هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱:۲۰ شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸

دملزا  رابینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۵۴ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۷ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۱
از ارومیه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 92
آفلاین
ضایع ترین جاش اونجاییه که توکتاب تالار اسرار وقتی رون وهری تغییر شکل می دن خودشون باید صداشونم تغییر بدن،اما توکتاب هفت وقتی تغییر شکل می دنو وارد وزارت خونه می شن دیگه نیازی به تغییر صدا نیست و صداشونم عوض شده!!!!!


ویرایش شده توسط دملزا رابینز در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۶ ۱:۲۲:۰۶

لحظه های زندگی مثل توت فرنگی اند
یکی بی مز�


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
با نظر دابي موافقم!

با نzر روفس مخالفم!

البته مرگ من خوب بود! با ابهت و غم انگيز بود!

بر خلاف نظر روفس مرگ خودش خيلي خوب بود! اگر من بودم از همون اول كه مي خواست دروازه هاي كاراگاهي رو طي كنه تو ماموريت ها مي كشتمش روفسو!


تصویر کوچک شده


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
اصولا با توجه به اینکه نه وقت اسکن کتابا رو داریم و نه بیکاریم که بیایم اشکالات املای نگارش یه نویسنده رو دربیاریم با هر کسی اینجا پست بزنه موافقیم.

آما توجه داشته باشید که رای ما هویشه با اقلیته !


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
من هم با دابي موافقم ... چطور ولدمورت هويجوري ميميره ؟ هان ؟

ولي در مورد سيريوس نه ... سيريوس بلك به نظر من خوب مرد ! يعني به اندازه راجع بهش توضيح داده شده بود .

ولي اشكال ديگه ...
رولينگ خيلي ساده نوشت كه اسكريمجيور زير شكنجه ي مرگخواران مرده و جاي عله رو لو نداده ... به نظر من اين خيلي مبهم بود ...


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۸

دابیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۰
از اتاق شکنجه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
به نظرم اولین وبزرگترین اشکال در کتاب 5 بود مرگ سیریوس خیلی گنگ بود خیلی گنگ ومبهم و من به شخصه هنوز داستان اون پرده وجوابی که نیک بی سر به هری داد رو نفهمیدم مرگ سیریوس خیلی بد بود ومورد بعد مرگ ولدمورت بود که اونم خیلی حقیرانه بود که ولدمورت به اون عظمت چطور به این راحتی مرد اگه اینقدر احمق بود که بدست یه نوجون کشته بشه چطور اینهمه دامبلدور اسلاگهورن وخیلیا هوششو تحسین می کردن واشتباهاته دیگه که الان حضور ذهن ندارم ......


[b] به یاد شناسه ی قبلیم:«د�


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۷

بیدل آوازخوانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۹ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۱۲ جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۸
از همین دو رو برا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین
به نظر من مرگ دامبلدور اون قدر پیچیده بود که خود رولینگ هم نتونست اون رو در کتاب هفتم به طور کامل توضیح بده!

مرگ اون توسط طلسم آواداکادورا ، ققنوس ، دراکو ، اسنیپ و... خیلی جالب کنار هم قرار نگرفته بودند .

مثلاً با طلسم آواداکادورا چرا دامبلدور پرت شد؟ مگه نباید با برخورد طلسم سبزرنگ و شوم فردی که مورد اصابت قرار خشک بشه و سرجاش بمیره؟

به نظر من یکی از مشکلات عمده هری پاتر همین مرگ دامبلدور بود!


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۳۶ سه شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
با سلام خدمت دالاهوف عزیز...
باید بگم برهان خلف شما به همه چیز ربط داشت به غیر از برهان خلف و همین برهان ِ خلف ِ شما به بنده اثبات کرد که شما پست من را نخواندید.
دوست عزیز اگر کمی دقت می کردید- فقط کمی- متوجه می شدید که من گفتم

