هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

جادو و جادوگری: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارواح

فرستنده پروفسور سوروس اسنیپ در تاريخ ۱۳۸۳/۶/۲۶ ۱۹:۵۳:۲۵ (3831 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص جادو و جادوگری
جادو و جادوگری
عجيب ترين حكايت از بازگشت ارواح

دست موميايي ملكه 3 هزار ساله مصر زنده مي شود و انتقام خود را از كاهنان امروز مي گيرد عكس هايي كه همسر لويي هامان سياح معروف فرانسوي از روح ملكه عصيانگر مصر گرفته است و بازو بندهاي اهدايي وي در موزه لندن موجود است.
در يك جلسه سخنراني كه در حضور ملكه انگلستان برگزار مي شد، ملكه اليزابت از لرد ”هاليفاكس“ درخواست كرد تا يكي از خاطرات عجيب خود را كه تاكنون در جايي بازگو نكرده است. براي افراد حاضر در آن جلسه بيان كند.

لرد ”هاليفاكس“ اين درخواست را پذيرفت و طي مقدمه كوتاهي اظهار داشت:

اخيراً فرهنگستان پادشاهي علوم در انگلستان موضوع بازگشت ارواج را مورد مطالعه قرار داده و از مردم انگلستان درخواست كرده بود كه آنچه اطلاعات درباره بازگشت مردگان دارند به فرهنگستان ارسال کنند كه بعضي از آنها حتي عكس ها و نقشه هايي را نيز جهت استناد ارسال كرده بودند. من قبل از بيان يك واقعه مستند شما را از تمسخر و تخطئه اين مساله برحذر مي دارم. به ويژه درباره حادثه اي كه برايتان حكايت خواهم كرد. زيرا علاوه بر من كنت ”لويي هامان“سياح و جهانگرد بزرگ فرانسوي كه افتخار حضورشان را در اين مجلس داريم و اكثر كشورهاي جهان را سياحت كرده است در اين مورد شهادت خواهد داد. به طوري كه ”لويي هامان“ مي گفت:

لرد”هاليفاكس“از ادامه صحبت خود منصرف شد و از سياح معروف فرانسوي خواهش كرد تا خودش روي صحنه بيايد و ماجراي دست خونين ملكه مصر را براي حضار تعريف كند. با تشويق حاضر ”لويي هامان“ پيش تربيون قرار گرفت و گفت:

باور كنيد نه به خاطر غرابت موضوع، چون خودم و همسرم شاهد اين قضيه هراس انگيز بوده ايم قادر به صحبت در اين باره نيستم. من از دوست عزيزم ”هاليفاكس“ خواهش مي كنم اين زحمت را از شانه ناتوان من بردارد و خودش به شرح موضوع بپردازد.

لرد ”هاليفاكس“ به اجبار رشته سخن را به دست گرفت و گفت:

”لويي هامان“ تا چند سال قبل كه دست موميايي شده اي كه حدود 3 هزار سال از مرگ صاحبش مي گذشت را در اختيار داشت و من از شخص او شنيده بودم كه چگونه و در چه شرايطي آن دست بريده را صاحب شده و به چه علتي ناگريز پس ازدو سال آن را از خود دور نموده است.

هنگام كشف مقبره ”توتان خامون“ در منطقه اي معروف به دره پادشاهان، مردم بومي مصر با خاطري آشفته و لحني هراسناك مي گفتند: چون اروپاييان به نام علم و دانش مقبره فرعون را شكافته اند و خواب 3 هزار ساله او را آشفته كرده اند فرعون ازآنان انتقام خواهد گرفت“.

حتي دانشمنداني كه از تاريخ فراعنه و مصر باستان اطلاعات عميقي داشتند و به هيچ وجه ترديدي در صحت اظهارات آنان نمي رفت از خودنمايي و انتقامجويي اشباح و ارواح حكاياتي باور نكردني كه خود شاهد آن بوده اند نقل مي كردند و مي گفتند:

”جسد موميايي شده يكي از فراعنه مصر در موزه مصر زنده شده و پس از يك سلسله عمليات ناپديد شده است“. حتي از وي فيلمبرداري هم كرده بودند. اما آنچه را كه من قصد دارم بگويم از آن هم عجيب تر است.

