
#90

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
خوب اگه میخوای این به اصطلاح داستان روبه صورت فن فیکشن دربیاری قضیه خیلی فرق میکنه
مهمترین مسئله شم اینه که داستان به صورت جد هست یا شوخی؟ به صورت تیم در میایم یا هر کابری میتونه داستان نویسی کنه و...


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#89

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
بابا یک خورده به داستان آب و تاب بدین !این قدر زود سر و ته همه چیز را هم نیارید !
----
گودریک اونجا که گفتی "جان : هووووووومک!
نماد : جان...چی گفتی؟
جان : گفتم هووووومک! همینطوری الکی گفتم!
نماد : هومک!!! واژه خیلی قشنگ و با معناییه از این به بعد بکار میبریم!"
خیلی زود نتیجه گرفته بودی که "واژه خیلی قشنگ و با معناییه از این به بعد بکار میبریم!"
و زیاد جالب نشده بود .
میدونی منظورم از توجیه اتفاقات آینده چی بود؟ یک چیزی شبیه آخرین گودال اگه خونده باشی.
میخواهم بگم یک جایی در گذشته جد هری اشتباهی انجام بده (مثل یک نفرین . طلسم و.. ) که روی اتفاقاتی که برای هری میفته تاثیر بگذاره ...
کریچر هم اونجای که جولیوندر را آورد و نماد چوب هری را گرفت زیاد جالب ننوشته بود :
1- خیلی زود نتیجه شده بود و آب و تاب لازم را نداشت
2- نقش اصلی را از نماد میگرفت و میداد به چوب .. این نماد که باید تو زندگی هری تاثیر بگذاره.. در حالی که اینجا ناخواسته اینکارو میکنه.
-------------
راستش تو این فکرم که از این یک فن فیکشن خوب بسازیم .. داستان ما یک جنبه ی خیلی خوب داره و اون اینه که در گذشه اتفاق افتاده و روی داستان جی کی تاثیر چندانی نمیگذاره .. در حالی که فن فیکشن ها تا به امروز ادامه ی استان بودند و تاریخ مصرف داشتند . اما این یک نداره جی کی هر چقدر میخواهد داستان را ادامه بده .. نه به ما صدمه میرنه نه به جی کی .
لیلا هم میتونه توی برگردان انگلیسی کمکمون کنه که بتونیم بریم تو بازار جهانی
بشیم رقیب دختری در برج
(درواقع دلیلی که این تاپیک اومد اینجا همین بود)

فقط باید اسم ها رو تغییر بدیم و روند داستان را کمی(خیلی) پروفشنال کنیم
تازه یک تمرین نویسندگی هم هست .. در جلسات حضوری هم میشه روش بحث کرد .. و داستان را پرورش داد .

پس باید یک طرحی پیدا کنیم و خیلی جدی تر بهش نگاه کنیم .
من پیشنهاد میکنم یک کم راجع بهش تو کنفرانس بحث کنیم .. بعد داستان را ویرایش کنیم و...


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#88

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
لان تانک آفرید نماد درپیت و...روی تپه مشرف به قرارگاه دزدان
آفرید:خوب الان باید چیکارکنیم
لان به چهره ای مصمم حمله میکنیم نیم شب امروز
درپیت:روز مگه نیمه شب داره
لان:حالا گیر نده
یک ساعت قبل از ماموریت
سیریوس بند پوتینشو سفت میکنه آفرید به صورتش واکس میزنه
سوسک:آقا این لباس اندازه ی من نمیشه
تانک چوب جادو پاک میکنه
نیمه شب آنروز
همه سوار یه سیمرغ
لان:با گفت یک دو سه من میپرید پایین
هوش!
لان همه دوباره از هوا جمع میکنه گفتم عر موقع گفتم یک دو سه بپرید یکی این سوسکو بگیره نمی فهمه که هر موقع پریدیت این برگای درخت بگیرید بالای سرتون تا با مخ نخورید زمین یک دو سه!!
آلارم ها به صدا در میاد
جان:دلا تو چادر وسطیه
آفرید:آچو!
تانک:آوادکدورا!(اون موقع ها قانون نبوده)
تانک جان و.. تمام دزدان و غارتگران رو نابود میکنن و دلا از دستشون نجات میدن
داخل خونه دلااینا
بابای دلا:خیلی ممنونم شما جون دختر منو نجات دادید هرچی از من میخوایید بگید بهتون بدم
لان :خجالت میکشم
بابای دلا :بوگو پسرم خجالت نکش
لان:دخترت رو
بابای دلا:

