هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

رولینگ: رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ!

فرستنده مونالیزا در تاريخ ۱۳۸۷/۱/۱۷ ۷:۳۰:۰۰ (1513 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص رولینگ
رولینگ
آپدیت شد، پرسش و پاسخ!
تصویر کوچک شدهاگر به یاد داشته باشید، چند هفته پیش اعلام کردیم که جی.کی.رولینگ به دعوت انجمن ادبی و تاریخی دانشکده، دانشگاه دوبلین در این دانشکده حضور یافت و جایزه جیمز جویس را دریافت کرد. در همان خبر اعلام کردیم او به برخی سوالات دانشجویان طرفدار هری پاتر پاسخ داده است.
حالا رونوشت کامل مراسم حضور رولینگ در دانشکده، دانشگاه دوبلین منتشر شده که هم اینک درحال ترجمه آن به فارسی هستیم
به محض کامل شدن ترجمه، آن را در همین خبر آپدیت خواهیم کرد.
فقط این را بدانید که رولینگ درمورد دامبلدور، اسنیپ، یادگاران مرگ و خیلی چیزهای دیگر صحبت کرده است
پس منتظر بمانید!

خبر آپدیت شده:

مراسم حضور رولینگ در سالن همایش دانشکده، دانشگاه دوبلین:

خانم رولینگ در این مراسم، هفتمین هری پاتر را، با صدای خودش برای صدها دانشجو طرفدار هری پاتر میخواند و به پرسش ها، پاسخ میدهند.

طرفداری که پس از ورود نویسنده محبوبش به سالن به وجد آمده بود، بلند فریاد زد «رولینگ، دوست دارم»، که رولینگ نیز درجواب گفت «منم شما رو دوست دارم ... شما کمی شلوغی، که اینم واقعا عالیه.»
رولینگ گفت که «صراحتا بگم که با تجربه نیستم، فکر میکنم از دو ماه پیش تاحالا چیزی نخوندم، بنابراین اگر کتاب رو کمی ناجور برای شما خوندم، من رو ببخشید. خب، میخوام قسمتی از یادگاران مرگ رو بخونم که ... کسی اینجا هست که کتاب رو نخونده باشه؟ ... خب؟ ...
قسمتی رو که میخوام بخونم مربوط به زمانی هست که رون برمیگرده»
(البته رولینگ در هنگام خواندن، دو مرتبه مکث کرد تا توضیحاتی را بدهد)

مکث اول:
«(هری) کنار رون زانو زد و دستش را با احتیاط روی شانه اش قرار داد» من دراصل نوشته بودم «محتاطانه بروی شانه رون قرار داد.»

مکث دوم:
«همزمان به طرف هم آمدند و یکدیگر را در آغوش گرفتند. هری پشت ژاکت رون را محکم چنگ زده بود.» نمیدونم چرا اینگونه نوشتم، من قبلا اینگونه ننوشته بودم، اما، اینجا برای این مکث کردم که به شما بگم، ویراستار امریکایی من خواسته بود در پایان تقریبا هر کتابی که نوشتم، آنها همدیگر را در آغوش بگیرند. او بهم میگفت «احساس نمیکنی، آنها در اینجا همدیگر را در آغوش میگرند؟» منم میگفتم نه! آنها بریتانیایی اند! (در همین لحظه حضار در سالن برای رولینگ کف میزنند!) پسران بریتانیایی اینکار رو انجام نمیدند! ولی همیشه میدانستم و میخواستم بهش بگم که سرانجام همدیگر را در آغوش میگرند، اما میدونید، برسر مرگ و زندگی بود.
دیگه موردی نیست. به هرحال، متاسفم که اینگونه نوشتم ... کجا بودیم؟ آها، آنجا که همدیگر را در آغوش گرفتند!
...

رولینگ پس از اتمام خواندن کتاب، به پرسش ها پاسخ میدهد، گفته شده است که از میان سوالات خیلی زیاد طرفداران، 10 پرسش برتر را انتخاب کرده اند تا نویسنده هری پاتر به آنها پاسخ دهد.