رولینگ اطلاعی از سبک ها نداشته ولی مطمئنا اثاری همچون ارباب حلقه ها ، افسانه نارنیا ، گروشام گرینج و دیگر اثار فانتزی را خوانده بود. از عقاید و معیارهای نویسندگان الگو گرفته بود و با توجه به المان هایی که از کتب فانتزی گرفته بود و با مطالعی که در زمینه افسانه های مرتبط به جادو و جادوگری داشته دست به نوشتن هری پاتر می زنه. ما به عنوان یک منتقد پس از مشخص کردن معیارهای کلی و الگوهای رولینگ برای نوشتن کتاب باید به نقد کتاب بپردازیم. در بین کتاب هایی که رولینگ خوانده بود اثار آنتونی هورویتس بدجوری روی افکار رولینگ برای نوشتن داستان تاثیر گذاشته بود.ولی سوالی که برای ما مطرح می شود ، این هست که چرا کتاب رولینگ که فضا و المان هاش تاثیر پذیرفته از دنیای فانتزی آنتونی هست از این اثر موفق تر می شه؟
درسته محبوبیت دال بر برتر بودن یک اثر نیست ولی محبوبیت برای هر کتابی به وجود نمی آید. به خصوص وقتی که المان های دو اثر کاملا نزدیک به هم باشند. یک مخاطب معمولی هنگام خواندن یک اثر مثل آرزوهای بزرگ اثر استاد دنیای رئال یعنی چارلز دیکنز کاملا جذب کتاب می شه
ولی همون مخاطب جذب کتابی که المان ها و معیارهاش کاملا منطبق بر آثار دیکنز هست نمی شود. ما فرض را بر این می گذاریم مخاطب کاملا با معیارهای نویسنده کتاب اشنا باشه ، ولی باز هم جذب اون اثر نمی شه. این بخاطر تکراری بودن یک اثر نیست این به معنای این هست که دیکنز معیار ها ، المان ها ، علت و معلول های داستان ، هدف داستان ، چهارچوب کلی داستان را طوری بیان کرده که مخاطب و منتقد از هر قشری که می خواهد باشه متوجه این معیارها می شود .
به این معنا که نویسنده خوب کسی هست که ، لازم نیست برای بیان مقصودش شروع به سخن رانی در ارتباط با معیارهایش بکنه ، معیارها کاملا مشخص هستند. تمامی اثر های دنیا از شعر های اندره که پایه گذار فراواقع گرایی هست تا صد سال تنهایی مارکز از این امر تبعیت می کنند.
علت موفقیت کتاب رولینگ حداقل در بازار و گیشه این بود که رولینگ معیارها ، المان ها کلی داستان را در ابتدای کتاب بهتر از انتونی بیان کرده بود



فکر کنم جواب دو قسمت اول برهان ِ خلف شما را داده باشم ، اما من باب قسمت ِ سوم.
ولتر فیلسوف آلمانی یک حرف بسیار جالبی را می زند " اگر تمام دنیا به یک چیز احمقانه اعتقاد داشته باشند ، آن چیز همواره احمقانه خواهد ماند" ، حرف شما هم به نحوی مصداق همین عقیده هست. فروش خوب و گیشه به هیچ عنوان دلیل ِ موفقیت یک کتاب نبوده و نخواهد بود. متاسفانه باید بگویم این یکی از پیش پا افتاده ترین دلیل هایی است که می توان آورد.
در همین ایران ِ خودمون ، کتاب های ِ جناب مودب پور قریب به اکثریتشان به چاپ بیستم رسیده اند. ایا اینها دال بر خوب بودن ِ کتاب هایِ ایشون هستند ، آیا ما می توانیم بگوییم چون کتاب های ِ ایشون پر طرفدار بوده ، ایشون نویسنده بزرگتری نسبت به صادق هدایت هستند. ایا ما می توانیم بگوییم چون کتاب های رولینگ پر طرفدار بوده اند ، ایشون از استاد تالکین بهتر هستند. آیا ما حق داریم بگوییم چون مردم کتاب های ِ خانم رولینگ را می خواندند ، ولی سراغ شاهکار جاودانه لئو تولستوی ؛ یعنی جنگ و صلح نمی رفتند. هری پاتر از شاهکار ِ تاریخ ادبیات جهان بهتر بوده... متاسفانه دلایل ِ شما کاملا غلط هستند ، در واقع شما با فرض ِ غلطی دلایلتان را بیان می کنید و معیار هایی را مسلم فرض کردید که به هیچ عنوان درست نیستند.
جالب تر ان که از تمام پست بنده فقط قسمت اخر را نقل کردید و با کمال فروتنی اظهار داشتید که تمام مطلب بنده همین بوده.... نصف پست ِ من مقدمه ای بود که شملا فقط این حرف ها را به بنده تحویل ندهید . بعد شما دقیقا این حرف را می زنید.
خواهش می کنم کمی منطقی تر برخورد کنید.


ویرایش شده توسط وینسنت ولنتاین در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲۴ ۲۱:۳۰:۰۶


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۷

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
من همه پست شما رو خوندم ولی چون طولانیه بحث رو متمرکز کنیم راحت تریم که از این شاخه به اون شخه و فرافکنی نشه.در نتیجه فک میکنم این لب مطلب شما باشه:
نقل قول:
در کل نباید فراموش کنیم که حتی همان معیارهای اولیه و تعریفش از فضای داستان کاملا تقلیدی بوده
در واقع حتی معیار های ِ اولیه هم برای ی رولینگ نیست و خواهش می کنم این دزدی ادبی آشکار را به یک الهام گرفتن ِ ساده نسبت ندهید. خواهش می کنم برای ِ توجیه این تقلید گریبان گیر کهن الگو های ِ یونگ و ناخودآگاه جمعی وی نشوید.
با تشکر از وقتی که گذاشتید.


فک کنم با برهان خلف ثابت کنم بهتره:

1)کتابهای رولینگ صرفا یه تقلید کورکورانه س و در نتیجه همه میتونن مثل این کتاب رو بنویسن!!