يك روز كه به خانه ”هامان“ رفته بودم ”لويي هامان“ براي من گفت:

اين دست موميايي شده را ”پاشا خديو اسمعيل“ يكي از پادشاهان مصري كه مدعي بود از نسل فراعنه مصر است به من هديه داده است . چون من بيماري مالارياي پاشا خديو اسمعيل را با داروهايي كه از فرانسه به همراه برده بودم درمان كرده بودم. او به عنوان قدرشناسي و اين كه هميشه به ياد او باشم اين دست موميايي شده را كه بازو بندي گران بها بر بازوي خود داشت. به من داد و گفت: اين هديه گرامي ترين و گرانبهاترين چيزي است كه در اختيار دارم و در تمام مصر نظير آن يافت نمي شود، زيرا اين دست متعلق به ”توتان خامون“ يكي از هفت دختر فرعوني است كه قبل از ”توتان خامون“ بر مصر سلطنت مي كرده است.

”توتان خامون“ كه اين دست موميايي شده به وي تعلق داشت بر عليه پدر خود دست به شورش زد و سرزمين هايي را نيز متصرف شد. اما كاهنان معابد او را به اتهام عصيان عليه پدر تكفير كردند و با سپاهيان معابد به فرعون پيوستند و شاهزاده خانم را شكست دادند. اما چون شانس ملكه عاصي بلند بود در ميان جنگ كشته شد و كاهنان براي اين كه او را به مجازات برسانند دست راست او را بريدند تا دست وي كه با شمشير عليه پدرش به حركت در آمده و باعث مرگ بسيار از مردم مصر شده بود در گور همراه پيكر او نياسايد و در نتيجه تا دنيا دنياست پيوسته در عذاب دايم باشد.

مصريان قديم عقيده داشتند: تمام اجزاء مردگان به ويژه رجال، فراعنه و افراد خاندان آنان در يكجا دفن شود تا دچار عذاب نشود، و حتي اگر يك بند انگشت هم از جسدي گم ميشد آنقدر جستجو مي كردند تا عضو گمشده را به جاي خودش بازگردانند.

تابوت ”توتان خامون“ در كناره دره فراعنه قرار داده شد. ولي طبق حكم كهنه معابد و سوگندي كه درباره مجازات او ياد كرده بودند،دست موميايي شده ملكه عاصي در تابوتش گذاشته نشده و مدت 30 قرن دست به دست مي گشت تا بالاخره از طريق ”پاشا خديو اسمعيل“ به من هديه شد و من نيز آن را به همراه خود به انگلستان آوردم و در سالن موزه شخصي خودم گذاشتم. ”لويي هامان“ كه به هيجان آمده بود و مثل اين بود كه طرز گفتار لرد ”هاليفاكس“ چندان راضي به نظر نمي رسيد، خودش ادامه داد ماجرا را بر عهده گرفت و گفت:

من شخصا به هر كجا كه مسافرت مي كردم،حتي در مسافرتهاي طولاني اين دست را از خود جدا نمي كردم چون هميشه وحشت داشتم كه مبادا به خاطر آن بازو بند قيمتي كه بر بازو دارد آن را از من سرقت كنند . يك روز كه در خانه مسكوني ام در ايرلند بودم متوجه شدم كه دست موميايي كه به سختي و استحكام چوب آبنوس و به رنگ تيره تنباكويي بود، تغيير وضع داده و انگشت سبابه اش را با وضع معناداري به طرف سقف اتاق نشانه رفته است.

لحظاتي چند با دقت به آن نگاه كردم و از خدمه و همسرم درباره علت اين مورد عجيب سوال كردم ولي آنها هم از علت آن تغيير حالت بي خبر بودند. ناگريز با فشار زيادي كه بر آن انگشت وارد آوردم آن را مجدداً به حال اولش بازگرداندم.

روز بعد با صداي جيغ يكي از خدمه به طرف سالن موزه ام دويدم. ابتدا فكر كردم سرقتي به اشياء موزه واردآمده است اما موضوع سرقت در كار نبوده با كمال تعجب ديدم كه گوشت و عضلات آن دست نرم شده است و در رگهاي آن خون وجود دارد و قطراتي از خون بر روي شيشه ميز چسبيده است. اكيداً غدغن كردم نه همسرم و نه مستخدمه ام در اين باره حرفي با كسي بزنند. زيرا توجيه اين مساله غير ممكن بود. اما در ماه ”مي“ سال بعد پس از مدتي كه دست ملكه عاصي مصر به حالت اوليه خود بازگشته بود مجدداً آثار حيات در آن ظاهر شده و خون تازه از آن مي چكيد.