درمورد اسنیپ و دامبلدور، و اتفاقات بین آن دو ؟
پاسخ:
نه، من پیش از انتشار سنگ جادو میدونستم که نقشه چی بود. فکر میکنم درمورد اسنیپ ... آنها خیلی متفاوتند، با تفکر بیشتر بروی دامبلدور، شما چیز کمی درمورد زندگی مخفی دامبلدور میفهمید زیرا، نتیجه برخورد با هری همیشه درمورد خود هری بود، که این حقیقت را در هفتمین کتاب برای هری به دنبال داره که هری فکر میکنه «آخه چرا من هیچ وقت ازش نپرسیدم؟» حالا او به این فکر افتاده و هرگز نمیتونه به این جمله فکر کنه که «خب، درمورد تو چی وجود داره؟» میدونید، در پایان یکی از گفتگوهایشان که فکر میکنم پس از یه غم و اندوه اتفاق میافته، هری پشیمان میشه که چرا ازش نپرسید. و همچنین فکر میکنم که دامبلدور همیشه یه شخصیت خدا-گونه در بعضی مواقع برای هری بوده و هری در بیشتر اوقات احساس میکنه که نمیتونه از او سوالات شخصی بپرسه. اسنیپ ،در طرف دیگر، سرنخ های را درمورد او در تمام راه قرار دادم، زیرا همانطور که میدونید، در کتاب هفتم زمانی وجود داره که برای شما قضیه آشکار میشه و همه چی یکدفعه برعکس میشه و شما به این پی میبرید که چرا اسنیپ ... که اصلا انگیزه و نیت اسنیپ چی بوده. من باید درسرتاسر کتاب ها نقشه طراحی میکردم، چون زمانی فرا میرسید که شما میدید که واقعا داره چه اتفاقی میافته، این یه فریب مطلق برای خواننده است که در آن موقعیت فقط چیزی رو میبینه که قبلا ندیده، میدونید، «به هر حال، در پشت قضیه این اتفاق ها درحال رخ دادن بود.» پس من از نقشه ام خبر داشتم. این مراحلی از یه نقشه پیچیده بود البته، سنگ جادو برای تمام شدن زمان گرفت، به طور قطع من از همه چیزهای بزرگ درمورد اسنیپ و دامبلدور خبر داشتم، چون در بسیاری از جهات، آنها دوتا از مهمترین شخصیت های داخل کتاب هفتم بودند، البته به غیر از سه قهرمان داستان، هری، رون و هرماینی.


وقتی کتاب را مینوشتی، درمورد فیلم فکر میکردی؟
پاسخ:
صادقانه بگم، نه، البته اینم بگم در یه موقعیت به این فکر کردم، خب ... صحنه نبرد نهایی در هاگوارتز در یادگاران مرگ را وقتی مینوشتم به فکر تهیه کنندگان فیلم بودم تا صحنه جنگ زیادی برای آنها خرج نداشته باشه، چون میدونم این صحنه نبرد پرخرج ترین صحنه فیلم هری پاتر خواهد بود. البته مردم همیشه از من میرسند آیا هنگان نوشتن کتاب، تصویر دنیل، روپرت و اما واتسون رو میبینم یا نه؟ و منم میگم نه! البته تنها بازیگری که همیشه صداش در گوش و مغز من هست، ایوانا لینچ هست که واقعا برای خود نقش لونالاوگود بهترین بود. من ایوانا رو خیلی دوست دارم، اون خیلی خارق العاده است. وقتی اون برای نقش لونا انتخاب شد، من گفتم اون خود لونا هست، خیلی زیباست، خیلی عالیست، همیشه صدای زیبای او درگوش من هست، ولی من به غیر از او، هیچ بازیگری را در ذهنم نمیبینم و نمیشنوم. من موقع نوشتن صحنه های اسنیپ در کتاب، هرگز، آلن ریکمن (بازیگر نقش اسنیپ) را در ذهنم نمیبینم، البته به این معنی نیست که آلن ریکمن رو دوست ندارم.