2)کتابهای رولینگ هیچ چیز خلاقانه ای نداشت و نتونست بعد از مدتهای مدید توجه انسانها رو از وسایلی مانند تلوزیون،کنسولهای بازی،کامپیوتر و زیر شاخه هاشون به کتاب خوانی جلب کنه!!

3)کتابهای رولینگ بنا به دو دلیل بالا نتونست هیچ رکوردی ائم از آمار فروش کتاب،ترجمه به زبانهای مختلف،صف کشیدن پیش از موعد برای خرید کتاب و پیش خرید کتاب،حتی فروش بالای فیلمهای ساخته شده بر مبنای این کتاب و... رو بشکنه!!

---------------------

ولی گذشته از اختلاف نظر کاملی که با هم داریم باید از وقت و حوصله و بحث موشکافانه ای که انجام دادی تشکر کنم.



Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۷



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۹ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۳۶ سه شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
به نام آن که بدان اعتقاد داریم
با سلام خدمت شما دوستان ِ عزیر
قبل از شروع بحث باید به عرضتان برسانم که مدت زیادی را صرفِ این کردم تا تاپیکی را پیدا کنم که محتوای ِ آن نقد و تحلیل آثار رولینگ باشد ، ولی متاسفانه جست و جوی ِ بنده نتیجه نیافت. البته شما هم باید به بنده حق بدید ، چرا که در میان خیل ِ تاپیک های ِ هرز این انجمن ، پیدا کردن تاپیک مربوطه کاری بس دشوار و ناممکن می باشد. پس اگر در محفل اشتباهی این پست را می زنم
بنده را به بزرگی خود عفو نمایید.


مقدمه

وقتی نویسنده ای شروع به نوشتن ِ یک کتاب می کند ، باید چند فاکتور را برای خودش مطرح کرده و بعد شروع به نوشتن کتاب بکند.

یک نویسنده قبل از نوشتن کتاب باید مشخص کند که در چه ژانر یا بهتر بگم مکتب ادبی می خوهاد داستان را بنویسد. بعد از مشخص کردن این مهم ، باید تعریف و چهار چوب کلی اون ژانر را برای خودش ترسیم کند و طبق تعریفی که از اون ژانر شده داستان خودش را بنویسه و شخص نقد کننده باید توجه داشته باشد که هنگام نقد داستان با توجه به معیار های ژانری که نویسنده در قالب آن ، داستانش را می نویسد ، داستان مربوطه را نقد کند.

زمانی هست که نویسنده وقتی می خواهد داستانش را بنویسد ، این فاکتور را به این شکل رعایت نمی کند. به این معنا ، که وقتی می خواد ژانر داستان را مشخص کند ، می آید معیار ها و تعاریف آن ژانر را عوض می کند ، چرا؟ برای این که می خواهد یک چیز نو خلق کند . برای این که می خواهد دیدگاهش را نسبت به اون ژانر فراتر ببره. نمی خواد خودش را محدود به تعاریف بکنه.
کاری که نوابق تاریخ ادبیات کردند و یک منتقد هیچگاه نیامد اثر آنها را با توجه به معیار ها و المان های خودش نقد کنه . واضح تر حرفم را می زنم یک منتقد ، یک اثر وقتی بر اساس تعریف ژانر مربوطهد مورد نقد قرار می ده که فرد خاطی در آن ژانر داستان نوشته باشه ، ولی اگر فردی بخواد پا را فراتر بزاره و تعاریف را عوض کند ، یک منتقد تعاریف شخص را مورد نقد قرار می دهد و باید به این مهم توجه داشته باشد که هنگام نقد یک اثر که نوسینده در آن تعاریف و معیار ها را تغیر داده ، به هیچ عنوان تعاریف پایه اون ژانر را در نقدش دخالت نده.

برای هضم بهتر این مطلب من برایتان یک مثال می زنم.
همه ی شما مطمئنا کتاب صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز(پایه گذار واقع گرایی جادویی) را خواندید. همان طور که مطلع هستید ، صد سال تنهایی انقلاب ادبی را در اروپا برپا کرد و به طور کلی نوع و مضمون نگارش ها را تغییر داد. وقتی ما می گیم صد سال تنهای ، یک مجیک رئالیسم یا رئالیسم جادویی هست ، به این معنا که دنیایی واقعی با علت و معلول خاص خود پدید امده، مابه عنوان یک منتقد وقتی می خواهیم این اثر را نقد کنیم .هرگز بر اساس تعریف مکتب رئالیسم این اثر را نقد نمی کنیم . برای نقد این اثر ما هرگز از المان ها و معیار های خود استفاده نمی کنیم به این دلیل که صد سال تنهایی تعریف ها را عوض کرده و باید بر اساس تعریفی که گابریل گارسیا مارکز از ژانر رئال کرده این اثر را نقد کنیم ، یعنی بر اساس معیار های نویسنده.

