هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۱۰:۱۳ سه شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۴

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
خب دوستان عزيز....

ميبينم كه حرفاتون رو زديد و دعواهاتونم كرديد اينجا!
راستي پنه لوپه جان....نخير من هنوز ليست كسايي كه گفتن و نيومدن به جشن رو دارم و برنامه هايي داريم

خب....
با اميد به تولد 5000 سالگي جادوگران اين تاپيك رو قفل ميكنم و جا داره بعد از گذشتن يك هفته و چند روز از جشن تولد دوسالگي سايت باز هم اين فرخنده ميلاد! رو تبريك بگم.

از همه ي دوستاني كه به جشن اومدند و نيومدند و تمام كساني كه مارو در ساختن اين پروژه عظيم! همراهي كردند تشكر به عمل مي آوريمزنگج!

باز هم جا داره از آقايان ««كرام و هري پاتر»»(!) كه به عنوان تهيه كننده اين پروژه مارو ياري كردند تقدير آوريم و بگيم ««بابا تو ديگه كي هستي»»...!

جادوگران در هر زمان در هر مكان و در هر حالتي كه باشي دوستت داريم :bigkiss:

** پايدار و سربلند باشيد **
20 دي 1384


قفل شد!


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
هلناگرنجره هرکس ندونه من و این گلبرگ میدونیم که تو همش داشتی جیغ میزدی بلند حرف میزدی یادت رفته خودت گفتی بهم زیادی شلوغ کردم ...بدشم چرا خودت رو با من اشتباه گرفتی اون من بودم که دست به سینه نشسته بودم و 1کلمه حرف نمیزدم باور نداری از هرکی میخوای بپرس این همه شاهد
پس دیگه نبینم میگی این تانکس شلوغ کردها ....همش رو خودت شلوغ کردی
ضمنا نکته مظلوم اینطوری درست نوشتی خرابش نکن الکی بگن املاش صفره این ساحرهه


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
ونوس جونم! دارم خواب می بینم ونوس هلنا! ایناکه مدتی نبودن امدن که!ونوس من زیر میزی می دم بر می گردی؟ آداس بی تو معنی نداره آداس یعنی مادر بزرگ ونوس و رهنمودهاش!

بابا ایول خوب رفتید حال کردید! همدیگه رو دید!فقط بیایید دلمو آب کنید راستی ببینم فیلم نگرفتید؟ خبرگذاری گفته فیلمم گرفتید پس رد کنید بیاد من ول کن نیستم من تو کشور غریب گیر کردم تا فیلم نگیرم ول نمی کنم فیلم ندید کل سایتو داغون می کنم فیلم بدید فیلم زور بدید من فیلم می خوام

ببینم اون کیکه رو برام پست سفارشی می فرستادید اینجا نشسته بودم برام کیک برسه نرسید که پس کوش

راستی ونوس جونم خیلی خوشحال شدم که از فلور این هیچکاره ی سایت یادی کردی این خوبیتو می رسونه خواهر عزیزم

راستی خبرگذاری کرام گفته ازم یاد شده بازم از همه تشکر می کنم خیلی گلید خیلی آقایید خیلی خانمید!

امیدوارم جادوگران همیشه باشه تا دوسال دیگه بتونم بیام همتونو ببینم پس دعا کنید که دانشگاه تهران قبول بشم دعای دسته جمعی می گیره ها! پس دعا کنید تا من بیام کشورم وطنم پیش هموطنام ثوابم دارید

همتونو خیلی خیلی دوست دارم پس جا داره بگم دلبستگیم به جادوگران بیشتر از اون چیزیه که فکرشو می کردم


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴

هلنا گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۵۶ یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 443
آفلاین
نیمفادورا تانکس هوییییی منه مظلوم(مضلوم(مذلوم)با کدوم ض مینویسن؟اصلا به من میاد شلوغ کنم؟منو جو گرفت تورو دیدم یه سلام بلند کردم ولی خداییش منه شلوغ؟اصلا به من میاد من که از اول تا اخر دست به سینه نشسته بودم تومیتینگ تو بودی همش در حال قربون صدقه رفتن بودی همش فعالیت داشتییییییی دفعه اخرت باشه تهمت میزنی همه میدونن من چقده مظلومم