اگر میتونستی با یکی از شخصیت هایی که نوشتی، ملاقات بکنی، کدام شخصیت بود و چرا؟
پاسخ:
این سوال خیلی بارها ازمن پرسیده شده و من همیشه جواب دادم و حالا هم میتونم بگم: قطعا دامبلدور، و از اینکه او را از داستان خارج کردم، معذرت میخوام. من دامبلدور رو خیلی دوست دارم، اون به نظر میرسه جواب همه چیزها رو میدونه. البته اون یه اشتباه وحشتناک رو در زندگی اش انجام داده، و مربوط به زمانی هست که جوان بود. با همه این حرف ها، بله، من دوست دارم به ملاقات دامبلدور برم، البته اینم بگم که دوست دارم هاگرید رو هم ببینم ولی قطعا بدانید برای ملاقات، دامبلدور را انتخاب میکنم

درمورد مخالفت پاپ، چه واکنشی دارید؟
پاسخ:
درمورد مخالفت پاپ بندیکت؟ خب، من زیاد دنبال خبرهای مخالفت پاپ بندیکت درمورد کتاب های هری پاتر نیستم، ولی میدونم که او با کتابهای هری پاتر مخالفت داره. اولا اینکه به شدت با سانسور مخالفم، این احمقانه و یه اشتباه بزرگی که کتاب ها رو ممنوع کنیم. دوم اینکه حالا که کتابهای هری پاتر تمام شده و کتاب هفتم و نهایی هم منتشر شده خیلی راحت تر میتونم بگم که فکر میکنم این کتابهای بیشتر جنبه اخلاقی دارند. آنها اصلا قرار نیست تبلیغ دین و آیین و مذهبیت باشد. هری پاتر کتابیست اخلاقی نه کتابی که مبلغ مذهبی باشد. من از بنایدگرایی در هر دینی که شامل دین خودم هم میشود، بیزارم.


تا حالا به این فکر کرده بودی که هری را در کتاب هفتم، بکشی؟
پاسخ:
اوه درسته، البته که بله، اما این فکر مربوط به سالهای قبل، در آغاز راه بود نه زمانیکه که کتاب های نوشته شدند، ولی بعد از آن دیگر به آن فکر نکردم. فقط یکبار فکر کردم که درپایان چه خواهد شد، و هرگز به این مطمئن به این فکر نکردم که بله، من میخوام اون رو بکشم! ولی از اینکه مردم به این فکر میکردند، خوشحالم.


شما احتمالا بحث ها و تئوری های موجود رو زمانی که کتاب رو مینوشتید، شنیدید، یا شایعه های که به وجود میومد. کدام برای شما جالب تر بود؟
پاسخ:
فرضیه احمقانه ای که بود این بود که دامبلدور، آینده هری است! البته فرضیه های احمقانه دیگه ای نیز بود مثلا نویل موقعی که در بیمارستان سنت مانگو برای ملاقات پدر و مادرش رفته بود و مادرش کاغذ آدامس خالی را به او هدیه میداد که البته یکی از لحظه های تلخ برای من برود، فرضیه این بود که مادرش درحال رد و بدل کردن پیغام های مخفی بروی کاغذ آدامس هست. البته فرضیه دامبلدور، آینده هری است احمقانه ترین فرضیه محبوب من است، هرچند افرادی هم وجود داشتن که بعضی چیزهای رو درست حدس میزنند، یادم میاد که یکبار یک خانمی چند سال قبل گفت «فکر میکنم اسنیپ عاشق لیلی بوده» و من فکر کردم که «خدای من، کجا رو اشتباه لو ندادم»

برای کتابهای آینده، یا کتابی مربوط به هری پاتر و یا کتابی کاملا متفاوت برنامه ای دارید؟
پاسخ:
خب، قطعا کار نویسندگی را ادامه خواهم داد، ولی حالا از اینکه فشار و یا ضرب العجلی برای نوشتن سریع کتاب ندارم، خوشحالم، چون 10 سال هری را لحظه به لحظه احساس میکردم. البته هری پاتر تموم شده و من میخوام فرهنگنامه یا دائره المعارفی بنویسم که ماجرها و یا موضوعاتی که در کتاب ها نیستند و یا من نتوانستم به آنها اشاره بکنم، را دربرگیرد.

درمورد شخصیت ها و اتفاق ها، چیزی هست که شما بخوای تغییرش بدی؟
پاسخ:
شاید بله، ولی نه شخصیت یا اتفاق، بلکه دوست داشتم کتاب پنجم، محفل ققنوس رو یکمی ویرایش کنم. هنگام نوشتن کتاب قدرت فشاری را روی خودم احساس میکردم که فکر میکنم این فشاری آثار خودش رو در کتاب نشون داد. نکته ناراحت کننده این بود که قانون محکمی رو وضع کردم که خودم بعدا در هدایتش درچار مشکل شدم. قانونی که باعث میشد در داخل و خارج از هاگوارتز نشه غیب و ظاهر شد چون لازم بود، هاگوارتز را به مکان امنی تبدیل کنم، اینکه در ادامه کتاب راهی را برای ورود و خروج هاگوارتز پیدا کرد، کاری خیلی سخت بود. من باز میگم که کاملا به آبرفورث بابت تونل، افتخار میکنم. آبرفورث و بز هایش را دوست دارم.