وقتي به تقويم مراجعه كردم متوجه شدم اين اتفاق دقيقاً در روز بيست و دوم ماه مي هر سال اتفاق مي افتد و دست مرده زنده مي شود چون سال بعد در همان تاريخ دست را زير نظر گرفتم متوجه شدم آن دست موميايي شده مثل دودي از روزنه صندوق شيشه اي خارج شد. در اتاق را باز كرد ورفت و سحرگاه بازگشت و به همان صورت در صندوق جاي گرفت و شروع به زنده شدن نمود.

چون مي ترسيدم دچار جنون شده باشم از داستن كه از دوستانم بود و از پزشكي قانوني دكتر جانسون ولرد ”هاليفاكس“ عزيز دعوت كردم و از آنها كه دست موميايي شده ام را بارها در سالن موزه ام ديده بدند شگفت زده تاييد كردند كه آثار حيات كامل در آن دست موميايي موجود است و حال اين كه 3 هزار سال از موميايي شدن آن گذشته است .

”لويي ماهان“ يك گواهينامه رسمي از پزشكي قانوني و يك مجوز رسمي از دادستان و يك تاييد نامه رسمي از لرد ”هاليفاكس“ به حاضرين نشان داد كه اين ماجرا را تاييد مي كردند.

وقتي در آرشيو پليس اسكاتلند يارد وقايع شب تا صبح بيست و دوم ماه مي سه سال اخير بررسي شد، متوجه شديم دست موميايي به سراغ چند نفر مصري كه در نقاط مختلف كشورهاي فرانسه، آلمان و انگليس زندگي مي كرده اند رفته و آنها را به قتل رسانده است و چون پليس هر سه كشور نتوانسته اند رد پايي از قاتل بدست آورند نام وي را دست خفه كننده نهاده اند و شب هاي بيست و دوم ماه مي نيز گشت خود را چند نفره مي كنند. اما باز هم قتل طبق معمول رخ مي داد و هيچ رد پايي هم از قاتل بر جاي نمي ماند . در قانون انگلستان هم براي مجازات يك دست موميايي شده جنايتكار مجازاتي معلوم نشده بود و اصولاً اثبات اين مساله كاري غير ممكن بود.

در ماه اكتبر همان سال، به علت بروز انقلاب در ايرلند، زندگي در آن كشور بسيار دشوار شد. من و همسرم تصميم گرفتيم ايرلند را ترك كنيم و براي مدتی ساكن انگلستان بشويم تا اوضاع ايرلند بحران زده آرام گيرد. به همين منظور اموال و اجناس خود را بسته بندي كرده و به تدريج به لندن ارسال كرديم.

خدمه را نيز در شب آخر اقامتمان در ايرلند مرخص كرديم و من و همسرم تصميم گرفتيم روز بعد آن كشور را ترك كنيم اما در همين لحظه حيرت زده مشاهده كرديم از آن دست موميايي كه مجدداً زنده شده است خون مي ريزد. ما كه نمي توانستيم با آن كيفيت يك دست بريده خون آلود را به همراه خود از كشور خارج كنيم، به اتفاق همسرم تصميم گرفتيم آن را در آتش شومينه ديواري مان بياندازيم و خودمان را از شر نگهداري آن آسوده كنيم. من با ترس و لرز فراوان دست خون ريز را برداشتم و در حالي كه همسرم دعا مي خواند آن را در شومينه سوزان انداختيم.

”لويي هامان“ در حالي كه رنگ از چهره اش پريده و زبانش به لرزه افتاده بود، جرعه اي آب نوشيد و گفت: خداي من به محض اين كه دست را در آتش انداختيم واقعه اي رخ داد كه تا كسي به چشم نديده باشد نمي تواند باور كند،زيرا به عقل راست نمي آيد. ابتدا شيشه هاي در بزرگ تالار با صداي مهيبي شكست و ما تصور كرديم جمهوريخواهان و يا انقلابيون به خانه ما هجوم آورده اند. در حالي كه ازدر عقبي منزل قصد فرار داشتيم ناگهان در بلوطي و محكم تالار اصلي منزل تحت فشار فوق العاده اي شكست و با صداي مهيبي وسط تالار افتاد.