نتیجه کلی که من از این حرفام می خواهم بگیرم.
ما حق نداریم که همیشه یک اثر را که المان هایی از المان های ِ مورد نظر ِ ما در آن دیده می شود را با معیار های خودمان بسنجیم ، چرا؟ چون این به معنای محدود کردن یک ژانر است ، هیچ وقت فراموش نکنید که صد سال تنهایی ها و مکتب های ادبی چه طور به وجود آمدند.


تعریف ها به وجود آمده اند که تغییر پیدا کنند .ما هنگام نقد یک اثر به هیچ عنوان حق نداریم بگوییم که این اثر در قالب فانتزی نوشته شده و این قالب باید این ویژگی ها را داشته باشه و اگر نداره باشه یک ایراد به حساب می آید. این یعنی محدود کردن یک ژانر ، این یعنی رد این جمله معروف که « تعریف ها به وجو آمدن که تغییر پیدا کنند»


یک اثر را باید با معیار های نویسنده نقد کنیم ، یعنی به نقد معیار ها بپردازیم حال ممکنه این معیارها در چهارچوب ژانر و تعاریف آن باشند و بعضی اوقات ممکنه فرا تر روند .


ما نباید خود را محدود به تعریف ها بکنیم ، و اگر اثری از این تعاریف پیروی نمی کرد ، نباید بگیم که یک نقص برای ِ اثر مربوطه به حساب می آید.


ادامه بحث را با نقل قول کردن خلاصه مقاله ای ادامه می دهیم

یک منتقد معروف آمریکایی در مجله نیویورک تایمز اعلام کرد نویسندگان جهان دو دسته هستند.دسته اول اصول گرا هستند و دسته دوم نوگرا هستند.
اصول گراها خود را محدود به چهارچوب ها ، الگوها و تعریف ها می دانند.هنگام خواندن داستان هر چقدر هم که جذاب باشد ما شاهد المان های نو و تازه ای در داستان نیستیم. داستان ایده نو و تازه ای را به ما نمی دهد. این دسته از نویسندگان خود را محدود به تعریف ها کرده اند و برای نویسندگی خود مرزی را قائل شدند و پارا فراتر از آن نمی گذارند. مرز و محدوده این نویسنده تعریف ها است.
دسته دوم نویسندگان نوگرا هستند. این دسته از نویسنده ها خود را محدود به تعریف ها ، الگوها و معیار ها نمی دانند. این نویسندگان برای نویسندگی خود مرز و قلمرویی ندارند، مرز و قلمرو این نویسندگان ذهن خلاق آنهاست. پدید آودن چیز نو عملا به این معنای نیست که ما تعریف ها را تغییر دهیم در مفهومی کلی تر به این معنا هست که نوشته به مخاطب مطلبی نو بدهد . سیر گذر داستان تکراری نباشد.
اکثر نوابغ ادبی ما نوگرا هستند ، چرا؟ چون خود را محدود به سبک و نوع نوشته ها نکرده اند. برای درک بهتر این مطلب برایتان یک مثال می زنند.
از یک فیزیک دان بزرگ( منتسب به نیلز بور) می پرسند دانشمندان دنیا چند دسته اند؟ وی جواب می دهد دو دسته اند.دسته اول کسانی هستند که در طول عمرشان هزاران کتاب را ,خوانده اند و وسعت اطلاعاتشان به مراتب بیشتر از دسته دوم هست. ولی از خودتفکری ندارند. تفکر این دسته از دانشمندان محدود به کتاب های که خواندند هست. تفکر انها محدود به الگو ها و تعریف هست. ولی دسته دوم کسانی ستند که شاید اطلاعاتشان از دسته اول کمتر باشد ولی از خود تفکر دارند. محدود به الگوها ، کتاب ها و معیارها نیستند. ذهن آنها حد و مرزی ندارد. نوابغ علمی جهان همیشه جزو دست دوم بوده اند. علم به خاطر همین طرز تفکر هاست که پیشرفت کرده درست مثل ادبیات که به خاطر این نوع اندیشیدن ها پیشرت کرده.
وقتی از گابریل گارسیا مارکز در ارتباط با سه شاهکار او یعنی صد سال تنهایی ، پاییز پدرسالار و عشق سالهای وبا پرسیدند. گابریل فقط جواب داد من کار بزرگی نکردم. فقط خاطرات دوران گذشته را به تصویر کشیده ام. این تنها صحبتی که گابریل از سه شاهکار خود کرد. گابریل نگفت که من چه معیارهایی داشتم ، چه کار کردم و...
کتاب صد سال تنهایی به این دلیل رئالیسم جادویی نیست که ما شاهد ازدواج های خانوادگی و دم درآوردن فرزندان خانواده هستیم یا به این دلیل که روح ملکدیاس در خانه بوئندیا ها مشغول پرسه زدن هست. به این دلیل رئالیسم جادویی هست که المانها و الگوها و فضای های تازه ای را به ما نشان میدهد. مخاطب هنگام خواندن صدسال تنهایی کاملا به محدوده بی حد و مرز تفکرات گابریل پی می برد و غرق ِ در آن می شود. به این دلیل گابریل گارسیا مارکز یک نویسنده بزرگ شده. به دلیل این که محدود به الگوها نیست. مرز و محدوده مارکز تفکرات نویسنده هست.
من از حرفام یک نتیجه را می خواهم بگیرم. وقتی یک نویسنده با معیارها و تعاریف و المان هایی نو دست به خلق اثری می زنه. مخاطب هنگام خواندن اون اثر باید متوجه تازه بودن و نوگرا بودن اون اثر بشه. اون موقع هست که اون معیارها ارزشمند هست .
ولی درغیر این صورت معیارهای نویسنده نتوانستند نوگرایی لازم را پدید بیاورند ؛ ارزش لازمه را ندارند.
کار یک منتقد تشخیص این معیارها در داستان و نقد آنهاست. یک اثر وقتی ارزشمند هست که یک منتقد حرفه ای و باتجربه متوجه معیار های نو اثر بشه در غیر این صورت اثر ارزش لازمه را نداره