مبارکتون باشهymad:


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۳:۴۸ سه شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۴
#87

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
لان جان:
همش تقصیر توه نماد
نماد: به من چه
لان: چه میدونم
من الان چیکا کنم من دلام رو میخوام
تانک: خوب پول رو بدین دلا رو بگیرین
لان: نمیخوام اگه اینطوری باشه فردا بقیه هم خوششون می یاد هی از پدر دلای عزیز باج میگیرن بعد تو فکر میکنی ثروتی باقی میمونه ؟
نماد: خوب میخوای چی کار کنی؟
لان جان: هی آفریده تو نظری نداری؟
همه:
آفریده: خوب میتونیم رد جغدش رو پیگیری کنیم
لان جان: منم تو همین فکر بودم باید منتظر جغد بعدیش باشیم
.....
_____________________
گودریک به جای کریچر آ،ریده و به جای تانکس تانک بنویسی بهتره


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۴
#86

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
فلامل جان !
هرماینی درست میگه ، من مقصودم از این که پدر دلا مریض میشه اینه که جان پدر دلا رو از مرگ نجات میده و باعث میشه حس علاقه دلا بهش بیشتر بشه...اما مهم نیست...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلا : بچه ها من پیش پدر میمونم ، شما برین!
/// نیم ساعت بعد ، در راه کلبه...///
جان : تانکس! پدر دلا چیکاره اس؟
تانک : تو منطقه جادوگر نشین مکزیک یه تاجره!
سوسک : تاجر؟ یعنی چیکار میکنه؟
تانک : یعنی موادی مثل چوب مناسب برا چوب جادو و پارچه و ... رو از جادوگرای دیگه میخره و تو مکزیک میفروشه. یکی از پولدارترین خانواده های مکزیک و آمازونن!
جان : هووووووومک!
نماد : جان...چی گفتی؟
جان : گفتم هووووومک! همینطوری الکی گفتم!
نماد : هومک!!! واژه خیلی قشنگ و با معناییه از این به بعد بکار میبریم!
/// صبح روز بعد...- ساعت 6///
آفریده آروم از کلبه میاد بیرون...
آفریده : هووووومک! چه هوای نازنینی!
آفریده : چشمش به جغدای زیاد بالای سرش میافته...
آفریده: اینا چیه؟ جغد اینجا چکار میکنه؟
تانک که زودتر پاشوده از پشت میاد...
تانک : ما از این روش برای دادن اطلاعات مهم استفاده میکنیم...ولی نمیدونم چرا امروز اینقدر زیادن؟ نکنه خبری شده؟
نماد هم که از خواب بیدار شده غافلگیر کننده میاد و میگه...
- روش جالبیه...یادم باشه اگه شانس بیاریم ازین جنگل برگردیم ، این روشو به ملت بگم که اجرا کنن...ر ( اینجوری رسوندن نامه بوسیله جغد مرسوم میشه! ) راستی! صبح همگی بخیر!
تانک : صبح بخیر نماد! وایسا من یدونه ازین جغدا رو بگیرم...آهان ایناهاش!
آفریده: چی نوشته؟...صبح بخیر ارباب نماد!
تانک جیغ میزنه : اوه...خدای من!!!!!!!
بقیه که از خواب پریدن میرسن:
- چی نوشته؟
تانک : دلا...دلا...د...دلا
لان جان : دلا چی؟!
نماد : وای!!! اینجا...اینجا نوشته دلا ...توسط گروگان گیران ...د...دستگیر شده و از پدرش تقاضای پول کردن...اینم درد ثروتمند بودن!
جان : چـــــــــــــــــــــــــــی؟!؟!؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این پست رو ویرایش کردم و نام تانکس رو به"تانک" و کریچر رو به " آفریده" تغییر دادم. کریچر عزیز ، خیلی وقت بود نمایش رو ننوشته بودم اصلا اسم شخصیتها رو فراموش کرده بودم....بهر حال اشتباه لپی بود ، ببخشید!


ویرایش شده توسط گودریک گریفندور ( شیردال بزرگ ) در تاریخ ۱۳۸۴/۱/۲۳ ۱۲:۴۴:۰۰

وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.