از جاي در كه از جاي كنده شده بود محوطه باغمان را كه نور ماه روشن شده بود ديديم روي سكويي زني كه فقط سر و شانه هايش پيدا بود بي حركت نشسته بود وقتي ما را متوجه خود ديد از جا برخاست و وارد سالن شد و مستقيماً به طرف آن اجاق رفت.

در روشنايي چراغ و آتش شومينه اندام وي كاملا ديده مي شد. روي سرش تاجي زرين مي درخشيد و بر اطراف آن انوار رنگارنگي ديده مي شد. گرداگرد آن ماري عظيم كه علامت خانوادگي فراعنه قديم مصر بود به چشم مي خورد كه حلقه زده،اما آماده حمله به نظر مي رسيد.

از كلاه و جواهرات كمربندش اشعه اي نوراني مي درخشيد كه نور چراغ و شعله آتش را تحت الشعاع قرار داده بود.

همسرم اشاره مرا دريافت و تند تند از او عكس مي گرفت. آن زن مقابل شومينه خم شد و بازوي چپ خود را در آن آتش سوزان فرو برد و دست راستش را كه ما در آتش انداخته بوديم برداشت و ما در نهايت وضوح ديدم كه دو دست خود را در بالاي سر به هم وصل كرد.

شاهزاده خانم زير اين شبح جز همان شاهزاده خانم باستاني عاصي مصر نبود. به عقب بازگشت. به در خروجي نزديك شد. لحظه اي با ديدگانش كه گويي در فضاي سالن بر جاي گذاشته بود به ما نگاه كرد و گفت: دوران 30 قرن مجازات من تمام شد. انتقام خود را نيز از اعقاب آن كاهنان خيانتكار گرفتم و اكنون آلوده به آرامگاه ابديم باز مي گردم . آنگاه دو بازو بند يكسان را از بازوان خود گشود و به طرف ما انداخت و رفت...

”لويي هامان” عكس ها و بازوبندها را به ملكه اليزابت تقديم كرد و با گزارشهاي ضميمه به موزه ملي انگلستان هديه شد. در حالي كه هنوز هم عده اي از حاضرين اين را يك داستان مي دانستند.

منبع خبر: http://www.khatereh.net/science/3613.html
ارزش: 10.00 (1 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
mina
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۴ ۱۶:۱۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۴ ۱۶:۱۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۱۳
از: دستشويي هاي هاگوارتز
پیام: 10
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
من هم انو باور ميكنم
ولي با جن ها كاملا مخالفم
mina
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۴ ۱۶:۱۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۱۴ ۱۶:۱۳
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۱۳
از: دستشويي هاي هاگوارتز
پیام: 10
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
مرلين اين حرفا چيه؟
خدا خودش گفته انسان اشرف مخوقاته
پس چه نيازي به اجنه داره
Saruman
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۲۸ ۲۲:۰۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۸/۲۸ ۲۲:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۰
از: تهرون!!
پیام: 102
 Re: یکی از حكايتهای بازگشت ارواح(!)
والا این یه حقیقته!
چه بخای چه نخای!

مصری ها در اون زمان به پیشرفتهایی عجیب رسیده بودند،ولی دیگه نه به اندازهء الآن!!!!!

مثلاً اونا 2000 سال قبل از اختراع باتری های امروزی یه جور باتری هایی ساخته بودن(اگه کسی شک داره به من پیام بده تا براش عکسشو بفرستم) ، دیگه اینکه مسافت دور کرهء زمین رو محاسبه کرده بودن که فکر کنم خیلی هاتون شنیده باشید و...