و اما قبل از شروع نقد یک نکته دیگر است که لازم می دانم آن را با شما دوستان ِ عزیز در میان بگذارم.

داستان و فضا را چطور نقد کنیم؟
برای نقد یک فانتزی اول باید چهار چوب کلی جهانی را که در آن داستان به وقوع می پیوندد را تعیین کنیم. یعنی باید مشخص کنیم که دنیای فانتزی مد نظر ما از چه علت و معلول هایی تبعیت می کند
یک نویسنده از ژانر فانتزی با معیار هایی که در ذهن داره دست به خلق یک دنیا می زند . نویسنده علت و معلول ها و شرایط اون دنیا را فراهم می سازه و با توجه به اون دنیا کارکترها را پدید می آورد. نویسنده باید توجه داشته باشه که از طرز لباس پوشیدن افراد تا خصوصیات اخلاقی شان باید متناسب با نوع دنیا باشه..
ما به عنوان یک منتقد باید به نقد این علت و معلول ها بیندازیم که آیا باعث شده اند که کارکتهای خوب بوجود آورده شود یا نه..
. یا این که ما به نقد این موضوع بپردازیم که آیا شخصیت های داستان رفتارشان با این دنیا مطابقت دارد یا خیر

بیش از این سر ِ شما را درد نمی آورم ، حال به سراغ نقد گذرای ِ سری هری پاتر می رویم.


.
اگر ما قبول کنیم که رولینگ اثرش ،یک اثر فانتزی است.
با توجه به این امر هر پاتر را نقد می کنیم که رولینگ اطلاعی از ژانر فانتزی نداشته(به گفته خودش). یعنی رولینگ هنگام نوشتن هری پاتر ، اثر را با معیار های خودش نوشته است . بهتر بگم فانتزی را از دیدگاه خودش تعریف کرده و با توجه به معیار های خودش نوشته بدون این که اطلاع داشته باشه کتابی که می نویسه ژانرش فانتزی هست. در نتیجه ما نمی تونیم این اثر را بر اساس تعریف های کلیشه ای فانتزی نقد کنیم. یعنی این که فانتزی باید این ویژگی ها را داشته باشن و چون نداره این اثر ، ضعیفه!
همان طور که گفتم این دلیل نمی شود که اگر در یک اثر معیار هایی دیده شد که با معیار های ما مطابقت نداشت ، ما باید اون اثر را با توجه به معیار های خودمان نقد کنیم. این کار کاملا اشتباهه. این به معنایی محدود کردن دیدگاهمان به یک ژانر هست.

رولینگ دنیایی را برای خودش تجسم کرده با معیار های خودش ، در این دنیا هر اتفاقی می تونه بیفته. هر شخصیتی با هر ویژگی می تونه به وجود بیاد ، چرا؟ برای این که معیار ها را نویسنده مشخص کرده و این معیار ها این اجازه را به نویسنده می دهند که این دنیا را با این ویژگی ها پدید بیاره .
باید توجه داشته باشیم که هرچند دستِ نویسنده در چگونگی خلق کاراکتذ ها باز است ، ولی شخص نویسنده باید به اصول شخصیت پردازی هم آگاه باشد. یعنی این که وی باید توجه داشته باشد که عامل های ِ محیط ، اجتماع ودیگران در تقابل با کاراکتر مورد نظر ، تاثیر بسزایی را روی کاراکتر می گذراند. به طور کلی نویسنده حق این رات ندارد که شخصیتی را خلق کند و این شخصیت بدون ِ هیچ دلیلی بد باشد.
ما برای نقد اثر باید به نقد معیار های نویسنده بپردازیم . به این دلیل که چون بعضی از معیار های یک اثر مطابقت با معیار های ما دارند، نباید اون اثر را محدود با تعریف ها بکنیم

