خلاصه:
لرد به دلیل گرفتن مقداری خون از مورفین معتاد شده. ولی مشخص نیست به چی.
لرد که بطور ناگهانی فلج هم شده ادعا می کنه به یه سفید(محفلی) معتاد شده و باید برن براش یه جادوگر سفید بیارن.
مرگخوارا اشتباهی به جای کله زخمی(هری) یه کله هویجی رو می گیرن. الان قراره نامه بنویسن و درخواست کنن کله زخمی و کله هویجی با هم عوض بشن.
......................
چند دقیقه بعد، دیزی کاغذ را بالا گرفت.
- بفرمایید. نوشتم!
مرگخواران کاغذ را باز کردند و با دیدن گل ها و قلب های نقاشی شده در اطرافش کمی تعجب کردند.
- این چیه الان؟
- خب... داشتم نامه گروگانگیری می نوشتم... ولی وسطا کنترل خودمو از دست دادم و نامه ستایش آمیز برای ارباب نوشتم. می رم پستش کنم.
دیزی دوان دوان از اتاق خارج شد و مرگخواران بابت داشتن چنین مرگخوار غیر متمرکزی در گروهشان، بسیار متاثر شدند.
- من اومدم!
رامودا سرش را بلند کرد و با دیدن هری پاتر، با عصبانیت جواب داد:
- اومدی که اومدی. سرو صدا نکن. کار داریم. باید راهی برای گیر انداختن کله زخمی پیدا کنیم.
هری پاتر با خوشحالی گفت:
- خب منم اومدم همینو بگم. من توی میدان گریمولد منتظرتون هستم. برای مذاکره آماده ام. پسری هستم فداکار و راضی نیستم کله هویجی به خاطر من قربانی بشه. حتما بیایین.
و در میان "باشه" گفتن ها و دست تکان دادن های مرگخواران از اتاق خارج شد.
برای چند دقیقه سکوت اتاق را در بر گرفت.
بالاخره ایوان روزیه، سکوت را شکست.
- شما هم دارین به همون چیزی که من فکر می کنم، فکر می کنین؟
دیزی که نامه اش را پست کرده بود، به اتاق برگشت.
- آره. رنگ دیوارا... خیلی دلگیره!
ایوان به رنگ دیوارها فکر نمی کرد. هری پاتر با پای خودش پیش آن ها آمده بود و تمرکز روی نقشه باعث شده بود دستگیرش نکنند! حالا باید همگی برای پیدا کردنش به میدان گریمولد می رفتند.