در اولین چک نویس کتاب تالار اسرار نیک یک قطعه شعری ( Ballad : شعری که یک داستان یا آهنگ عاشقانه رو به زبان مردمی بیان میکنه) رو که خودش سروده بود خوند که نشون می داد چطور سرش تقریبا قطع شد. ویراستار من زیاد از شعر خوشش نیومد و من حذفش کردم. در هر حال برای اونایی که کنجکاون تا داستان رو بدونن ، اینجا داستان سر بریدن نیک رو نوشتم که به زبون خودش گفته شده.
این اشتباهی بود که هر جادوگری میتونست انجام بده
هر کی که خسته شده بود و میخواست بزنه به چاک
یک اشتباه مسخره ، و بعد ، با ترس و وحشت ،
خودم رو رو در رو با تیغ تیز دیدم
آه افسوس شب عید که با لیدی گریو (Lady Grieve) دیدار کردم
یک ولگردی توی پارک در غروب آفتاب
اون اعتقاد داشت که من میتونم دندون هاشو صاف و مرتب کنم
و لحظه ای بعد دندونایی مثل دندونای گراز دراورده بود
من در طول شب گریه و زاری میکردم که به زودی درستشون می کنم
ولی دستگاه عدالت فاسد بود
اونها کنده ( قطعه چوبی که سر محکوم را روی آن قرار می دهند - هری پاتر ) را آوردند ولی خاره ( در مصرع زیر توضیح داده شده - هری پاتر) را جا گذاشتند
اون چیزی که معمولا باهاش تبر رو تیز می کردند
صبح روز بعد در سپیده دم ، با صورتی نا امید و پریشان
کشیش در حالی که سعی میکرد گریه نکنه گفت:
« همانطور که به دنیا آمدی از دنیا میروی ، نه ، تو به کلاه احتیاج نخواهی داشت »
و من دانستم آخر کارم باید نزدیک باشد
مردی که نقاب داشت و اون کار غمگین کننده را داشت
که سرم را از تنم جدا کند
گفت: « نیک ، لطفا روی دو زانویت قرار بگیر »
و من خانه خراب به تته پته افتادم
اون احمق دست و پا چلفتی گفت: « ممکنه یه کم درد داشته باشه »
و همونطور تبر رو تو هوا چرخوند
ولی آه تیغه کند بود ، و هیچ فرقی ( روی سرم - هری پاتر) ایجاد نکرد
سرم هنوز کاملا سر جایش بود
مرد تبر زن دوباره زد و محکم زد و تلپ تلپ زد
و به من اطمینان داد: « نباید زیاد طول بکشه »
ولی سریع؟ نه اینطور نبود ، و در سر استخوانیم خون لخته بسته بود
چهل و پنج بار طول کشیدتا تونست منو شکست بده و به خاک بندازه
و سپس من مردم ، ولی سر قدیمی وفادار من
اون هرگز لایق این نبود که ترکم کنه
اون هنوز همینجا مونده ، و این آخر آهنگ منه
و حالا ، لطفا تشویق کنید ، که اگه نکنید دلم میشکنه
سایر خبر ها |
---|
۱۳۹۳/۹/۱۹ ۱:۱۲:۳۱ - هدیه کریسمسی پاترمور |
۱۳۹۳/۶/۷ ۱۶:۵۷:۱۲ - عدم دسترسی ارسال |
۱۳۹۳/۵/۹ ۱۴:۵۰:۰۰ - آغاز به کار گاتیفا |
۱۳۹۳/۴/۲۰ ۱:۰۰:۰۰ - ترجمه فارسی داستانک جدید رولینگ درباره ارتش دامبلدور |
۱۳۹۳/۴/۱۸ ۲۳:۰۰:۰۰ - نوشته جدید رولینگ از هری پاتر و دوستانش در جام جهانی کوییدیچ |
فرستنده | شاخه |
---|---|
atiye_art | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۲ ۱۱:۱۰ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۲۲ ۱۱:۱۰ |
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۱۷ از: مدرسه جادوگری هاگوارتز پیام: 2956 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... دستت درد نکنه خیلی توپ بود خیلی عالی بود
|
kialyn | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۴ ۹:۱۳ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱۴ ۹:۱۳ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۲/۶ از: .. پیام: 26 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... خوبه
|
فلوردلاكور | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱ ۲۲:۰۴ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱ ۲۲:۰۴ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۷ از: پاریس پیام: 929 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... قشنگ بود و بایدسره اون ویراستاره ....... رو از تنش جدا کرد انداخت تو .......