««دلبستگی من به جادوگران و ""اعضایش"" بیشتر از اون چیزیه که فکرش رو میکنید»»
دامبل جمله Û


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۸ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲:۲۴ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۵
از دره گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
خوب حالا که همه نوشتن منم مینویسم.....اول اینکه بخاطر چیدن خیلی خوب صندلی ها جا داره سپاسگزاری کنم چون همه رو به وضوح میشد دید حالا بماند که همه نشسته بودن(البته زیاد جدی نگیرین این قسمت رو)...دوم اینکه زاخی چرا خالی میبندی که من شلوغ کردم و جیغ زدم من اصلا صدام در اومد ؟ مثل اینکه تو این هلنا رو ندیدی که همش جیغ میزد و شلوغ میکرد .....سوم اینکه من اولی که وارد شدم فکر کردم به مجلس عزاداری جادوگران اومدم نه تولد سایت چون همه ساحره ها و جادو گران در سکوت نشسته بودن و در و دیوار رو نظاره میکردن و از آن سکوت بحث برانگیز کمال لذت رو میبردن که ناگهان چشمتون روز بد نبینه هلنا از سر شور و شوق فریاد زد و بدش دیگه شروع شد شلوغ کردناش و مجلس یه نمونه گرم شد....چهارم اینکه از اونجا که ساحره ها همه دور هم نشسته بودن و گل میگفتن و گل میشنیدن ای آلیشیا تک و تنها با همراهش اون گوشه افتاده بود و مثل الباقی جمع درو دیوار رو نظاره میکرد و منم گفتم بنده خدا گناه داره اومده یه شب خوش باشه دور از ادبه تک و تنها اونجا بشینه و ازش درخواست کردیم که کنار ما بشینه و باهم صحبت کنیم ولی چشمتون روز بد نبینه که ما نتونستیم یه کلمه حرف ازش بشنویم و بالاخره از صحبت باهاش منصرف شدیم تا خودش به سخن بیاد که نیامد انگاری زبونش رو موش خورده بود....پنجم اینکه کریچر جان تو به جای اینکه از همون خانومه بخاطر همکاریش با شماها که کیک رو براتون برید البته همه رو مساوی تقسیم کرد(البته فکر نکنم صحت داشته باشه)شما اونجوری با خانومه دشمن شدی؟؟بابا آفرین مثلا مهمان بوده ها.....ششم اینکه زاخی من به تو پیشنهاد میکنم دفعه بعد که خواستی نوشابه برداری از بالا سر ساحره ها برندار که نصف نوشابه بریزه رو سر اون ساحره فلک زده(این نکته شایان ذکر بود چون در میتینگها و جشنهای بعدی به دردش میخورد)هفتم اینکه من فکر کنم استعمال دخانیات در مکان های عمومی ممنوع است باید با وزیر برخورد میشد که این کار انجام نشد بابا جلو جادوگران و ساحره ها زشت بود آقای زیر....هشتم اینکه بگم که تو رو خدا دفعه بعد اونقدر مکان رو دور از مردم نندازین که همه یک ساعت تو راه باشن یه ذره انصاف داشته باشین ........بعدشم اینکه خودمونیم ها بد نگذشت همه مسئلان خسته نباشن(سریال تلویزیونی انگار)ولی فراموش نشه این داستان ادامه دارد


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

آلیشا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱:۳۳ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 186
آفلاین
من دیدم همه یه 4 5 باری اینجا از جشن گزارش نوشتن منم گفتم به چند تا نکته دیگه اشاره کنم:
اول اینکه خواستم به نوبه ی خودم از طرز چیدمان عالیه صندلی ها تشکر کنم.خیلی هنرمندانه بود.چون نصف بچه ها که پشتشون به ما بود بقیه هم که اونقدر دور بودند که سوی چشممون قد نمیداد(این تو دلم مونده بود باید میگفتم.)البته آخرای تولد که یه ساحره لطف کرد بهمون پناه داد به این نتیجه رسیدم همون بچه ها پشتشون بود بهتر بود
بعدم اینکه کابوس این تولد تا یه مدت مارو ول نمیکرد:
تو امتحان وقتی به خودم اومدم که به جای کلمه ی برده داری داشتم مینوشتم برده خواری!
یه جا دیگم هر چی به مخم فشار آوردم تا کلمه ایلیاد رو یادم بیاد تنها کلمه ای که این مخ لامصب تکرار میکرد ایلیدان بود!