رولینگ در ادامه میگوید که دوست داشت یک شخصیت را وارد داستانهای هری پاتر بکند. این شخصیت را یک دختر معرفی کرد و گفت «اون دختر میتونست به عنوان دختر عموی ویزلی ها وارد داستان شود. اون دختر تنها بود و پیش خود ویزلی ها زندگی میکرد. البته اینطوری یک رغیب خیلی جدی هم برای هرماینی میشد»
رولینگ درمورد هم-جنس-گرا بودن دامبلدور نیز دوباره همان حرفها قبلی خود را تکرار کرد، او گفت که همیشه دامبلدور را یک هم-جنس-گرا میدیده است و البته این مسئله بزرگی برای او نبوده بلکه این به یه مسئله بزرگ برای مردم تبدیل شده است. او دوباره تکرار کرد که داستان درمورد این نبود که دامبلدور چجوری به این تمایلات کشیده شده است


منبع: SnitchSeeker
و با تشکر از gazette-du-sorcier
ارزش: 10.00 (1 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
sama
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۲۲ ۱۳:۵۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۲۲ ۱۳:۵۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۵/۱
از: بن بست اسپینر
پیام: 34
 Re: [en] JKR: Snape and Dumbledore Two of the Most Important Characters in "Deathly Hallows" [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
جالب بود ولي سوالاش خيلي هم تاپ نبودن.
fahimjuve
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۷ ۱۹:۴۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۷ ۱۹:۴۷
عضویت از: ۱۳۸۶/۸/۷
از:
پیام: 10
 Re: [en] JKR: Snape and Dumbledore Two of the Most Important Characters in "Deathly Hallows" [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
ای کاش اون دختر عموی رونмбл :banana: :bigkiss: رو وارد داستان می کرد . خیلی ناز می شد . رولینگ همیشه در برابر رون کم گذاشته.
aneityum
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۷ ۱۵:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۷ ۱۵:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۲/۲۹
از: گودریک هالو
پیام: 823
 Re: [en] [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
ایول دختر عموی ویزلی ها رو، اینجوری لج هرماینی درمیومد
feredo
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۶ ۱۵:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۶ ۱۵:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۲/۱۶
از: اسکاتلند در محل قلعه خانوادگی جدیدا هم با کنت همخونه شد
پیام: 54
 Re: [en] [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
زودتر دارم از انتظارش میسوزم
jinny
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۶ ۲:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۶ ۲:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۶/۹/۲۵
از: در به درم تو كوچه ها
پیام: 98
 Re: [en] [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
اي بابا اين رولينگ چقدر حرف ميزنه!
مرسي موناليزا جون جادوگران اگه تو رو نداشت چي كار ميكرد؟!!
malfurion
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۵ ۱۷:۲۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۵ ۱۷:۲۵
عضویت از: ۱۳۸۶/۱۲/۳
از: بارو \\\"
پیام: 109
 Re: [en] [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
امید وارم هر چه زود تر ترجمه کنی . چون همون طور که گفتی واقعا باید جالب باشه .
لرد پاتر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۵ ۱۶:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۵ ۱۶:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۱۲/۱
از: بالای جسد ولدومورت
پیام: 206
 Re: [en] [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
مرسی مونالیزا
اگه زودتر ترجمه را بدی باز هم مرسی
من فقط میخواهم بدونم برای اسنیپ چی میگه
zahra_sbmz
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۵ ۱۵:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۷/۱/۱۵ ۱۵:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۶/۱۲/۲۶
از: سر رام برو کنار!!! :@
پیام: 296
 Re: [en] [/en][fa]رولینگ و صحبت درمورد یادگاران مرگ![/fa]
جدی؟!؟!
خوب پی ما منتظره دومیش هستیم!!!
یعنی منتظریم ببینیم رولینگ چه گفته

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.