خیلی خوب ، از توجه شما تا به این جا سپاس گذارم ف حل با در نظر داشتن موارد ِ بالا به نقد اثر می پردازیم.
زمانی هست که ما از روی احساس برای نقد سری هری پاتر این گونه به نقد کتاب می پردازیم. در این مجموعه کاکتر های خوب داستان یک پیروز از پیش تعیین شده هستند.این در صورتی هست که کارکتر های بد داستان بر خلاف کارکترهای خوب داستان هدفمندتر هستند. لرد سیاه برای رسیدن به هدفی که در نزد خودش مقدس هست دست به هرکاری می زنه. تلاشی که می کنه به مراتب بیشتر از کارکترهای خوب داستان هست و سرانجام به هدفش می رسه ولی به راحتی آب خوردن هدفی را که این همه براش زحمت کشیده را از دست می ده و این در حالی هست که هری هدفش در پشت غباری از مه مدفون شده و به کمک دیگران این مه به کنار می ره و هری تنها کاری که می کنه این هست که در جاده اسفالت شده ای ، قدم بر می دارد.علاوه براین شرایط در دنیای رولینگ طوری فراهم شده که «هری» پیروزی از پیش تعیین شده باشه ، قضیه آوردن جان پیچ ها به اون شکل ناگهانی ، نشان از صحت این حرف دارد..

ما هنگام نقد داستان در ارتباط با این امر می گوییم این اتفاق در دنیای ما قابل درک نیست ، کارکترهای دنیای واقعی این گونه بچه گانه رفتار نمی کنند. پیروزی در دنیای واقعی به این راحتی به دست نمی آید. هیچ کس پیروزی از پیش تعیین شده نیست. ولی این جملات کاملا غلطه، چرا؟ برای این که ما نباید دنیای رئال خودمان را با دنیای ِ غییر رئال رولینگ یکی کنیم. ما باید بگیم که در دنیای رولینگ که المان ها و معیارهای خاص خود را دارد ، این اتفاقات حتی می تواند یک امر طبیعی تلقی شوند.در اصل ایرادی به این اتفاقات وارد نیست. ایراد اصلی به دنیای رولینگ وارده که شرایط به وقوع پیوستن این اتفاق را فراهم کرده .
اما حالت دومی که به وجود می آید این هست که دنیای رولینگ اجازه به وجود امدن چنین شرایطی را نمی دهد ، در نتیجه پدید آمدن این شرایط باعث غیر طبیعی شدن داستان می شه در این شرایط اشکال از دنیای رولینگ نیست این ضعف نویسنده به حساب می آید