و اما نکته بهداشتی این هفته(هر هفته میگفتم یادتون رفته!!!!!؟):

قبل از خوردن (هر) ماده ی غذایی به تاریخ مصرف آن دقت کنید.

...............
بابا زودتر بیاین اینجارو ببندید.مگر نه همین طور چرت و پرت میگم. چیکار کنم دست خودم که نیست!



و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۳:۰۵ شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۴

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
ديشب حال مدير رستوران رو گرفتم!!!!
ايول ايول بروبچز!
من ديشب با داييم تكي بوديم تو خونه!(بماند كه چرا و چگونه!)...گفتم دايي پاشو بريم كافي شاپي رستوراني چيزي!
گفت باشه دايي جان هر جا تو بگي!
گفتم خب پس اگه هر جا من بگميه!...اول بريم سرزمين عجايب يه دست بيليارد هوس كردم! دوما بريم كافي شاپ!...سوما بريم يه رستوراني چيزي!
بعد دايي هم گفت چشم!
خلاصه رفتيم و اينا بعد نوبت رستوران رسيد!...يه دفعه به ذهنم رسيد بريم حال اين مديره رو بگيريم! رفتيم رستوران آتيش!

جاتون خالي اول كه رفتيم مديره رو ديدم همچين يه نگاهي كردم كه وقتي داشت سر تكون ميداد سرش رفت پايين خود به خود! (البته بماند كه با كاركنان اونجا هم از بس آشنا شده بوديمم يه سلام عليك جانانه كرديم!...مخصوصا اونايي كه پشت صندوق بودن!! )
بعدش رفتيم سفارش داديم و نشستيم بالا!
بعد آقا غذارو كه آورد گفتم دايي بيا بريم گيزر بديم(جريان اذيت كردن مديره رو هم براش تعريف كردم!)...گفت تو جون بخواه!!

شانس هم همون موقع قيمت غذارو اشتباه زده بودن تو فيشمون!! خلاصه داييم رفت سه ساعت با مديره چك و چونه زد كه حالا اگر من نميفهميدن چي ميشد؟..پولو هپولي هپو ميكردي ميرفت؟
من يه حالي ميكردم!!!
بعد خلاصه آخر كه شد گفتم بازم اذيت!
به داييم گفتم بره يه كم انتقاد كنه!
داييم هم رفت گفت:««ديزاين مغازتون عاليه!...كاركنانتون ماشاالله بزنم به تخته زيادن!!...ايشاالله خدا بركت هم به همين اندازه بهتون بده!! فقط گوشت همبرگرتون خوب نبود!...يه كم نونشم شيرين بود!...قيمتاتون هم مناسب نيست!...سعي كنيد يه كم دستمال كاغذياتونم چك بكنين كه تموم شد دوباره يه جديد بزارين!...بعدشم به اين كاركنتون بگين اين ريكا! رو نذاره رو ميزا!!...بعد هم كلا غذاتون خوب نبود!!!»»
خلاصه مديره حسابي ضايع شد!!!!
البته در جواب گفت:««اون شيريني نون رو كه گفتين خاصيت نونمونه!!!»»
واالله من كه نفهميدم چه خاصيتي داره شيريني نون!!!
يه چيزي پروند!
خلاصه عقدم خالي شد!!

توضيح پست سالي:
چيزايي كه سالي گفت اولا براي بعضيا مجهول بود كه من توضيح ميدم.دوما مشكوك بود كه بازم من توضيح ميدم!

