باشد كه الف دال پيروز باشد !! ماركوس بعد از شنيدن يه چشم جانانه از سيريوس بر روي پاشنه ي پا چرخيد تا به مقر برگردد كه ناگهان نوك چوبدستي اي را در مقابل دماغش يافت .
نگاهي به دارنده ي چوب دستي انداخت و به صورت غير منتظره با چهره ي از خشم بر افروخته ي گودريك مواجه شد .
گودريك از فرط عصبانيت چهره اش به مانند شيري تبديل شده بود كه گويا مي خواهد هر لحظه شكارش را تكه پاره كند .
گودريك نگاهي به پيكر بي جان دابي انداخت كه مانند كودكي معصوم بر روي سنگ فرش هاي نمور و تيره ي اتاق دراز كشيده بود .
- زان بدايند اي پليدان كه رون مدتي بود كه به شما مشكوك شده بود ولي من به حرفهايش اعتماد نكردم . اكنون با ديدن اين كار كثيفتان مطمئن شدم كه ناپديد شدن رون نيز كار شما حيله گران است .
سيريوس كه اوضاع را قمر در عقرب ديد ، سريع خود را به شكل سگ سياه در آورد و به سمت در خروجي اتاق با سرعت حركت كرد كه ناگهان با حركت سريع گودريك و طلسمي كه به سويش روانه ساخته بود بيهوش گشت .
سپس گودريك نگاهي به ماركوس انداخت ، دستهايش را با طلسمي بست و او را به همراه دابي و سيريوس با خود برد .
دو ساعت بعد - مقر فرماندهي جوجه ببخشيد جوخه ي بازرسي لورا با نگراني و پريشاني بر روي سنگ فرشهاي اتاق فرماندهي قدم مي زد . به اين فكر مي كردم كه ماركوس بايد دو ساعت پيش ميامد ولي هنوز خبري از او نبود .
افكارش آشفته و دل شوره گرفته بود ، به همين دليل تصميم گرفت كه به دنبال ماركوس برود .
خواست بارتي را نيز با خود ببرد كه ديد مانند ابلهي ، دهان باز و در حالي كه آب دهانش بر زمين مي ريخت به خوابي عميق فرو رفته است .
بنابراين نوشته اي روي ميز به اين مضمون گذاشت و از مقر خارج شد .
- من رفتم دنبال ماركوس به سرعت دخمه ها ، راهروهاي تاريك و روشن ، اتاق ها و روح ها را پشت سر گذاشت تا به در اتاق ضروريات رسيد .
چشمهايش را بست و به ورود به اتاق فكر كرد .
- نام كاربري يا رمز ورود اشتباه است .-
دوباره چشمهايش را بست و به اتاق ضروريات و الف دال فكر كرد .
- بوقي ، گفتم نام كاربريت يا رمز ورودت اشتباه است .- شاتاب مِن ، من بايد وارد اتاق بشم .
-
با من بودي شاتاب ، به دستگاه ورود الف دال توهين كردي ؟! يا ايهاالناس ، نفس كش مي طلبم .
(پ.ن:

)
****************
ويرايش :چند نكته ي مهم :
1- ديگه بهتره موضع بره به مست حَكَم گرفتن اعضا براي صحبت .
2- رييس الف دال منم ، يعني گودريك و گرابلي خيلي وقته كه رفته .
موفق باشيد

ویرایش شده توسط گودریک گریفيندور در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲۲ ۱۲:۰۲:۲۲
ویرایش شده توسط گودریک گریفيندور در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲۲ ۱۲:۰۲:۴۶
[color=0000FF][b]" - خوش به حالش رفته تو آسمون پيش خدا !!!
دست كوچكش كه در دستانتم بود محكم فشردم و پرسيدم :« كي ؟!»
با انگشت