تا به حال به این نکته توجه کرده ایم که چرا کتاب رولینگ مخاطب را به خودش جذب می کنه؟ ایا تا به حال کسی ازخودش سوال کرده که چرا خیلی ها باوجود این که می دانند شروع داستان یک تقلید اشکار هست باز هم کتاب را می خوانند؟ باز هم جذب کتاب می شوند؟
در ابتدای نقد معیارهای رولینگ برای نوشتن کتاب را مشخص می کنیم.
رولینگ اطلاعی از سبک ها نداشته ولی مطمئنا اثاری همچون ارباب حلقه ها ، افسانه نارنیا ، گروشام گرینج و دیگر اثار فانتزی را خوانده بود. از عقاید و معیارهای نویسندگان الگو گرفته بود و با توجه به المان هایی که از کتب فانتزی گرفته بود و با مطالعی که در زمینه افسانه های مرتبط به جادو و جادوگری داشته دست به نوشتن هری پاتر می زنه. ما به عنوان یک منتقد پس از مشخص کردن معیارهای کلی و الگوهای رولینگ برای نوشتن کتاب باید به نقد کتاب بپردازیم. در بین کتاب هایی که رولینگ خوانده بود اثار آنتونی هورویتس بدجوری روی افکار رولینگ برای نوشتن داستان تاثیر گذاشته بود.ولی سوالی که برای ما مطرح می شود ، این هست که چرا کتاب رولینگ که فضا و المان هاش تاثیر پذیرفته از دنیای فانتزی آنتونی هست از این اثر موفق تر می شه؟
درسته محبوبیت دال بر برتر بودن یک اثر نیست ولی محبوبیت برای هر کتابی به وجود نمی آید. به خصوص وقتی که المان های دو اثر کاملا نزدیک به هم باشند. یک مخاطب معمولی هنگام خواندن یک اثر مثل آرزوهای بزرگ اثر استاد دنیای رئال یعنی چارلز دیکنز کاملا جذب کتاب می شه
ولی همون مخاطب جذب کتابی که المان ها و معیارهاش کاملا منطبق بر آثار دیکنز هست نمی شود. ما فرض را بر این می گذاریم مخاطب کاملا با معیارهای نویسنده کتاب اشنا باشه ، ولی باز هم جذب اون اثر نمی شه. این بخاطر تکراری بودن یک اثر نیست این به معنای این هست که دیکنز معیار ها ، المان ها ، علت و معلول های داستان ، هدف داستان ، چهارچوب کلی داستان را طوری بیان کرده که مخاطب و منتقد از هر قشری که می خواهد باشه متوجه این معیارها می شود .
به این معنا که نویسنده خوب کسی هست که ، لازم نیست برای بیان مقصودش شروع به سخن رانی در ارتباط با معیارهایش بکنه ، معیارها کاملا مشخص هستند. تمامی اثر های دنیا از شعر های اندره که پایه گذار فراواقع گرایی هست تا صد سال تنهایی مارکز از این امر تبعیت می کنند.
علت موفقیت کتاب رولینگ حداقل در بازار و گیشه این بود که رولینگ معیارها ، المان ها کلی داستان را در ابتدای کتاب بهتر از انتونی بیان کرده بود
حال به سراغ نقد دنیای ِ رولینگ می رویم.
دنیایی فانتزی در کنار دنیای ِ رئال ما ، دنیایی به دور از جریان های سیاسی و اجتماعی روز دنیا ، دنیای که توش انرژی هسته ای ، بمب اتم ، جنگ سرد و گرم ، تحریم های اقتصادی و دغدغه های امروز بشر در آن جایی ندارد. زندگی کردن در چنین دنیایی که هیچ یک از دغدغه ای بشر را ندارد در نگاه اول بسیار دل پذیر به نظر می رسد. خوب حالا بهتره نگاهی به مشکلات یک پسر یازده ساله در زندگی امروز بیندازیم. اوج مشکلات یک پسر یازده ساله شاید قرقر های مامان برای جمع کردن اتاق ، شستن ظرف ها و حمام کردن باشه! تمام کارهایی که در دنیای رولینگ با خواندن یک ورد انجام می گیره. پس برای یک فرد یازده و در مفهومی کلی تر برای بچه ها ؛ دنیای رولینگ یک مکان ایده آل هست و حتی می تونیم بگیم برای تمام سنین یک مکان ایده ال می باشد ! ولی ما شاهد آن هستیم که شرایط و المان های دنیای رولینگ این زمینه را فراهم می سازند که ما شاهد دو جناح خیر و شر در این دنیا باشیم. برای همین به بررسی این دو جناح می پردازیم.
لرد ولدمورت نماد شر در داستان هری پاتر هست. لرد سیاه از بدو تولد شر زاده شده طوری که با خواندن کتاب به این تفکر می رسیم که لرد سیاه تنها برای نابود کردن دنیا به وجود آمده و برای انجام این کار دست به هرکاری می زنه. طوری که ما شاهد ان هستیم که در سن یازده سالگی در یتیم خانه مشغول اذیت کردن بچه ها هست. ولی هدف لرد سیاه چیه؟
معیارهای رولینگ در دنیای فانتزی که دست به خلق آن زده شرایطی را به وجود آمدن ، مردی را پدید می آورند که از بدو تولد پلید است ، ولی در بالا تر به این موضوع اشاره کردیم که وجود کاراکتر شر مطلق در داستان ، چهره خوشی ندارد. با این وجود این معیارها که باعث به وجوآامدن چنین شخصیتی شده اند ، مطمئنا باید شرایطی برای خود نمایی دارک لرد داستان را بدهند. مخاطب با توجه به معیارهای رولینگ این انتظار را از لرد ولدمورت دارد.ولی این اتفاق نمی افتد
کارکتر لرد ولدمورت در سه کتاب اول تقریبا ما فقط اسمش را می شنویم و بعد ناگهان ظاهر می شود . سوال اینجاست شخصیتی تا این حد پلید بعد از ظاهر شدنش چه کار می کند؟
لرد ولدمورت پس از ظاهر شدنش تنها نقش یک عروسک خیمه شب بازی را بازی می کند طوری که ما شاهد حضورش در داستان نیستیم. مخاطب ترسی از این شخصیت ندارد. چطور ممکنه شخصیتی که تا این حد برای رسیدن به هدفش تلاش کرده و از شروع داستان بد نشان داده شده ، هنگام ظهورش هیچ کاری نکند. این جاست که ما می گوییم سیر کتاب غیر طبیعی هست!
یعنی این که رولینگ با معیارهای ِ خودش دنیایی را با المانها و علت و معلولهای خاص خود را پدید میآاورد. تمامی اتفاقاتی که در این دنیا می افتد باید در محدوده تعریفی باشه که رولینگ از معیارها و شرایط اون دنیا کرده. حال ممکنه تعریف رولینگ از دنیایی که پدید آورده غلط باشه و یا ممکنه اتفاقاتی که می فته خارج از تعریفی باشد که رولینگ از دنیای اطرافش کرده.
تبدیل لرد سیاه به یک عروسک خیمه شب بازی ، کم بودن نقش وی در داستان ، بی اثر بودن وی و در آخر مرگ تحقیرانه دارک لرد که از ابتدای کتاب فضاسازی برای قدرت نمایی او فراهم شده بود در برابر هری پاتر ؛ تماما به این دلیل هست که رولینگ از محدوده تعریفی که از فضای داستان کرده خارج شده.وقتی ما کارکتری پدید می آوریم و در طول داستان بر شر بودن و پلید بودن آن تاکید داریم و برای این کار زمینه سازی لازم را انجام داده ایم یعنی معیارها و اساس دنیای مان را طوری پدید آورده ایم که شاهد ظهور خوف ناک این شخصیت باشیم ، نمی تونیم این کارکتر را به یک عروسک خیمه شب بازی تبدیل کنیم.
رولینگ با آوردن ناگهانی ایده ی جاودانه سازها ، هدایای مرگ و... بدون این که زمینه سازی برای اوردن این المانها در داستانش در جلدهای اول کرده باشد ، در واقع دارد از تعریفی که از دنیایش کرده است خارج می شود.
وقتی کسی تعریف ها را عوض می کند در اصل خود را محدود به تعریف های خود کرده است یا به قول اون منتقد آمریکایی خود را محدود به تفکراتش کرده ست. وقتی رولینگ به طور ناگهانی ایده هایی به ذهنش خطور می کند و از جلد چهارم به بعد می خواهد کارکترهای داستان را وارد دنیایی جدید بکند ، دارد از تعریفی که از دنیای خودش کرده است خارج می شود و این به معنای شکستن چهارچوب داستان و غیر عادی کردن سیر منطقی داستان هست.
وقتی نویسنده المانی را می خواهد وارد داستانش کند. باید یک پروسه کامل برای ساختن زمینه ای برای اوردن آن بکند. یک نویسنده نمی تواند سرخود عمل کند. برای همین هست که اولین فاکتور برای نوشتن کتاب ، ایده آن و این که چه اتفاقی می خواهد در آن رخ دهد هست. کاری که رولینگ نکرد. او به طور ناگهانی از جلد چهارم ایده هایی به ذهنش خطور کرد و آنها را وارد داستان کرد بدون این که برای آوردن این المانها و ایده ها از پیش تفکری کرده باشد. درسته ما محدود به تعریف ها نیستیم ولی ما محدود به تعریفی هستیم که خود مان با توجه به دیگر تعریف ها کرده ایم. رولینگ تعریفی را از فضای داستانش کرد. معیارهایی را برای ِ آن پدید آورد. تمامی اتفاقاتی که در داستان می افتد باید زمینه ساز اتفاقات بعدی باشد. کارکتر راه می رود تا به قصد برسد راه رفتن کارکتر باعث یک اتفاق می شود.یک کارکتر نمی تواند بدون طی مسیر خود به مقصد برسد. اوردن مسئله جودانه سازها و شروع سیرغیر طبیعی از جلد 5 داستان به این معنا هست که بدون طی کردن راه نویسنده می خواهد به مقصد برسد. بنابریان یک نویسند برای آوردن ِ هر المانی در داستان باید زمینه سازی لازم را کرده باشد. حتی وقتی نویسنده بخواهد تعریفی را که خود کرده از فضای داستانش را عوض کند بازهم باید زمینه سازی لازم برای پدید آوردن ان تعریف را کرده باشد. بنابراین مهمترین اصل در نوشتن داستان تفکر یک نویسنده است . چیزی که رولینگ نداشت.