خیلی جالب بود من که هیجان برم داشته بود حدس می زنم این ویراستاره گفته چون بچه ها می خونن نباید کشت و کشتار توش باشه اونم از نوع قطع کردنه سر البته به تازگیا رولینگ داره کشت و کشتارو زیاد می کنه |
الیور_وود | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱ ۲۰:۳۱ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱/۱ ۲۰:۳۱ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱ از: پیام: 325 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... البته ویراستار هم برای اینکار یه دلیل داشته.
چون می دونست اگه این متن جز کتاب بود توسط اسلامیه به چه شعری تبدیل می شد. |
lolo | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۸:۰۵ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۸:۰۵ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۷/۱ از: تهران پیام: 32 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... با این که میدونم تا چند لحظه دیگه این پیغام رو پاک میکنند، باز میگم که:
مجموعه کامل صحنه های حذف شده فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان، کپی شده از روی DVD اصل و با زیر نویس فارسی در آدرس زیر در دسترس هست www.omidkorat.com/index2.htm |
لگولاس | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۷:۴۰ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۷:۴۰ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۲ از: سیاه بیشه شمالی پیام: 176 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... خیلی خیلی با حال بود
|
هری عشق من | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۰۰ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۷ ۱۶:۰۰ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲ از: کوهستان اشباح پیام: 44 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... وای از دست این پریا بدجوری داره دل من را میبره :bigkiss:
|
هری عشق من | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۶ ۱۷:۳۴ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۶ ۱۷:۳۴ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۲ از: کوهستان اشباح پیام: 44 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... سلام
|
paria | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۲۲:۳۵ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۲۲:۳۵ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۲۱ از: پیام: 31 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... عالي بود منم با شما موافقم بايد ويراستار:chomagh:
|
الیور_وود | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۱۴:۵۹ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۱۴:۵۹ |
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱ از: پیام: 325 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... به نظر من شعر جالبیه و همونطور که هری گفت باید سر ویراستار کتاب رو قطع کرد.
.................... درباره ی ترجمه هم ترجمه ی من هم تقریبآ مثل همین ترجمه ست. |
فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۱۲:۱۲ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۱۲:۱۲ |
|
عضویت از: از: پیام: |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... موافقم
واقعا شعر خیلی جالبی بود مخالفت ویراستار تالار اسرار هم واقعا مضحکه !!! در ضمن من از کار ترجمه زیاد سر در نمیارم .و حوصله ی ایراد گیری هم ندارم |
irmtfan | فرستادهشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۱۱:۰۷ به روزشده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۲/۲۵ ۱۱:۰۷ |
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۱۳ از: پریوت درایو - شماره 4 پیام: 3125 |
Re: جی کی رولینگ و اهدا قطعه شعری ... این شعر به نظر من اگه بهترین شعر رولینگ نباشه یکی از بهترین نوشته هاشه. باید اون ویراستار رو که اینو حذف کرده مثل نیک بی سر سرشو قطع کرد
این شعر دقیق یه ساعت طول کشید ترجمش برای من و هنوزم فکر میکنم ترجمه ایراد باید داشته باشه و جمله ها رو هم از این بهتر نتونستم در بیارم به طوری که مفهومی که رولینگ میخواسته حفظ بشه در نتیجه لطفا هر کسی ایرادی دید بیاد و اینجا بگه |