((من خودم در این باره خیی کتاب خریدم واز بین اون همه دو سری معتبرند (نه از نظر من ، بلکه توسط چندین مجلهء معتبر ) اگه کسی دوست داره بدونه به من پیام بفرسته چون دیگه حوصلهء tipe ندارم! )
پری دریایی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۱۷ ۱۰:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۱۷ ۱۰:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۲۷
از: حمام ارشدها_داخل تابلو
پیام: 120
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
وای ی ی ی ی ی
از این چیزای ترسناک نگید شب خوابم نمی بره :no:
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۱۷ ۸:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۱۷ ۸:۲۴
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
بله؟
مایکل گرنجر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۳ ۱۴:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۳ ۱۴:۱۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۶
از: غرب تهران
پیام: 143
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
سر کاریم؟؟
اگه این جور چیزای (یکم)عجیب رو باور نمیکنی و میگی خالیه معلومه که از دنیا بی خبری.البته من نمیدونم این مقاله راسته یا دروغ ولی میدونم این جور چیزا واقعیت داره.
SOOOSK
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۳ ۹:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۷/۳ ۹:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۴
از: چاه فاضلاب
پیام: 715
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
ملت مثل اينکه هنوز نفهميدين سرکار رفتين . واقعا که چقدر نابغه اين شماها
merlini
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۳۱ ۸:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۳۱ ۸:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۱
از: شیون آوارگان
پیام: 1286
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
بيگانه جان خيلي باحالي .. شما اين اطلاعاتو از كجا اوردي؟ نكنه اون كتابيو كه منم دارم تو هم داري
عزيزاني كه روي ايران بحث مي‌كنن بايد بگم كه اگه قاجارا نبودن تا الان اين حكومت جديد اون تيكه ها رو تقديم امريكا كرده بود.. اصلا چرا اينجا بحث سياسي مي‌كنين؟ فضا بايد فضاي جادويي باشه
half-bloodprince
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۷:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۷:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۷
از:
پیام: 460
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
با آموس هم صد در دصد موافقم
half-bloodprince
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۶:۵۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۶:۵۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۷
از:
پیام: 460
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
نقل قول:
این جن ها تا قبل از مبعث پیغمبر اکرم می‌توانستند تا آسمان چهارم بالا برند، و اطلاعاتی از قبیل سرنوشت و کار های که ما جادو می‌نامیم! را کسب کردند! یکسری از این جن‌ها با انسان‌هایی نیز در ازتباط بوده اند و مطالبی نیز ب آن‌ها آموخته اند، و بنابراین این انسان ها توانایی انجام کار‌های خارق العاده را داشتند! و بنابراین جادوگر بوده اند! اما از ابتدای مبعث ارتباط بین آسمان و زمین تنها از طریق رسول اکرم انجام می‌شد در نتیجه! تعداد جادوگران کم و کمتر شد!

شاید هم یکی از این جن ها با رولینگ ارتباط برقرار کرده باشه
جدی نگیرید
half-bloodprince
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۶:۵۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۶:۵۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۷
از:
پیام: 460
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
نقل قول:
damn it! اگه این قاجار ها نبودم الان ما کشورمون چند برابر بود! موافقید؟

100 درصد
مایکل گرنجر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۵:۳۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۵:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۶
از: غرب تهران
پیام: 143
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
چرا مهمان ها میتونن توی اینبخش ها بیان و نظر بدن؟؟؟پس عضو شدن برای چیه؟؟؟ لطفا یه کاری کنین که مهمان ها نتونن توی هیچ قسمتی بیان.
و یه مساله دیگه این که این حرفا چیه که جن ها میتونن تا آسمون چهارم برن؟ انسان بهترین مخلوق
خداست و تنها برتری جن اینه که زیاد عمر میکنه!
حالا غیب میشه یا نه رو من نمیدونم .
آموس ديگوري
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۴:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۴:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۳
از:
پیام: 85
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
بابا تو این همه ادم فقط کینگزلی کبیر نظرم را فهمید
منم همینو میگم دبگه
چرا ما باد از اون تمدن عظیم و پیچیده به این فلاکت افتاده باشیم که وقتی به یه غربی میگن ایران کجاست بگن بقل عراقه
aryo
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۴:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۴:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۷
از:
پیام: 1
 Re: بله
اين رو من كه از نور آسمان نوشيدم مي شناسم و مي دونم قدرت پليد انتقام چقدر شيرين اما زهر آلوده
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۱:۴۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۱:۴۷
 نگو!
نگو!
Biganeh
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۱:۲۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۱:۲۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۱۰
از: بعد از پل, دست راست دومين كوچه
پیام: 182
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
بگذارید یک مطلب را روشن کنم!:
اینکه جن بوده یا نبوده باید گفت که بله جن ها بودن! این جن ها تا قبل از مبعث پیغمبر اکرم می‌توانستند تا آسمان چهارم بالا برند، و اطلاعاتی از قبیل سرنوشت و کار های که ما جادو می‌نامیم! را کسب کردند! یکسری از این جن‌ها با انسان‌هایی نیز در ازتباط بوده اند و مطالبی نیز ب آن‌ها آموخته اند، و بنابراین این انسان ها توانایی انجام کار‌های خارق العاده را داشتند! و بنابراین جادوگر بوده اند! اما از ابتدای مبعث ارتباط بین آسمان و زمین تنها از طریق رسول اکرم انجام می‌شد در نتیجه! تعداد جادوگران کم و کمتر شد!
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۱:۰۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۱:۰۳
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
سلام