نقل قول:
3- به ما كيك نرسيد

توضيح اينكه معلوم نيست ايشون در كجا تشريف داشتند!
چون كيك اضافي هم اومد!
(سالي يه خالي اي بستي خودتم توش مونديا!! )
نقل قول:
16- دامبول همون زاخيه زاخي همون ميلاده ميلاد همونيه كه قربانيه و قرباني فاميل مملي ايناست پس بيابيد پرتغال فروش را‍‍؟

هووووم!!!

حالا من يه نسبتي با مملي دارم كه نبايد به شما بگم!
ولي در كل جدي من نسبتي با مملي ندارم فقط فاميليمون يكيه!
نقل قول:
18- عله رفته بود سربازي ولي چرا مو داشت ؟‍‍‍‍‍‍‍!!!!!

مسلما هري پاتر ميتونه با يه ورد جادويي مو برا خودش به وجود بياره!
ولي واقعيت اين بوده كه عله از پادگان فرار كرده!!!
نقل قول:

زين كاربران سست عنصر شدم لولو
*****
پست حاجي و تم چرچيلم آرزوست!

هااااا!
اي كه گفتي يعني چه؟!
اينم ترجمه شعر:

««حاجي و مملي برگردين به سايت!!...بياين مارو از دست اين دومبول نجات بدين!!! »»


يه نكته:به نظرتون علامت زيادي نشد تو اين پست؟
واي من چقدر ارزشيم!!!


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
ای ونوس... ای کاراگاه...ای تیز... ای همراه کشف کن :

حالا فرض کن یه کسی یه پست داره و شناسشم مثلا hhadam باشه باید بیاد اونجا شناسشو اسپل کنه؟ حالا همه که تو رول نیستن شخصیت فارسی ندارن


در ضمن حالا که کاراگاه بازیه منم میگم اون شمع روی کیکو که نبود باید بیشتر مورد توجه قرار داد


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲:۳۲ جمعه ۱۶ دی ۱۳۸۴

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
هومك

ميبينم كه بعد از تولد همه ريختين تو سايت و پست زدن رو تركوندين

چند نكته در مورد تولد بايد عرض كنم


1- اول اصلا حال نداد
2- به من كه خوش نگذشت
3- به ما كيك نرسيد
4- بازار سياه پيتزا يخ زده به وجود آمد
4- برو بچس جو گرفتشون اومدن تو سايت پست زدن
5- روي رو برق گرفت اومد تو سايت پست زد
6- ونوس آواتارش تار عنكبوت بسته!
7- باند دختران چاقو كش متلاشي شد!
8- قاچاق آرشيو توسط فلاپي ديسك
9- ساموايز كانترش خوبه!
10- پيام همون روديه !
11-دانگ و خون و ديگر هيچ
12- خداييش نقطه كور بود
13- مدير بوقي رستوران زنگ زد 110 ماهم انتهاري زديم حاجي زنگ زد 220
14- وزير پيپ ميكشه
15- تغيير نام جادوگران به جاروگران
16- دامبول همون زاخيه زاخي همون ميلاده ميلاد همونيه كه قربانيه و قرباني فاميل مملي ايناست پس بيابيد پرتغال فروش را‍‍؟
17- اين پست زدن موردي خيلي بيريخته.
18- عله رفته بود سربازي ولي چرا مو داشت ؟‍‍‍‍‍‍‍!!!!!
19-در آخر يك قطعه شعر
زين كاربران سست عنصر شدم لولو
*****
پست حاجي و تم چرچيلم آرزوست!
20- ديگه پرو نشنين! يا حق !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۷ ۲:۴۹:۴۰

نمایشنا


Re: و اینک تولد دوسالگی سایت جادوگران!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ سه شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۴

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
البته به نظر من ماجراهای قبل از تولد و بعد از تولد بهتر از خود تولد بود
البته در تولد من فقط حواسم به این بود که مبادا آلیشیا کار دستمون بده وجود پیتزاهای اضافی به همین دلیل بود چون به نظر من 10 20 تومن ضرر کردن بهتر از 10 20 ملیون تومن برای دادن پول دیه افراد خورده شده بود


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.