در کل نباید فراموش کنیم که حتی همان معیارهای اولیه و تعریفش از فضای داستان کاملا تقلیدی بوده
در واقع حتی معیار های ِ اولیه هم برای ی رولینگ نیست و خواهش می کنم این دزدی ادبی آشکار را به یک الهام گرفتن ِ ساده نسبت ندهید. خواهش می کنم برای ِ توجیه این تقلید گریبان گیر کهن الگو های ِ یونگ و ناخودآگاه جمعی وی نشوید.
با تشکر از وقتی که گذاشتید.


ویرایش شده توسط وینسنت ولنتاین در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲۴ ۱۶:۳۶:۰۲


Re: بحث در مورد اشکالات و اشتباهات در کتابهای هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۷

کلنل فابستر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۵ سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۰۴ شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
زابيني عزيز ، اين يك سبك كليشه ايست در داستانها و رمان هاي بلند كه قهرمان داستان رفته رفته به حقايق پي ببره و هسته اصلي خيلي از داستان ها بر اساس اين كليشه بسته شده ، پس من اجازه دارم اسم اين سبك رو براي خوره هاي كتاب خواني ملموس بگذارم.
من بخش مورد نظر شما در كتاب رو يك بار ديگه روو كردم و به جمله اي نرسيدم كه نشان دهنده ي اين باشه كه سورس اسنيپ تمام پيش گويي رو گوش داده ، ايراد شما هم به زمان بندي رولينگ هست و من با توضيحاتي كه دادم عملا گافي نميبينم ، اگر روي جملات كتاب بحث كنيم به نظرم خيلي بهتر باشه ، اون قسمتي رو كه ازش برداشت كرديد سورس اسنيپ كل پيش گويي رو شنيده ، ادرسش رو بديد تا بتونيم دقيق تر بررسي كنيم.


ویرایش شده توسط The Spirit در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۲۴ ۱۳:۵۳:۴۳







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.