بابا اين مسخره بازيا چيه ؟؟ اين حرفا رو شما چرا باور مي كنين ؟ من نمي گم اين چيزا وجود نداره ولي فكر نمي كنم تا حالا كسي از اين چيزا ديده باشه !! من فكر مي كردم شما كه كتاباي هري پاتر رو مي خونين به اون به شكل يه افسانه نگاه مي كنين . واقعا كه !!!!!!!!!
merlini
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۲:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۲:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۱
از: شیون آوارگان
پیام: 1286
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
لطفا كنترلتو حفظ كن عزيزم
حالا كاريه كه شده... دنيا دو روزه
مایکل گرنجر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱:۳۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱:۳۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۶
از: غرب تهران
پیام: 143
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
من با مرلینه عزیز موافقم! مصریها با کمک نیرو های شیطانی این کار ها رو کردن . مثل جن ها
و اون هایی که باور ندارن در اشتباه هستن! تکدن ما از اونم خفن تر بوده ! همین تخته جمشیده خودمون .نمیدونم رفتین یا نه ولی یه چیزه عجیبیه! و هنوز همه در عجبن که ما تو اون زمان چه جوری اونا رو ساختیم .
damn it! اگه این قاجار ها نبودم الان ما کشورمون چند برابر بود! موافقید؟
کینگزلی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۲۰:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۲۰:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۰
از: فضا
پیام: 402
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
خبرو خوندم کمی تعجب کردم(خالی نبندند مالیات داره)
نظرات رو دیدم اعصابم خورد شد که این تمودن خفن ما کجا رفت و الان چه ....هایی دارن بمون حکومت میکنن
امیشاف
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۶:۳۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۶:۳۰
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۱/۲۸
از: همین بقل!!
پیام: 88
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
منم اینارو که مرلین گفت قبلاً شنیده بودم و مطمئنم که مصریا یه تمدن ساده نبودن ولی ما هم نبودیم ما هم خیر سرمون پارس بودیم انگار ولی الان تو دنیا مارو به عنوان یه قوم عرب گداگدوله می شناسن...
merlini
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۴:۴۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۴:۴۶
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۱
از: شیون آوارگان
پیام: 1286
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
من قبول دارم كه مصريا خيلي پيشرفته بودن و خيلي از دانش‌هاي امروزو بلد بودن.. اما صددرصد مطمئنم كه اين اطلاعاتو خودشون بدست نياوردن و خودشون اين اختراعاتو انجام ندادن.. تو يه كتابي خوندم(با عكس) كه فضايي‌ها با مصر خيلي در ارتباط بودن.. ولي به نظر من اونا فضايي نبودن .. در واقع اجنه بودن.. اين اجنه هم اطلاعاتشون بيشتره هم نيروهاي بيشتري دارن و اون زمان حتما اون نيروها براي اونا جادو محسوب مي‌شده... ولي همونطور كه آموس گفت حتي با كمك افرادي از غيب هم بالاخره يه روزي برميفتن..
حالا باز يه نظريه ديگم مي‌دم كه شاهان مصريا رو جن ها تشكيل مي‌دادن و حتما اون زن هم يكي از اونا بوده.. ضمن اين كه زمان جنها با زمان ماها متفاوته مثلا يه جني رو مي‌شناسم كه هزار و خورده‌اي عمر كرد و علامه طباطبايي براش مراسم ختم هم گرفت.. اون جن مي‌دونين كي بوده؟
جني بوده كه به امام حسين پيشنهاد داده بوده كه ما حاضريم كمك كنيم و در عرض سه سوت لشگر يزيدو شكست بديم اما امام حسين قبول نكرده..
بهرحال چه باور نكنيد چه باور كنيد واقعيت داره.
مایکل گرنجر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۰:۵۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۰:۵۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۶
از: غرب تهران
پیام: 143
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
من که نگفتم ما کم چیزی هستیم
برای مثال من توی خیلی از کتاب ها خوندم که مصریها در اون زمان برق اخترا ع کردن.و من خودم میخ کوبی های روی دیوار های مصری ها رو دیدم که مال خیلی زمان پیش. و روش عکس چند نفر رو کشیده که یه چیزی مثل لامپ دستشونه و به ته اون یه سیم متصل هست . و خیلی چیز های دیگه این عکس ها رو هم اسکن میکنم و برای سایت میفرستم.
آموس ديگوري
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۸:۰۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۸:۰۵
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۳
از:
پیام: 85
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
بابا بس کنید
شما هم تحت تاثیر این غربیا قرار گرفتید ها
مگر مصریا کین و کی بودن که بخوان اینقدر مرموز باشن که یکسره داستان از فراعنع و احرام میشنویم

