در وبسایت پاترمور، اخیرا کتاب سوم یعنی زندانی آزکابان، تا فصل هشتم بازگشایی شده است. در صورت رسیدن به فصل دوم این کتاب تحت عنوان «اشتباه بزرگ عمه مارج» به مطلب اختصاصی و جدیدی از جانب جی.کی.رولینگ در ارتباط با این شخصیت بداخلاق خواهید رسید.
هم اکنون این مطلب را برایتان به فارسی ترجمه کرده ایم.
جهت خواندن آن به
ادامه خبر مراجعه نمایید.
«مارج دورسلی»مطلبی جدید از جانب جی.کی.رولینگمارج ایلن دورسلی خواهر بزرگ تر ورنون دورسلی است. با وجود اینکه هیچ ارتباط خونی میان او و هری پاتر وجود ندارد، بر حسب تعلیمات و اجبار دورسلی ها، هری او را « عمه مارج » خطاب می کند.
مارج زن چاق و بدخلقی است که عمده علاقه اش در زندگی پرورش و نگهداری سگ های بولداگ است. او به تنبیه جسمانی و بی پرده صحبت کردن اعتقاد دارد که همان چیزی ست که او آن را رفتار تهاجمی و اهانت آمیز می داند. مارج به طور مخفیانه ارتباط عاشقانه ای با همسایه اش، کلونل فابستر داشت؛ مردی که از سگ های مارج در غیابش مراقبت می کرد. با توجه به شخصیت حقیقی وحشتناک مارج ، او هرگز نمی خواهد که با او ازدواج کند. این اشتیاق مارج دورسلی برای عمل متقابل و تلافی به حدی زیاد است که حس انجام رفتارهای تند و زننده او با مردم دیگر را تحریک می کند.
مارج به طور ابلهانه و مسخره ای عاشق دادلی، تنها برادر زاده اش است. او نمی دانست که هری پاتر، پسری که با بستگان او زندگی می کند، یک جادوگر است. او باور داشت که هری فرزند دو آدم بیکار و ولگرد است که پسرشان را به بستگان سخت کوش و پرتلاششان، ورنون و پتونیا، انداخته اند. اگرچه مارج بعدها به حقیقت پی برده بود و به شدت از پیش داوری و پر حرفی اش در رابطه با والدین هری وحشت کرد ولی همچنان در طول تمام آن سالها به عقیده بی اساس گذشته اش در ارتباط با والدین هری و پرورش او در خانه دورسلی ها اصرار داشت. هنگامی که هری از دست عمه مارج به خاطر توهین به پدر و مادرش عصبانی شد، کنترل مهارت های جادوگری اش را از دست داد و مارج را همانند یک بالون نظامی باد کرد. دو نفر از اعضای کمیته رسیدگی به حوادث جادویی برگشت پذیر از وزارت سحر و جادو به پرایوت درایو اعزام شدند تا به این اتفاق رسیدگی کنند و حافظه عمه مارج را به حالت اول بازگرداندند. از آن زمان تا هنگامی که هری پاتر در پرایوت درایو زندگی می کرد، دورسلی ها دیگر مارج را دعوت نکردند تا پیششان بماند و هری نیز دیگر هرگز این زن را ندید.
افکار رولینگمن خیلی تاسف می خورم که عمه مارج را به عنوان یک شخصیتی ساختم که بولداگ ها را پرورش می دهد و نگهداری می کند، چرا که حالا تازه فهمیدم این سگ ها عملا یک نژاد غیر تهاجمی اند.
خواهر من یک سگ بولداگ دارد که واقعا دوست داشتنی ترین و مهربان ترین سگی است که شما قطعاً آرزو دارید آنرا ببینید. اما خب به عبارت دیگر این سگ ها قیافه شان را عبوس و بدخلق نشان می دهند و تنها از بُعد ظاهری به نظر می آیند که مناسب عمه مارج باشند !