فاکس از کجا میدونسته
تازه خود دامبلدور هم نمی دونسته
هری زود تر از همه فهمید
اون موقع هم دیر شده بوده ببین دیگه باچی خوبش کردن
رون هم نمیدونست
بعدشم مگه آرتور از وفادارای جووووووووون دامبلدور بوده
خود دامبلدور تو تالار اسرار میگه فاکس وفاداری تو فهمید هری
صب کن ببینم اصلا مگه سریع خودشونو رسوندن اونجا چه جوری؟
اصلا مگه سم باسیلیسک سریع اثر نمی کنه ؟
مگه باسیلیسک نیشش زده کی؟
آهان...
ببین رولینگ چه سوتیه بزرگی دادی
بچه هارم تودردسر انداختی
محم اینه که الان سالمه خدارو شکر

آقا تغصیر فاوکس هستش بگیرید اعدامش کنید

خب شاید گریش نیومده خب شاید اصلا میخواستم آرتور بمیره...بیچاره رولینگ کتاب به این باحالی نوشته نصفه ی خالیشو هی نیگا میکنیدا

کتاب 5 هم کتاب بسیار زیبایی بود . اگه نبود پس چرا خوندینش؟

خب رولینگ آدمه، کامپیوتر که نیس تو سطر به سطر داستان همه ی جوانبو رعایت کنه! خب حق بدین یکم، چیه از هرجای داستان یه سوتی درمیارین!

ولی صرفا جهت سروکله زدن و اینا...

خب چیکار کنن؟ نمیشه که زبون بسته رو بزور به گریه بندازن! اصن بلکه آرتورو دید خنده شم گرفت! چیه؟

خب چند تا علت میشه براش در نظر گرفت:

1.فراموشکاری و دادن سوتی از جانب نویسنده.
2.خساست بیش از حد دامبلدور.
3.خشکیدن چشمه اشک فاکس.
4.چون نویسنده اینجوری میخواست.
5.بی فکری شفادهنده ها شاید هم نبود تجهیزات کافی در بیمارستان.
نظر شخصی منو بخواین نبود یک چهارچوب مشخص برای داستان بهترین گزینه است!

اصن کیف اشک ققنوس به اینه که کم باشه، زرت و زرت واسه هر چیزی استفاده ش کنن که گولاخیتش از بین میره!! کلا هر چی باحاله باید کم در دسترس عموم باشه!:دی

حالا اصلا زخم آرتور ویزلی هعچ، دست خود دامبلدور رو یه تست می زدن ببینن جواب میده یا نه!:دی

فاوکس هم که دست به گریه ش خوبه حتی!

چون زندگی هری و بدبختی هاش و اینکه یتیمه و اینا همه میتونه یک نسخه فیلم هندی (اینایی که میشی تهش زار زار گریه میکنی) بود. و از این جهت، تبدیل شد به فیم هندی ای که تهش همه چی ختم به خیر شد. زیاد جدی نگیرید .

اینجوری که باید یه گالن اشک ققنوس جم میکردن میریختن رو ارتور !!!
ققنوس هم که کم یابه همون یکی هم معلوم نیست از کجا گیر اوردن ! با یکی که کارشون راه نمیفته که !
مگه اینکه میگرفتن حسابی میزدنش تا دو ساعت گریه میکرد !!

فوکس از هری خوشش میومده شاید توی هری شجاعتی چیزی دیده بود برای همین دست هریو خوب کرد .
اما فکر نمی کنم فوکس با آقای ویزلی آشنایی داشته بود که کمکش کنه .

فوکس خودش میخواست که دست هری را خوب کنه برای همین گریه کرد.شایدم گزیدگی آقای ویزلی خیلی شدید تر از هری بوده.

اولن چون ققنوس که همیشه در دسترس نیست.دومن ققنوس ها خودشون باید بخوان برای اون شخص گریه کنن و کسی نمی تونه اونا رو مجبور کنه.