شما هم تو رو خدا این جور داستانها را از زیر خاک در نیارید تو قرن 21 تحویل مردم بدید
اگر مصر خیلی مرموز و قدرتمند بوده و در جادو گری و دانش خیلی پیشرفته(یکی گفت نمیدونم کی که مصریا خیلی در دانش پیشرفته بودن و به جاهایی رسیده بودن که الانم ما نرسیدیم) پس ما ایرانیا از اونا پیشرفته تر بودیم و به جاهایی رسیده بودیم که مصریا هم نرسیده بودن چون ما پارسیا بودیم که فراعنه را نابود کردیم و اگر ما نبودیم شاید هنوزم فراعنه بر مصر حکومت میکردن.ایم ما بودیم که تمدن به اصطلاح عظیم مصر را منقرض کردیم و به چنان شدتی هم این کار را کردیم که تا 600 سال مصریا نتونستن به صورت یک کشور دوباره شکل بگیرن..پس اگر مصر پیشرفته بوده و جادوگران قدرتمند داشته ما پیشرفته تر بودیم و در جادوگری هم قدرتمند تر فقط چون الان ما تو دنیا هیچ چیز نیستیم کسی ایران را به اون صورت نمیشناسه اونوقت یونان را که همش 200 الی 300 سال تمدن داشته(و ما پایتختشون را ویران کردیم) همه میشناسن
دالاهوف
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۷:۲۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۷:۲۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۲۱
از: نیروگاه هسته ای
پیام: 255
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
بدک نبود .....ولی
مایکل گرنجر
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۵:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۵:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲۶
از: غرب تهران
پیام: 143
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
من هم از این داستان ها زیاد شنیده و((((دیده ام)))) چیز های عجیبی دیدم که به هر کس میگویم باور نمیکند. امیدوارم شما باور کنید.
این مساله ای که بالا اومده میتونه واقعیت داشته باشه .این مصری ها در آن زمان به چیز هایی رسیده بودند که ما هنوز نرسیدیم و اینگونه کار ها به همون 1% از علم مر بوط میشه (چون خدا گفته اگه انسان خودشو بکشه هم نمیتونه به 4% از علم برسه. من میخام داستان های خودم رو بگم یکی یمکم کنه باید به کجا بدم؟؟؟
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۴:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۴:۱۶
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
خوب بود . ولی ...
روکوود
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۳:۳۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۳:۳۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۲۳
از: آزکابان
پیام: 24
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
عجب ماجرایی
چو چانگ
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۳:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۱۳:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۱۵
از: کنار مک!!!
پیام: 1771
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
منم همينطور...واقعا عجيب بود منم توصيه ميكنم اينو شب نخونين
merlini
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۷:۲۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۷ ۷:۲۸
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۱
از: شیون آوارگان
پیام: 1286
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
واقعا حيرت‌زده شدم... ولي من مي‌دونم كه همچين چيزي مي‌تونه واقعيت داشته باشه حالا چه اين نوشته دروغ و يك داستان خيالي باشه و چه اين نوشته واقعيت داشته باشه...
راستي اگر كسي حوصله نكرده بخونتش توصيه ميكنم بيخيالش شه چون ممكنه شب بيان سراغش

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.